سپهرغرب، گروه فرهنگی - عباس سریشی: اگر متولیان فرهنگی و مدیران فرهنگسراها نسبت به بایستگیها و شایستگیهای خود آگاه باشند طبیعتاً میتوانند وظیفه مهم خود را بهدرستی انجام دهند گو آنکه اگر نسبت به این الزامات هم فراموشی و غفلت پیشه کنند لاجرم منجر به خسارت فرهنگی خواهند شد.
بر اساس تعریف عموماً فرهنگسرا را مکانی توصیف میکنند که چند نهاد فرهنگی و آموزشی در آن فعالیت داشته و بسته به تخصص و وظیفه خود شرایط و بستری مناسب را برای آموزش موضوعات مختلف در حوزههای هنری، اجتماعی اقتصادی، تفریحی و یا دینی برای مراجعان فراهم میکند.البته از دیدگاه کارشناسان و صاحبنظران توجه به موضوع فرهنگسرا از آن روی مهم است که ابتدا باید بدانیم اساساً فرهنگ به جوامع بشری هویت میبخشد، هیچ جامعهای به توسعه اقتصادی و سیاسی دست نخواهد یافت مگر آنکه ابتدا مسیر توسعه در عرصه فرهنگ را طی کرده باشد. صدالبته این هویت نیز تنها زمانی حفظ و صیانت خواهد شد که آحاد جامعه به توسعه فرهنگی و جبران عقبماندگیهای فرهنگی خود همت گمارند.
به همین دلیل تصور بر این است که فرهنگسراها بهدلیل ماهیت کاری خود یکی از مهمترین زیرساختهای این فرایند محسوب میشوند که میتوانند در پویایی فرهنگی جامعه نقش مؤثری را ایفا کنند.
البته بهزعم آندست افرادی که فرهنگسرا را مولود یا از پیامدهای قرن سیزدهم دانسته و یا گاهی آن را نوعی الگوگیری از کشورهای دیگر محسوب میکنند اما به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران شاید بتوان مساجد، حسینیهها، تکایا و میادین و حتی قهوهخانهها را با قدمتی چند صد ساله نخستین نمونه فرهنگسراها در ایران دانست که بهعنوان مکانی عمومی و اجتماعی در جهت رشد و توسعه مذهب و فرهنگ مردم محلات و مناطق و حتی شهرها نقش مؤثری را ایفا کردهاند.
اما در نهایت و با توجه به افزایش جمعیت و تنوع مطالبات مردم نه فقط شکل و ظاهر این اماکن تغییر کرده و حالتی مستقل، تخصصی و بهروزتر به خود گرفته بلکه تعداد آنها نیز رو به افزایش نهاده و تقریباً امروزه در همه شهرها شاهد فعالیت این مراکز هستیم.
امروزه گستره فعالیت این مراکز فرهنگی به جایی رسیده که برخی از فرهنگسراها علاوه بر پوشش دادن منطقه خود به فعالیتهای فرامنطقهای نیز میپردازند و یا حالتی کاملاً تخصصی پیدا کرده و فعالیت خود را گرد یک گروه یا یک محور کاری متمرکز میکنند.
ماسوای نوع محتوا و شیوه عملکرد هر فرهنگسرا نکته مشترک و اصلی این مراکز این است که مجموعههای فرهنگی در هر محله و یا شهر بهمثابه نماد، نشانه و شاخصهای فرهنگی آن منطقه بهشمار رفته و بهاصطلاح ویترین فرهنگی آنجا محسوب میشوند بنابراین اگر ساختار مدیریت و فعالیتهای آموزشی این مراکز از انسجام و برنامهریزی مناسبی منطبق بر بومساخت محله و منطقه برخوردار بوده و نسبت به بایستگیها و شایستگیهای خود آگاه باشد، طبیعتاً میتواند وظیفه مهم خود را بهدرستی انجام داده و برعکس به همان اندازه که نسبت به این الزامات فراموشی و غفلت پیشه کند لاجرم منجر به خسارت فرهنگی خواهد شد.
فرهنگسرا از بایدها تا نبایدها...
