بازنگری در سیاستهای جمعیتی؛
ضرورت حمایت از زنان بدون انحراف از فطرت و نقش مادری
یک جمعیتشناس و تحلیلگر اجتماعی، بر ضرورت توجه به فطرت مادری زنان و رفع موانع فرهنگی و ساختاری تأکید و در گفتوگو با خبرنگار گروه خبری سپهر، با اشاره به محدودیتهای حمایتی موجود، پیشنهادهایی را برای تغییر نگرشها و ایجاد تعادل میان زندگی شخصی، خانوادگی و شغلی زنان مطرح کرد.

تحولات جمعیتی ایران در دهههای اخیر، زنگهای هشدار متعددی را برای آینده کشور به صدا درآورده. کاهش نرخ باروری، افزایش سن ازدواج، رشد شاخص تجرد قطعی و حرکت آهسته اما قطعی بهسوی سالمندی جمعیت، مسئولان و سیاستگذاران را بر آن داشته تا مجموعهای از سیاستها و برنامههای تشویقی برای «جوانی جمعیت» تدوین و اجرا کنند. در این میان، یکی از مهمترین و در عین حال بحثبرانگیزترین ابعاد این سیاستها، جایگاه زنان در فرآیند جمعیتسازی است. زنانی که اگرچه نقششان در افزایش جمعیت انکارناپذیر است، اما نگاه به آنها در سیاستگذاریها، گاه با تقلیل و سطحینگری همراه بوده است.
در سیاستهای رسمی و رسانهای، بارها از زن بهعنوان «مادر» و «همسر» تجلیل شده، اما این پرسش جدی وجود دارد که آیا جایگاه زن در راهبردهای جمعیتی، فقط در همین دو نقش خلاصه شده؟ آیا تنوع نقشها و هویتهای زنان امروز، ازجمله زنان تحصیلکرده، شاغل، مجرد، مستقل، فعال اجتماعی یا حتی زنانی که خواسته یا ناخواسته امکان فرزندآوری ندارند، در این سیاستها لحاظ شده است؟
از سوی دیگر، آنچه در عمل دیده میشود، گویای این واقعیت است که بخش عمدهای از بار تحقق اهداف جمعیتی، در حوزه ازدواج، فرزندآوری و تربیت فرزند، مستقیماً بر دوش زنان نهاده شده، بدون آنکه بسترهای حمایتی متناسب با این مسئولیتها فراهم باشد. در حالی که شعارها از ارزش نقش مادری و ارجنهادن به زنان میگویند، بسیاری از زنان از نبود حمایتهای ملموس، نگاه ابزاری و تکلیفی و حتی نادیدهانگاری در نظام تصمیمسازی گلایه دارند.
در این میان، نقدهایی جدی هم از سوی بخشی از جامعه زنان مطرح است؛ اینکه در این سیاستها، زن بیشتر مخاطب «وظیفه» است تا «حقوق»، بیشتر شنونده توصیه است تا صاحب انتخاب. برخی معتقدند زن نهتنها سهم واقعی خود از منابع، تسهیلات و فرصتها را دریافت نمیکند، بلکه با باری از مسئولیتهای فرهنگی، اجتماعی و خانوادگی، در معرض فشار مضاعف روانی و اقتصادی نیز قرار میگیرد. بهویژه در نبود نهادهای حمایتی، بسترهای ساختاری مناسب، یا قوانینی که زندگی زن در دنیای مدرن امروز را به رسمیت بشناسند.
بنابراین، در شرایطی که جوانسازی جمعیت بهعنوان یک ضرورت ملی و راهبرد کلان مطرح است، باید این پرسش را جدیتر از همیشه مطرح کرد که زنان دقیقاً چه جایگاهی در این مسیر دارند؟ آیا حضور آنان در این معادله به رسمیت شناخته شده یا صرفاً بهعنوان ابزار تحقق هدفی کلیتر از آنها یاد میشود؟ چگونه میتوان مشارکت واقعی و آگاهانه زنان را در سیاستهای جمعیتی رقم زد، بهگونهای که بار مسئولیت بر دوش آنها سنگینی نکند و احساس احترام، اختیار و حمایت در آنان تقویت شود؟
برای بررسی این مسائل، در گفتوگوی پیش رو با جمعیتشناس، پژوهشگر حوزه سیاستگذاری و از چهرههای فعال در تحلیل راهبردهای جمعیتی، به واکاوی ابعاد مختلف جایگاه زنان در سیاست جوانی جمعیت خواهیم پرداخت. از نقش تعریفشده برای زنان در اسناد بالادستی گرفته تا کیفیت حمایتها، شکاف میان شعار و عمل، چالشهای فرهنگی و ساختاری و در نهایت، راهکارهایی برای بهبود وضعیت موجود.
