سپهرغرب-گروه اجتماعی:درخصوص موضوع بیخانمانان یک قاعده بیشتر صدق نمیکند؛ مساعدت به نیازمندان آبرومند برای بازگشت به زندگی و تنبیه و برخورد با فرصتطلبانِ علاقهمند به زندگی انگلی...همین و بس!
در راستای اثبات این ادعا نیز کافیاست بدانیم بر اساس نتایج اعلامشده از سوی مراجع رسمی و صد البته ماحصل تحقیقات و پیمایشهای صورتگرفته بهوضوح تأیید شده که بیخانمانی ارتباط معناداری با افزایش نرخ ناهنجاری و جرم داشته و به طور معمول نیز در مناطقی از شهر که بیخانمانها زیاد باشند، ناخودآگاه نرخ احساس ناامنی، وقوع جرایم و اصطکاکات اجتماعی از فراوانی بیشتری نسبت به دیگر مناطق شهری برخودار است.
در این خصوص کارشناسان رفتاری با تأکید بر اینکه بیخانمانی یک انحراف اجتماعی است و پیامدهای ناگوار این آسیب اجتماعی تدریجاً آن را به مسئلهای حاد اجتماعی تبدیل کرده، تصریح میکنند اگر به رفع آسیب اجتماعی خاصی مانند بیخانمانی توجه نشود قطعاً و در کوتاهمدت ابعاد این مسئله در کل شهر قابل گسترش بوده و معضلات آن تا عمق لایههای جامعه و کانون خانوادهها تسری مییابد.
البته دلیل این امر نیز این است که عمده افراد بیخانمان، خواسته یا ناخواسته یک یا چند آسیب اجتماعی را به خود و جامعه بار کرده و بهصورت بالقوه مستعد پرخاشگری، خشونت، بزهکاری و زیر پاگذاشتن عرف و ارزشها و هنجارهای جامعه هستند گو آنکه با کاهش نرخ امید به زندگی در این افراد شاهد رشد نرخ خودکشی و مرگ و میر در میان آنها هستیم.
بنابراین تا زمانی که نتوانیم رابطه بین تأثیر اشکال آسیبهای اجتماعی بر یکدیگر را بهخوبی تشخیص دهیم این مسائل به قوت خود باقی خواهد ماند و از این رهگذر پدیدار شدن افرادی آسیبپذیر با احتمال تجربه بزهدیدگیهای مکرر، گرایش به رفتارهای پرخطر و تهدیدزا افزایش خواهد یافت.
مضاف بر اینکه در این میان زنان و کودکان و افراد مسن و پیر بیخانمان بهدلیل شرایط خاص جسمی و روانی دارای وضعیت بهمراتب دشوارتری نسبت بقیه بوده که آنها را در مقابل آسیبها و تهدیدهای ناشی از بیخانمانی، شکنندهتر و آسیبپذیرتر میکند.
البته در پاسخ به این سؤال که چرا افراد بیخانمان شده و یا به این شکل زندگی روی میآورند، نیز از سوی صاحبنظران و کارشناسان دلایل بسیاری مطرح است که شاید مهمترین علل آن وجود فقر شدید،وضعیت اقتصادی بغرنج جوامع، اعتیاد، طرد و فرار از خانواده است.
معالوصف برخی از متخصصان امر نیز بیخانمانی را الزاماً ریشه در موضوعات منفی ندانسته و معتقدند گاهی بروز این معضل متأثر از مشکلاتی چون مهاجرت، ورشکستگی، وقوع جنگ، افزایش جمعیت، بیکاری، بدهکاری و پیامدهای حوادث طبیعی و غیرطبیعی و... است که بنابراین نباید به هر شکل به همه بیخانمانها انگهای بد و زشت و نامتعارف زد.
به هر حال این معضل محصول هر اتفاقی که باشد اگر بهعنوان یکی از عوامل زمینهساز و بروز رفتارهای ناهنجار، منفی و یا پرخطر به آن نگاه شود، آنگاه باید بپذیریم که عمده افراد بیخانمان بهدلیل اینکه در وضعیت اقتصادی و اجتماعی مطلوبی قرار ندارند ناگزیر برای ادامه حیات و تأمین نیازهای ضروری خود از هر طریق به سهولت و سرعت بالاتری نسبت به دیگران به جرائم و انحرافات اجتماعی روی خواهند آورد. این همان مسئلهای است که همواره زشتکننده چهره شهر بوده و موجب تعریف و تعبیر سیاه بیخانمانی در اذهان مردم میشود.