و اما کارشناسان و صاحبنظران بر این عقیدهاند که چون طراحی مجموعه فرهنگی، در حقیقت تلاش در جهت تولید و تعریف فضایی است که سعی در معرفی فرهنگ و آموزش در اشکال متناسب با هر محیط همراه با ایجاد یک ذهنیت مناسب و درخور و شایسته هر شهر یا منطقه دارد، طبعاً ایجاد یک فرهنگسرا با الزامات، بایستگیها، پیشنیازها و همنیازهای فراوان و غیرقابل اغماضی هم برخوردار است.
اینکه اولاً لازم است تا بدانیم رویکرد و کارکرد این نهادهای فرهنگی در ساخت زیربنا و روبنای فرهنگی محل احداث چیست؟ آیا وجود فرهنگسرا در این محل لازم است؟ اگر لازم است چه برنامههایی را باید در پیش گرفت؟ آیا مجموعهای که ایجاد خواهد شد صرفاً یک محیط ویترینگونه فرهنگی است و یا محیطی است برای جمع شدن و پاتوق و وقتگذرانی؟ آیا این فرهنگسرا محلی برای جهتدهی و رشد و پرورش و تعالی افراد محله و یا منطقه بر اساس بومساختهای همانجاست یا مرکزی برای ایجاد حاشیهسازیهای فرهنگی؟ آیا سرمایهگذاریهای ایجاد فرهنگسرا با نتایج و برآیندهای آن مطابقت داشته و توجیهپذیر هست؟ این فرهنگسرا در چه کم و کیفی باید با نهادها و مراکز همانند خود ارتباط داشته باشد؟
و در ثانی محیط، فضا، مساحت و امکانات فرهنگسرا به لحاظ طراحی معماری، ویژگیهای بصری، اجزا و وسایلی که در آن مورد استفاده قرار میگیرند، متناسب با فضا با جمعیت مراجعهکننده و... چگونه جایی باید باشد؟ آیا میتوان هر چهاردیواری مسقفی را فرهنگسرا نامید یا باید در نما و بنای آن شاهد تجلی آرایههایی از فرهنگ و هنر بود؟
قدر مسلم این قبیل سؤالات ازجمله مسائل جدی است که پس از جمعبندی نتایج تحقیقات و بررسیهای میدانی کارگروهای تخصصی باید توسط متولیان و تصمیمگیران نسبت به آنها پاسخ داده و سپس نسبت به ایجاد فرهنگسرا اقدام شود تا بعداً فرهنگسراها را به عوض عامل محرکی برای جذب شدن افراد جامعه به فرهنگ و عاملی بازدارنده تبدیل نکند.
روایت فرهنگسرا در شهر تاریخ و تمدن...
و اما بر اساس سوابق موجود تقریباً از سال 1381 چراغ احداث و راهاندازی فرهنگسراها در همدان روشن و تا کنون قریب به 15 مجموعه از این دست مانند فرهنگسرای تالار قرآن، مجتمع فرهنگی- هنری عینالقضات، فرهنگسرای کسب و کار ولایت، فرهنگسرای غدیر، فرهنگسرای پرواز، فرهنگسرای پوستیزاده، فرهنگسرای شهید مدنی و... در کوشه و کنار شهر راهاندازی و با حضور جمعی از شهروندان همدانی در حال فعالیت میباشند.
حالا هرچند به گفته مسئولان و متولیان امر، شهر همدان به لحاظ ویژگیهای خاص فرهنگی، اجتماعی، گردشگری در زمینه احداث فرهنگسرا از سایر شهرها پیشروتر است و علاوه بر سرمایهگذاریهای کلان قبلی در نظر دارد تا زینپس نیز خانههای ارزشی هر محله پس از مرمت تبدیل به فرهنگسرا شده تا با احداث و فعالیت آنها شاهد اتفاقات خوبی در سطح شهر باشیم اما با نگاهی هرچند سطحی و گذرا میتوان بهوضوح دریافت که تقریباً آنچه که امروز در خصوص کم و کیف عملکرد فرهنگسراهای موجود در شهر همدان دیده یا شنیده میشود با آنچه که بهعنوان دورنما و هدفگذاری از سوی متولیان امر تعریف شده فاصله بسیار داریم و با این رویه نیز نمیتوان با اطمینان و یا حتی خوشبینی آینده بهتری را برای آنها متصور شد.
