سپهرغرب، گروه شهر - عباس سریشی: مناطقی مانند اسلامشهر همدان در برزخ قرار دارند؛ یعنی هم جزء شهر هستند و هم نیستند! همین بلاتکلیفی باعث میشود تا نتوانند آنگونه که حق ایشان است، از مواهب و امکانات فرهنگی، خدماتی و زیربنایی شهری برخوردار شوند.
حاشیهنشینی یک مسئله اجتماعی است که باید با منطق و استدلال حل شود و نه اینکه با پاک کردن آن بهعنوان یک صورتمسئله حلنشدنی، از فهرست موضوعات شهری حذف شود.
به اعتقاد صاحبنظران افزایش سریع شهرنشینی بدون همراهی و توجه به رشد و توسعه شاخصهای اقتصادی و اجتماعی لازمه شهرنشینی پایدار، شهرها را با مشکلات و معضلات متعددی مواجه کرده که یکی از مهمترین آنها ظهور حاشیهنشینی است.
واقع امر این است که مناطق مذکور بهدلیل استقرار دادن تعداد زیادی از انسانها درون خود و نیز عدم برخورداری مناسب از خدمات، وضعیت نامطلوب و کیفیت پایین زندگی، یکی از چالشهای اساسی شهرنشینی پایدار به حساب میآیند. این بدان معناست که حاشیهنشینان کسانی هستند که بهظاهر در قلمرو زندگی اقتصادی– اجتماعی شهرها بهسر میبرند، اما بهواقع در نظام اجتماعی ادغام نشده و بهعنوان شهروندان رسمی در جامعه پذیرفته نمیشوند و یا اینکه لااقل خود چنین احساسی دارند.
برخی کارشناسان بر این باورند که گسست از جامعه شهری همراه با ویژگیهای زیست– حاشیهای همچون شکل و نوع مسکن، مهارتهای شغلی و خصلت روابط اجتماعی آنها را از شهروندان متمایز میکند؛ بنابراین این تصور نیز ناخواسته قوت میگیرد که این مناطق قابلیت بالایی برای بُروز انواع آسیبها و مسائل اجتماعی را دارند و درصورت بیتوجهی میتوانند هستی و حیات یک شهر را نیز تهدید کنند.
البته این تصور درحالی است که الزام همیشه نیز اینگونه نبوده و حتی میتوان حاشیهنشینی را در اصل ترجمان آشکاری از بیتوجهی، تبعیض و فراموشی سیستم مدیریت، خدمات شهری و مسئولان ایشان را محسوب کرد. گو اینکه برخی منتقدان نیز تصریح میکنند که سکونت در مناطق حاشیهنشین را نمیتوان بهصورت خودکار دلیلی بر بروز آسیبهای اجتماعی دانست؛ زیرا ساکنان کنونی این مناطق عمدتاً آسیبزده هستند و نه الزاماً منحرف و بزهکار.
نتایج تحقیقات حاکی از آن است که درمجموع علل ایجاد و توسعه حاشیهنشینی مهمترین عامل مهاجرت از روستا به شهر بوده که این امر نیز عموماً ناشی از جاذبههای اقتصادی شهر مثل دسترسی به شغل بهتر و افزایش درآمد و بهموازات آن وجود دافعههایی چون درآمد کم، دسترسی به امکانات، پایین بودن ارزش کار و فراهم نبودن زمینه برای پیشرفت در روستاهاست. این بدان معنا بوده که هجوم سیلآسای روستاییان به شهرها و متعاقباً ایجاد حاشیهنشینی را باید متأثر از مدیریت غلط برنامهریزان و فقدان سیاستهای درست توسعهمحور در همه ابعاد و شئون اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور دانست.
متأسفانه قریب به اتفاق این مهاجران بهدلیل فقر مالی در همان ابتدای مهاجرت از سر اجبار و استیصال به محلههای مهاجرنشینی هجوم میبرند که در حاشیه شهرها مانند قارچ رشد کردهاند؛ آنان در جایی ساکن میشوند که «حاشیه گندابی» یا «آپاندیس نواحی شهری» نامیده شده که از کمترین امکانات اولیه نیز بیبهرهاند.
