شناسه خبر:68913
1402/2/20 09:48:03

سپهرغرب، گروه فرهنگی: رهبر انقلاب در دیدار رمضانی شاعران و اساتید زبان فارسی با اشاره به ظرفیت‌های امروز جامعه شعری کشور بر وظیفه هنرمندان در برابر تاخت و تاز دشمن در جنگ نرم تأکید کردند و فرمودند: «شما اگر ندانید دشمن از کجا میخواهد حمله کند، دُور میخورید؛ اگر ندانید هدفش تصرّفِ کجا است، بتواند شما را فریب بدهد، دُور میخوردید. باید بدانید. در جنگ نرم هم همین‌جور است؛ باید بدانید دشمن چه ‌کار میخواهد بکند، آماجش کجا است، هدفش چیست و بشناسید روشهای او را؛ این را همه باید بشناسند و مقابله کنند، امّا از همه لازم‌تر، مجموعه‌ی هنرمندند، مجموعه‌ی فرهنگی‌اند؛ شاعر، نقّاش، داستان‌نویس، سینماگر، معمار؛ اینهایی که در مسائل مختلف فرهنگی هستند، باید بدانند امروز ما در مقابل این غارت دشمن و تاخت‌وتاز دشمن قرار داریم؛ هم خودشان باید توجّه کنند، صحنه را درست درک کنند، هم به دیگران بایستی بنمایانند؛ باید همه را [آگاه] کنند. منفعل نباید بشوند.» 1402/01/16

گفت‌وگویی با سرکار خانم لیلاحسین‌نیا از شاعران تبریزی انجام شده که در دیدار رمضانی امسال شاعران نیز به شعرخوانی پرداختند. نقش امروز شاعران انقلابی در مقابله با هجمه دشمن، جایگاه شعر در تقویت نهاد خانواده و موضوع حیا در شعر موضوعاتی است که در این گفت‌وگو مورد بررسی قرار گرفته است.
   «وطن بسوزد و من در خروش و جوش نباشم!؟ خدا کند که بمیرم وطن‌فروش نباشم!» این مصرع، مطلع غزلی بود که شما در دیدار امسال در حضور رهبر انقلاب خواندید. چرا موضوع وطن را برای سرودن انتخاب کردید؟
* وطن اسلامی‌مان تمام داشته و خواسته‌ی ماست. فکر می‌‌کنم وقتی در شعر درباره‌ی عاطفه‌ی اجتماعی صحبت می‌کنیم، مهم‌ترین و اصلی‌ترین نمودش در مسئله‌ی وطن پدیدار می‌شود. یکی از وظایف مهم شاعر انقلابی کنش در مواقع حساس است. این وظیفه را از شعر استاد شهریار آموخته‌ام که در بزنگاه‌های سیاسی و اجتماعی شاعری کرده و منفعل نبوده است. شما شعر شهریار را از جهت کنش‌ها در بزنگاه‌ها بررسی کنید، متوجه این نکته خواهید شد. الگویی که استاد شهریار ارائه می‌کند، شاعر کنش‌گر است، نه شاعر منفعل. این می‌تواند الگویی تأمل‌برانگیز برای شاعران انقلابی باشد. این شعر را در ایام اغتشاشات پاییز سرودم. خوب به‌خاطر دارم که خبر رفتن یکی از هنرمندان را خواندم و زیرلب گفتم: «خدا کند که بمیرم، وطن‌فروش نباشم.» این شد شروع این غزل.
* در دیدار امسال دیدیم که بعضی از شعرا درباره‌ی نقش‌های زنانه اشعاری سروده‌اند، شعر امروز چقدر در خدمت نهاد خانواده است؟
* هیچ‌چیز به اندازه‌ی شعر نمی‌تواند سبک زندگی اصیل و هویت‌مند ایرانیان را تبیین کند. شما این کلمات را ببینید: خانه، باغچه، سیب، حوض، چادرنماز، قالی، ترمه، پنجره و... این واژگان در عین حال که در شمار لطیف‌‌ترین و شاعرانه‌ترین واژگان شعر صد سال اخیر است، عناصر اصلی خانه و خانواده‌ی ایرانی است؛ بنابراین می‌توان گفت خاستگاه بخش مهمی از شعر معاصرمان خانه و خانواده‌ی ایرانی است. معتقدم این موضوع ناخودآگاهی ارزشمند در شعر ماست. اگر این بخش از شعر ارج نهاده شود، می‌تواند بسیاری از حوزه‌های فکری دیگر را جهت‌ بدهد. گاه خاطره‌ای که غزلی پنج‌بیتی زنده‌ می‌کند، می‌تواند مالکان خانه‌ای قدیمی را از تخریب منصرف کند؛ شعری برای مادربزرگ می‌تواند به عیادت و دلجویی فرزندان و نوه‌ها بینجامد.
