دانشیار گروه فلسفه هنر دانشکده هنر و معماری تأکید کرد:
هنر به حمایت نیاز دارد، نه هدایت
نادیده گرفتن زنان در صنایعدستی، ریشه در ساختار سیاستگذاری دارد
دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی همدان با تأکید بر نیاز هنر به «حمایت» نه «هدایت»، چشماندازی انتقادی و در عین حال امیدوارانه ارائه میدهد که میتواند آغازگر یک بازنگری اساسی در نگاه به هنر بومی و زنان هنرمند باشد.

در شرایطی که صنایعدستی بهعنوان یکی از مهمترین جلوههای هویت فرهنگی و خلاقیت بومی شناخته میشود، همچنان بسیاری از هنرمندان و بهویژه زنان فعال در این حوزه، در حاشیه ماندهاند. با وجود آنکه زنان سهم بزرگی در خلق و تداوم میراث هنری دارند، حضور آنان در صحنه رسمی هنر کشور، بهویژه در حوزه صنایعدستی، بسیار کمرنگ و گاه نامرئی است.
این در حالی است که صنایعدستی نهتنها بخشی از تاریخ فرهنگی ملتها را روایت میکند، بلکه ظرفیتی بالقوه برای اقتصاد خلاق، دیپلماسی فرهنگی و توسعه پایدار بهشمار میرود. با این حال، فقدان سیاستهای حمایتی، ضعف در رسانهسازی و نبود برنامهریزی فرهنگی منسجم، موجب شده تا هنرمندان این حوزه، بهویژه بانوان، با چالشهای مضاعفی مواجه شوند؛ از دیدهنشدن در عرصه عمومی گرفته تا بیمهری بازار و بیاعتنایی تصمیمگیران فرهنگی.
در این میان، دانشیار گروه فلسفه هنر دانشگاه آزاد اسلامی همدان، با نگاهی ژرفکاوانه به این مسئله پرداخته و در گفتوگویی صریح، از ناکارآمدی سیاستهای فرهنگی و رسانهای، بیتوجهی فلسفه هنر به نقش جنسیت و ضرورت بازتعریف جایگاه زنان در هنر سنتی و صنایعدستی سخن گفته است. او با تأکید بر نیاز هنر به «حمایت» نه «هدایت»، چشماندازی انتقادی و در عین حال امیدوارانه ارائه میدهد که میتواند آغازگر یک بازنگری اساسی در نگاه به هنر بومی و زنان هنرمند باشد.
در ادامه، مشروح دیدگاهها و تحلیلهای او را میخوانید.
نقش مغفول زنان در صنایع دستی و ضرورت بازنگری در سیاستهای فرهنگی
دکتر حسین اردلانی، در ابتدای سخنان خود با تأکید بر نقش برجسته و بیبدیل زنان در عرصه صنایعدستی، اظهار کرد: روحیه زنان در عرصه خلق آثار هنری، دارای دامنهای وسیعتر در زمینه تنوع رنگی و پرداختن به جزئیات فرمی است. آنها غالباً با حساسیتی بالا و نگاهی عمیقتر به خلق آثار هنری میپردازند و آثارشان نه بهعنوان محصولات تولید انبوه، بلکه هر یک بهصورت تکاثرهایی منحصربهفرد پدید میآید.
وی افزود: البته نباید نادیده گرفت که مردان نیز در این عرصه فعالاند، اما معمولاً بیشتر به ملاحظات اقتصادی و اقتضائات بازار توجه میکنند؛ بهویژه بهدلیل نقش تأمینکنندگی که در خانواده بهعهده دارند. در نتیجه، بهجای آنکه آثاری را با تکیه بر اصالت هنری خلق کنند، اغلب در پی آن هستند که چیزی مطابق با سلیقه بازار، حتی اگر سخیف باشد، تولید کرده و در تیراژ بالا عرضه کنند.
غیبت فلسفه هنر در تحلیل جنسیتی صنایعدستی
این استاد دانشگاه آزاد اسلامی همدان در ادامه سخنانش با طرح این پرسش که «آیا فلسفه هنر تاکنون به موضوع جایگاه فرهنگی و هنری صنایعدستی زنان پرداخته است؟» گفت: بیتردید فلسفه هنر میتواند و باید در این حوزه ورود کند، اما واقعیت آن است که از دهه 1960 میلادی و با ظهور جریانهایی چون صمیمیزم، فلسفه معاصر عمدتاً تمرکز خود را از مقوله جنسیت کنار گذاشته و بر دیگر جنبههای هنر متمرکز شده. پیش از آن نیز، در سنت فلسفی، به شرایط جنسیتی و هنری زنان توجه خاصی نمیشد. بنابراین، باوجود ارزشمندی موضوع، آثار نظری چندانی در این زمینه در دست نیست؛ بهطوریکه نه میتوان از کتابهای جامع یا نظریهپردازان شاخص نام برد و نه حتی میتوان از رویکردی منسجم در فلسفه هنر برای بررسی جایگاه زنان در صنایعدستی سخن گفت.
