سپهرغرب، گروه خانواده: بچهها از یک سنی به بعد تا حدودی با مسائل و بحرانهای اجتماعی مواجه میشوند و از اطرافیان میشنوند یا در بیرون از خانه ماجراهایی را میبینند، مواردی که تحت کنترل ما نیست و به گوش بچهها میرسد، اصلاً لازم است از این قضایا که طبیعتاً مشوشکننده است خبردار شود؟ خب! اگر در مدرسه و محیط بیرون، از کسی دیگر قضیه را بشنود آن هم با روایتی نامناسب سنش، چطور؟ با ما همراه باشید تا بدانید چطور کودکتان را آرام کنید.
حادثه تروریستی شاه چراغ که رخ داده بود، مهمترین دغدغه مادرانهام این بود که مواجهه پسرِ دبستانیام با این اتفاق چگونه باشد؟ اصلاً لازم است از این قضیه که طبیعتاً مشوشکننده است خبردار شود؟ خب، اگر در مدرسه و محیط بیرون، از کسی دیگر قضیه را بشنود آن هم با روایتی نامناسب سنش، چطور؟ اگر برای رشد در مسیر تربیتی الهیاش لازم باشد که آگاه باشد از این گونه قضایا تکلیفم چیست؟
خلاصه هی پیش خودم فکر میکردم و در ذهن خودم «فک میزدم» که یکدفعه شبکه حاکم بر خانه ما تکلیف را برایم یکسره کرد؛ «شبکهی پویا» که روشن شد گوشه بالای صفحه تلویزیون پیام «ایران تسلیت» و «آرتین کنارتیم»، نخستین چیزی بود که برایم جلب توجه کرد. و البته انگار زودتر از من توجه پسرم را جلب کرده بود، قبل از این که من چیزی بگویم سریع پرسید که مامان آرتین کیه؟ ایران تسلیت برای چیه؟
برایش از حادثهای که پیش آمده بود توضیح مختصری دادم. اما خب، نه شبکه پویا ولکن قضیه بود و نه سؤالات پسرم تمامی داشت. مثلا شبکه پویا اعلام کرده بود که بچهها برای آرتین نقاشی بکشند تا در تلویزیون نشان داده شود، و پسرم هم با چهرهای که داد میزد علامت سوالهای ذهنش را، گفت: «آخه مامان الآن مثلا نقاشی به چه درد بچهای میخوره که این قدر ناراحته که دیگه مامان و بابا و برادر نداره؟ به نظر من که حتی یک توجه کوچیک هم آرتین نمیکنه به این نقاشی ها».
بگذریم از ادامه ماجرا و ارتباط مستقیم شبکه پویا با بیمارستانی که آرتین آنجا بود…حالا نمیدانم تکرار و تکرار این حادثهها که بسته به نوع مدیریت ما میتواند بر روی آرامش ما و خانوادهمان عامل یا غیر عامل باشد، مثل همین حوادث ایذه، اصفهان و مشهد، آیا باعث شده حساسیتهای مادرانه برای حفظ آرامش و امنیت روانی بچههایشان کمتر شود یا حتی زیادتر، اصلاً نمیدانم هنوز هم پسر بچه دوستِ کاشانیام که بعد از حادثه تروریستی شاهچراغ مادرش را برای رفتن به امامزاده شهرشان همراهی نکرده بود و از مادرش خواهش کرده بود که تو هم نرو چون با تیر میزنندت، هنوز هم امامزاده میرود یا نه!
چقدر بچهها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟
همه این دغدغهها باعث شد که قضیه را از دیدگاه یک کارشناس خبره و کاربلد بررسی کنم. با یک سؤال کلی گفتوگویمان را با کارشناس تربیتی، آموزشی و مدیر محتوای مجموعه موج کودک شروع کردیم. اینکه چقدر بچهها را در جریان حوادث اخیر قرار دهیم؟
مرزانی توضیح میدهد: اتفاقات و مسائل اجتماعی، تلخ یا شیرین بخش مهمی از زندگی ما و فرزندان ما هستند. اگرچه که ما معمولاً ترجیح میدهیم تا حد ممکن بچهها از آسیبهای این فضا در امان باشند، ولی نوع مواجهه درست بچهها با این جنس مسئلهها هم موضوع مهمی برای والدین و خانوادههاست. در مسائل اجتماعی و فراخانوادگی و انتقال آن به بچهها به دو موضوع خیلی مهم باید توجه داشته باشیم؛ موضوع نخست امنیت، و موضوع دوم هویت ملی و نقش من در جامعه.
امنیت، پایهایترین نیاز انسان برای زندگی
اصطلاحات امنیت و آسیبهای این فضا، ناخودآگاه ذهنم را میکشاند به سمت آرتین و اینکه واقعاً چقدر طول میکشد این بچه که در یک لحظه جلوی چشمانش پدر و مادر و برادرش را از دست داده، بازهم امنیت خاطر و آرامش را احساس کند!
