شناسه خبر:13433
1398/8/11 10:09:20

سپهرغرب، گروه اجتماعی: یک استاد ارتباطات با بیان اینکه تأثیرپذیری از شبکه‌های اجتماعی تابعی از میزان تحصیلات، فهم اجتماعی و فرهنگ افراد است، گفت: تفاخرهایی که در فضای مجازی می‌بینید، عموماً کار مشتی «بیکار» است.

خوب یا بد، دیگر از دیوارهای بلند بر گرد زندگی خصوصی افراد خبری نیست و تنها با اشاره‌ای می‌توان به حریم شخصی افراد شناخته‌شده یا ناشناس سرک کشید، آن‌ها را قضاوت کرد، از غم و شادی‌شان باخبر شد و خلاصه صرف‌ نظر از اینکه چه میزان از نمایش زندگی آن‌ها در فضای مجازی حقیقی است، در متن زندگی آن‌ها حضور یافت.

این زیست مجازی نوپدید، سبک زندگی بسیاری از انسان‌های پیرامون ماست که فارغ از فقر و دارایی نه‌تنها خود را برای دیگران بازنمایی می‌کنند، بلکه گاه دست به انتشار مطالبی می‌زنند که شاید رسانه‌ها از آن‌ها غافل مانده باشند. شماری دیگر که نظاره‌گر این نمایش‌اند، گاه از افشاگری‌های آن‌ها به وجد می‌آیند، گاه خشمگین می‌شوند و گاهی خود یا جامعه‌شان را نکوهش می‌کنند. هرچند این واکنش‌ها دوام چندانی ندارند و به‌واسطه آن نمی‌توانند بر لایه‌های عمیق اجتماعی تأثیری داشته باشند، اما به‌هرروی بخشی از زیست روزمره بسیاری از ما را شکل می‌دهند.

در گفت‌وگو با «مهدی محسنیان‌راد» به زیست مجازی نوپدید ایرانیان پرداخته‌ایم. او در سال 1374 به عضویت هیئت‌علمی دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) درآمد و در سال 1391 درجه استادی را دریافت کرد. نظریه «بازار پیام» محسنیان‌راد نخستین‌بار در کنفرانس انجمن بین‌المللی تحقیق در ارتباط‌جمعی در بوداپست ارائه و پس از آن به زبان‌های فارسی، انگلیسی و عربی منتشر شده ‌است.

      شما در نظریه‌ای با عنوان «اکوسیستم ارتباطی» به شیوه‌های انتشار پیام در اکوسیستم‌های مختلف ارتباطی پرداخته‌اید. نمایشی شدن زندگی روزمره در فضای مجازی را براساس این نظریه چطور ارزیابی می‌کنید؟

اکوسیستم ارتباطی سال 2018 به‌عنوان یک ایده در بیرون از ایران به چاپ رسید. در این ایده چنین مطرح شده، همان‌طور که اکوسیستم هند تابع سه عامل انرژی، ارگانیک و ماده است و در این کشور درختان برگ‌های خیلی بزرگی دارند و یا سیستم جانوران آن با آلاسکا متفاوت است، در اکوسیستم ارتباطاتی نیز جهان همین روند را طی می‌کند و این سه عنصر باهم در تعامل‌اند.

در اکوسیستم ارتباطی «انرژی» همان بایدونبایدهای ارتباطی یا هنجارها است. قوانین نوشته و نانوشته‌ای که ارتباطات ما را مدیریت می‌کند. ازجمله «شروع ملاقات با سلام کردن در فرهنگ ایرانی که در فرهنگ آمریکایی وجود ندارد»، «توقیف گسترده روزنامه‌ها در دوره‌ای از مدیریت کشور»، «در انحصار دولت بودن رادیو و تلویزیون طبق قانون اساسی کشور»، «نمایش فیلم‌های صرفاً ایرانی در سینماهای کشور»، «تدابیر عجیب‌وغریبی که مثلاً مادرشوهر و عروس طی سالیان برای روابط خود آموخته‌اند» و دیگر قوانین نوشته و نانوشته ازاین‌دست که همه این‌ها اکوسیستم ارتباطی جامعه ایران معاصر را تشکیل می‌دهند.

