افزایش فرهنگ کمکخواهی و پذیرش مشکلات روانی؛ کلید کاهش آمار خودکشی
در روزهایی نهچندان دور، مرگ با فریاد میآمد؛ با ضجه، با شیون، با بدرقه، اما حالا گاهی مرگ، بیصداست. بیصدا میآید، مینشیند روی زندگیِ دختری جوان، دانشجویی تنها، کارگری بیپناه، مادری خسته یا نوجوانی دلزده. بیصدا میبردشان و چیزی بهجا میگذارد؛ سکوت، حیرت، و پرسشهایی بیپاسخ.
در ماههای گذشته، جامعه همدان با پدیدهای مواجه بوده که بسیاری آن را تنها در آمارها میدیدند؛ خودکشی. هرچند حتی یک مورد خودکشی، یک تراژدی انسانیست، اما وقتی آمارها رو به افزایشاند و سکوت جمعی سنگینتر میشود، دیگر نمیتوان فقط نظارهگر بود.
نه از سر قضاوت، نه با نگاه ترحم، و نه برای ایجاد هیاهو؛ بلکه از سر وظیفه انسانی، رسانهای و اجتماعیست که باید حرف زد.
این پرونده، نه تلاشی برای شکستن تابو، که کوششی است برای فهمیدن. فهمیدن اینکه خودکشی فقط یک «اتفاق» نیست؛ یک زنگ خطر است. نشانهای از رنج، تنهایی، فشار و بیپناهی. از شکافهای اجتماعی، بحرانهای روانی و گاه، نبودِ گوش شنوایی که میتوانست بماند و نجات دهد.
در این مجموعه، نه بر آنیم که دلیل بتراشیم، نه نسخه بپیچیم؛ بلکه میخواهیم نگاه کنیم، بشنویم، بخوانیم و بفهمیم. صدای بازماندگان را بشنویم. نظر کارشناسان را بخوانیم. آمارها را تحلیل و در پایان، شاید راهی پیدا کنیم برای بیدار ماندن، برای ماندن.
در همین راستا، برای واکاوی عمیقتر ابعاد روانی و اجتماعی خودکشی و نیز بررسی نقش برچسبزنی، شرم و سکوت در تشدید این بحران، پای صحبت روانشناس و مدرس کشوری حوزه پیشگیری از خودکشی در استان همدان نشسته و همچنین به بررسی دقیقتر این مسئله که با سکوت، شرم و انگ اجتماعی ارتباط تنگاتنگی دارد، پرداختیم. او با نگاهی تخصصی و اجتماعی، به ابعاد مختلف خودکشی اشاره و راهکارهایی برای پیشگیری و مقابله با این بحران ارائه کرد.
دکتر محمد ترکمان در ابتدای سخنان خود در خصوص ابعاد مختلف این پدیده اجتماعی و روانی، بیان کرد: خودکشی بهعنوان یک معضل اجتماعی، یک پدیده زیستی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و محیطی بهشمار میرود. این به این معناست که دلایل مختلفی برای این پدیده وجود دارد و طبیعتاً راهحلهای مختلفی هم برای آن باید در نظر گرفته شود. در سالهای اخیر بهطور چشمگیری در حال افزایش است، بهویژه اقدام به خودکشی و خودکشیهای منجر به مرگ. این افزایش، نگرانیهای بسیاری را بهوجود آورده، بهطوریکه نهتنها مسئولان و سیاستگذاران بلکه عموم مردم نیز نسبت به این موضوع حساسیت بیشتری پیدا کردهاند.
وی در ادامه به تعریف خودکشی پرداخت و اظهار کرد: خودکشی را میتوان بهعنوان یک اقدام ارادی و آگاهانه فرد برای پایان دادن به زندگی خود تعریف کرد. اما از دیدگاه دیگری، یک راهحل دائمی برای مشکلات موقت است؛ به این معنا که فرد در شرایط بحرانی قرار گرفته و احساس میکند که از تمام راههای حل مشکلاتش درمانده شده. این فرد ممکن است در مواجهه با مشکلات عاطفی، رفتاری یا خانوادگی، احساس گیر افتادن کرده و این اقدام را بهعنوان تنها راهحل میبیند.