وی ادامه میدهد: امنیت داشتن و امنیت خاطر بهعنوان پایهایترین نیاز انسان برای زندگی، ثبات و رشد است که بهمراتب برای بچهها اهمیت بیشتری دارد. در موضوعات مختلف باید به این نکته توجه کنیم که نباید به امنیت خاطر بچهها آسیب وارد شود. محیط خانه، بهعنوان امنترین مکان برای بچهها نباید در این شرایط ناامن شود، وقتی بچهها در محیط خانه، در کنار پدر و مادر امنیت را حس کنند، در ناامنترین نقطه دنیا هم که باشند، باز هم احساس امنیت میکنند.
چند مورد ایجادکننده حس ناامنی برای روحیهی بچهها
حالا این کارشناس تربیتی که خودش هم مادر است و خوب میفهمد دغدغههای مادرانه و البته صبورانه این روزهای مادران ایران عزیز را، ریزتر و مصداقیتر برایمان توضیح میدهد و میگوید: چند مورد از اتفاقاتی که در حوادث اخیر برای روحیه لطیف بچهها ممکن است احساس ناامنی ایجاد کند را بشماریم:
1. شنیدن و دیدن اخبار تلخ و نگرانکننده در حضور بچهها؛ گاهی ممکن است احساس کنیم بچه چهار، پنجساله من که چیزی متوجه نیست پس کلاً اخبار را از تلویزیون میبینم، یا با صدای بلند از گوشی دنبال میکنم، در صورتی که شنیدن و دیدن این اخبار که بچهها را با آسیبهایی به جامعهاش یا ضربه زدن به آدمها روبهرو میکند، برای بچهها در این سن و حتی سنین پایینتر تشویش و اضطراب را بهدنبال دارد.
2. دنبال کردن درگیریها و توقف در محیط بیرون از خانه؛ گاهی ممکن است در حضور بچهها صحنه درگیری را در محیط بیرون از خانه ببینیم، که توقف و دنبال کردن ماجرا هیچ لزومی ندارد.
3. توصیههای مکرر به بچهها نسبت به حوادث اخیر مثل اینکه بگوییم: «شبها اغتشاش میشه باید زودتر بریم، باید زودتر بریم خونه، مراقب باش کسی نزدیکت نشه و …» اینها مکالماتی هست که گاهی برای مراقبت از بچهها با آنها داریم و چیزی جز احساس ناامنی و ترس برایشان ندارد. باید سعی کنیم با وجود حوادثی که در بیرون از خانه در جریان است، محیط خانه را با دور نگهداشتن از اخبار تلخ و توصیههای نگرانکننده به بچهها امن کنیم تا زندگی عادی بچهها به راحتی ادامه پیدا کند.
هویت ملی و نقش من در جامعه، آن روی دیگر سکه
در بین حرفهای خانم مرزانی طرح موضوع هویت ملی و نقش من در جامعه، جلب توجهکننده بود.
وی در این رابطه بیشتر توضیح میدهد: قطعاً بچهها از یک سنی به بعد تا حدودی با مسائل و بحرانهای اجتماعی مواجه میشوند و از اطرافیان میشنوند یا در بیرون از خانه ماجرایی را میبینند، مواردی که تحت کنترل ما نیست و به گوش بچهها میرسد، در این شرایط اجازه بدهید روایت خود بچهها را از چیزی که درک کردهاند بشنوید و توضیح اضافهای ندهید و سعی کنید بچهها در مورد آن موضوع نگرش و تحلیل خودشان را ارائه دهند که خیلی وقتها کوچکترها (بچههای زیر هفت سال) صرفاً درگیر هیجان ماجرا شدهاند و نسبت به مسائل بنیادین سؤالی ندارند و از شما یک همراهی کوچک و شنیدنشان را میخواهند.
اما برای بچههای بزرگتر و نوجوانها ممکن است سؤالاتی پیش بیاید، گرههای ذهنی ایجاد شود و بخواهند که نقشآفرینی اجتماعی داشته باشند؛ اینجا باید مراقب بود که دهان بچهها را نبندیم، چون بخش مهمی از هویت ملی آنها در همین موضوعات قرار است شکل بگیرد، باید فرصت حرف زدن به آنها داد، فکرشان را شنید و تحلیل خودمان از ماجرا را با مستنداتی که داریم برایشان بگوییم تا کمک کنیم گرههای ذهنیشان باز شود.
البته در این شرایط حضور در اجتماعات عمومی و ملی که از ملیت و وطن بعنوان خانوادهای بزرگتر که بچهها در آن زندگی میکنند دفاع میکند، در هر سنی برای بچهها اهمیت دارد و به نوعی هویت آفرین است و حتی میتواند امنیت خاطر هم برای بچهها به همراه داشته باشد.
ای خوشا روزی که ورق متن را برگردانم به روزهای آرام و بدون اغتشاش، با دوستی در مورد وظایف والدگری برای در امان ماندن بچههایمان از آسیبهای مجازستان صحبت میکردیم، آخر گفتوگویمان حرف درشت و درستی زد، میگفت دشمنیِ دشمن تمامی ندارد، نباید خیالمان راحت شود که فلان فتنه هم تمام شد و به خیر گذشت، به هر حال دشمن دست از دشمنیاش برنمی دارد و بیکار نمینشیند، این ما هم هستیم که باید در دل این فتنهها و نقشهها خودمان را قویتر کنیم و نسلمان را قویتر بپرورانیم.
راضیه ابراهیمی
شناسه خبر 63143