سپهرغرب، گروه جوانی: عوامل متعددی از ابتدای زندگی تاثیرات عمیقی روی روان انسان میگذارد که روابط او را دچار تزلزل میکند، به دنبال این آسیبها افراد وارد روابطی میشوند که مدام توسط فرد مقابل مورد تحقیر و توهین قرار میگیرند.
محمد ناظمی روان شناس گفت: در شکل گیری روابطی که فردی در آن تحقیری شود ابتدا همه چیز زیبا و دلنشین است، اما هر چقدر که زمان میگذرد اختلاف نظرها، تفاوت سطح تفکر و تفاوت علایق و سلیقهها موجب شروع مشکلات در رابطه و ایجاد ناراحتی درون فرد شده و آنجاست که غم و اندوه و بحثهای پی درپی کلامی شروع میشود، اما از طرفی آن شخص آنقدر برایمان پراهمیت جلوه میکند که با وجود اذیت و آزارهایی که متحمل میشویم نمیتوانیم خود را از رابطه خارج کنیم.
وی گفت: حتی با شنیدن توهین، تحقیر و ناسزا از طرف مقابلمان ما درواقع جذب آدمی شده ایم که برای ما حاصلی جز اضطراب، تخریب شخصیت، عدم احترام، توهین، غم و اندوه و افسردگی ندارد، ولی با وجود اینکه تمام این مسائل را میدانیم و متوجه ناهنجار بودن رابطه هستیم، تمام تلاشمان را میکنیم تا رابطه حفظ شود و آن شخص در کنارمان بماند.
وی با بیان اینکه در این نوع روابط، تجربهی حال بد و تحقیر و سردرگمی به شدت بیشتر از تجربهی عشق، توجه و احترام متقابل است گفت: اگر بخواهیم عوامل و ریشهی واماندن در این روابط، و دلیل این همه اصرار برای عدم طرد شدن، حتی با وجود تحقیر شدن را ارزیابی کنیم میتوانیم به عوامل متعددی از جمله دلبستگی ناایمن داشتن در دوران کودکی، ژنتیک، عوامل فرهنگی و محیطی اشاره کنیم.
ناظمی ادامه داد: بطور مثال اگر کودک از سنین صفر تا دو سال که حساسترین دوران شکل گیری شخصیت و سلامت روان است، نیازهای اصلی و حیاتی اش بدون هیچ تاخیری برآورده نشود دلبستگی ناایمن و اضطراب جدایی شکل میگیرد، و اگر به لحاظ محیطی و تربیتی این غفلت، جبران نشود، زمینه ساز بروز اختلالات شخصیتی مثل اختلال شخصیت وابسته یا حتی اجتنابی خواهد شد.
وی افزود: کودکان تقریبا از هفت سالگی به بعد متوجه روابط مثبت یا منفی بین افراد، مخصوصا پدر و مادر خود خواهند شد، و اگر اختلافات باگذشت زمان شدت بگیرند، کودکان، چون درکی از مشکلات و حل تعارض ندارند، خود را مقصر اختلاف بین والدین میدانند و رفته رفته در دوران نوجوانی این افراد وارد روابط نادرست با جنس مخالف خواهند شد، روابطی که مدام منجر به تحقیر و طرد شدن و تلاش یک طرفه برای حفظ رابطه میشوند که همین ترس تلخ و تلاش بی وقفه برای ماندن در رابطه بخاطر تجربه مسائل گذشته را اختلال شخصیت وابسته میگویند.
این روانشناس گفت: از نظر روانشناسان بزرگ شخصیت وابسته خود به 5 دسته تقسیم میشود مانند:
1. شخصیت وابسته مضطرب
2. شخصیت وابسته مطیع
3. شخصیت وابسته نابالغ
4. شخصیت وابسته غیر مؤثر
5. شخصیت وابسته ایثارگر که در بالا به مواردی از این قبیل اشاره کردیم.
ناظمی اظهار کرد: این نوع افراد دوست ندارند تنها باشند و دلشان میخواهد کسی را پیدا کنند که به او وابسته شوند، اما از جمله عواقب این نوع اختلال در شخص میتوان به سرخوردگی، افسردگی، بی رمقی، ایجاد مشکل در روابط اجتماعی و محل کار، بی انگیزگی و کاهش اعتماد به نفس و خود کم بینی کاذب اشاره کرد، اما برای جلوگیری یا درمان این موارد باید عزت نفس خود را تقویت کرده و نسبت به مهارتهای فردی خود قدم برداشته و برای شکوفا کردن استعدادها و وثابت کردن آن به خود تلاش کنیم و دراین جهت به ارزشمندی خود پی ببریم تا بتوانیم خودِ وابسته را تبدیل به شخصیت آزاد و مستقل نماییم و از آن به بعد شروع تغییرات مشهود را در خود، روابط بین فردی در جامعه و دوستان جدید شاهد خواهد بود، بدون آنکه مجبور به تلاشی بی وقفه و یک طرفه برای حفظ رابطهای سمی باشد.
شناسه خبر 67596