یک عامل دیگر، «ماده» است. ماده در اکوسیستم ارتباطی یعنی تمامی امکانات ارتباطاتی که یک جامعه از آن برخوردار است. درآمد حاصل از نفت این توانایی را ایجاد کرد که بیشتر ایرانی‌ها بتوانند تلفن هوشمند داشته باشند. بیشتر مردم در ایران توانستند (برای نیاز یا برای چشم‌وهم‌چشمی) تلویزیون‌های قدیمی را کنار بگذارند و تلویزیون‌های مسطح بخرند. «ماده» تمامی فناوری‌هایی است که افراد از آن‌ها استفاده می‌کنند؛ مثل تمام دیش‌هایی که برای دریافت شبکه‌های ماهواره‌ای نصب می‌شوند.

این نظریه می‌گوید که در گذشته مخاطبان رسانه‌ها «توده» بودند. وقتی از «mass media» سخن می‌گفتیم، مقصود این بود که مخاطبان رسانه‌ها شکل توده‌ای داشتند؛ اکنون بیش از یک دهه است که «mass media»‌ها به سمت مرگ پیش می‌روند؛ یعنی دیگر توده‌ای مخاطب در مقابل یک ابزار ارتباطاتی مثل تلویزیون نیستند، این مسئله قبلاً هم پیش‌بینی شده بود. مک‌لوهان در آخرین کتاب قبل از مرگش این را گفته، من هم در سال 2001 در کنفرانس بوداپست این را پیش‌بینی کردم که در «بازار پیام» عمر «mass media» رو به پایان است.

طبق این نظریه ملت‌های مختلف بدون مداخله دولت‌ها و بدون مداخله پروپاگانداهای سیاسی، دینی و مذهبی به‌طور مستقیم با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند و این امر سبب خواهد شد که ضمن نمود عجیب نسبیت در فرهنگ‌ها، انسان‌های کره زمین بتوانند تفاوت‌ها و مشابهت‌های یکدیگر را به‌صورت شفاف‌تر درک کنند.

اکنون در فضای مجازی پیام‌های خاصی mass (همگانی، هم‌رسانی) می‌شوند؛ مثلاً عکس یک فیش نجومی به‌عنوان یک پیام mass می‌شود و حتی ممکن است چنین پیامی خیلی بیشتر از پیامی که رسانه‌های رسمی دراین‌باره منتشر می‌کنند، mass شود؛ بنابراین اکنون در یک اکوسیستم ارتباطی خاص، یک‌سری پیام هستند که شکل توده به خود می‌گیرند و فراتر می‌روند. اما درعین‌حال در مقدمه بازار با کلی پیام مواجهیم، یکی از پیام‌ها همان است که شما می‌گویید؛ در شبکه‌های اجتماعی پیام‌های مختلف و متنوعی ردوبدل می‌شوند، گاهی موجی راه می‌افتد و دوباره فروکش می‌کند. با این توضیح می‌بینیم که هیچ اتفاق مهمی در شبکه‌های اجتماعی نمی‌افتد.

موضوع مورد بحث شما یعنی «نمایشی شدن زندگی روزمره» درواقع همان اصطلاحی است که رسانه‌ها بعد از به نمایش درآمدن فیلم «رهگذران پاریس» برادران لومیر به‌کار گرفتند. اساساً فکر می‌کنم چون یک پدیده جدید در فضای مجازی درحال شکل گرفتن است و آن انبوه پیامی که مخاطب امروز با آن مواجه است را نسل گذشته نداشتند، این موضوع زیادتر به چشم می‌آید. نسل گذشته فقط دو کانال تلویزیون در اختیار داشتند که در معرض آن بودند، درحالی ‌که اکنون همه در معرض انبوه پیام هستند.

