رویدادهای شهری موتور توسعه همدان
همدان بهعنوان یکی از قدیمیترین شهرهای ایران، همواره ظرفیتهای گستردهای در حوزههای فرهنگی، اجتماعی، طبیعی و گردشگری داشته؛ اما این ظرفیتها در بسیاری از مقاطع بهدلیل نبود برنامهریزی منسجم، کمبود هماهنگی نهادی و عدم توجه کافی به «رویدادمحوری»، کمتر از اندازه واقعی خود دیده شدهاند. در سالهای اخیر، با افزایش مطالبهگری اجتماعی و ضرورت خروج از رکود مزمن شهری، موضوع «رویدادپذیر کردن همدان» به یکی از محورهای اصلی گفتوگوهای توسعهای تبدیل شده؛ موضوعی که بسیاری از کارشناسان آن را پیشنیاز احیای حیات شهری، ایجاد نشاط اجتماعی، تقویت امنیت، توسعه اقتصادی و بازسازی هویت شهر میدانند.
در چنین فضایی، دیدگاههای استاد معماری و شهرسازی و پژوهشگر مسائل اجتماعی اهمیت ویژهای پیدا میکند. دکتر محمدرضا عراقچیان که سالها تجربه میدانی و علمی در حوزه شهر و فرهنگ دارد، بر این باور است که رویدادها صرفاً برنامههایی برای سرگرمی یا نمایش نیستند، بلکه «موتورهای محرک» شهرند؛ سازوکارهایی که از دل آنها ارتباطات اجتماعی شکل میگیرد، تجربه مشترک ساخته میشود، ذهنها به حرکت درمیآیند و شهر به زندگی برمیگردد.
به اعتقاد او، رویدادهایی که با طراحی دقیق و شناخت اجتماعی برگزار شوند، نهتنها بر نشاط و تعامل شهروندان اثر میگذارند، بلکه میتوانند سازوکارهایی عمیق برای آموزش غیررسمی، تقویت سرمایه اجتماعی، توسعه گردشگری و حتی بازسازی تصویر شهر در سطح ملی و بینالمللی باشند. عراقچیان معتقد است که تجربه شهرهایی مانند لالجین و ملایر نشان میدهد چگونه رویدادهای کوچک میتوانند مقدمهای برای مسیرهای بزرگ توسعه باشند؛ مسیری که همدان نیز باید آن را با نگاه منسجم و همکاری همه نهادهای مسئول دنبال کند.
این گفتوگو، دریچهای است برای بازخوانی این نگاه و بررسی اینکه چگونه میتوان همدان را از شهری منفعل به شهری رویدادمحور، زنده، آموختنی و آیندهساز تبدیل کرد.
این استاد دانشگاه در تبیین مفهوم رویداد توضیح میدهد: هر برنامهای که در یکی از حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی یا سیاسی تحولی قابل توجه در جامعه ایجاد کند، یک «رویداد» است؛ حتی اگر این تحول محدود به تغییر نگرش، رفتار یا تجربه جمعی بخشی از جامعه باشد.
دکتر محمدرضا عراقچیان با اشاره به جشنواره پاییز و برگریزان همدان، اینگونه برنامهها را مصداق رویدادهای «نشاطآور» میداند که انتظار اصلی از آنها ایجاد شادابی و تحرک اجتماعی است، نه الزاماً تحول اقتصادی مستقیم.
وی با مقایسه انواع رویدادها میافزاید: نمایشگاه کتاب نمونهای از رویدادهای فرهنگی است که علاوه بر بار فرهنگی، آثار اقتصادی نیز دارد؛ حضور ناشران، فروش کتاب و فعالیت غرفهها هرچند گردش مالی عظیمی ایجاد نمیکند، اما قابل اندازهگیری و اثرگذار است.
به گفته او، برخی رویدادها حتی کارکرد امنیتی پیدا میکنند؛ وقتی برنامهای از ساعت 18 تا 24 جمعیت زیادی را در سطح شهر نگه میدارد، سطح نظارت طبیعی بالا میرود، شهر زنده میماند و امکان وقوع جرم و تخلف کاهش پیدا میکند.