اردلانی ادامه داد: البته این غفلت نظری، چیزی از حقیقت موجود کم نمیکند. فلسفه هنر، اساساً به مقوله هنر و زیبایی میپردازد؛ آن هم در بستری که بر ساختههای انسان تمرکز دارد، نه لزوماً بر تعلق جنسیتی هنرمند.
ساختار سیاستگذاری؛ مانع دیدهشدن زنان هنرمند
وی سپس با اشاره به وضعیت زنان در حوزه صنایعدستی در جامعه ایران تصریح کرد: با اینکه زنان بخش قابل توجهی از بار خلق و حفظ صنایعدستی را به دوش میکشند، معمولاً در پستوها باقی ماندهاند و کمتر در عرصههای عمومی و رسمی دیده میشوند. این مسئله ناشی از میل یا نبود تمایل شخصی آنان نیست، بلکه باید ریشه آن را در ساختار سیاستگذاری فرهنگی جستوجو کرد.
دانشیار گروه فلسفه هنر دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد همدان، افزود: تأکید میکنم که منظورم از سیاست، هدایت عامدانه نیست، بلکه ساختار کلی سیاستگذاری و نظام اداری فرهنگی کشور است که باید از هنرمند حمایت کند، نه آنکه او را هدایت کند. جمله کلیدی من این است؛ «هنر به حمایت نیاز دارد، نه هدایت.» این حمایت میتواند شامل تسهیلات مالی واقعی، وامهای هدفمند، فراهمسازی بسترهای معرفی و فروش آثار و نیز فرهنگسازی عمومی باشد.
فقدان برنامهریزی رسانهای برای ترویج صنایعدستی
اردلانی با انتقاد از عملکرد رسانه ملی در زمینه ترویج صنایعدستی و فرهنگ سنتی، خاطرنشان کرد: صدا و سیمای ما تا کنون چقدر برای تشویق مردم به استفاده از صنایعدستی و ترویج سبک زندگی ایرانی- اسلامی تلاش کرده؟ هزاران برنامه بیمحتوا از تلویزیون پخش میشود، اما هیچ جایگاهی برای هنر سنتی و صنایعدستی در آنها وجود ندارد. نه در تبلیغات خصوصی و نه در برنامههای دولتی، هیچ نشانی از ترویج این هنرها نمیبینیم. در عوض، تبلیغ خانههای مجلل و ظروف مدرن که عمدتاً وارداتی هستند، در اولویت قرار دارد. این در حالی است که میتوان از این ظرفیت فرهنگی برای ساخت هویت استفاده کرد.
نبود هویت هنری مشخص در جمهوری اسلامی
وی با مقایسه دورههای مختلف تاریخی و هنر معماری در ایران بیان کرد: در تاریخ معاصر، ما لحن و هویت مشخصی در عرصه هنر و معماری نداریم.
این پژوهشگر فلسفه هنر افزود: مسئولان فرهنگی ما، از وزیر ارشاد گرفته تا رئیس صدا و سیما و رؤسای دانشگاهها، باید هنر را بشناسند و به آن باور داشته باشند. انتخاب مدیران فرهنگی باید بر اساس درک و شناخت آنان از هنر و فرهنگ صورت گیرد، نه صرفاً بر مبنای ملاحظات سیاسی یا اداری.
هنر فاخر در سایه و تسلط بازار بر ذوق هنری
اردلانی همچنین به وضعیت موسیقی اشاره کرد و گفت: ما در کشور خود موسیقی فاخر داریم که هرگز مجوز نمیگیرد، در حالی که موسیقیهای سطحی و تجاری بهراحتی منتشر میشوند. صدا و سیما نیز با ایجاد محدودیت در پخش هنرهای اصیل، فضا را برای بروز آنها تنگ کرده است در حالی که هنر باید بتواند آزادانه در جامعه حضور یابد و مخاطب خود را بیابد.
جوانان ناامید نشوند؛ هنر، ابزار دیپلماسی فرهنگی است
وی درباره جایگاه اقتصادی صنایع دستی و امکانهای توسعه آن اظهار کرد: من نمیتوانم در جایگاه یک سیاستگذار پیشنهاد بدهم، زیرا متأسفانه تصمیمگیران به توصیههای علمی گوش نمیدهند؛ نه به حرف من، نه به حرف دیگران. سالهاست که نخبگان درباره لزوم حمایت از صنایعدستی هشدار میدهند، اما گوش شنوایی وجود ندارد. با این حال، معتقدم اگر جوانان بتوانند فضای صادراتی برای محصولات خود ایجاد کنند، حتی بهصورت مستقل هم میتوانند آثارشان را به جهان عرضه و فرهنگ ایرانی را به دیگر کشورها معرفی کنند.
