یک کارشناس رسانه چگونگی ارتباط امام با مردم ایران و جهان را تبیین کرد:
امام خمینی و برندسازی بیتظاهر در عصر بدون رسانه
الگوی رهبری امام خمینی، نه در قالبهای رسانهای، بلکه در صداقت بیواسطه و قدرت شخصیتی او شکل گرفت/ ارتباط امام خمینی با جامعه بر پایه ارتباط اجتماعی بود
یک کارشناس رسانه گفت: در دنیایی که چهرهسازیهای رسانهای گاه بر واقعیت غلبه دارند، امام خمینی با صداقتی بیپیرایه و حضوری فرارسانهای، هویتی الهامبخش و کاریزماتیک پدید آورد؛ او نه خود را با رسانه تطبیق داد و نه چهرهای مهندسیشده به نمایش گذاشت.

در دنیایی که امروز با یک کلیک، پیامها از یک قاره به قارهای دیگر منتقل میشوند و شبکههای اجتماعی، پلتفرم اصلی شکلدهی افکار عمومی محسوب میشوند، تصور شکلگیری یک انقلاب عظیم بدون رسانههای مدرن، تقریباً ناممکن به نظر میرسد. اما تجربه تاریخی انقلاب اسلامی ایران و نقش امام خمینی بهعنوان رهبر فکری و میدانی آن، این تصور را به چالش میکشد.
امام خمینی (ره) در دهههایی رهبری فکری مردم را برعهده گرفت که هیچیک از ابزارهای رسانهای امروزی (مانند اینترنت، شبکههای اجتماعی، ماهواره یا حتی رسانه ملی با پوشش سراسری) در اختیارش نبودند. او نه تصویر ثابتی از خود در اذهان داشت، نه تریبون رسمی مداوم و نه حتی سازمان رسانهای منسجم؛ بااینحال پیامهایش شنیده، باور و به نیرویی اجتماعی بدل شد که نهایتاً ساختار سیاسی کشور را متحول کرد.
چگونه چنین امری ممکن شد؟ پاسخ این سؤال را باید در نوعی «مهندسی ارتباطات سنتی» جستوجو کرد که در آن عناصر فرهنگی، مذهبی، شبکههای انسانی و زبان بیانی بهگونهای دقیق و مؤثر، کنار هم قرار گرفتند. امام خمینی توانست با تکیه بر سرمایه اجتماعی نهادهایی همچون حوزههای علمیه، مساجد، بازار و طلاب، یک «شبکه رسانهای غیر رسمی و غیر متمرکز» را فعال کند؛ در این مدل نوار کاست، منبر، اعلامیه و حتی شایعه هدفمند، ابزارهای ارتباطی محسوب میشدند.
از سوی دیگر، شخصیت امام خود به رسانهای زنده بدل شد؛ شخصیتی که با کمترین حضور تصویری، اما با بیشترین نفوذ کلام، موفق به خلق یک چهره کاریزماتیک در ذهن میلیونها مخاطب شد. او پیامهایی ساده، شفاف و کوتاه اما پُرمحتوا ارائه میداد؛ پیامی که از بستر زبان مردم عبور میکرد و به دلها مینشست.
این گفتوگو با محمد لسانی، کارشناس و تحلیلگر رسانه، مروری است بر شیوههای منحصربهفرد امام در روایتسازی، ارتباط مردمی و مهندسی افکار عمومی در عصر سنت تا ببینیم چگونه میتوان با ابزارهایی غیر مدرن، تأثیراتی مدرن و ماندگار گذاشت و چه آموزههایی از آن دوران برای جهان ارتباطی امروز قابل استخراج است.
رسانههای انقلاب؛ از زیراکس تا نوار کاست
این کارشناس و تحلیلگر رسانه در پاسخ به اینکه چگونه امام خمینی در غیاب رسانههای نوین توانست پیام خود را در سطح ملی و جهانی منتشر کند؟ به ساختار چندلایه ارتباطی انقلاب اشاره کرد و گفت: رسانه همزاد بشر است؛ با این تفاوت که در دورههای مختلف، ابزارها و اشکال آن تغییر کردهاند.
محمد لسانی دراینباره توضیح داد: پیش از انقلاب رسانههای فعال عمدتاً سنتی بودند و یکی از مهمترین ابزارها، دستگاههای زیراکس و تکثیر بود که فعالان انقلابی برای انتشار بیانیهها و پیامهای حضرت امام از آن استفاده میکردند و چاپخانههای زیرزمینی، مرکز اصلی این فعالیتها بودند.
