یک روزنامهنگار و منتقد حوزه پویانمایی گفت: در سالهایی که سینمای ایران از کمتوجهی به مخاطب کودک رنج میبرد، پویانمایی توانسته تا حدودی این خلأ را پر کند و بهتدریج جایگاه خود را در میان آثار نمایشی بازیابد. با این حال، مسیر صنعت پویانمایی در ایران همچنان پرسنگلاخ است؛ از ضعف فیلمنامه و روایت گرفته تا نبود زیرساختهای صنعتی پایدار.

پویانمایی، دیگر صرفاً یک ابزار سرگرمی کودکانه نیست؛ بلکه بهعنوان یکی از مؤثرترین و فراگیرترین زبانهای تصویری در جهان، نقشی اساسی در روایتگری، فرهنگسازی، آموزش، تبلیغات و حتی دیپلماسی فرهنگی ایفا میکند. در دهههای اخیر، کشورهایی با پیشینه فرهنگی و هنری غنی، تلاش کردهاند سهم خود را از این رسانه مدرن بگیرند و آن را به بستری برای بروز هویت ملی و رقابت بینالمللی تبدیل کنند. ایران نیز با پشتوانهی تاریخیِ هنر تصویری، ادبیات اسطورهای و نیروی جوان خلاق، ظرفیت بالایی در زمینه تولید این اثر دارد؛ اما مسیر طیشده تا به امروز، همزمان با نقاط امیدبخش، پر از چالش و کاستی هم بوده است.
در سالهای اخیر، شاهد تولید آثار پویانمایی قابل توجهی در ایران، در قالب سریالهای تلویزیونی، سینما یا حتی پروژههای کوتاه مستقل که در جشنوارههای جهانی دیده شدهاند، بودهایم اما با وجود رشد نسبی در حوزه فنون و ابزار، همچنان پرسشهایی جدی در زمینههای روایت، فیلمنامهنویسی، شخصیتپردازی و جهانسازی باقی مانده است. این خلأها باعث شده تا پویانمایی ایرانی کمتر بتواند به سطح رقابت بینالمللی برسد یا مخاطب داخلی را بهطور کامل اقناع کند.
در چنین فضایی، بررسی و تحلیل وضعیت فعلی پویانمایی ایران از منظر یک منتقد حرفهای، نهتنها برای فعالان این صنعت، بلکه برای سیاستگذاران، سرمایهگذاران و حتی مخاطبان عمومی، میتواند راهگشا باشد. اینکه چرا با وجود استعدادها، هنوز با یک صنعت فراگیر مواجه نیستیم؟ چه موانعی مانع جهانیشدن پویانماییهای ایرانی میشوند؟ نقش دولت و بخش خصوصی چیست؟ و مهمتر از همه، مخاطب ایرانی امروز چه انتظاری از این هنر- صنعت دارد؟
این پرسشها، مسیر گفتوگوی ما را با امیرحسین حیدری، روزنامهنگار و منتقد حوزه پویانمایی، شکل میدهند؛ گفتوگویی برای یافتن راهحل، شناسایی ظرفیتها و ترسیم افقهایی تازه برای آینده این هنر- صنعت در ایران.
آقای حیدری بهعنوان نخستین پرسش لطفاً بفرمایید وضعیت پویانماییهای ایرانی را چگونه ارزیابی میکنید؟ نقاط قوت آنها پررنگتر است یا ضعفها؟
معتقدم وضعیت فعلی در ایران را میتوان یک جهش مثبت توصیف کرد. برای سالیان متمادی، سینمای ما توجه شایستهای به سینمای کودک نداشت. اما با ورود پویانماییها به این حوزه، شاهد تغییر قابلتوجهی هستیم؛ بهطوریکه اکنون در طول سال، حداقل دو مورد به اکران عمومی درمیآیند و استقبال مخاطبان نیز گواهی بر این نیاز دیرینه است. این استقبال نشان از عطش جامعه برای سینمای کودک و بهویژه پویانمایی دارد؛ پدیدهای که میتوان آن را یکی از نکات مثبت سینمای ایران در سالهای اخیر دانست.
چرا با وجود پیشرفتهای فنی، بسیاری از پویانماییهای ایرانی در روایت و فیلمنامه دچار ضعفاند؟
نکته کاملاً درستی را مطرح کردید. این ضعف، دلایل متعددی دارد. شاید اصلیترین عامل، فاصله قابلتوجه میان نویسندگان و فیلمنامهنویسان با ادبیات، بهویژه ادبیات ایرانی است. این دوری سبب شده که ناخودآگاه به سمت نمونههای خارجی در روایت و سایر مؤلفهها گرایش پیدا کنند. با آثاری مواجه هستیم که گرچه عنوانی ایرانی دارند، اما وقتی به درون آنها مینگریم، نشانی از هویت واقعی ایرانی نمیبینیم.