   آیا می‌توانیم شعری را که در حوزه‌ی خانواده سروده شده، در زمره‌ی اشعار آئینی حساب کنیم؟
* اصطلاح شعر آئینی می‌تواند حامل طیف گسترده‌ای از مفاهیم باشد. از شعر دینی صرفاً مفاهیم مربوط به ولادت و شهادت حضرات معصومین را در نظر می‌گیریم؛ اما مباحث گسترده‌ی آئینی را نادیده می‌انگاریم. همه‌ی مناسک زندگی دینی و ملی‌مان که من البته این دو را از هم جدا نمی‌بینم، می‌تواند بخشی از طیف ادبیات آئینی باشد؛ مثلاً وقتی شعری نذری‌پختن را به‌تصویر می‌کشد، بخشی از ادبیات آئینی را پوشش می‌دهد و البته مناسک خانوادگی هم در این حوزه است.
از طرفی شعری را تصور کنید که روابط خانوادگی ائمه‌ی اطهار را بیان می‌کند؛ مثلاً ارتباط حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها با همسر و فرندانش، این شعر علاوه بر الگوسازی در حوزه‌ی خانواده، شعری در حوزه‌ی ادبیات دینی نیز محسوب می‌شود. بیان هنری مسائل قطعاً در تأثیرگذاری‌اش نقش دارد. همین نکته را بارها در رهنمودهای رهبر انقلاب دیده‌ایم که بیان هنری تمدن‌ساز است.
وقتی مادری رابطه‌ی خود و فرزندش را در شعر به‌تصویر می‌کشد، به‌عنوان رسانه‌ای تأثیرگذار رفتار می‌کند. وقتی شاعری درباره‌ی جایگاه پدر شعر می‌گوید، ذهنیت مخاطب را به‌سمت روابط خانوادگی می‌کشاند. هرچقدر این بیان زیباتر باشد، می‌تواند تأثیرگذارتر نیز باشد. چیزی که صدها کلاس و مقاله در حوزه‌ی خانواده شاید نتوانند به سرانجام برسانند، یک قطعه شعر به‌راحتی انجام می‌دهد؛ البته از یک طرف هم ما باید به کیفیت اثری که ساخته می‌شود، توجه کنیم. وقتی شعری برای بیان چنین مفاهیمی خلق می‌شود، باید دارای بیشترین استانداردهای شاعری باشد.
یکی از آسیب‌هایی که ما متأسفانه در ادبیات آئینی داریم، همین نکته است. شاعری که وارد این عرصه می‌شود، تنها برای بیان ذهنیات خود وارد نمی‌شود؛ بلکه مسئولیتی نیز بر دوش اوست؛ مخاطب عمومی، جریان شعر آئینی را می‌بیند و از لحاظ کیفیت با سایر جریانات شعری مقایسه می‌کند. وقتی شعر آئینی ضعیف باشد، دچار ایرادات زبانی و ادبی و... باشد، نمی‌تواند مسئولیت خود را به‌خوبی انجام دهد. به نظر می‌رسد شاعر آئینی باید چند برابر بیشتر از شاعران دیگر در بهبود کیفیت اثر خود تلاش کند.
   شعر آئینی چه پیامی می‌تواند برای زن امروز جامعه‌مان داشته باشد؟
* شعر دینی ما در ارائه‌ی الگو به زنان نقش مهمی دارد. شاعران هنگامی که بتوانند وجوه مختلف زندگی زنانی چون حضرت صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها، حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها و حتی چهره‌هایی مانند حضرت نرجس‌خاتون، مادر حضرت ولیعصر و حکیمه‌خاتون، عمه‌ی ایشان علیهما السلام و نقش این چهره‌ها در جریان گسترش تفکر شیعی را بیان کند، می‌تواند در همهمه‌ی الگوهای منحط غربی، فضای تنفسی ایجاد کند.
نمی‌خواهم صرفاً شعار بدهم؛ تجربه‌ی شخصی و زیسته‌ی من در سرودن اشعاری برای زنان واقعه‌ی کربلا عینی است. در برهه‌ای تصمیم گرفتم برای زنان واقعه‌ی عاشورا از جمله حضرت رباب و حضرت لیلا و حضرت ام‌البنین شعر بگویم. این سرایش برای خودم جنبه‌ی مطالعاتی داشت، یعنی در ابتدای راه مطالعه‌ای که درباره‌ی شخصیت و سلوک این بانوان انجام می‌دادم، روشنگری‌ای برایم ایجاد شد. قصدم نوشتن شعر کوششی نبود؛ اما با خواندن و آشنایی با این حیات و این بانوان، شعر در من می‌جوشید. شاید موفق‌ترین شعرهای عاشورایی‌ام همین شعرها باشد. آشنایی با زندگی حضرت رباب تأثیر عمیقی در شعرهای آئینی‌ام گذاشت. این مسئولیتی مضاعف برای زنان شاعر است.