این کارشناس رسانه با اشاره به تکامل این شیوههای ارتباطی در مسیر انقلاب، نوار کاست را نقطه عطفی در انتقال پیامهای امام معرفی کرد و افزود: بهمرور، رسانههای صوتی وارد میدان شدند. نوار کاست به رسانه اصلی تبدیل شد و صدای حضرت امام بدون واسطه، به اقشار مختلف جامعه میرسید؛ جالب است که یکی از اندیشمندان ارتباطات در آمریکا در کتابی که همان سالها منتشر کرد، از انقلاب اسلامی ایران با عنوان انقلاب نوار کاست یاد کرده و به نقش رسانه صوتی در گسترش پیام امام خمینی، تأکید کرده بود.
لسانی در ادامه به ساختار رسانهای انقلاب از منظر فنی و لایهبندی اجتماعی پرداخت و آن را مبتنی بر ارتباطات چهرهبهچهره و شبکههای انسانی توصیف کرد: در آن زمان، مهمترین ساختار ارتباطی، شبکههای چهرهبهچهره و ارتباطات گروهی بود. این ارتباطات معمولاً شکل هرمی داشتند؛ افراد از طریق چهرههای شاخص مذهبی و سیاسی که در رأس این هرم بودند (مانند روحانیت و مطلعین دینی) اطلاعات و آگاهی دریافت میکردند.
وی در کنار این ساختار انسانی، از دو لایه رسانهای دیگر نیز یاد کرد: در لایه دوم، رسانههای مکتوب قرار داشتند؛ بیانیهها، خطبهها و نوشتههایی که بر بستر کاغذ منتشر میشدند. در لایه سوم، رسانه صوتی قرار میگرفت؛ همان نوارهای کاست که پیامها را به گوش مردم در سراسر کشور میرساندند.
این پژوهشگر حوزه رسانه ساختار رسانهای آن دوران را تلفیقی از سنت و مدرنیته خواند و اظهار کرد: این سه لایه، همزمان با هم عمل میکردند؛ برای مثال تصور کنید که شهید مطهری یا دکتر شریعتی جلسهای برگزار میکردند؛ این جلسه لایه اول ارتباط بود. سپس محتوای آن جلسه مکتوب میشد و بهعنوان بیانیه یا جزوه پخش میشد (لایه دوم) و همزمان، صدای آن سخنرانی روی نوار کاست ضبط و توزیع میشد (لایه سوم).
لسانی در جمعبندی این بخش، مدل ارتباطی انقلاب اسلامی را یک نظام چندلایه توصیف کرد که بهطور هماهنگ، از عناصر سنتی و مدرن بهره میبرد و گفت: ما با نظامی مواجه بودیم که به شکل ترکیبی و تلفیقی، عمل میکرد؛ نوعی مهندسی ارتباطات سنتی که توانست پیام انقلاب را در غیاب رسانههای رسمی، به گوش مردم برساند.
رسانه تصویری، کاریزمازدایی یا کاریزماسازی؟
وی در ادامه گفتوگو، به پدیده مهمی اشاره میکند که در تحلیلهای رسانهای کمتر مورد توجه قرار میگیرد: نقش رسانههای مختلف در خلق یا تخریب چهرههای کاریزماتیک. به باور این مدرس سواد رسانهای، رسانههای تصویری برخلاف تصور رایج، در بسیاری از موارد نهتنها به شخصیتسازی کمک نمیکنند، بلکه کار آنها به «سطحیسازی» مفاهیم و «زمینی کردن» شخصیتهای والا، منجر میشود.
لسانی با ذکر مثالی تاریخی، این نکته را تشریح کرد: برای مثال گفته میشود تا زمانی که سخنرانیهای هیتلر صرفاً صوتی و از طریق رادیو پخش میشد، آن کوبندگی صدا و قدرت القای کلامیاش کاریزما ایجاد میکرد و بسیاری از او حساب میبردند؛ اما وقتی پای تصاویر به میان آمد و چهره او با آن سبیل خاصش در رسانهها دیده شد، نوعی کاریکاتور از او شکل گرفت و بهمرور به سخره گرفته شد. این یعنی ورود تصویر در برخی موارد، میتواند از وزن شخصیت بکاهد.