یکی از دلایل این امر، نگاه تولیدکنندگان به بازارهای جهانی است؛ آنها تلاش میکنند اثری خلق کنند که برای مخاطب خارجی نیز جذاب باشد. اما این نگاه، اغلب با روح ایرانی بودن یک اثر در تضاد است. بهعنوان مثال، در معماری موقعیتهای مکانی یا طراحی خانهها، نشانی از سبک ایرانی نمییابیم. در نتیجه، اثری که قرار است نماینده فرهنگ، هنر و معماری ایرانی در آنسوی مرزها باشد، کارکرد مطلوبی نخواهد داشت.
آیا پویانماییسازی در ایران را میتوان صنعتی مستقل و در حال رشد دانست یا همچنان در حاشیه سینما و تلویزیون قرار دارد؟
با وجود جهشهای کیفی و تولیدی، ساخت پویانمایی در ایران هنوز فاصله بسیاری با نقطهای دارد که بتوان آن را یک صنعت واقعی نامید. اگر بخواهیم نگاهی صنعتی به به این هنر داشته باشیم، نمونه شرقی آن، بهویژه در ژاپن، تصویر روشنتری ارائه میدهد. در آنجا ابتدا کتابهای مصور (مانگا) منتشر میشوند و در صورت استقبال مخاطب، نسخه انیمه آن تولید میشود. سپس محصولات جانبی نظیر مجسمهها، اکشن فیگورها (آدمک مفصلی) و حتی پارکهای موضوعی مرتبط با آن شخصیتها ساخته میشوند.
در ایران اما نهتنها با مقوله اقتباس بیگانهایم، بلکه وقتی اثری تولید میشود، سوددهی آن صرفاً به فروش بلیت محدود میشود و تولیدکنندگان کمتر از این مرز فراتر میروند. گرچه تلاشهایی نیز در جریان است، اما همانگونه که گفتم، هنوز تا رسیدن به تعریف صنعتی فاصله داریم.
برای رسیدن به این هدف، افزون بر تلاش بخش خصوصی، دولت نیز باید نقش حمایتی خود را ایفا کند. البته مقصود از حمایت، صرفاً حمایت مالی نیست؛ بلکه نقش دولت در سیاستگذاری و ریلگذاری فرهنگی بسیار کلیدی است. با چنین حمایتهایی، مسیر رشد این صنعت در ایران هموارتر خواهد شد.
آیا نمونههایی از پویانماییهای ایرانی وجود دارند که به استانداردهای جهانی نزدیک شده باشند؟ چه ویژگیهایی آنها را متمایز کرده است؟
بله، آثاری وجود دارند که توانستهاند به فراتر از مرزهای کشور راه یابند. بارزترین نمونه آن، «پسر دلفینی» است. نخستین نسخه این پویانمایی در کشور روسیه اکران و معرفی شد و سپس به اکران داخلی رسید. موفقیت نسخه نخست موجب شد که قسمت دوم آن نیز با سرمایهگذاری خارجی تولید شود. این اتفاق، سرآغاز مسیری برای ورود سرمایهگذاران خارجی به حوزه ساخت پویانمایی در ایران خواهد بود؛ مسیری که میتواند به ارتقای فنی آثار نیز کمک کند.
اما آنچه این آثار را متمایز میکند، پرداختن به فرهنگ و اسطورههای ایرانی است، گنجینهای ناشناخته برای مخاطبان جهانی. این منابع غنی، امکان روایت داستانهایی نو و جذاب را برای تولیدکنندگان فراهم میکند؛ داستانهایی که در دیگر کشورها بهسادگی در دسترس نیستند.
نمونههای موفق خارجی نیز برای رسیدن به توفیق در گیشه، به سراغ فرهنگهای دیگر میروند. مانند شرکت والت دیزنی که آثار شاخصی از آن بر اساس فرهنگ ملل گوناگون ساخته شد. نمونه اخیر آن، پویانمایی «موانا» است که مبتنی بر فرهنگ بومیان پلینزی تولید شده است.
بهنظر شما، آیا نجات پویانمایی ایران در گرو سرمایهگذاری دولتی است یا ورود بخش خصوصی و استارتاپی؟
بیتردید، آینده روشن این هنر- صنعت در ایران با ورود بخش خصوصی و استارتاپها گره خورده است. دولت در این میان، باید نقش تسهیلگر را ایفا کند. تولیدکنندگان پویانمایی در ایران، اغلب با مشکلات فراوانی در مسیر تولید مواجهاند و بسیاری از این موانع میتواند با ریلگذاری فرهنگی از سوی دولت برطرف شود.