      شما در نظریه اکوسیستم ارتباطی بحثی با عنوان «نابرابری رسانه‌ای» را هم مطرح می‌کنید، آیا نابرابری رسانه‌ای می‌تواند بر نمایشی شدن زندگی در فضای مجازی مؤثر باشد؟

می‌تواند درست باشد، اما می‌تواند به این اندازه که شما می‌گویید هم با اهمیت نباشد. چون در کشورهایی که انحصار رادیو تلویزیون را نداریم نیز با پدیده نمایش زندگی روزمره در فضای مجازی مواجهیم؛ چیزی که قبلاً نبوده. این مسئله یک موج جهانی است و مسئله خاصی به‌وجود نیامده است. شما اگر به یکی از گورستان‌های متروکه تهران بروید، می‌بینید که طبقه مرفه وجه اشتراک عجیبی دارند. می‌بینید که در تصاویر رنگ‌ورورفته‌ای که بر سر مزار افراد است، همه مردان فوت‌شده ساعت مچی را زیر چانه خودشان گذاشته و عکس گرفته‌اند و اصطلاحاً با آن پُز می‌دهند. امروزه ما با دیدن این تصاویر تعجب می‌کنیم، اما در آن زمان «ساعت» شاخصی برای نمایش رفاه و طبقه اجتماعی بود؛ اینکه انسان با ابزار جدید احساس فخر می‌کند و برایش تازگی دارد، امر تازه‌ای نیست. مدتی که بگذرد تازگی خود را از دست می‌دهد؛ شاید بیکارانی از سر تفنن به آن بپردازند.

      بیکاران؟!

بله بیکاران، قصد توهین ندارم. مثل مادربزرگ‌هایی که صبح تا شب را در کنار پنجره سپری می‌کردند. اکنون هم افرادی که احساس می‌کنند کاری ندارند، بیشتر اوقات خود را در شبکه‌های اجتماعی سپری می‌کنند؛ پس به نظر من اتفاق خاصی رخ نداده، چیزی جایگزین چیز دیگری شده است.

      یعنی نمایش مبتذل از زندگی روزمره در شبکه‌های اجتماعی مثل اینستاگرام امری طبیعی است؟

از کدام ابتذال صحبت می‌کنید؟ اینکه مثلاً نمایش وجوهی از زندگی مصرفی در شبکه‌های اجتماعی همگانی شود که نمایش آن نه ضرورتی دارد و نه سودی؟!

درواقع نمایش آنچه ابتذال خوانده می‌شود، در فضای مجازی امری طبیعی است. بحث این بوده که در گذشته دیوار خانه‌ها بلند بود و هر کسی نمی‌توانست حریم خصوصی افراد را ببیند. اکنون این دیوار درحال کوتاه‌ شدن و حوزه‌های شخصی درحال عمومی شدن است؛ ممکن بوده در مواردی از این نمایش‌ها تقلیدهایی هم رخ بدهد، اما باید توجه داشت که تأثیرپذیری از شبکه‌های اجتماعی تابعی از میزان تحصیلات، فهم اجتماعی و فرهنگ افراد است.

      در پایان اگر نکته‌ای هست، بفرمایید

پیش از اینکه نگران یا خوشحال باشیم که در شبکه‌های اجتماعی چه می‌گذرد، باید بدانیم که خوشحالی از سانسور نشدن اخبار و افشاگری‌هایی که در شبکه‌های مجازی می‌شود، فایده‌ای ندارد؛ زیرا افشاگری باید توسط روزنامه‌نگاران متخصص انجام شود. حتی نمی‌توان به این افراد عنوان «شهروندخبرنگار» را اطلاق کرد، زیرا شهروندخبرنگار یک فرد عامی نیست، او یک روزنامه‌نگار زبده است که خودش خبر تهیه می‌کند و به سازمان‌ها و رسانه‌های خبری می‌فروشد.

شناسه خبر 13433