وی نتیجهگیری کرد که رسانههای صوتی و متنی (بهویژه در فرهنگهای سنتی) معمولاً در خدمت کاریزماسازی هستند، اما رسانههای تصویری اگر بهدرستی مهندسی نشوند، شخصیتها را بیاعتبار و مفاهیم را سادهانگارانه و دم دست میکنند.
این کارشناس رسانه با اشاره به تجربههای موفق رسانهای، از آثاری مانند سریال «امام علی (ع)» یا فیلمهای دینی همچون «محمد رسولالله» و «یوسف پیامبر» یاد کرد و متذکر شد: فقط در مواردی که طراحی رسانهای با دقت انجام شده باشد (ازجمله انتخاب بازیگر، نگارش فیلمنامه و کارگردانی)، میتوان تأثیر منفی تصویر را کنترل کرد و روایت مؤثری ارائه داد.
لسانی در ادامه به پرسش درباره چگونگی شکلگیری چهره کاریزماتیک امام خمینی در ذهن مردم، بدون حضور تصویری مستمر پاسخ داد: هویت و شخصیت امام خمینی از بیرون قاب رسانه شکل گرفت، نه از درون آن. مؤلفههایی مانند سیادت ایشان، جایگاه روحانی، سن و سال بالا و وقار شخصی، ظلم و تبعیدی که از سوی شاه متحمل شد و روحیه ضد آمریکایی و استقلالطلبیاش، همه در ساخت چهرهای تأثیرگذار نقش داشتند. این عناصر برای مردم آن زمان، فراتر از قاب رسانه معنا داشتند و اعتبار میآوردند.
وی تأکید کرد: در مورد امام خمینی رسانه تصویری نهتنها باعث کاهش محبوبیت نشد، بلکه بهدلیل همراهی با آن مؤلفههای بیرونی، توانست در خدمت ترویج پیام امام قرار گیرد.
برندسازی بیتظاهر، روایت صادقانه امام خمینی از خویشتن
این مدرس سواد رسانه سپس در پاسخ به این پرسش که آیا امام خمینی بهصورت آگاهانه یا شهودی از عناصر روایتسازی و نمادپردازی برای تثبیت جایگاه رهبری خود بهره برده؟ به تفاوت بنیادین میان «برندسازی شخصی» و «هویتسازی صادقانه» اشاره کرد.
لسانی تأکید کرد: مدل رفتاری و رسانهای امام، برخلاف بسیاری از الگوهای امروزی برندسازی فردی، مبتنی بر صداقت، یکپارچگی و خودنمایی نکردن بوده است.
وی بیان کرد: حضرت امام هیچگاه خودشان را روتوش نکردند؛ نه زبان، نه لحن، نه چهرهشان. همانگونه که بودند، ظاهر میشدند و با همان صداقت با مردم سخن میگفتند. این برخلاف آن چیزی است که در برندسازی شخصی رایج میبینیم؛ جایی که افراد بخشی از خود را ویترین و بخشهای دیگر را پنهان یا حذف میکنند. درواقع ذات برندسازی شخصی، معمولاً نوعی تظاهر، تجمل و حتی فریب در خود دارد.
این تحلیلگر رسانه ادامه داد: نوع کنش رسانهای امام خمینی بهگونهای بود که هیچ تفاوتی میان چهره عمومی و شخصیت خصوصی ایشان احساس نمیشد. مردم همان فردی را میدیدند که واقعاً وجود داشت؛ نه نسخهای ویرایششده و صیقلخورده برای دوربین.
لسانی بر این نکته نیز تأکید کرد که برندسازی امام خمینی، (اگر بتوان آن را چنین نام نهاد) نه بر محور فرد، بلکه بر پایه یک نظام فکری و دینی شکل گرفته بود.
وی تصریح کرد: مدلی که در مورد امام میبینیم، به هیچ عنوان برندسازی فردی نیست؛ بلکه برندسازی بر پایه دین، اسلام سیاسی و نقش تاریخی آن در بیداری مردم است. در این الگو هدف، ساختن یک پرچم است؛ نه خودنمایی یک فرد. امام پرچمدار این گفتمان بود و نه صرفاً یک شخصیت کاریزماتیک منفرد.
پیامهایی برآمده از زیست ادبی و بلوغ سیاسی
این مدرس سواد رسانه در تحلیل خاستگاه پیامهای تأثیرگذار امام خمینی، آنها را محصول ترکیبی از «زیست ادبی» و «زیست سیاسی» ایشان دانست. دو ساحتی که در هم تنیده شده و پیامهای امام را به سطحی از بلوغ رسانده بودند که کمتر رهبری در جهان اسلام به آنها دست یافته است.