این استاد دانشگاه یکی از ابعاد مهم رویدادها را کنار هم قرار گرفتن انسانهایی با فرهنگها، قومیتها و خاستگاههای مختلف میداند و مثال میزند؛ رویدادی مانند «کوره سیبزمینی حسامآباد» موجب حضور شهروندانی از کردستان، کرمانشاه، همدان، ملایر و سایر مناطق میشود؛ این همنشینی طبیعی، محملی برای وحدت ملی و تقویت امنیت عمومی است، چراکه بخشی از آسیبهای امنیتی از داخل جامعه و در نتیجه فاصلهها و سوءتفاهمها شکل میگیرد و این پیوندها به کاهش آن کمک میکند.
به گفته عراقچیان، رویدادها دلها را به هم نزدیک میکنند، تعاملات را افزایش میدهند، مهربانی و انعطافپذیری اجتماعی را بالا میبرند و تحمل شهروندان نسبت به یکدیگر را تقویت میکنند.
او رویدادها را «آموزشگاه اجتماعی» مینامد و توضیح میدهد: حضور در چنین جشنوارهها و رویدادهای شهرهای مختلف، از سنندج و کرمانشاه گرفته تا خرمآباد، بدون برگزاری کلاس رسمی، مردم را با تاریخ، جغرافیا، خوراک، پوشاک و سبک زندگی مناطق مختلف آشنا میکند و نقش آموزشی ارزشمندی دارد که در برنامهریزیهای رسمی کمتر دیده میشود.
این کارشناس شهرسازی با اشاره به تجربه ثبت جهانی شهرهایی مانند لالجین و ملایر، ریشه این موفقیتها را در همین رویدادهای بهظاهر کوچک میداند و میگوید: ثبت جهانی لالجین از جشنوارهها و برنامههای سادهای آغاز شد که مسیر توسعه اقتصادی را پایهگذاری کردند. ملایر نیز پس از ثبت بهعنوان «شهر جهانی انگور» شاهد سلسلهای از تحولات بود؛ از توسعه دانشگاه و استقرار گمرک تا شکلگیری صادرات، ایجاد کارخانههای فرآوری، ورود تاجران از شهرهای دیگر و گسترش ارتباطات اجتماعی و اقتصادی در سطح ملی و بینالمللی.
به گفته عراقچیان، همین روند در سولان، تویسرکان، لالجین و دیگر شهرها نیز رخ داده و پس از آن نوبت به محصولات دیگری چون گشنیز، رازیانه و تولیدات رزن و نهاوند میرسد که میتوانند به موتورهای تازه توسعه تبدیل شوند.
وی در ادامه بر ضرورت تفکیک مفهومی جشنواره و نمایشگاه تأکید میکند و میگوید: نمایشگاهها معمولاً تخصصیاند و مخاطب عام ندارند؛ مانند نمایشگاه مصالح ساختمانی، تولیدات معدنی، ماشینآلات راهسازی یا تجهیزات فروشگاهی. در مقابل، جشنوارهها با مخاطب عام طراحی میشوند و همه مردم میتوانند در آن حضور داشته باشند.
از نگاه او، نمایشگاه تخصصی موتور توسعه نخبگانی است و جشنواره موتور توسعه اجتماعی و فرهنگی؛ بنابراین هر دو لازماند، اما هرکدام در جای خود و نباید یکی را به نفع دیگری حذف کرد.
این فعال حوزه شهر هشدار میدهد که نباید «جشنواره» به «دکان» فروش آجیل و پفک و خوراکیهای بیکیفیت تقلیل یابد و تأکید میکند: وقتی نام برنامه را «نمایشگاه خوراک اقوام زاگرس» میگذاریم، یعنی باید فضایی برای انتقال اطلاعات و فرهنگ فراهم شود؛ از اینکه هر قوم چه میخورد و چرا، تا مزاج و خواص غذا، مصلح آن، نسبتش با تاریخ، آبوهوا و سبک زندگی. چنین رویدادهایی چیزی فراتر از بازارچه هستند و باید به شناخت عمیقتر فرهنگها و هویتها منجر شوند.
