نویسندگان زنداندیده و خلق زنداننامههای داستانی
ادبیات در دوره رضا و محمدرضا پهلوی، در خدمت اجتماع و سیاست بوده و به همین دلیل گاه طرح مشکلات اجتماعی و سیاسی در داستانها و مقالهها، موجب دستگیری نویسندهها شده و این موضوع به خلق زنداننامه کمک کرده است. دو شاه پهلوی نویسندگان زیادی را که جزء روشنفکران مملکت به حساب میآمدهاند، بنا به دلایلی ازجمله گرویدن به احزاب و چاپ داستان و مقاله با مضمون اجتماعی و سیاسی، به زندان انداختهاند و سبب پدید آمدن زنداننامهها شدهاند.
برخی نویسندههای زندانیشده در دوره مذکور در زندان به نگارش زنداننامه پرداختهاند، بعضی دیگر پس از آزادی، تجربه زندانی شدن خود را روایت کردهاند و گروهی نیز بدون تجربه زندان و گویا بنا بر شنیدهها، زنداننامه نوشتهاند. نویسندههایی نیز داریم که زندانی شدهاند، اما شاید بهعنوان نوعی واکنش، وقایع زندان را در آثار خود انعکاس ندادهاند.
توصیف زندان، بیان احساسات زندانی، رفتار زندانبانها، انواع شکنجه، وضع بد غذا و بهداشت، اعتصاب و اعتراض، بیقانونی (پروندهسازی، محاکمه فرمایشی) و مسائل اجتماعی و سیاسی، بخشی از درونمایههای اصلی زنداننامهها در این سالها است.
درحقیقت زندان مفهوم جدیدی در داستانها ایجاد کرده است؛ نوع گذران روزهای دستگیرشدگان در زندان (زندانیانی که غالباً سیاسی بودهاند)، احساساتی که تجربه میکردهاند و برخوردهایی که با آنان میشده، در زنداننامهها انعکاس یافته است.
شکنجه دادن هم از راهکارهای غیر انسانی به اعتراف واداشتن مبارز در اداره امنیتی ساواک بوده؛ بنابراین شکنجه نیز یکی از درونمایههای اصلی زنداننامهها شده است. اشاره به گروههای مبارز نیز یکی دیگر از درونمایههای اصلی زنداننامهها است، در معرفی این گروهها میتوان از حزب توده نام برد؛ در دوره مورد مطالعه ما حزب توده، تنها گروه مبارز سازمانیافته بوده است. ملکی در رابطه با متمایل شدن روشنفکران و نویسندگان به این حزب گفته است: «اینان دست کم در آن دوره از عمر خود نه مارکسیست بودند، نه سوسیالیست، بلکه اغلب جوانان میهنپرست، ترقیخواه، آزاده و با حس مسئولیتی بودند که کمونیسم آنان را انتخاب کرده بود؛ زیرا که راه دیگری در پیش پای خود نمیدیدند.» (ملکی، 1368: 9)
وقتی برای بار اول به کار روی موضوع نویسندگان زندانرفته و زنداننامهنگاری بیندیشید، به نظر کاری سهل و اندک میآید، زیرا با خود فکر میکنید به احتمال قوی تنها چند نویسنده دچار این مشکل شدهاند و با وجود هنرمند و روشنفکر بودن، به زندان افتادهاند؛ اما ما با غور در موضوع، با انبوه نویسندگان زندانرفته در دوره پهلوی و زنداننامههای فراوان مواجه شدیم.
بنابراین از آنجا که در این مقال گنجاندن مطلبی به این گستردگی نمیگنجد، شمهای از بحث را به مشام خوانندگان گروه خبری سپهر میرسانیم تا چنانچه کسی مشتاق مطالعه بیشتر در این ارتباط شد، به سایتهای معتبری همچون سیویلیکا برای خواندن متن کامل این مقالات مراجعه کند.
- زنداننامهنویسان سال 1320
* بزرگ علوی
بزرگ علوی از نویسندگانی است که سال 1316 به همراه 52 نفر دیگر، به اتهام تشکیل گروه کمونیستی، دستگیر میشود و تا سال 1320 و خروج رضاشاه از کشور، در زندان میماند. این تجربه زندان باعث نگارش کتاب پنجاهوسه نفر میشود؛ در این کتاب مستند شرح زندان رضاشاه یعنی قبل از سال 1320 آمده است. در این دوره جرم تعریف خاصی نداشته و یا حداقل به تعاریف درست آن توجهی نمیشده است؛ به همین علت علوی و بقیه یارانش چهارونیم سال بیجرم و تنها براساس یک اتهام، در زندان بهسر میبرند.