این متخصص روانشناسی در پاسخ به این پرسش که آیا خودکشی همیشه با بیماری روانی همراه است یا خیر؟ تصریح کرد: در گذشته اینطور تصور میشد که خودکشی بهطور عمده با بیماریهای روانی شدید همراه است، اما مطالعات اخیر نشان دادهاند که کمتر از 10 درصد افرادی که اقدام به خودکشی میکنند، مبتلا به اختلالات روانی شدید هستند. به عبارت دیگر، هر فردی، در هر موقعیتی و با هر پیشزمینهای، ممکن است به این کار فکر کرده و یا حتی اقدام کند. این مسئله نشان میدهد که خودکشی به هیچوجه مختص افرادی که به بیماریهای روانی مبتلا هستند، نیست. در واقع، این پدیده میتواند در هر قشری، ازجمله افراد تحصیلکرده و حتی در میان افرادی با جایگاه اجتماعی و اقتصادی بالا، مشاهده شود.
ترکمان همچنین به اهمیت درک درست از این موضوع اشاره کرد و افزود: وقتی درباره خودکشی صحبت میکنیم، باید از برچسبزدن به افراد خودکشیگرا پرهیز کنیم. بسیاری از افراد بهدلیل ترس از انگ اجتماعی، از مطرح کردن مشکلات خود در این زمینه اجتناب میکنند. همچنین، آنطور که تحقیقات نشان میدهد، فردی که به خودکشی اقدام میکند، معمولاً در شرایط بحرانی و بحرانیشدهای قرار دارد که مهارتهای مقابلهایاش با مشکلات جاری، ناکارآمد شده است.
وی در پاسخ به پرسش دیگری در خصوص نشانههای قابل شناسایی افراد در معرض خودکشی، توضیح داد: در صورتی که اطرافیان نشانههایی از خودکشی در فردی مشاهده کنند، این نشانهها میتواند شامل تغییرات در وضعیت عاطفی، رفتاری و جسمی فرد باشد. بهطور خاص، نشانههای عاطفی شامل احساس ناامیدی، تحریکپذیری، خشم و احساسات منفی است. از نظر رفتاری، فرد ممکن است گوشهگیری، انزوا، واگذاری داراییها و کنارهگیری از فعالیتهای اجتماعی را نشان دهد. نشانههای جسمانی نیز میتواند شامل تغییرات در خواب و اشتها و احساس بدنی ناآرام باشد. از جنبه شناختی، افکار منفی، ناامیدی از زندگی و احساس بیارزشی میتواند نشانههای هشداردهنده باشد.
این مدرس و مؤلف برجسته تأکید کرد: در چنین مواقعی، اطرافیان باید واکنش سریع و مناسب نشان دهند. اگر چنین نشانههایی در فردی مشاهده شد، بهترین کار این است که در فضایی دوستانه و همدلانه با فرد صحبت کرده و او را ترغیب به گفتوگو و تشویق کنیم که در مورد احساسات و مشکلات خود صحبت کند و درنهایت، به منابع یا افرادی که میتوانند بهصورت تخصصی به او کمک کنند، ارجاع دهیم.
ترکمان در ادامه به معرفی منابع حمایتی اشاره کرد و گفت: اورژانس اجتماعی با شماره تلفن 1480 و خطوط مشاوره تلفنی 4030 و 1570 میتوانند در این مواقع بسیار کمککننده باشند. همچنین مراجعه به روانشناس یا روانپزشک و پیگیری وضعیت فرد در این شرایط میتواند به پیشگیری و درمان کمک کند.
وی سپس با اشاره به بعد اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی خودکشی اظهار کرد: بله، این درست است که خودکشی یک موضوع اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی است. زیرساختهای این پدیده باید بهطور جامع و کامل بررسی و برطرف شوند و بحرانهای موجود باید بهدرستی مدیریت شوند؛ اما در سطح فردی، هر یک از ما نیز میتوانیم نقش مؤثری ایفا کنیم. این موضوع تنها به مسئولان محدود نمیشود و هر فردی میتواند در پیشگیری از بحرانهای روانی و خودکشی سهیم باشد.
افزایش کمکخواهی، کاهش برچسبها
این مدرس کشوری حوزه پیشگیری از خودکشی همچنین در پاسخ به این سؤال که چقدر نقش سکوت، شرم و انکار در بروز بحرانهای روانی و تمایل به خودکشی پررنگ است؟ افزود: این موضوع نقش بسیار مهمی دارد. متأسفانه در جامعه ما بسیاری از افراد از درخواست کمک در مواجهه با مشکلات روانی خود اجتناب میکنند. به طور کلی، مشکلات روانشناختی در جامعه ما اغلب بهعنوان یک ضعف یا نقص تلقی میشود و افراد از آن بهعنوان یک «برچسب» اجتماعی پرهیز میکنند. این مشکل زمانی حادتر میشود که واژههایی همچون «روانی» یا «پزشک روانشناسی» بهکار میروند و همین موضوع میتواند موانعی برای دریافت خدمات مشاورهای ایجاد کند. با این حال، در سالهای اخیر رشد چشمگیری در این زمینه صورت گرفته و این را میتوان از مراجعه بیشتر مردم به مراکز مشاوره و افزایش آگاهی عمومی دریافت.