این استاد برجسته تأکید کرد: یگانه چیزی که اگر از یک جامعه گرفته شود، آن جامعه تسلیم قدرت شده، امید است. جوانان باید امیدوار بمانند. نباید به ایدههای خلاقانه خود تخفیف دهند، نباید تحت فشار بازار، کیفیت آثارشان را پایین بیاورند. متأسفانه برخی به این شیوه روی آوردهاند؛ مثلاً میگویند اگر بازار چیزی با ظاهر نازل میخواهد، همان را تولید کنیم. اما این مسیر هنری نیست.
بازار نباید ذوق هنرمند را تعیین کند
اردلانی افزود: هنر نباید تابع خواست بازاری باشد که از بالا مدیریت میشود. مثلاً اینکه چرا یک خودروی باری مثل نیسان همیشه باید آبی باشد، چون بازار همین را میخواهد؟ این نگاه، خلاقیت را میکُشد. هنرمند باید اصالت خود را حفظ کند و جامعه باید به او فرصت بروز و شکوفایی دهد.
وی در پایان، خطاب به نسل جوان تأکید کرد: امید را از دست ندهید. به هنر وفادار بمانید. راه خود را پیدا کنید، حتی اگر حمایت رسمی وجود نداشته باشد. هنر، زبان بیان فرهنگ و هویت ماست؛ نگذارید خاموش شود.
بازخوانی جایگاه زنان در صنایعدستی؛ از حاشیهنشینی تا امکان کنشگری فرهنگی
گفتنی است؛ آنچه از بررسی وضعیت زنان در صنایعدستی ایران برمیآید، چیزی فراتر از یک مسئله صنفی یا هنری صرف است؛ این موضوع، مستقیماً به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و حتی اجتماعی کشور گره خورده است. زنانی که قرنها حافظ و خالق بخشی مهم از میراث فرهنگی این سرزمین بودهاند، همچنان در حاشیه روایت رسمی هنر و فرهنگ جای گرفتهاند؛ نه بهدلیل ناتوانی یا کمکاری، بلکه بهواسطه سیاستگذاریهای ناقص، نگاه ابزاری به هنر و ضعف در زیرساختهای رسانهای و اقتصادی.
در حالیکه جهان امروز به سمت تقویت اقتصاد خلاق و حمایت از تولیدات فرهنگی-بومی حرکت کرده، صنایعدستی در ایران هنوز در سایه نگاه سنتی، موسمی و فاقد برنامهریزی دقیق گرفتار است. حمایتهای مالی ناکارآمد، نبود آموزشهای نوین، ضعف شبکهسازی در بازارهای داخلی و خارجی و مهمتر از همه، کمرنگ بودن روایت فرهنگی از نقش زنان در این عرصه، زنجیرهای از موانع را شکل داده که خلاقیت، نوآوری و کنشگری زنان هنرمند را به حاشیه رانده است.
در چنین شرایطی، نگاه به فلسفه هنر نیز باید از زاویهای تازه بازخوانی شود. هنر نه فقط عرصهای برای زیباییشناسی که بستری برای بازنمایی هویت، قدرت و عدالت اجتماعی است. نادیدهگرفتن جنسیت در تحلیلهای فلسفی، هرچند ممکن است در چارچوبهای سنتی توجیهپذیر باشد، اما در دنیای امروز که گفتمانهای جنسیت، فرهنگ و هنر بهشدت در هم تنیدهاند، قابل دفاع نیست.
از سوی دیگر، رسانهها، نهادهای فرهنگی و سیاستگذاران باید از چارچوبهای دستوری و شعاری فاصله بگیرند و به سمت شکلدادن به بسترهای واقعی حمایت و دیدهشدن حرکت کنند. حمایت از هنر یعنی ایجاد امکان برای رشد آزادانه، نه تعیین مسیر و قالب. زمانی که صداوسیما و سایر رسانهها صنایعدستی را صرفاً در برنامههای مناسبتی یا تزئینی نشان میدهند، نمیتوان انتظار داشت این هنر در ذهن جامعه، شأنی برابر با هنر مدرن یا وارداتی بیابد.
در نهایت، امیدواری به آینده تنها زمانی معنا مییابد که ارادهای جمعی برای بازتعریف نقش زنان در هنر، اصلاح سیاستها و بهروزرسانی نگاههای فرهنگی وجود داشته باشد. صنایع دستی، اگر بهدرستی دیده، تحلیل و حمایت شود، نهتنها یک ظرفیت اقتصادی قابلتوجه خواهد بود، بلکه میتواند پلی فرهنگی میان ایران و جهان، سنت و نوگرایی و زن و جامعه باشد.
شناسه خبر 94543