اگر دولت نقش خود را در این زمینه جدیتر بگیرد و فضای مناسب را برای بخش خصوصی فراهم کند، میتوانیم به افقهای درخشانی در پویانمایی ایرانی امیدوار باشیم.
ذائقه مخاطب ایرانی را چگونه تحلیل میکنید؟ آیا مخاطب باید هدایتگر تولید باشد یا بالعکس؟
رابطه میان مخاطب و تولیدکننده، رابطهای دوسویه است. همانطور که مخاطب بر مسیر تولید تأثیرگذار است، پویانمایی نیز میتواند بر تغییر سلیقه مخاطب اثر بگذارد.
اما درباره مخاطب ایرانی باید نکته مهمی را در نظر داشت؛ مخاطب ایرانی دسترسی رایگان به آثار روز دنیا دارد، بنابراین، با سلیقهای سختگیرانهتر نسبت به مخاطبان بسیاری از دیگر کشورها روبهرو هستیم. این مسئله، وظیفه تولیدکننده ایرانی را سنگینتر میکند.
از همینرو، پویانمایی ایرانی باید پیش از هر چیز خود را از نظر محتوا بهروز نگه دارد و در گام بعدی، از منابع غنی و ناشناخته فرهنگی و ادبی داخلی بهره ببرد تا داستانهایی نو و منحصر بهفرد برای مخاطب ایرانی و حتی جهانی روایت کند.
اگر بخواهید یک نقشه راه برای آیندهی پویانمایی ایران طراحی کنید، سه اولویت اصلی آن چه خواهد بود؟
سه ضلع کلیدی برای تضمین آینده پویانمایی ایران وجود دارد. نخست، ریلگذاری فرهنگی از سوی دولت است. ما نهادها و سازمانهای تخصصی متعددی در این حوزه داریم که اگر تصمیمگیری صحیح و بهموقع داشته باشند، میتوانند زمینهساز جهشی مهم را فراهم آورند.
ضلع دوم، ورود و حضور پررنگتر بخش خصوصی است که البته این نیز در گرو همان ریلگذاری اولیه دولت است. در نهایت، محتوای نو، ضلع سوم این مثلث است؛ محتوایی که باید بر پایه داستانهای اصیل و ریشهدار ایرانی شکل گیرد.
مخاطب ایرانی، مخاطبی سختپسند است که آثار متنوعی از سراسر جهان را دنبال میکند. اگر تولیدکننده ایرانی نتواند محتوای تازه و متفاوتی ارائه دهد، موفقیت در گیشه و ارتباط با مخاطب نیز دشوار خواهد بود. شکست در این حوزه میتواند به تدریج زمینهساز افول پویانمایی ایرانی شود، درحالیکه بهنظر من، ایران از ظرفیت تبدیلشدن به قطب نخست پویانمایی در منطقه برخوردار است.
سپاسگزارم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید. امیدوارم پویانمایی ایران با پشتوانهای از خلاقیت و اصالت، در مسیر جهانی شدن بدرخشد.
پویانمایی ایرانی بر لبه پرتگاه یا سکوی پرتاب؟
در خاتمه باید گفت؛ مروری بر وضعیت این صنعت در ایران نشان میدهد که اکنون در نقطهای حساس از مسیر خود ایستاده است؛ نقطهای که میتواند به پرتگاه فراموشی یا سکوی پرتاب تبدیل شود. از یکسو، پیشرفتهای فنی، تلاشهای شخصی هنرمندان و استقبال مخاطبان، نویدبخش آیندهای روشن هستند؛ اما از سوی دیگر، ضعفهای ساختاری در روایت، نبود زیرساختهای صنعتی و کمتوجهی به هویت فرهنگی، زنگ خطری است که نباید نادیده گرفته شود.
در این میان، نقش دولت و بخش خصوصی مکمل یکدیگر است؛ دولت باید فضا را برای سرمایهگذاری خلاق و پایدار فراهم کند و تولیدکنندگان باید با بهرهگیری از داستانهای بومی و محتوای اصیل، اثری متفاوت و درخور مخاطب امروز خلق کنند، مخاطبی که در برابر پویانمایی جهانی، با نگاهی سختگیرانه و انتخابگر نشسته است.
به اعتقاد من، پویانمایی ایرانی اکنون نه نیاز به معجزه دارد، نه راهی دور؛ تنها کافی است چشماندازی هوشمندانه، همتی جمعی و نگاهی اصیل به روایت شکل بگیرد. اگر این ارکان در کنار هم قرار بگیرند، میتوان امیدوار بود که پویانمایی ایرانی نهتنها در مرزهای داخلی، بلکه در نقشهی جهانی رسانه جایگاهی شایسته پیدا کند.
شناسه خبر 94166