لسانی با اشاره به پیشینه علمی و ادبی امام، خاطرنشان کرد: حضرت امام نهفقط فقیه و مرجع تقلید بودند، بلکه اهل قلم و صاحب تألیفات متعدد نیز بودند، شعر میگفتند، نثر ادبی داشتند و با زبان، آشنا بودند. این سابقه ادبی، توانایی منحصربهفردی در نوشتار و سخنپردازی به ایشان داده بود.
اما وجه دیگر پیامهای امام، به گفته وی، از دل تجربه سیاسی ایشان برمیآمد؛ به این معنا که مکاتبات مستمر امام با علما، چهرههای سیاسی و بینالمللی، باعث شد سبک بیان سیاسی ایشان نیز بهتدریج به بلوغ برسد. آنچه ما در سالهای رهبری انقلاب از امام میشنیدیم، محصول دههها انباشت تجربه و یادگیری از بزرگان حوزه بود؛ اینکه چگونه با مردم سخن بگوید، چگونه در برابر استعمار بایستد و چگونه دشمن را در میدان روانی زمینگیر کند.
این کارشناس رسانه در ادامه به فنهای روانی مورد استفاده امام اشاره کرد: بعضی مواقع امام با الفاظی تند و تمسخرآمیز، دشمنان را تحقیر میکرد. اینها دقیقاً در چارچوب عملیات روانی و فنهایی نظیر برچسبزنی (Labeling) قابل تحلیل هستند. نوع عتاب و خطاب ایشان طوری بود که وقتی متوجه شخصی میشد، افکار عمومی بهشدت علیه آن فرد تحریک میشد و اعتبارش در چشم جامعه فرو میریخت.
لسانی اضافه کرد: به همین دلیل، بسیاری از فعالان سیاسی در مواجهه با امام، نهایت دقت را به خرج میدادند؛ چون میدانستند که امام را نمیتوان دست کم گرفت. اعتبار و اقتدار ایشان چنان بود که حتی مخالفان نیز مجبور به نشان دادن نوعی تبعیت و انقیاد نمادین میشدند.
وی برای تبیین این نوع از حکمرانی مقتدرانه مثالی تاریخی (با تأکید بر عدم مقایسه در شأن و مقام) مطرح کرد: بلاتشبیه، اگر بخواهیم نمونهای تاریخی ذکر کنیم، در دوره پیامبر اسلام (ص) هم چنین اقتداری را میدیدیم که پس از تشکیل حکومت اسلامی، حتی کفار هم در برابر آن سر فرود میآوردند. اینجا مسئله نه قیاس شخص، بلکه سنجش نوعی حکمرانی و تثبیت قدرت مشروع دینی است.
رهبران فرارسانهای؛ رسانه تابع پیام است، نه پیام تابع رسانه
این مدرس سواد رسانه در پاسخ به پرسشی درباره فرض تفاوت در شیوه پیامرسانی امام خمینی درصورت حضور در عصر شبکههای اجتماعی، نگاه متفاوتی را مطرح کرد و اساس این پرسش را زیر سؤال برد.
لسانی تأکید کرد: بزرگان انقلاب، چه امام خمینی و چه رهبر معظم انقلاب آیتالله خامنهای، هرگز کنشهای خود را با اقتضائات رسانهای تنظیم نکردهاند. به بیان دیگر، رسانه برای ایشان ابزار انتقال پیام است، نه سازنده یا شکلدهنده به محتوا.
وی با صراحت گفت: ما با مشی حضرت امام و همچنین رهبر فعلی انقلاب، مواجهیم با شخصیتهایی که کنش خود را بر پایه رسانه طراحی نمیکنند. برای آنها رسانه نه خالق معنا، بلکه صرفاً حامل پیام است. این نقطه تمایز مهمی با کسانی بوده که شخصیت رسانهای دارند؛ آنها که خود را مطابق با اقتضائات رسانه، کوچک یا بزرگ میکنند.
این مدرس سواد رسانه ادامه داد: بسیاری از افراد سطحی برای دیده شدن در رسانه، در دوره سنتی یک گونه و در دوره دیجیتال گونهای دیگر رفتار میکنند. اما امام و رهبر انقلاب در هر بستر رسانهای، چهرهای ثابت، یکدست و واقعی از خود ارائه دادهاند؛ رسانهها باید خود را با این حقیقت سازگار کنند و نه برعکس.