از منظر جامعه شناسان مناطق حاشیهنشین ازجمله پدیدههایی هستند که ناخواسته تأثیرات منفی بسیاری را بر محیطزیست و امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شهرها میگذارند؛ زیرا شرایط فیزیکی و کالبدی این مناطق عبارت است از تراکم بالای جمعیت، فقدان تسهیلات مناسب زندگی، کمبود خدمات اولیه زیربنایی، محیطزیست آلوده و غیر بهداشتی، بیسوادی، بیکاری و ناهنجاریهای روانی و از همه مهمتر بیتوجهی مدیران شهری و فقدان سیاستهای کنترلی و درمانی برای آنها.
جایی برای ندیدن...
و اما حاشیهنشینی زاییده هر چیزی که باشد، قطعاً مولود جرم و کجرفتاری نیست و حتی بهجرأت میتوان گفت که بهدلیل یک سوء برداشت از واژه حاشیهنشینی مسیر تعاریف و تحلیلها نیز به انحراف کشیده شده است؛ درواقع بعد از ایجاد حاشیهنشینیها بود که بهدلیل بیتوجهی و غفلت از آنها، ناخواسته بستر مناسبی برای بروز برخی ناهنجاریها در این مناطق فراهم شده است.
برخی صاحبنظران معتقدند ظاهراً سالهاست که برداشت سیاستگذاران از سکونتگاههای حاشیهای آن است که حاشیهنشینهای فقیر، مشکلدار و مشکلساز صرفاً سکونتگاههای غیر رسمی هستند که ابتدا باید با تمهیداتی از گسترش آنها جلوگیری شود و سپس برای آنها نسخه درمانی تهیه کرد. اما با گذشت مدتها از این موضوع نهفقط معضل گسترش حاشیهنشینی توقف نکرد، بلکه هیچگاه نسخه درمانی درستی هم برای آن تجویز و عملی نشد و این مناطق همچنان به شکل رسمی برای اسکان سرریز جمعیت شهرها و صدالبته بدون درنظر گرفتن نیازهای فوری و اساسی ساکنان تاکنون باقی ماندهاند.
البته داستان حاشیه و حاشیهنشینی در همدان هم طی یک تابع کلی کشوری در سالهای اخیر روند پُرفرازونشیبی را طی کرده که البته مانند اسمورسمش بیشتر اسیر و گرفتار حاشیهسازیهای پُررنگ بوده تا متن؛ بدین معنا که در اینجا هم یک سوء برداشت از مفهوم سکونتگاههای اقماری منجر به ادامه مسیر غلط توسعه شهری شده و سرعت شکلگیری سکونتگاههای حاشیهای رسمی چندینبرابر و صدالبته مشکلاتشان هم دهها برابر شده است.
البته فرقی هم نمیکند این حاشیهنشین کوی ولیعصر باشد یا توحید، اسلامشهر، جنت، شمس و یا کوثر؛ زیرا در این سالها تنها تحول اساسی آنها نامهایی بود که عوض شد، اما محتوای درونی تقریباً همان است که قبلاً بود و چهبسا در برخی جهات نیز عمیقتر و بدتر شده است؛ صرفاً به این دلیل که هنوز بهزعم برخی مدیران و دستاندرکاران حاشیهنشینها گروههای فاقد توانمندی حرفهای تحصیلات و بضاعت لازم برای هرگونه مشارکت در حیات اقتصادی شهر و دارای اشتغال کاذب در بخش غیر رسمی اقتصاد شهر هستند که بهمثابه زائدهای انگلی از بخش پیشرفته و مدرنتر شهر بیرون زدهاند.
گو اینکه محل سکونت و نوع مسکنشان نیز با محل سکونت متعارف شهری مغایر بوده و مالکیت آنها غالباً غصبی محسوب میشود؛ مضاف بر این آنان ازنظر وضعیت فرهنگی و اقتصادی نیز با جمعیت شهری تمایز دارند و اینهمه بدان معناست که در تمام سالهای گذشته عملاً مسیر نادرست، معکوس و انحرافی در زمینه تعریف و تحلیل حاشیهنشینی دنبال شده است.
اسلامشهر محصور در حصار سوء تفاهم و مشکلات ریزودرشت
و اما شاید در مجموعه همه حاشیهنشینهای همدان، شاهپسند و یا به عبارت امروزیتر (اسلامشهر) از حالوروز متمایزتری برخوردار است؛ زیرا در اینجا با وجود گذشت سالها از ساخت و توسعه آن و حتی الحاق به بدنه شهر، هنوز هم بوی سوء تفاهم و برداشت از حاشیهنشینی موج میزند.