هدف این گفتوگو آن است که با نگاهی همهجانبه و بدون تعارف، روشن شود زنان در این راهبرد جمعیتی، تا چه حد بازیگر فعال و مورد حمایتاند و چگونه میتوان با اصلاح نگرشها، سیاستها و ساختارها، آنان را بهجای «مخاطب تکلیف»، به «شریک واقعی» در جوانسازی جمعیت تبدیل کرد.
صالح قاسمی، در ابتدای سخنان خود در پاسخ به پرسشی درباره جایگاه زنان در سیاستهای جوانی جمعیت گفت: بهنظر من این موضوع بسیار روشن بوده و باوجود اینکه فرزندآوری در ذات خود یک تصمیم خانوادگی است، اما سهم بانوان در این تصمیم، بهطور محسوسی بیش از آقایان است؛ هم در بُعد تصمیمگیری و هم در بُعد عملیاتی. به همین دلیل ما میگوییم زنان نقش پررنگتری در این عرصه دارند.
وی افزود: علاوه بر این، بهطور فطری نیز این عملکرد در اختیار زنان قرار گرفته و همین نکته، سهم آنها را برجستهتر میکند. در زمینه تصمیم به فرزندآوری و تحمل سختیها و شرایط پس از آن، زنان بار اصلی را بر دوش میکشند. از نظر من، این نهتنها بدیهی، بلکه غیرقابل انکار است.
این جمعیتشناس در پاسخ به پرسشی درباره میزان حمایتهای موجود از زنان در مسیر تحقق اهداف جمعیتی، تصریح کرد: صد البته که این حمایتها کافی نیست، اما باید توجه داشته باشیم که قانون در پی آن است که کارکردهای فطری بشر را حفظ کند. این نگاه که حتماً حمایتهای حداکثری باید باشد تا یک خانم در جایگاه فطری و غریزی خود قرار بگیرد، نگاه دقیقی نیست.
قاسمی اظهار کرد: مادری در فطرت و غریزه زنان است و آن را دوست دارند، چون در ذات آنها نهاده شده. قانون نیز تا جایی که توان دارد، باید حمایت کند، اما گره زدن کامل یک امر فطری به حمایتهای بیرونی، رویکردی نادرست بوده و منجر به توقعات کاذب میشود که درنهایت میتواند همان کارکردهای فطری را هم مختل کند.
وی همچنین خاطرنشان کرد: در موضوع مسئولیتهای اجتماعی بانوان، اگرچه شاید عدهای نپسندند، اما باید قبول کنیم که مسئولیتهای فردی، خانوادگی و اجتماعی بانوان دارای اولویتبندی هستند. همه این مسئولیتها در یک سطح قرار ندارند.
نویسنده کتاب «جنگ جهانی جمعیت» با انتقاد از برخی رویکردهای فکری توضیح داد: نگاههای فمینیستی، زنسالارانه، فردگرایانه و اِنالیستی تلاش دارند نقش اجتماعی را در اولویت قرار دهند و آن را مهمترین نقش زن قلمداد کنند. ما معتقدیم این نگاه اشتباه است. نقش مادری و جایگاه زن در خانواده، اولویت دارد و این اولویت نهتنها با فطرت زن سازگارتر است، بلکه مانعی برای حضور اجتماعی او نیز نیست.
قاسمی تأکید کرد: رویکردهای موجود در سیاستها و قوانین نیز، تا حد زیادی همین نگاه را منعکس میکنند.
وی در پاسخ به این دیدگاه که زنان بیش از آنکه از سیاستهای جمعیتی بهرهمند باشند، مخاطب وظیفه و مسئولیتاند، با رد این تعبیر گفت: اینکه برخی فکر میکنند در قوانین جمعیتی برای زنان تکلیف و مسئولیت تعیین شده، ناشی از تأثیر تفکرات زنسالارانه و فردگرایانه است. من این نگاه را قبول ندارم و نامش را «برجستهسازی ابعاد فطری زن» میگذارم، نه تحمیل تکلیف.