لسانی در ادامه تأکید کرد: این بزرگان، الگوهایی «فرارسانهای» هستند؛ نه در بیان، نه در لحن و نه در نحوه تعامل با مردم، تفاوتی بهدلیل تغییر رسانه در ایشان نمیبینیم. این رهبران بزرگ، محتوا را فدای فرم نمیکنند؛ بلکه فرم (رسانه) است که در خدمت محتوا قرار میگیرد.
از رسانه جمعی تا ارتباط اجتماعی؛ امام خمینی و الگویی نوین در پیوند با مردم
وی در تحلیل الگوی ارتباطی امام خمینی، به تمایز مهمی میان «ارتباط جمعی» و «ارتباط اجتماعی» اشاره کرد و گفت: در میان رهبران سیاسی جهان، کمتر میتوان الگویی همچون امام خمینی یافت که از همان آغاز، ارتباط مستقیم، چهرهبهچهره و صنفی با اقشار مختلف جامعه برقرار کرده باشد.
به گفته این کارشناس رسانه، نوع تعامل امام با گروههایی چون معلمان، خانواده شهدا، نهادهای انقلابی و نیروهای مردمی، نشانگر یک «الگوی ارتباط اجتماعی» بود، نه صرفاً ارتباط رسانهمحور.
لسانی این رویکرد را چنین توضیح داد: ارتباط جمعی، اغلب بهواسطه رسانه صورت میگیرد؛ اما ارتباط اجتماعی، ارتباطی رودررو و انسانی است. امام خمینی ارتباط خود را با جامعه بر پایه همین ارتباط اجتماعی تنظیم کرده بود.
وی تأکید کرد که رسانههای جمعی در این منظومه، صرفاً نقش «بازنمایی» را ایفا میکردند و افزود: امام در اجتماع حضور مییافت، با مردم مینشست، سخن میگفت، دست در دست مردم میگذاشت؛ سپس رسانههای جمعی، این کنش اجتماعی را به گستره ملی و حتی فراملی، منتقل میکردند. بهعبارتدیگر، رسانه جمعی در دل رسانه اجتماعی قرار میگرفت، نه برعکس.
این مدرس سواد رسانه این الگو را در رفتار رسانهای رهبر معظم انقلاب نیز قابل مشاهده دانست و ابراز کرد: در دوران آیتالله خامنهای هم همین رویکرد استمرار دارد. رهبر انقلاب در دیدارهای حضوری، چهرهبهچهره با اقشار مختلف تعامل دارند و رسانه جمعی فقط این ارتباط اجتماعی زنده را بازنمایی میکند.
لسانی در پایان تصریح کرد: این الگو از منظر مطالعات ارتباطات، الگویی منحصربهفرد و جالب است که بهجای جایگزینی رسانه در جایگاه رابطه انسانی، رسانه را در خدمت تداوم پیوندهای انسانی قرار میدهد.
الگویی فرارسانهای و انسانی در رهبری امام خمینی
آنچه از گفتوگو با محمد لسانی برمیآید، تصویری متفاوت و عمیق از مهندسی ارتباطات و رسانهای امام خمینی است؛ الگویی که فراتر از رسانههای مدرن و فضای دیجیتال، بر بنیان ارتباطات انسانی، اصالت و صداقت شکل گرفته است.
امام خمینی نه به دنبال شکلدهی تصویری تصنعی یا ویترینسازی بود و نه خود را محدود به قالبهای رسانهای میکرد. بلکه همواره نسخه واقعی و کامل خود را به مردم ارائه داد و رسانه را تنها ابزاری برای انتقال پیام خود میدانست. همین رویکرد باعث شد ارتباط او با مردم، نه صرفاً ارتباط رسانهای، بلکه ارتباطی اجتماعی، ملموس و معنادار باشد که بهواسطه آن رسانههای جمعی، تنها بازتابدهنده این ارتباط زنده و مستقیم بودند.
این الگو که امروز نیز در رفتار رهبر معظم انقلاب آیتالله خامنهای قابل مشاهده است، نشان میدهد که موفقیت در مهندسی افکار عمومی نه در تطبیق خود با رسانههای نوین، بلکه در حفظ اصالت پیام و ارتباط واقعی با مردم است.
بدینترتیب، امام خمینی را باید یکی از پیشگامان ارتباطات فرارسانهای در جهان اسلام دانست؛ الگویی که امروز میتواند الهامبخش رهبران و فعالان سیاسی و رسانهای در عصر دیجیتال باشد.
شناسه خبر 94638