شناسه خبر:77834
1402/10/12 10:43:18

سردار دل‌ها، شهید حاج‌قاسم سلیمانی را محبوب‌ترین چهره کشور در سال‌های اخیر می‌دانیم؛ شخصیتی که از جانش برای جان دیگران گذشت. در زندگی سختی کشید تا ما سختی نبینیم، در مقابل دشمن ایستاد که مبادا در کرمانشاه و همدان با آنان روبه‌رو شویم. او که مصداق بارز آیه «أَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم» بود، قلبش برای ملتش می‌تپید، اما برای مقابله با دشمنان خدا هم هیچ باکی نداشت. مسیرش را از همان دوران کودکی درست انتخاب کرده بود؛ دقیقاً از همان روزهایی که در روستای قنات ملک کرمان، طلبکاران پدرش هر روز به خانه آن‌ها می‌آمدند و از پدرش می‌خواستند که بدهی خود را پرداخت کند و پدر او را تهدید می‌کردند که اگر پول ما را ندهی، مجبوریم تو را روانه زندان کنیم و زمانی که قاسم از این موضوع مطلع شد، تا چند روز خواب و خوراک نداشت و نگران بود، نگران اینکه مبادا آبروی پدری که همیشه و به‌سختی کار می‌کرد تا رزق حلال سر سفره بیاورد، در خطر بیفتد.

 همان روز‌ها بود که قاسم تصمیم می‌گیرد با سن کمی که داشته، به کرمان برود و سخت مشغول کارگری در ساختمان و رستوران شود و درنهایت بعد از چند ماه به روستا برگردد و بدهی پدرش را پرداخت کند؛ در همان‌جا بود که مادرش دعا کرد تا قاسمش عاقبت به خیر شود و واقعاً هم دعای مادر در زندگی فرزند تأثیر گذاشت و قاسم شد محبوب دل تمام آزادی‌خواهان جهان.

وقتی کتاب «از چیزی نمی‌ترسیدم» را مطالعه می‌کنی، تازه متوجه می‌شوی که یک کودک اهل روستای دورافتاده از کرمان چگونه به یک شخصیت بین‌المللی تبدیل می‌شود تا جایی که دشمن برای سر او جایزه می‌گذارد؛ غافل از اینکه قاسم سلیمانی همواره به این موضوع تأکید داشت که ما ملت شهادتیم و برای شهادت مسابقه می‌دهیم.

بارها در سخنرانی‌های مقام معظم رهبری «مدظله‌العالی» بر این مسئله تأکید شده است که قاسم سلیمانی یک فرد یا یک شخص نبود، بلکه یک مکتب بود. اینکه در بین شهدای عزیز کشورمان یک نفر به‌عنوان کسی که دارای مکتب است، معرفی می‌شود، آن‌هم توسط رهبری جامعه و فرمانده معظم کل قوا، یعنی قاسم سلیمانی فردی است که انقلاب اسلامی دیگری را رقم زد تا بدانیم الان هم می‌شود پای کار اسلام بود و برای آن از همه‌چیز گذشت.

قاسم سلیمانی از همان ابتدا می‌دانست که دشمن کیست و دوست کدام است و تولی و تبری را به‌خوبی تشخیص داده بود؛ از همان زمانی که در کرمان مشغول کارگری در یک رستوران بود، دانست که حکومت طاغوت باید از بین برود تا مردم‌سالاری دینی بتواند به‌عنوان هدفی که پیامبر گرامی اسلام (ص) در زندگی خود به دنبال آن بود، بر ایران نیز حاکم شود، می‌دانست که تبعیت از امام خمینی (ره) یعنی همان تبعیت از پیامبر اسلام و فرزند برومندش حضرت مهدی (عج)، پس مسیرش را این‌گونه آغاز و در کرمان با آن سن کم شروع به مبارزه کرد و این مبارزه آغاز مسیری بود برای یک روی دادن یک اتفاق مهم، اقدام مهمی که سال‌های بعد در منطقه و در سوریه و عراق، قاسم سلیمانی آن را به سرانجام رساند و به دشمنان نشان داد که سربازان خمینی (ره) نخواهند گذاشت که دشمن پای خود را از گلیمش فراتر بگذارد.

وقتی به دی‌ماه سال 1398 بر می‌گردیم و آن روز‌های سخت کشور را مرور می‌کنیم، می‌دانیم که قاسم سلیمانی را مردم جور دیگری دوست داشتند، کودک و بزرگ، پیر و جوان و زن و مرد آمده بودند تا بگویند راه قاسم سلیمانی پایانی ندارد و مادرانی درحال پرورش و تربیت سلیمانی‌های دیگر هستند. شاید علت‌های مختلفی برای جهانی شدن حاج‌قاسم عزیز وجود داشته باشد، اما اگر مروری بر ویژگی‌های این بزرگ‌مرد داشته باشیم، متوجه این برجستگی خواهیم بود؛ قاسم سلیمانی همیشه در کنار مردمش بود و خود را از آن‌ها جدا نمی‌دانست، در زمان شادی مردم خوشحال بود و در زمان مشکلات نیز خود را به آب و آتش می‌زد تا کسی آسیب نبیند. او نامزد گلوله‌ها بود تا گلوله‌ای در قلب مسلمانان نرود، او جان‌فدا بود تا جان کسی در خطر نیفتد، او مرد میدان بود تا کسی در میدان مبارزه آسیب نبیند، او شهید القدس شد تا قدس تا ظهور صاحب اصلی آن در ایمن باشد و از او هرچه بگوییم، کم گفته‌ایم.

