شناسه خبر:90469
1403/10/12 13:50:58

در فرهنگ قرآنی، اصطفا به معنای گزینش بهترین‌ها است و این برگزیدن، حاکی از شایسته‌گزینی است. انتخاب و به‌ کار گماردن شایسته‌ترین افراد در هر شغل، یکی از مهم‌ترین مسائل و تصمیمات بوده و مهم‌ترین عامل دوام یک نظام و حکومت، فرزانگی و شایستگی مسئولین و کارگزاران آن است.
اگر مدیران شایسته و تربیت‌یافته در رأس سازمان‌ها قرار گیرند، کیفیت فعالیت‌های سازمانی به‌طور فزاینده‌ای بهبود خواهد یافت؛ زیرا مدیریت شایسته، محور اصلی توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت‌ها به‌شمار می‌آید. بنابراین انتخاب و انتصاب افراد در رده‌های مختلف سازمانی، باید براساس معیارها و ملاک‌هایی باشد تا افراد شایسته براساس منطق درست جهت تصدی پست‌های سازمانی انتخاب و به کار گمارده شوند.
شایسته‌سالاری را می‌توان به‌عنوان یک فرایند، تلفیقی از زیرفرایندهای شایسته‌خواهی، شایسته‌سنجی، شایسته‌گزینی، شایسته‌گیری، شایسته‌گماری، شایسته‌داری و شایسته‌پروری ترسیم کرد.
شایسته‌سالاری، یعنی ایجاد فرصت‌های شغلی برابر، بدون توجه به معیارهای ذهنی و سلیقه‌ای مانند طبقه اجتماعی، ثروت، وابستگی فامیلی، افکار و عقاید و توجه به معیارهای عینی مانند دانش، تجربه، مهارت، رفتار و اطلاعات. روشن است که ایجاد شایسته‌سالاری بر مبنای یک سیستم جامع و با درنظر گرفتن تمامی جنبه‌های آن، امکان‌پذیر است؛ مسلماً سابقه و شهرت، در زمره ویژگی‌های ناپایدار شایستگی هستند. برای همکاری در یک سازمان شایسته‌سالار، فرد باید شایستگی خود را در قالب هوش و استعداد ذاتی، تعهد، تحصیلات و مهارت‌ها به اثبات برساند.
نخستین ملاک در شایسته‌گزینی، تکلیف‌گرایی است؛ به این معنا کسی شایسته مدیریت در نظام توحیدی است و می‌تواند در رأس هرم قدرت قرار بگیرد و عهده‌دار مسئولیت کشورداری شود که‌ تکلیف‌گرا باشد و این مسئولیت را به‌عنوان وظیفه تکلیف بیابد و نه طعمه و فرصت برای کسب قدرت.
در بحث شایسته‌سالاری، باید توجه داشت که علاوه‌بر آیات و روایات، عقل نیز آن را تأیید و تصدیق می­‌کند. قاعده عقلی که اصل شایسته‌سالاری بر پایه آن بنا و استوار می‌شود، قاعده‌‌ای است که اصطلاحاً از آن به «قبح تقدم مفضول بر فاضل» یا همان «ناروا بودن تقدیم فروتر بر برتر»، تعبیر می­‌شود.
در فرهنگ غرب هم به مریتوکراسی به معنای حکومت شایستگان یا شایسته‌سالاری توجه شده است و نقطه مقابل و مباین آن، نظام کاکیستوکراسی به معنای انتخاب مدیران و افراد نالایق و ناشایسته‌ای بوده که در زمره کم‌صلاحیت‌ترین و ناشایسته‌ترین افراد برای تصدی و تصاحب جایگاه‌های مدیریتی قرار می‌گیرند.
بی‌اعتنایی به این اصول و ملاک قرار دادن جبهه‌بندی‌های سیاسی، دریافت فهرست مدیران از ستادهای انتخاباتی و سهمیه‌سالاری مبتنی بر نظر احزاب و گروه‌ها، صاحبان قدرت و ثروت، مدیران را در ایفای نقش مدیریتی خود دچار مشکل می‌کند؛ بنابراین منطق عزل و نصب‌های دولتی بایستی مبتنی بر شایسته‌سالاری و کارنامه باشد و نه جهت‌گیری و جبهه‌بندی سیاسی.
یکی از معضلات موجود در فضای سیاسی و اجرایی کشور که از مجلس سوم به بعد در کشور نهادینه شده، دخالت نابه‌جا و بی‌رویه نمایندگان مجلس در انتصابات مدیران اجرایی کشور در هر سطحی است.
این دخالت‌های ناروا و حتی غیر قانونی، کار را به آنجا کشانده است که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها به نمایندگان مجلس تذکر داده و آن‌ها را از دخالت در امور اجرایی کشور منع کرده‌اند.
این دخالت‌ها مغایر اصل تفکیک قوا است؛ دولت ذیل عنوان قوه مجریه فعالیت می‌کند و مجلس ذیل قوه مقننه. ختم کلام اینکه برخی نمایندگان مجلس به‌جای این دخالت‌های نابه‌جا، باید همه وقت خود را برای بالا بردن کیفیت طرح‌ها و لوایح صرف کنند و به امورات مردم بیندیشند و نه اینکه به دنبال کاریابی برای رفقا و اقوام خود باشند!

شناسه خبر 90469