**وصلهای ناجور، زشت و سیاه...!
و اما بسیاری بر این باورندکه همواره آنچه که بیخانمانی را بهعنوان یک معضل مطرح کرده، موضوع زشتکنندگی چهره شهر و یا تأسف و خشم و اصرار به حذف این افراد از سطح شهر توسط شهروندان است در حالی که اجرای سیاستهای اجتماعی نباید بر اساس حذف بیخانمانها از شهر بلکه باید برای ارائه خدمات و تلاش در جهت بازگشت آنها به نهاد خانواده و یا اجتماع باشد.
با این حال هنوز داستان ساماندهی بیخانمانها طی این چند دهه با دو رویکرد کلی یعنی جمعآوری یا دستگیری و متعاقباً تأمین موقتی نیازهای آنان در فصول سرد و صرفاً در فضایی بهنام گرمخانه تعریف شده که همین امر مبین آن است که هنوز یک راهبرد و دورنمای اساسی،بنیادین و مشترک مبتنی بر خرد جمعی همه نهادها و سازمانهای متولی برای حل مشکلات در این حوزه، وجود ندارد.
در این خصوص کارشناسان ضمن انتقاد به سالها بیبرنامگی و یا سیاستهای موازی درباره بیخانمانها بر ضرورت شفافسازی سیاست کلان ساماندهی آنها و سهم نهادهای خصوصی و دولتی و تخصیص منابع در کشور تأکید و تصریح میکنند که برای حصول یک نتیجه قابل قبول، نخست نهادها باید با هم هماهنگتر باشند و در عین حال به سازمانهای مردمنهاد که ظرفیت عظیمی را در این میان دارند توجه کرده و میدان عمل بزرگتر و بیشتری را برای آنها تعریف و فراهم کنند.
موضوع این است که طی سالها فعالیت گرمخانهها و سرپناههای موقت همه تلاش و سرمایهگذاریهای تنها منتج به پاک کردن صورتمسئله و فرار از تبعات احتمالی این بیتوجهی شده و هنوز هیچ دستاورد ملموس، واقعی و قابل قبولی در خصوص درمان و ایجاد انگیزه برای بازگشت به روند یک زندگی سالم در این افراد به دست نیامده است.
حالا البته این نیز بماند که به اعتقاد برخی منتقدان متأسفانه بهدلیل سوءمدیریت و فقدان برنامه مشخص و یا عدم نظارت و صحیح بسیاری از این مراکز حمایتی نیز ناخواسته مبدل به اطراقگاههای مجانی و ایمن برای تجمع افراد بیکاره و ناهنجار و حتی مسئلهدار شده تا در سایه مکانی گرم و غذایی مجانی روزگار گذرانده و با تولید و پمپاژ انواع و اقسام آسیبهای اجتماعی به ریش جامعه و مالیاتدهندگان بخندند.
** هدف خوب، اجرای غلط، دستاورد منفی
هرچند این نوشتار بهدنبال ایجاد سیاهنمایی شرایط، زدن انگ بدنامی به بیخانمانها و یا حاشیهسازی برای تلاشهای نهادها و سازمانهای متولی در امر ساماندهی بیخانمانی نیست با این حال قصد آنرا نیز ندارد که با سادهانگاری، خوشبینی و چشمپوشی غیرمنطقی از اصل و فرع و حاشیههای موجود در این موضوع غافل شده و یا از کنار آن بگذرد.
در واقع هدف، زدن تلنگری هرچند کوچک به جامعه و مسئولان امر است تا بدانند اساساً هدف و قصد نهایی از طرح و اجرای فرایند جمعآوری و ساماندهی افراد بیخانمان چیست؟ طی چه بازه زمانی قرار است ما نتایج این تلاش و سرمایهگذاری را ببینیم؟ از زمان اجرای این طرح چه موفقیت و دستاوردهایی را استحصال کردهایم؟
زیرا با شروع فصل سرما و گرم شدن بازار گرمخانهها مجدداً شاهد حضور جمعی از بیخانمانهای شهر همدان (اعم از زن و مرد) در این مراکز هستیم طیفی محدود با چهرههای تکراری که عموما ًدر طول روز با موادفروشی، ضایعات جمعکنی، تکدیگری و یا...! امرار معاش کرده و شبها نیز پس از برگزاری یک دورهمی همراه با کشیدن سیگار، تماشای تلویزیون و خوردن غذایی مجانی (حتی کشیدن نقشه برای اقدام به جرم و یا خرد کردن مواد برای فروش) به خوابی راحت رفته تا مجدداً فردا صبح در سطح شهر پخش شده و بهدنبال ادامه همان کارهای دیروز خود بروند.