ترکمان یادآور شد: صحبت کردن در مورد مشکلات روانشناختی و پذیرش این واقعیت که همانطور که جسم ما ممکن است بیمار شود، روان ما نیز در مواقعی نیاز به کمک دارد، به کاهش این برچسبها و موانع فرهنگی کمک میکند. این موضوع بهویژه در مورد خودکشی که یکی از عوامل اصلی آن افسردگی است، حائز اهمیت است. ما در روانشناسی به افسردگی، که یکی از عوامل پرخطر خودکشی است، اصطلاحاً «سرماخوردگی روانی» میگوییم. مشابه با سرماخوردگی جسمی که در زندگی هر فردی ممکن است اتفاق بیفتد، افسردگی نیز میتواند در مقاطع مختلف زندگی هر فردی رخ دهد و نیاز به کمک و درمان داشته باشد.
نقش خانواده در پیشگیری
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه میتوان خانوادهها را به پذیرش و حمایت از فرد در بحران سوق داد و نه سرزنش و ترس؟ توضیح داد: والدین مهمترین و نخستین گروهی هستند که میتوانند در این بحرانها نقش بسزایی ایفا کنند. بهویژه والدین باید پذیرفته باشند که فرزندان، بهویژه نوجوانان، به دلایل چالشهای رشدی ممکن است در مقاطع خاصی از زندگی با مشکلات روانشناختی مانند اضطراب، افسردگی یا استرس مواجه شوند. اگر والدین این واقعیت را بپذیرند که بروز چنین مشکلاتی نشاندهنده ضعف نیست، بلکه طبیعی است، میتوانند به سرعت از فرزند خود حمایت کنند.
این روانشناس مطرح، افزود: متأسفانه بسیاری از والدین وقتی با بحران روانی فرزند خود مواجه میشوند، نگرانند که این مشکل نشانه ضعف و ناتوانی در مدیریت مسائل باشد. این نگرانی موجب میشود که والدین تمایلی به توجه و پذیرش مشکلات روانی فرزند خود نداشته باشند. برای مثال، در صورتی که نوجوان در مورد مشکلات جسمی مانند معدهدرد صحبت کند، احتمال دارد که والدین بهسرعت به آن توجه کنند، اما زمانی که فرزند از مشکلات روانی مانند افسردگی یا افکار خودکشی سخن میگوید، ممکن است والدین آن را نادیده بگیرند یا حتی با جملههایی چون «تو افسردگی داری؟» از این موضوع عبور کنند. هرچند هر نوجوانی که از خودکشی صحبت میکند، لزوماً خودکشی نخواهد کرد، اما باید به این مسئله توجه کنیم که در بسیاری از خودکشیها پیش از اقدام به مرگ، در مورد این موضوع صحبت شده است.
ترکمان خاطرنشان کرد: خودکشی یک اتفاق تکانهای نیست بلکه ناشی از یک مجموعه عوامل و فرآیند طولانیمدت است. شناسایی این عوامل و گفتوگو درباره آنها میتواند در پیشگیری از این پدیده بسیار مؤثر باشد.
لزوم نگاه سیستمی از سوی مسئولان
وی در نهایت تأکید کرد: مسئولان باید نگاهی جامع، یکپارچه و سیستمی به پدیده خودکشی داشته باشند. متأسفانه بسیاری از مسئولان تنها با نگاهی خطی به این مشکل میپردازند و آن را به عوامل خاصی مانند مشکلات خانوادگی یا شکستهای فردی نسبت میدهند. این نگاه محدود باعث میشود که این معضل بهدرستی مدیریت نشود. برای مثال، در حدود 20 سال پیش، کشورهای اسکاندیناوی مانند سوئد با مشکلات زیادی در زمینه خودکشی روبهرو بودند. در آن زمان، آمار خودکشی در سوئد به حدود 9 نفر در 100 هزار نفر میرسید. اما این کشورها با برنامههای پیشگیرانه و مدون توانستند آمار خودکشی را کاهش دهند. امروز در کشور ما نیز برنامههای مشابه وجود دارد و کمبودی در این زمینه نداریم، اما اجرای این برنامهها به اراده و همت بیشتری نیاز دارد.
