عباسو آنقدر کار کرد که کار خسته شد
او در عین حال، بسیار سختکوش است؛ تا جایی که آنقدر کار میکند که کار را خسته میکند. عباسو که در یک خانواده کویری، تحت تربیت پدری بسیار سختگیر زندگی کرده، همچنین داستان عشقی عمیق را در بطن زیستیاش تجربه میکند. متن داستان هم که نثری بهنسبت پاکیزه دارد، از جنس همان جغرافیای غیر شهری و با آرایههای سنتی خود است. چند خط اول داستان، این چنین است:
«به قول فاطی، مادر عباسو، اگر گاو نری که هر سال به گرجین میبستند تا زیر تیغه بُرنده چرخهای فولادی، خوشههای گندم را خرد کند، نظر نخورده و گوشه طویله، ناخوش نیفتاده بود، امسال گرجین گرداندن با عباسو نبود.»
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.