عراقچیان با انتقاد از شیوه رایج برگزاری جشنوارهها در کشور میگوید: در ایران معمولاً افراد را به جشنواره میبریم و رها میکنیم؛ بدون اینکه در پایان آموزش یا پیام مشخصی دریافت کنند؛ در حالی که در جشنوارهها و موزههای اروپایی، بخش آموزش و پیام پایانی جدی گرفته میشود.
وی از جشنواره اخیر بخش خصوصی در همدان درباره خوراکها و آواها یاد میکند که طی سه روز در رستوران استخر عباسآباد برگزار شد و همراه با آن نشستی تخصصی در هتل باباطاهر درباره رابطه خوراک، فرهنگ، اقلیم و جغرافیا تشکیل شد، «کار درست همین است؛ جشنواره باید علاوه بر نمایش و سرگرمی، آموزش بدهد.»
این پژوهشگر به علم نوپای «گاسترونومی» نیز اشاره میکند و آن را حوزهای میداند که در ایران هنوز جدی گرفته نشده؛ حوزهای که رابطه غذا و فرهنگ را بررسی میکند و میپرسد چرا در ایران قورمهسبزی محبوب میشود، در اروپا سالاد الویه و پیتزا و استیک جا میافتد، یا چرا ما آش داریم و دیگران ندارند.
عراقچیان با اشاره به پیوند این حوزه با سلامت، گردشگری خوراک، گردشگری اقوام، گردشگری ادیان و گردشگری کشاورزی، معتقد است این حوزهها میتوانند به نزدیکی آدمها، افزایش شناخت فرهنگی، تقویت امنیت اجتماعی و فعال شدن اقتصاد کمک کنند.
وی برای روشنتر شدن بحث، از تجربه حضور خود در نمایشگاه غذا و نوشیدنی مثال میزند؛ جایی که خانمی از قم «آبگوشت کلمقمری» (قنبید) پخته بود و گفتوگویی ساده درباره تفاوت روش طبخ همان غذا در قم و همدان، به ارتباط اجتماعی و فرهنگی میان دو نفر از دو شهر مختلف منجر شد.
او معتقد است همین تنوع و خلاقیت غذایی است که رشت را به «شهر خلاق یونسکو» و کرمانشاه را به «شهر خلاق غذا» تبدیل میکند و مردم را برای چشیدن غذاهای خاصی چون باقالیقاتوق، کبابترش و جوجهترش به سفر میکشاند.
این استاد دانشگاه بخش دیگری از سخنان خود را به تحولات حوزه گردشگری اختصاص میدهد و با اشاره به تخصصی شدن سفرها میگوید: امروز گردشگری دیگر فقط «دیدن یک شهر» نیست؛ کسی ممکن است فقط برای تجربه غذاهای مختلف سفر کند (گردشگری خوراک)، دیگری تنها بهدنبال دیدن آثار طبیعی باشد، فردی دیگر برای پژوهش درباره بوعلیسینا یا حضور در شبشعر باباطاهر راهی همدان شود، یا کسی بخواهد مسجد، کلیسا، کنیسه و آتشکده را در کنار هم ببیند (گردشگری ادیان).
از دیدگاه عراچیان، همه این اشکال گردشگری، در نهایت به افزایش شناخت و پیوند میان مردم منجر میشود و سفر را از یک حرکت ناشیانه به تجربهای هدفمند تبدیل میکند.
وی در بخش دیگری از این گفتوگو، به جشنواره برگریزان همدان میپردازد و با وجود تأکید بر ضعفها، آن را از منظر جامعهشناختی «موفق» ارزیابی میکند.
او معتقد است در جامعهای که سطح تنشهای عصبی بالاست، اینکه بتوان در یک روز، 50 تا 100 هزار نفر را در یک بازه دو ساعته در یک مکان جمع کرد و به آنها «خوش بگذرد»، خود یک هنر و یک هدف مهم است.