این تحلیلگر اجتماعی افزود: در نگاه مادی و اومانیستی غربی، ارزش زن در این است که شبیه مرد شود. این دقیقاً خلاف فطرت است. وقتی زن مردواره میشود، از هویت فطری خود دور خواهد شد. در مقابل، جریان دیگری هم هست که مردها را شبیه زنها میخواهد. این دو رویکرد هر دو غلط هستند.
قاسمی یادآوری کرد: هر کسی باید خودش را در چارچوب فطرت خود بشناسد. کارکردهای فطری خود را بشناسد و بر همان اساس به قانون نگاه کند. اگر کسی معتقد است که مادری یک تکلیف است و نه یک فطرت، من با صراحت میگویم با چنین فردی اصلاً گفتوگویی ندارم؛ چراکه کاملاً غرق در نگاههای زنسالارانه و غیرفطری غربی شده است.
وی در ادامه، درباره جامعیت خدمات حمایتی به زنان، بهویژه در زمینه شغل و تحصیلات، اظهار کرد: در قوانین موجود، بیشتر حمایتها معطوف به زنان شاغل است. خانمهایی که شغل بیرون از خانه دارند، بیشتر در کانون توجه سیاستگذار قرار گرفتهاند.
این جمعیتشناس تصریح کرد: این در حالی است که زنان خانهدار و مادران که بزرگترین و مهمترین شغل عالم را بر عهده دارند، در قوانین کمتر دیده شدهاند. این یکی از ایرادهای اساسی قانون است.
قاسمی ادامه داد: البته، حتی در میان زنان شاغل، زنان شاغل مجرد سهم کمتری از حمایتها دارند. دلیل آن هم کاملاً روشن است. زنی که اصرار دارد هم شاغل باشد و هم مجرد بماند، عملاً در فضای خانواده و فرزندآوری سهمی ندارد، پس طبیعتاً در دایره حمایتهای جمعیتی قرار نمیگیرد.
وی ابراز کرد: هر زمان این فرد تصمیم به ازدواج گرفت، از همانجا مشمول حمایتها و تسهیلات ازدواج میشود و پس از تصمیم به فرزندآوری نیز سایر امتیازات قانونی شامل حالش خواهد شد.
این پژوهشگر اجتماعی در پاسخ به این پرسش که چه نوع حمایتهایی میتواند بدون فشار روانی و اقتصادی به زنان، بیشترین اثرگذاری را در افزایش فرزندآوری داشته باشد؟ تشریح کرد: تجربههای جهانی به ما نشان میدهد مهمترین راهبرد مؤثر، ایجاد تعادل بین زندگی شخصی و خانوادگی زنان از یکسو و زندگی شغلی و اجتماعی آنها از سوی دیگر است. در واقع، دو «ساحت» در زندگی یک زن شاغل وجود دارد که اگر بر اساس قوانین و سیاستها بین آنها تعادل برقرار شود، تعارضات تا حد زیادی برطرف خواهد شد.
قاسمی با اشاره به ابزارهای سیاستگذاری موجود افزود: قوانینی مانند ایجاد مهد کودک، مرخصی زایمان، مرخصی شیردهی و سایر امتیازات برای مادران شاغل، در جهت ایجاد همین تعادل طراحی شدهاند، هرچند که این تعادل هنوز کافی نیست؛ چراکه اساساً نمیتوان بهصورت مطلق میان این دو ساحت زندگی زن، جمع بست، اما میتوان تا حدود زیادی تعارض را کاهش داد.
وی درباره اصلیترین چالشهای زنان در مسیر ازدواج، فرزندآوری و تربیت فرزند نیز گفت: موانع ساختاری و قانونی کم نیستند، اما بهنظر من، مانع اصلی فراتر از ساختار است؛ مهمترین چالشها، نگرشهای اجتماعی، سبک زندگی و فرهنگ عمومی جامعه هستند.
این مؤلف برجسته ادامه داد: متأسفانه بسیاری از این نگرشها برگرفته از فرهنگ اومانیستی غرب هستند که با فطرت بشر سازگاری ندارند. تغییر و دگرگونی در این نگرشها، اولویتدارترین اصلاحی است که باید برای تسهیل نقشآفرینی زنان در خانواده و جامعه صورت بگیرد.
قاسمی در بخش دیگری از سخنان خود با تأکید بر خلأ نهادهای پشتیبان و متولی سیاستگذاری در حوزه زنان و خانواده، پیشنهاد مشخصی مطرح کرد و گفت: ما نیازمند تأسیس وزارت خانواده و جمعیت هستیم. چنین ساختاری میتواند متولی اصلی سیاستگذاری، پیگیری و اجرای برنامههای مرتبط با زنان و خانواده باشد.