کتاب ورقپارههای زندان نیز مجموعه زنداننامههایی از همین نویسنده است که در زندان نگارش یافته؛ این داستانها را در پارچهای مینوشته و با قرار دادن آنها در آستر بقچه، توسط خواهرش به بیرون انتقال میداده؛ زیرا در آن دوره داشتن قلم و کاغذ جرم سنگینی محسوب میشده است.
داستان «چشمهایش» علوی نیز در تهران و اواخر حکومت رضاشاه اتفاق میافتد و تصویرهایی هم از زندان، دستگیری و شکنجه دارا است.
علیاشرف درویشیان که خود نیز از نویسندگان زنداندیده است، از ممنوع بودن انتشار چشمهایش سخن گفته و اینکه جوانان علاقهمند از روی آن دستنویسی میکردهاند: «در آن روزگار با خواندن چشمهایش و بسیاری آثار ممنوعه دیگر و با زمزمه ترانه مرا ببوس که بهصورت سرودی محبوب و مردمی درآمده بود، در دلهای ما بذر امید کاشته میشد تا خود را برای روزی آماده کنیم که بنیان ستم و ستمگری را براندازیم» (درویشیان، 1381: 21)
* ابراهیم گلستان
داستان «تب عصیان» از مجموعه «آذر، ماه آخر پاییز» ابراهیم گلستان در زندان میگذرد و تجربه وی از زندان باعث شده است داستان واقعی و ملموس باشد.
هراس و تردید، درونمایه مشترک همه داستانهای این مجموعه است؛ خود نویسنده گفته است: «میخواستم هول و وحشت زمانهام را نشان بدهم» (گلستان، 1384: 17)
* جلال آل احمد
جلال آل احمد گویا فقط 24 ساعت دستگیر و زندانی شده است؛ او در داستان «محیط تنگ» از مجموعه داستانهای «از رنجی که میبریم» به توصیف زندان پرداخته است.
شخصیت داستان «اعتراف» نیز زیر شکنجه میمیرد؛ همچنین در داستان «روزهای خوش» از تنهایی و طرد شدن بهزندانرفتهها و سیاسیها گفته است. موضوع داستان «درهی خزانزده» نیز کارگرها و مبارزه مسلحانه آنها است که منجر به دستگیری، شکنجه، زندانی و تبعید شدن آنها میشود.
در حاشیه داستان «مدیر مدرسه» نیز معلمی زندانی دیده میشود که قطع شدن حقوق، دستگیری و شکنجه را به بودن در سیستم فاسد ترجیح میدهد.
* جعفر پیشهوری
جعفر پیشهوری سال 1309 به مدت 11 سال به اتهام کمونیست بودن، زندانی میشود؛ او از دوران زندان خود یادداشتها و خاطراتی دارد و به مسائل دستگیری و زندان اشاره کرده است.
در رمان «نادره» پیشهوری برای تاجر شرافتمندی توطئه میکنند و او را به زندان میاندازند و داستان به مقوله زنداننامه میپیوندد؛ زمان قحطی است و گرسنگی در زندان، بیشتر از بیرون رخ نشان میدهد.
* علی دشتی
نخستین مخالفت علی دشتی با حکومت و در پی آن دستگیری و زندانی شدن وی، به قرارداد 1919 بین ایران و انگلیس برمیگردد که با سقوط وثوقالدوله، پس از چند روز آزاد میشود. در کودتای 1299 نیز بار دیگر به جرم نوشتن مقالهای با مضمون آزادی و قانون، به زندان میافتد.
دشتی سردبیر روزنامه شفق سرخ و نیز وکیل مجلس بوده است، اما بهخاطر انتقادات کوبنده، برای بار سوم روانه زندان میشود.