بدین معنا که کماکان بسیاری از قدیمیها و حتی امروزیها نام شاهپسند را با خلاف و بزهکاری آمیخته و عجین میدانند؛ محلی که بازار ساختوسازهای غیر قانونی در آن رونق داشته و مأمن و پناهگاه معتادان، موادفروشان، بزهکاران، بیکارهها و آدمهای مورددار است و بدتر اینکه حتی برخی مسئولان نیز صرفاً بر همین اساس به آن نگاه کرده و میکنند. بااینحال آنچه امروزه از حالوروز این منطقه بهدست میآید نه تصویری از یک منطقه جرمخیز، خشن و مسئلهدار که درواقع برزخی از فراموشی و رهاشدگی است.
در این خصوص برخی ساکنان منطقه در گفتوگو با خبرنگاران سپهرغرب ضمن گلایه از برخی بیتوجهیهای مسئولان و مدیران شهری، عنوان داشتند که هرچند امروزه در اسلامشهر دیگر کمتر شاهد ساختوسازهای غیر قانونی هستیم و حتی این منطقه درحال یک نوزایی در قالب ساخت خانههای جدید و مهندسیساز با نقشه و مصالح جدید بوده و امید است تا در ادامه همین روند و البته در بلندمدت برخی مشکلات مانند تنگی معابر، کوچهها و خیابانها تاحدودی رفع شده و اصطلاحاً فضا برای نفس کشیدن باز شود، اما کمافیالسابق بهدلیل بیتوجهی و کمبرخورداری از مواهب و خدمات شهری، هنوز اینجا میشود بوی تند حاشیهنشینی را حس کرد.
زیرا بهدلیل عدم اعطای تسهیلات کمبهره وعده دادهشده برای بازسازی، اما هنوز بافتهای فرسوده و نگرانکننده در کوچهپسکوچهها وجود دارند و اینکه بیشتر این خانهها طبق معمول محل سکونت خانوادههای فقیر و مهاجری است که بهتنهایی هم توانایی ساختوساز را ندارند؛ کوچههای تنگی که علاوهبر مشکل تردد برای ساکنان، خودروهای آتشنشانی، آمبولانس و یا ماشینهای حمل زباله نیز نمیتوانند در مواقع لزوم و بحران وارد آنها شوند.
به گفته برخی دیگر از ساکنان هنوز برخی کوچههای اینجا از روشنایی و آسفالت برخوردار نیستند و تنگی کوچهها باعث شده تا هرسال با بارش برف و یخبندان، تردد در آنها با مشکل مواجه شود و گذشته از گلولای، آبگرفتگی برخی کوچهها و خیابانها مشکلی است که ساکنان در فصول بارندگی با آن مواجه هستند. تازه اگر به این مجموعه مطالبات چند کانال آب بدون حفاظ را هم اضافه کنید که قطعاً داستان بیتوجهی کاملتر میشود؛ البته اخیراً تا قسمتی از آن را ایمن کردهاند، اما از یک قسمتی به بعد هنوز مشکل باقی است و خطرات بسیاری خصوصاً بچهها را تهدید میکند.
البته برخی از والدین نیز با اشاره به لزوم توجه به موضوع مراکز بهداشت، درمانگاه و نیز مدارس و کیفیت آموزشها، عنوان کردند که با توجه به تعداد بالای سکنه و نیز دانشآموزان، باید طی این سالها درخصوص نوسازی و تجهیز مدارس و مراکز بهداشتی این منطقه نیز کارهای صورت میگرفت که متأسفانه آنگونه که باید، انجام نشده است.
همچنین برخی ساکنان این منطقه با بیان مشکلات و آسیبهای اجتماعی، تصریح کردند که بهعلت کمتوجهی مسئولان اینجا هنوز هم داستان اعتیاد و مواد مخدر به شکل نگرانکنندهای وجود دارد و بهویژه بحث خُردهفروشی و مصرف مواد مخدر را میتوان جدا از درون خانهها، در صحراهای اطراف بهوضوح مشاهده کرد. به گفته ایشان احتمالاً وجود همین مسئله است که باعث شده تا وجهه این منطقه کماکان در قالب تعاریف منفی از خلاف و بزهکاری در اذهان مردم و مسئولان باقی بماند.