البته متولیان امر برای توجیه سرمایهگذاریها و تلاشهای خود هر از چندگاه طی جلسات و یا نشستهای رسانهای آمار و ارقام و بیلانهای گوناگونی از تعداد بالای اعضا و عملکردهای این مراکز ارائه میکنند؛ گویا در زمانهایی نیز با برپایی همایش و فرایندهای رقابتگونه میان فرهنگسراهای موجود، سعی بر ارائه نمایهای زنده و پویا از فعالیت این مراکز دارند که شادی همان مقدار نیز به نوبه خود قابل تمجید و تقدیر است.
با این حال تصور عمده صاحبنظران، منتقدان و حتی بعضاً فعالان همین مراکز، بیانگر آن است که به علل مختلف نهتنها در این اماکن عملکرد و خروجی مناسبی را شاهد نبودیم بلکه بعضاً بهدلیل سوءمدیریت شاهد سوق دادن آنها به ورطه نیمهتعطیلی و حتی تعطیلی کامل نیز هستیم.
اینکه چرا اکنون شاهد چنین وضعیت تأملبرانگیزی در خصوص عملکرد فرهنگسراها در شهر همدان هستیم، قطعاً پاسخها و گمانهزنیهای فراوانی دارد که هرکدام به نوبه خود شنیدنی است اما در نهایت و طی دستهبندی و تجمیع همه اظهارنظرهای مسئولان، مطلعان، فعالان عرصه فرهنگی و تعدادی از مخاطبان و اعضا اینگونه مراکز تصور میشود که عمدتاً مسائلی چون؛
- فقدان یک برنامه منسجم و اثرگذار کلی برای این مراکز
-عدم برنامهنویسی و بومیسازی دستورالعملها بر اساس ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی هر منطقه و محله
-عدم نظارت و پایش مستمر دستگاهها و نهادهای متولی بر کمیت و کیفیت عملکرد فرهنگسراها
-عدم نظرسنجی، رضایتسنجی و بازخوردگیری ادواری از فعالیتها و راستیآزمایی بیلانها و آمارهای ارائهشده
-عدم توجه به تغییر و تحولات در زیست اجتماعی و فرهنگی مردم و مطالبات و نیازهای آنان در حوزه فرهنگی
-عدم توجه به علایق و سلایق مخاطبان و مراجعان فرهنگسرا مبتنی بر سن، جنسیت فرهنگ، سطح سواد و...
-پیدایش رقبای جدید، مؤثر و فراگیرتر مانند شبکههای اجتماعی و فضای مجازی در مقابل دورهمیهای فرهنگی و هنری
-کاهش اعتبارات فرهنگسراها بهخصوص در سالیان اخیر
-عدم قابلیت اجرایی برخی طرحها و برنامهها و نیز بیتوجهی به الزامات و واقعیات هر طرح
-افزایش تورم و فشارهای اقتصادی و به حاشیه رانده شدن سهم سرانه فعالیتهای فرهنگی در سبد خانوادها
- فقدان و یا کمبود مدیران کارآمد با پیشینه قابل قبول فرهنگی و افزایش برنامههای جذاب و اطلاعرسانی
- موازیکاری نهادهای فرهنگی مختلف (کانون فرهنگی مساجد، پایگاههای مقاومت، مراکز آموزشی و هنری خصوصی) بهصورت همزمان در یک منطقه یا محله
-فقدان همافزایی و همگرایی جمعی در عملکردهای میان همین نهادهای موازی و اصرار به تکروی و یا پرچمداری صنفی
-بیتوجهی به الزامات فیزیک، نوع معماری، زیرساختهای رفاهی و خدماتی مورد نیاز و امکانات و تجهیزات هر فرهنگسرا بر اساس نوع فعالیت
-بروز برخی موضوعات ناخواسته مانند همهگیری کرونا و تعطیلی اجباری این مراکز برای چند سال پیاپی
-بیتوجهی به عدالت توزیعی در واگذاری امکانات و سرمایه به فرهنگسراها و حتی بعضاً وجود تبعیض ناروا با عناوینی چون فرهنگسرای ویژه و یا برخوردار
-عدم تناسب جمعیت محلات و مناطق با فضا و ساختار فرهنگسرا
-فقدان و یا کمرنگ بودن اراده جمعی مسئولان، نهادها و متولیان در ورود به ایجاد شبکه حمایتی و نظارتی بر امر فرهنگ و فرهنگسازی
-یکهتازی شهرداری بهعنوان متولی اصلی فرهنگسرا بدون توجه به لزوم همکاری و تعامل و یا اصل خرد جمعی در برنامهنویسی و مدیریت فرهنگسراها و...