گمان می‌کنم ما گاهی دچار ایستایی در بیان مفاهیم شعر آئینی می‌شویم، یعنی فقط فاطمیه را می‌گیریم و شعرمان را معطوف به واقعه‌ی شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها می‌کنیم. یادمان می‌رود ایشان به‌عنوان اولین بانوی شیعه، مهم‌ترین نقش را در جریان‌دهی تفکر شیعه داشته‌اند. چرا مثلاً خطبه‌ی حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را دستمایه‌ی خلق اثر ادبی قرار ندهیم!؟ مثلاً چرا صحنه‌ی خطبه‌خوانی ایشان را به شعر نکشیم!؟ مگر جامعه‌ی امروز به‌دنبال سیمایی همه‌جانبه از زن نمی‌گردد؟ این سیما را می‌توان با انعکاس این تصاویر از زندگی حضرت صدیقه ارائه کرد.
یکی از مشکلات اساسی ما در همه‌ی شئون شعر آئینی و خصوصاً در حوزه‌ی زنان، ایستایی است. باز هم اگر بخواهم از تجربه‌ی شخصی بگویم، برای من روایت و داستان‌پردازی نوعی تحرک در شعر آئینی بود؛ مثلاً روایت آزادشدن کنیزی به‌دست حضرت امام‌حسن علیه‌السلام در قبال شاخه‌ی گلی را در چهارپاره‌ای به تصویر کشیده‌ام، یا داستان هجوم دزدان خانه‌ی حضرت امام‌هادی علیه‌السلام و استقبال ایشان با چراغ را. نمی‌گویم این کارها تنها و قطعی‌ترین راه است. قصدم از بیان این تجربه‌ها رسیدن به نوعی هم‌اندیشی با مخاطبان و شاعران است تا راه‌هایی برای پویایی شعر آئینی به‌اشتراک گذاشته شود.
   اشعار عاشقانه‌ای هست که به نظر می‌رسد به‌بهانه ذوق شعری، حدود را کمتر رعایت می‌کنند. در خصوص بحث حیا در شعر بگویید.
* متأسفانه در سال‌های اخیر جریانی با القای مفاهیمی به شعر زنان، این اشعار را حیازدایی کرده‌اند. بهانه‌ی اصلی این جریان و نگاه این بود که زن باید شعر زنانه بگوید و زنانگی در تفسیر این جریان صرفاً برجسته‌سازی مسائل جنسی بود. در این نگاه، شعر هرچه عریان‌تر، اصطلاحا لایک‌خورتر! متأسفانه فضای مجازی در فضاسازی این جریان نقش ایفا کرد. این جریان شاعر زن را در راهرویی زندانی کرده بود که یک سرش بیان انزجار از خانه بود و سر دیگرش اتاق خواب! یعنی زنِ معیار باید از چهارچوب خانواده گریزان می‌شد و تنها به بیان مسائل جنسی می‌پرداخت. این تصویر از زن بی‌نهایت منزجرکننده و بیچاره است! بعضاً صفحات برخی از این زنان شاعر را می‌بینم و واقعاً دلم می‌سوزد! حقیقتاً برای جلب مخاطب چقدر باید از هنر بکاهند و به چیزهای دیگر بیافزایند! البته این شاعر هم تاریخ مصرفی دارد. به هر حال کسی پیدا می‌شود که قدم بعدی را بردارد و یک مرحله در پرده‌دری پیش‌تر برود.
اینجا مسئله حدود شعری نیست؛ بلکه مسئله حیازدایی از ادبیات است. شعر عاشقانه، قرن‌ها در ادبیات فارسی محمل بیان لطیف‌ترین عواطف عاشقانه بوده؛ ولی همواره پرده‌ی حیا را حفظ می‌کرده ‌است. شعر زنانه نباید در حصار جنسیت‌زدگی بماند و خود را معطوف به این مفاهیم کند. بیان باحیای مفاهیم عاشقانه، شعر زنان را اعتلا می‌بخشد. نمونه‌های درخشانی از این نوع شعر در جریان چهل سال شعر انقلاب خلق شده است. کم نداریم شاعران زنی که عاشقانه نوشته‌اند. می‌خواهم بگویم این‌طور نیست که از بار عاشقانه‌ی شعر محجوب کاسته شود. تجربه نشان داده است که اتفاقاً وقتی شعر عاشقانه محجوب و متین و عفیف است، زیبایی دیگری با خود دارد. تصور کنید این شعر عاشقانه قرار است واگویه‌ی عاشقانه‌ی هزاران مخاطب به معشوق باشد. شعر عفیف بیانگر عشق عفیف است.

شناسه خبر 68913