وی خاطرنشان کرد: در حال حاضر، معاونت امور زنان در نهاد ریاستجمهوری فاقد ساختار اجرایی مؤثر و پیگیر است و شوراها و ستادهای مختلفی که ایجاد شدهاند، کارکرد لازم را ندارند.
این جمعیتشناس در پایان صحبتهای خود پیشنهاد داد: تجربه جهانی هم نشان میدهد که وجود نهادی چون وزارت خانواده بسیار راهگشا و مؤثر است. در ایران نیز چنین ساختاری میتواند خلأ جدی موجود در حوزه سیاستگذاری جمعیتی و حمایتی از زنان و خانواده را پر کند.
زنان ستون سیاستهای جمعیتیاند، اما حاشیهنشین حمایتها
در خاتمه باید گفت؛ گفتوگو با صالح قاسمی، جمعیتشناس، فرصتی بود برای بازاندیشی در یکی از مهمترین و شاید حساسترین اضلاع سیاستهای جمعیتی ایران یعنی «زنان». آنچه در کلام این کارشناس و نیز در لابهلای سیاستها و واقعیتهای جاری دیده میشود، تصویری دوگانه است. تصویری که از یکسو، زنان را ستون اصلی جوانسازی جمعیت معرفی میکند و از سوی دیگر، در عمل کمتر نشانی از مشارکت واقعی، اختیار و حمایت عادلانه آنان در این سیاستها میتوان یافت.
واقعیت این است که زنان، بهویژه در سالهای اخیر، نقش پررنگی در تحلیل، واکاوی و حتی پیشرانی تحولات اجتماعی داشتهاند اما در حوزه سیاستهای جمعیتی، بیشتر بهگونهای با آنها برخورد شده که گویی وظیفهای یکسویه بر دوش آنان نهاده شده. نقشهایی چون همسری و مادری، هرچند ارزشمند، اما در مقام سیاستگذاری بهتنهایی کافی نیستند. زن ایرانی امروز، تنها با این دو نقش تعریف نمیشود. او تحصیلکرده است، شاغل است، فعال است و مهمتر از همه، خودآگاه و مطالبهگر. این زن، نه صرفاً مخاطب توصیه و تکلیف، بلکه سزاوار شناخت، احترام و همراهی است.
در این گفتوگو، به روشنی میتوان دریافت که بخش عمدهای از بار تحقق اهداف جمعیتی، مستقیم یا غیرمستقیم بر دوش زنان گذاشته شده؛ اما حمایتی متناسب با این بار، وجود ندارد. بسیاری از زنان، در عمل، نهتنها از تسهیلات چندانی بهرهمند نیستند، بلکه بهدلیل فقدان زیرساختهای حمایتی در حوزه اشتغال، تحصیل، سلامت و خانواده، در معرض فشارهای مضاعف قرار دارند. اینجاست که فاصله میان شعارهای پرطمطراق درباره نقش زن در خانواده و واقعیتهای جاری در زندگی زنان، آشکار میشود.
مسئله اما فقط فقدان امکانات نیست؛ بلکه نوع نگاه حاکم بر سیاستگذاری است. نگاهی که هنوز زن را بهعنوان عنصر مکمل خانواده میبیند، نه بهعنوان فردی مستقل با حق انتخاب. نتیجه این نگاه، تکرار الگوهایی است که برای نسل جدید زنان، نهتنها اقناعکننده نیست، بلکه گاه آنها را از مشارکت فعال دور میکند.
بسیاری از زنان، صادقانه و مسئولانه میخواهند در آینده کشور نقشآفرین باشند؛ اما زمانی میتوان از آنها انتظار مشارکت داشت که صدای آنها شنیده شود، نیازهایشان دیده شود و هویتشان به رسمیت شناخته شود. تنها در این صورت است که جوانی جمعیت، از یک پروژه حاکمیتی، به یک خواست ملی تبدیل میشود.
فراموش نکنیم که اعتماد عمومی، بهویژه در حوزههایی چون سیاستهای جمعیتی، بهآسانی بهدست نمیآید. زنان نیاز دارند احساس کنند که دیده میشوند، نهفقط بهعنوان ابزاری برای تحقق آمار، بلکه بهعنوان بخشی از آینده این سرزمین. اگر قرار است جمعیت ایران جوان شود، باید پیش از آن، نگاهها به زن، بالغ و بالغتر شود.
شناسه خبر 94164