-و خلاصه کلام؛ عدم تلاش واقعی و تأثیرگذار همگانی در استان
باعث شده تا در حال حاضر عمده فرهنگسراهای موجود در شهر همدان نهتنها در حوزه فرهنگسازی حرف چندانی برای گفتن نداشته باشند بلکه بهمرور به حاشیه رانده شده و یا کمبازده شوند.
اگرچه پیشتر گفتیم که حال و روز فرهنگسراهای همدان چندان خوب نیست و این روند هم ماحصل علل و عوامل گوناگونی است اما با این حال نباید فراموش کرد که وجود این مراکز و مجموعههای هموند در حوزه فرهنگ و هنر، یکی از الزامات امروز شهر و جامعه ماست و به هر دلیل نمیتوان آنها را نادید انگاشت و یا نقش آنان را در چرخه تولید فرهنگ کمرنگ تلقی کرد.
از منظر یکی از کارشناسان فرهنگی شهر همدان، بسیار لازم است تا با توجه به شرایط روز جامعه و ذائقه و مطالبه نسل جوان و با درک نیازهای هر منطقه و محله اقدام به بازخوانی، برنامهریزی و هدفگذاریهای جدید برای هر فرهنگسرا کرده و بر این اساس نسبت به تأمین پیشنیازهای مادی و معنوی آنها اقدام کنیم.
در عین حال وجود یک همگرایی فکری و تعامل همهجانبه نیز بین متولیان امور فرهنگی لازم است تا مانع موازیکاری و هدررفت سرمایه و انرژی گردد.
از منظر این فعال فرهنگی نکته بسیار مهم واقعنگری در فعالیت این مراکز است اینکه صرف وجود 200 یا 300 نفر عضو اسمی در یک فرهنگسرای خاص و یا بازدید تفریحی چند مینیبوس دانشآموز مدارس از یک مرکز علمی یا هنری را نمیتوان یک حرکت مؤثر و یا موفقیت فرهنگی تلقی کرد در حالی که در مابقی مراکز شاهد فعالیت و جنب و جوش چندانی نباشیم.
در این خصوص بسیار لازم است تا ضمن برنامهریزی و ایجاد نمایههای جذاب فرهنگی و هنری بهدنبال جاذبهسازی بصری و فکری، تنوعبخشی به فعالیتها و ایجاد اشتیاق به حضور خودخواسته مخاطبان در این مراکز و متعاقباً تولید رقابت سالم و جنبش و تکاپو بین همه مراکز بهصورت همزمان باشیم گو آنکه تنها در این حالت است که میتوان ادعای یک حرکت پویای فرهنگی را داشت حالا فرقی هم نمیکند این فرهنگسرا در یک منطقه برخوردار باشد یا جایی در حاشیه شهر.
و صد البته با توجه به شرایط جدید فرهنگی و اجتماعی شهر و مطالبات نوظهور بسیار، لازم است تا فرهنگسراها نیز خود را پا به پای مخاطبان بهروز کنند که در این خصوص اجرای طرحهای نیازسنجی و استفاده از فعالان و مدیران مؤثر و کارآزموده بسیار ضروری است.
مخلص کلام اینکه باید باور کنیم تا همه مسئولان و متولیان از مرز شعار و همایش عبور نکرده و کمر همت را در حمایت واقعی از فرهنگ و هنر و متعاقباً مراکز فرهنگی و فرهنگسراها نبندند و پا به پای مجریان و فعالان، در این مسیر حرکت واقعی و تأثیرگذار نداشته باشند، ساخت هزار فرهنگسرای شیک و خوش آب و رنگ هم بیفایده است و چیزی بیشتر از ضربالمثل «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» را عاید ما نخواهد کرد.
شناسه خبر 76490