سخنرانی تاریخی این فرمانده دلاور در دارالمؤمنین و دارالمجاهدین همدان در مردادماه 1397 هیچگاه از یاد‌ها نخواهد رفت، آنجایی که گفت مرد این میدان ما هستیم برای شما و ترامپ قمارباز را با بیان فصیحش مورد خطاب قرار داد، شهر همدان همواره مهد شهیدان بوده است و حضور سردار سلیمانی نیز در یادواره شهدای عملیات رمضان در این شهر که شهدای گران‌قدر آن جزء برجسته‌ترین‌ها هستند، برای همدانی‌ها مایه افتخار و مباهات بود.

سردار سلیمانی هیچگاه در مسیر خود دچار تردید نشد، هیچگاه صراط مستقیم را گم نکرد و در شکل‌گیری انقلاب اسلامی، شناسایی منافقین، دفاع مقدس و صحنه‌های مورد نیاز انقلاب پای حرف ولی خود بود تا آنجایی که به‌عنوان فرمانده سپاه قدس در منطقه حاضر شد، شاید اگر فردی دیگر به‌جای حاج‌قاسم سلیمانی بود، بعد از دوران خدمتش می‌رفت و در کنار خانواده‌اش مشغول گذراندن زندگی روزمره‌اش می‌شد، اما این مرد شجاع و نترس، دانست که باید حرم جمهوری اسلامی ایران در امان باشد تا به سایر حرم‌ها آسیبی وارد نشود، وصیت‌نامه‌اش را که مرور می‌کنی، حس خاصی در درونت ایجاد می‌شود، حسی که یک قاسم سلیمانی دیگری در وجودت شکل می‌گیرد تا در مسیر او قدم بگذاری و فدایی کشورت و رهبرت و مردمت بشوی.

برای همه در این وصیت‌نامه نسخه پیچیده است، از مردم کوچه و خیابان گرفته تا سران نظام و دولت‌مردان، به کوچک و بزرگ راه را نشان داده است تا دچار گمراهی نشوند.

پشتیبان ولی فقیه بودن را یک اصل دانسته و بارها بر آن تأکید کرده است، رمز سعادت و خوشبختی را در احترام به پدر و مادر می‌داند و به دولت‌مردان توصیه می‌کند که قدر این ملت را بدانید، ملتی که همیشه پای کار نظام بوده‌اند، هستند و خواهند بود.

اهل جناح یا گروه خاص بودن را به‌شدت نهی کرده و این مسائل را مانعی در انجام کار‌های بزرگ می‌دانست و چه خوب گفته است که صدای پدران و مادران و فرزندان شهدا همیشه برایش آرامش ایجاد می‌کرده و با این صداها مأنوس بوده تا بتواند در کارهایش موفق شود.

این اسطوره بی‌نظیر همواره سعی داشت تا مشکلات مردم را تا حد ممکن حل کند، برای همه احترام خاصی قائل بود، فرقی نمی‌کرد که با چه کسی صحبت می‌کند، همه در مقابل او یکسان بودند و ملاک برتری انسان را پست و مقام و جایگاه نمی‌دانست. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با وجود نیروهایی مثل شهید قاسم سلیمانی، همیشه می‌درخشد و این درخشش پایانی نخواهد داشت؛ چراکه ملت ایران همواره این نهاد مقدس را دوست داشته و خوب می‌دانند که وجود سپاه یعنی آرامش در کشور و منطقه و جهان.

خادم حرم امام رضا (ع) بود و مرکز مملکت شیعه را خراسان می‌دانست، یاران زیادی را در سال‌های مبارزه از دست داد و غبطه می‌خورد که مبادا از این غافله جا بماند. وقتی دوست صمیمی‌اش احمد کاظمی آسمانی شد، آنقدر گریه کرد که انگار آسمان بر روی سرش افتاده، اما روحیه‌اش را از دست نداد تا مبادا دیگران در این مسیر سست شوند.

همیشه به مادرش، حضرت زهرا (س) ارادت خاصی داشت تا جایی که رمز موفقیت خودش و لشکرش را نگاه ویژه آن حضرت می‌دانست؛ در ایام فاطمیه هرسال خودش را به کرمان می‌رساند و برای این مادر پهلوشکسته، مجلس روضه می‌گرفت. در آخر هم مادر خریدار پسرش شد و به او عزتی داد که عرشیان به حالش غبطه می‌خورند.

شناسه خبر 77834