ارزیابی شخصیتی این افراد بهوضوح نشان میدهد که گرمخانههای ما هماکنون بهجای ایجاد سرپناه برای فقرا و نیازمندان واقعی، تبدیل به مکانی امن برای افرادی عموماً بیمسئولیت و بیتوجه به هنجارهای ارزش و قوانین جامعه شده که ظاهراً هیچ حد و مرزی را هم برای خود تعریف نمیکنند و ضمن مخدوش کردن سیما و منظر شهر فقط بهدنبال سوءاستفاده از امکانات و ادامه این گونه زندگی کردن در جامعه هستند.
و البته این در حالی است که در همین شبهای سرد میتوان در گوشهگوشه شهر افراد بیخانمانی را دید که با بخشیدن عطای گرمخانه به لقایش در گوشه هر خرابه، زیر هر پل، در کنج هر دیوار و... با برافروختن آتش شب را به صبح میگذرانند.
زنان و مردان و افراد مسن، نوجوانان و جوانانی که به گفته خودشان حاضر نیستند در بدنامی افراد حاضر در گرمخانه شریک شده و یا در منظر عمومی مردم نامشان با آنها بُر بخورد.
در این خصوص گردش شبانه خبرنگاران سپهرغرب در سطح شهر و گفتوگوهای مستقیم و بیواسطه با برخی افراد بیسرپناه بهوضوح نشان میدهد که عمده این افراد و بهخصوص زنان حاضر نیستند با رفتن به گرمخانه خود را در معرض حرف و حدیثهای مگو قرار داده و یا با کسانی دمخور شوند که وضعیتشان خیلی اظهر منالشمستر از این حرفهاست. این طیف افراد با این ادعا که گرمخانه مکانی است برای جمع شدن معتادان و موادفروشان و یا افراد مسئلهدار اخلاقی معتقدند، گاهی باید تحمل سرما و نخوردن یک وعده غذا را تحمل کرد.
*چه باید کرد؟
و اما از منظر اخلاقی و به لحاظ انسانی و حتی قانونی، هرگونه تلاش در جهت کمک نقدی در حد کف درآمد زندگی، غذا، بهداشت با هزینه اندک و نگهداری کودکان و زنان کمتوان، برنامههای درمانی و یا اسکان موقت افراد بیخانمان امری ضروری و لازم محسوب میشود که انتظار میرود همه متولیان حقیقی و حقوقی و حتی مردم دست در دست یکدیگر تلاش کنند تا هم به جهت کاهش آلام این طیف و هم در راستای ارتقای سطح سلامت روانی جامعه به این امر همت گمارند.
معالوصف مهمترین گام بعد از هدفگذاریهای صحیح و تدوین برنامههای قابل اجرا شناخت افراد نیازمند واقعی از فرصتطلبان سودجوست تا بتوان نسبت به سرمایهگذاری و امید به دریافت نتیجه قابل قبول اطمینان داشت. اینکه فراموش نکینم هدف از کمک به بیخانمان نیازمند، تلاش در جهت تقویت، آمادهسازی و اعطای کمک به او برای بازگشت به زندگی است نه تشویق کردن افرادی برای ادامه یک زندگی انگلی و مجانی.
ما باید بپذیریم تا زمانی که حساب نیازمند واقعی از فرصتطلب در مقوله اعطای کمک و مساعدتهای مالی و زیستی جدا نشود، نخواهیم توانست در زمینه کاهش مشکلات بیخانمانها و فقرا گام برداشته و یا ادعای آن را داشته باشیم.
در واقع برنامههای بازدارنده و تقویتی اجتماعی چندان پیچیده نیست اما گاهی ما عادت داریم با سهلانگاری در تصمیم و اجرا آنها را به مشکلات پیچیده مبدل کرده و با ایجاد یک کلاف کور کار را بر خود و دیگران سخت کنیم که در خصوص بیخانمانها هم یک عبارت بیشتر تعریفنشده و آن مساعدت به نیازمندان آبرومند برای بازگشت به به زندگی و تنبیه و برخورد با فرصتطلبان.
شناسه خبر 77126