وی در ادامه به روند وضعیت خودکشی در ایران در دو دهه اخیر اشاره کرد و گفت: متأسفانه در این 20 سال اقدامات مؤثری در راستای کاهش آمار این پدیده در کشور انجام نشده. در حالی که در بیشتر کشورهای جهان، روند خودکشی رو به کاهش است، در کشور ما این روند رو به افزایش بوده. این موضوع بهویژه در شرایطی که بسیاری از کشورها به وضعیت «سفید» از نظر آمار خودکشی رسیدهاند، بسیار نگرانکننده است. آمار جهانی اکنون حدود 800 هزار نفر است، اما در 20 سال اخیر آمار در ایران دو برابر شده. در حالی که دیگر کشورهای دنیا با کاهش چشمگیر آمار مواجه هستند، این موضوع نشان میدهد که خودکشی قابل پیشگیری، مداخله و درمان است.
این استاد دانشگاه در ادامه با تأکید بر اینکه «همه ما در برابر آسیبهای اجتماعی مسئول هستیم و البته مسئولان نیز مسئولترند، یادآوری کرد: این یعنی، در حالی که مسئولان باید برنامههای کلان و تخصصی برای مقابله با آسیبهای اجتماعی مانند خودکشی ارائه دهند، تکتک اعضای جامعه نیز باید نسبت به این پدیده حساسیت نشان داده و در راستای پیشگیری و کاهش آن، همکاری کنند.
ترکمان ادامه داد: متأسفانه سپردن برنامههای پیشگیری از خودکشی به نهادها یا گروههایی که صلاحیت، مهارت یا تخصص کافی ندارند، همراه با نگاههای خطی و یکجانبه به این پدیده، سبب شده که موفقیتهای زیادی در این زمینه حاصل نشود. با این حال، هنوز دیر نیست و با اجرای برنامههای یکپارچه، عملی و علمی میتوان از ادامه روند افزایشی این معضل جلوگیری کرد.
وی اظهار کرد: استفاده از گروههای تخصصی و ایجاد یک کارگروه تخصصی برای هماهنگی بین سازمانها میتواند نقش بسیار مؤثری در کاهش آمار خودکشی ایفا و کمک کند تا در نهایت ترمز این بحران کشیده شود.
این روانشناس برجسته ابراز امیدواری کرد که این تغییرات هرچه زودتر به وقوع بپیوندد و البته از تلاشهای مستمر در این زمینه تقدیر کرد.
ترکمان در پایان از همکاران و تمامی افرادی که در راستای کاهش بحرانهای روانی و پیشگیری از خودکشی فعالیت میکنند تشکر کرد و گفت: امیدوارم شاهد تحولاتی مثبت در این حوزه باشیم.
وی در این گفتوگو، با صراحت و دقت به بررسی چالشهای موجود در پیشگیری از خودکشی و راههای مقابله با آن پرداخت و نشان داد که با همکاری و تلاشهای مشترک میتوان این بحران اجتماعی را کاهش داد.
گامی به سوی گفتوگو؛ پایان سکوت، آغاز نجات
گفتنی است؛ در دنیای امروز، وقتی که فشارهای روانی و اجتماعی بر دوش جوانان سنگینی میکند، وقتی که تبعات نادیدهگرفتن سلامت روانی نسلهای آینده به شکل بحرانهایی بیصدا خود را نشان میدهد، نمیتوان فقط نظارهگر بود. خودکشی که زمانی تنها یک عدد در آمارها بود، حالا واقعیتی دردناک است که جامعه ما با آن دست و پنجه نرم میکند.
این پرونده، تنها تلاشی برای فهمیدن است. فهمیدن آنچه که به ما نزدیک و ممکن است هر روز بیشتر از قبل به آن بیتوجه باشیم.
در این مسیر، نه بهدنبال سرزنش هستیم، نه فقط برای ایجاد هیاهو؛ بلکه برای گفتوگو، برای درک بهتر بحرانهایی که از دل بیخبری و سکوت بهوجود میآیند، میخواهیم بفهمیم چرا کسی که همیشه در کنارمان بوده، ناگهان خاموش میشود. چرا کسی که بهنظر میرسید در پیِ فرداهای روشن است، در سکوت، به تاریکی میرود.
در شمارههای بعدی، به آمار و تحلیلهای دقیقتر از این بحران، میپردازیم. با روانشناسان و جامعهشناسان در مورد علل پنهان این پدیده گفتوگو خواهیم کرد و در نهایت، به راهکارهای پیشگیری و حمایت اجتماعی خواهیم پرداخت.
از شما دعوت میکنیم که در کنار این پرونده، همراه ما باشید. شاید با هم بتوانیم به صدای خاموش بسیاری گوش دهیم و راهی برای پایان این سکوت پیدا کنیم.