سال 1320 برای بار دوم وکیل مجلس شده و انتقادات کوبنده خود را از سر میگیرد که به دستور قوامالسلطنه برای بار چهارم به زندان انداخته و بعد از سقوط وی آزاد میشود. کتاب «ایام محبس» او نوعی دلنوشته و خاطرهنویسی است که زندانهای وی در آن نمود مییابند.
* کریم کشاورز
کریم کشاورز از اعضای حزب توده بهشمار میرفته که بعد از کودتای سال 1332، تبعید و زندانی شده است؛ اما او در آثار خود اشارهای به توصیف زندان نداشته است.
- زنداننامهنویسان سالهای 1320-1332
* محمود اعتمادزاده (م.ا.بهآذین)
محمود اعتمادزاده (م.ا.بهآذین) را گویا مدت 11 روز به جرم گرویدن به حزب توده، زندانیاش کردهاند. بعد از کودتای سال 1332 نیز دو ماه دستگیر و زندانی شده است.
سال 1349 نیز به مدت چهار ماه زندانی شده که ماجرای آن را در کتاب «مهمان این آقایان» آورده است؛ جرم او اعتراض به دستگیری فریدون تنکابنی (از دیگر نویسندگان زندانرفته و زنداننامهنویس) بهخاطر نوشتن «یادداشتهای شهر شلوغ» بوده است.
سال 1356 هم به جرم سخنرانی، بار دیگر زندانی میشود؛ در این سال و نیز سال 1357 که دوباره دستگیر میشود، اوضاع زندان را نسبت به سالهای قبل، بهتر میداند.
* احسان طبری
احسان طبری گویا یکبار قبل از سال 1314 زندانی میشود؛ زندان نمره یک یا محبس تاریک در زمان قاجار، توسط افسران سوئدی فقط برای آدمکشان و نگهداری آنها برای مدت کوتاهی (تا زمان اقرار) ساخته شده بوده است؛ اما زمان رضاشاه زندانیان سیاسی را برای مدتهای طولانی در آن نگه میداشتهاند، طبری نیز روزگاری را در این زندان که سال 1314 خراب شده، سر کرده که در یادداشتهای خود این زندان را توصیف میکند.
نویسنده بار دیگر در سال 1316 به همراه گروه 53 نفر دستگیر و زندانی میشود و او را سال 1327 که به جان شاه سوء قصد و حزب توده منحل میشود، بهصورت غیابی به اعدام محکوم میکنند.
* غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی ازجمله نویسندگانی است که به باور برخی (اکبر رادی) مرگ آل احمد و زندان شاه، او را نابود کرد.
داستان «واگن سیاه» او گویا تنها زنداننامه در داستانهایش است که با توصیف مرد دیوانهای آغاز میشود؛ اما خواننده در پایان متوجه میشود که این دیوانه رهبر یک گروه چریکی بوده که با رفتار و لباس مبدل، فعالیت میکرده است.
* احمد محمود
احمد محمود یکبار در سال 1330 به جرم فعالیتهای سیاسی دستگیر شده است، بار دیگر نیز بعد از کودتای سال 1332 به جرم افسر تودهای بودن، زندانی و تبعید میشود.
قسمت آخر داستان «همسایهها» اثر احمد محمود، زنداننامه است. این رمان در آبادان و قبل از کودتای سال 1332 اتفاق میافتد؛ دارای درونمایههایی همچون فقر و بیکاری، بیسوادی، خرافات، زن، عشق، بیماری، بیبهداشتی، مرگ، سیاست و زندان است.
در داستان «بازگشت» قهرمان داستان از تبعید بازگشته است؛ دوستانش جرأت حرف زدن با او را ندارند و آدمفروش و پولدوست شدهاند، یکی از آنها هم خودکشی کرده است. محمود در قسمتهایی از این داستان که قالب زنداننامه میگیرد، از شکنجه گفته است.
در رمان «داستان یک شهر» هم قسمتهایی از زنداننامه وجود دارد که در بازگشت به گذشته بیان شده؛ نویسنده گفته است از تجربههای زندان و تبعید خود در آن استفاده کردهام.
با جمله زیبایی از نویسنده خوشذوق احمد محمود، این مقاله را به پایان میبریم: «کسی گفته اینجا سرزمین زندانرفتههاست که حرفش درست است؛ اینجا کشور مادرانی است که بچههایشان را در زندان بزرگ میکنند» (محمود، 1383: 45)