به گفته این کارشناس شهری، یادگیری همیشه در کلاس و دانشگاه رخ نمیدهد؛ گاهی همین حضور در جامعه و مواجهه با عناصر فرهنگی مانند کرسی، گذر بزرگان، غرفههای غذا و برنامههای هنری، هم خاطرهسازی است و هم آموزش اجتماعی و تاریخی.
عراقچیان با یادآوری روزگاری که شهر همدان «ساعت 6 عصر تعطیل میشد و در پاییز و زمستان شهری غمناک و بیتحرک بود»، بر ضرورت برگزاری جشنوارههای متنوعی چون جشنواره آدمبرفی و جشنواره سرسرهبرفی تأکید میکند و بخشی از آمار بالای خودکشی و آسیبهای اجتماعی را ناشی از کمبود نشاط و تفریح سالم میداند.
او با استناد به آموزههای دینی، «نشاط اجتماعی» را راهبردی منطبق بر تعالیم اسلام معرفی میکند و یادآور میشود که علم و آگاهی تنها در کتابها نیست، بلکه در «دیدن، تجربه کردن و حضور در میدان» بهدست میآید.
وی در ادامه به نقش شهرداری و نهادهای فرهنگی میپردازد و با لحنی انتقادی میگوید: «در غیاب سازمانهای فرهنگی، شهرداری تنها نهادی است که بار فرهنگ شهر را به دوش میکشد.»
او با طرح این پرسش که «سازمان تبلیغات و سایر دستگاههایی که بودجه دولتی میگیرند کجا هستند؟» تأکید میکند: شهرداری از بودجه مردم ارتزاق میکند و در حالی که بسیاری از نهادهای صاحب بودجه، پای کار نیامدهاند، این نهاد شهری است که برنامههای فرهنگی را اجرا میکند و باید مورد حمایت و تقویت قرار گیرد؛ حتی اگر خود شهرداری نیز در برخی بخشها عملکرد ضعیفی داشته باشد.
این استاد دانشگاه در همین راستا، با اشاره به تشکیل «کمیته آموزش شهروندی» در شهرداری، از آغاز یک طرح آزمایشی در شهرک مدرس خبر میدهد؛ منطقهای که بهدلیل ترکیب جمعیت قدیم و جدید، ساختوسازهای تازه، ویژگیهای اجتماعی خاص و برخورداری از بسته کامل امکانات شهری (مسجد، مرکز محله، پلیس، مرکز بهداشت، کتابخانه و…) برای اجرای این برنامه انتخاب شده است.
به گفته عراقچیان، گروهی متشکل از جامعهشناس، روانشناس، حقوقدان، استاد دانشگاه، متخصص امنیت فیزیکی و نیروهای خدماتی شهرداری در این کمیته حضور دارند و سرفصلهای آموزش شهروندی و مدرسان را تعیین کردهاند. نخستین جلسه این دوره، بهصورت میدانی کنار مسجد و در فضای باز برگزار شده و با بهرهگیری از طنز، نمایش و برنامه هنری، موضوعاتی چون زمان و نحوه جمعآوری زباله، شیوه درست برخورد با مشتری و آداب تعامل اجتماعی به مردم آموزش داده شده؛ مدلی که او آن را نمونهای موفق از «آموزش شهروندی در قالب رویداد» میداند.
وی در جمعبندی دیدگاه خود تصریح میکند: هرچند در بسیاری از بخشهای شهرداری ممکن است ضعفهایی وجود داشته باشد، اما حوزه فرهنگی این نهاد طی یکیدو سال اخیر، با وجود محدودیتها و فشارهای درونی و بیرونی، عملکرد قابلقبولی داشته و مسیر رو به رشدی را آغاز کرده است.
او تأکید میکند که هرچند قدمهای برداشتهشده هنوز تا وضعیت مطلوب فاصله دارند، اما این حرکت «رو به جلو» است. بهجای تمرکز بر نقد مطلق، باید با نقد کارشناسی، ارائه پیشنهادها و همکاری نهادهای مختلف، این مسیر را آگاهانهتر و عمیقتر ادامه داد تا همدان بتواند بهطور واقعی به «شهر رویدادها» تبدیل شود.