تغیر نگاه لازمه تحول و توسعه...
و اما اگرچه به اعتقاد بسیاری از ساکنان این مناطق روایت مشکلات خدماتی و زیرساختی بهمرور قابلیت حل شدن را دارد و خواهینخواهی هم وجود برخی مسائل در زندگی شهری امری است طبیعی که نمیتوان به آنها خُرده چندانی گرفت، اما قطعاً آنچه در این میان باید بدان توجه خاص داشته و در کوتاهمدت به فکر اصلاحش بود، بحث تغییر زاویه نگاه مسئولان به این منطقه از حیث یک حاشیه آسیبزا به منطقه آسیبزده است.
به گفته ساکنان این منطقه اسلامشهر دیگر یک منطقه روستایی و حاشیهای نیست که ایشان (مسئولان شهری) به مشکلات آن (در سویهها و وجوه مختلف) بیتوجه باشند؛ بنابراین با توجه به روند نوزایی و تغییرات ساختاری جدید در این منطقه، شاید دیگر وقت آن رسیده که مسئولان هم به فکر تغییر زاویه نگاه، رویه کاری و روند خدمترسانی و توجه به آن باشند.
البته از منظر برخی فعالان فرهنگی این منطقه، شاید بتوان مشکلات و کمبودهای زیرساختی، خدماتی و تأسیساتی را در کوتاهمدت و با پشتوانه پول و ابزار جبران و یا ترمیم کرد، اما موضوع اصلی اصلاح دیدگاه عمومی و تلاش در جهت فرهنگسازی و تشخصسازی اجتماعی برای هزاران سکنه این منطقه است که با وجود قرار گرفتن در معرض انواع و اقسام آسیب اجتماعی و یا قضاوتهای غلط اجتماعی، اما فینفسه پاک و بیادعا درحال زندگی و گذران عمر هستند؛ درحالی که کمتر زمانی هم مسئولان به فکر ایشان افتادهاند، الا به وقت رأیگیری و انتخابات و البته با دستمایه وعده و وعیدهای سر خرمن!
به گفته ایشان هماکنون مقوله بازآفرینی شخصیتی و تحکیم بنمایههای فرهنگی (چه در ساختار جمعیتی ساکنان و چه ازنظر مدیریت مسئولان) یکی از مهمترین نیازهای این منطقه است که باید همزمان با مبحث بازآفرینی بافتهای فرسوده برای آن به فکر راهکار و برنامه مدون و مشخص بود.
البته به اعتقاد این دغدغهمندان منظور از برنامهریزی و هدفگذاری توسعهمحور توجه به همه مطالبات و نیازهای مادی و معنوی ساکنان این منطقه منطبق بر واقعیات امروز و تحولات چند سال آینده است و نه افتخار و اکتفا به برخی اقدامات نمایشی بیحاصل مانند تشکیل شورای محله که اساساً نیز هیچگاه مشخص نشد هدف، سازوکار و یا برنامههای آن برای چه و کِه بوده است!
این بدان معناست که مسئولان و مدیران شهری بهجای تمرکز و توجه صرف بر بارگذاری جمعیتی و برنامهریزی برای تأمین خدمات شهری، رفاهی و شغلی در سکونتگاههای رسمی حومهای، باید به دنبال استراتژیهای بلند و کوتاهمدتی جهت تغییر نگرش خود نسبت به مناطق بهاصطلاح حاشیهنشین بوده و به این باور برسند که بخش اعظمی از این مناطق در اصل مولود تدابیر غلط و فقدان مدیریت کنترلی همه ایشان در نظام شهری بوده؛ بنابراین اکنون بهجای حذف، کاهش و یا نادیدهانگاری آنها باید به جدوجهد و متعهدانه به فکر حل مشکلاتشان (بهعنوان شهروندان رسمی یک شهر با لحاظ کردن تمام حقوق شهروندی) با تغییر زاویه نگاه خود باشند.
مسئولان و مدیران فراموش نکنند که حاشیهنشینی یک مسئله اجتماعی است و باید با منطق و استدلال حل شود و نه با پاک کردنش بهعنوان یک لکه سیاه و منفی حلنشدنی از فهرست موضوعات شهری.
شناسه خبر 17346