محمدرضا سرشار، نویسنده، پژوهشگر، مدرس و منتقد ادبیات داستانی گفت: بخشی از کار رسانهها و شبکه کتاب میتواند معرفی آثاری باشد که در زمینه تاریخی و مذهبی نوشته شده است. میتوان نقد، تحلیل و بررسی داشت و با نویسندگان این آثار گفتوگوهایی انجام شود.
وی افزود: برخی از نویسندگان با تصوراتی که دارند محدودیتهایی برای خود ایجاد میکنند. آنها باید دنبال پیدا کردن تاریخ در خود داستانها باشند و در زبان حال، آن را تصور کنند.
این نویسنده ادامه داد: یک نویسنده اگر میخواهد اطلاعات دقیق تاریخی پیدا کند، باید خود تاریخ را دقیق بخواند. روش دیگر هم این است که از بیرون به اشخاص مقدس تاریخ بپردازیم و مستقیم به آن پرداخته نشود.
وی با اشاره به تألیف کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» گفت: شیوهای که من در این کتاب در زاویه دید انتخاب کردم بر همین روالی که عنوان شد بنا نهاده شده است. به هر حال، در یک داستان واقعیتگرا قاعده بر این است که نویسنده هم به درون اشخاص داستان خود برود و هم از بیرون به آنها بپردازد.
سرشار در ادامه گفت: نویسنده وقتی به درون اشخاص نفوذ میکند، احساسات، افکار و انگیزههایش را در موقعیتها و شرایط خاص توصیف میکند. به عنوان مثال، جایی که معصومی چیزی را نگفته باشد طبعاً نویسنده نمیتواند بگوید که گفته شده است. این یک تنگنای نوشتن در برخی از داستانها است و راهحل آن هم همین انتخاب زاویه دید متفاوت است.
این مدرس و منتقد ادبیات داستانی گفت: همین زاویه دید ترکیبی یا تلفیقی که من در اثر خود به کار بردم اینگونه است به محض اینکه در جایی که داستان به درون معصوم میرود، روایت و زاویه عوض میشود و از زبان و بیان او بخشی از داستان گفته میشود. وقتی از زبان و بیان شخص دیگری به غیر از معصوم گفته شود مطلق بودن آن بحث و احساس نیز از بین میرود و بحث نسبی میشود.
وی ادامه داد: راه دیگر این است که در بعضی از داستانها شخصیتهایی را غیر از شخصیت امام معصوم (ع) به عنوان شخصیت اصلی قرار دهند و عملاً وی مطالبی را که لازم است در جاهایی بیان کند. مورد دیگر این است که خود ائمه به ما این اجازه را دادهاند که احادیثشان را از طریق دریافت خود و به زبان فصیح خود بدون اینکه دچار تحریف شود، بیان کنیم.
سرشار با بیان اینکه تصویرگری معصومان، امری مسئولیتدارتر از نوشتن و یک کار عینی است، گفت: با کلماتی که مینویسیم به تعداد مخاطبان، تصاویر متفاوتی در ذهنها ایجاد میشود. تاریخ، حفرههای بسیاری دارد و نویسنده میتواند این حفرهها را با تخیّل و مطالعات خود پر کند به شرطی که از چارچوب مربوطه خارج نشود.
وی افزود: مخاطب از تاریخ اثر میپذیرد و گاهی اوقات مخاطبان با داستانهایی که مطالعه کردهاند، ممکن است تصوراتی از شخصیت تاریخی معصوم یا غیر معصوم پیدا کرده باشند. وقتی هم که تاریخ را میخوانند آن تصاویر را به شکلی که در داستانها خواندهاند تصور میکنند. کار اولیه و اصلی هنر، آوردن مفاهیم اعم از مادی و غیرمادی از منطقه تعقل به حوزه احساس است.
وی ادامه داد: فیلم یا داستانی اگر حاوی اطلاعات اشتباهی باشد، میتواند در مخاطب بدآموزی ایجاد کند زیرا مخاطب فیلم و داستان معمولاً تاریخ نمیخواند. ذهن انسان «تصویرساز» است و بدون تصویر نمیتواند فکر کند. تصویر مقدم بر تفکر است و مهمترین ابزار تفکر، تصویر است. ما برای هر گفتهای تصویری در ذهن داریم و در جایی که مطلبی را متوجه نشویم نمیتوانیم، تصویری بسازیم زیرا مطلب را فهم نکردهایم.
سرشار با بیان اینکه مفاهیم دو دسته هستند، گفت: یک دسته از مفاهیم، عینی، قابل فهم و رؤیت است. این دسته از مفاهیم، چون مشابه آنها را دیدهایم، سریع در ذهن خود تصویرسازی میکنیم اما دسته دیگر، عقلی هستند و اینها ما به ازای بیرونی ندارند. کاری که هنر میکند این است که این مفاهیم را از حوزه تعقل به منطقه احساس میآورد و تبدیل به تصویر میکند. به عبارتی در قالب اشخاص، حرکات و اعمال به آنها تجسم بخشیده میشود. آن زمان، مخاطب متوجه موضوع میشود.
این مدرس و منتقد ادبیات داستانی گفت: کار اولیه و اصلی هنر، آوردن مفاهیم اعم از مادی و غیرمادی از منطقه تعقل به حوزه احساس است. به عبارتی، آنچه را که انسان میداند، دیدنی میکند و آنچه را که شنیده اکنون در هنر میبیند.
وی با اشاره به فعالیت رسانهها به ویژه شبکه کتاب در زمینه ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی گفت: بخشی از کار رسانهها و شبکه کتاب میتواند معرفی آثاری باشد که در زمینه تاریخی و مذهبی نوشته شده است. میتوان نقد، تحلیل و بررسی داشت و با نویسندگان این آثار گفتوگوهایی انجام شود. امر دیگر، دادن معیار به مخاطب است و باید مصادیق آنها را از این آثار استخراج کنند. همۀ اینها میتواند به ترویج اینگونه آثار در بستر شبکه کتاب، کمک کنند.