آغازی دوباره برای درنگی عمیق در تاریخ، ایمان و فرهنگ
با فرا رسیدن ماه محرم، بار دیگر صفحات تاریخ و دلهای مردم ایران، رنگ ماتم و اندیشه به خود میگیرند. طنین «یا حسین» از نای کوچهها، تکیهها، مساجد و هیئتها برمیخیزد و مردمی که قرنها است عشق به سیدالشهدا علیهالسلام را نهفقط در سینه، بلکه در فرهنگ، هنر و سبک زندگی خود تنیدهاند، یکپارچه در حرکت میشوند. این آغاز، تنها شروع یک ماه از تقویم هجری نیست؛ آغاز فرصتی است برای زنده نگه داشتن میراثی که در دل خود آزادی، عدالت، حقیقتخواهی و ایمان را نهفته دارد. ایران در این مسیر، نقشی تمدنی و پیشرو ایفا کرده است؛ نقشی که در ترویج فرهنگ عزاداری، خلق شیوههای هنری در سوگ و تثبیت آن در قالبهای مردمی و فاخر، زبانزد جهان تشیع و بلکه جهان اسلام است.
ایرانیان از قرون اولیه اسلامی تاکنون، هرجا که بذر محبت اهل بیت (ع) در دل و جانشان روییده، آن را با زبان فرهنگ و هنر آبیاری کردهاند. عزاداری برای امام حسین (ع) در ایران، به یک حرکت صرفاً آیینی یا احساسی محدود نمانده، بلکه به بخشی از هویت فرهنگی ما بدل شده است؛ از تعزیهخوانیها و نقالیهای عاشورایی گرفته تا علمبندان و دستهرویها، از آیینهای نواحی مختلف همچون سقاها در همدان و طشتگذاری در اردبیل، تا رسوم عمیق مردمی در یزد، کرمان، خراسان و غرب کشور. این شکوه فرهنگی، فقط بیانگر غم نیست؛ بلکه بیانگر انتقال یک پیام بزرگ تاریخی به نسلهای بعد است: «حق همیشه هزینه دارد و حسین نماد هزینه دادن برای حقیقت است.»
در دل این فرهنگ عزاداری، شعر و ادب آیینی بهعنوان یکی از غنیترین و مؤثرترین ابزارهای انتقال مفاهیم عاشورایی جلوهگری میکند. از قرون اولیه تا امروز، شاعران پارسیگو با تکیه بر قدرت تخیل، احساس و معنا، واقعه کربلا را بهصورتی بازآفرینی کردهاند که از سطح روایت تاریخی فراتر رفته و به لایههای معنوی، عرفانی و فلسفی رسیده است؛ ادبیات عاشورایی فارسی، از کسایی مروزی و محتشم کاشانی گرفته تا عمان سامانی، پروین اعتصامی، شهریار و شاعران معاصر همچون قیصر امینپور و سیدحسن حسینی، با بازخوانی پیام عاشورا، مخاطب را به تأملی عمیق در باب حیات و مرگ، مسئولیت اجتماعی و معناگرایی دینی دعوت کردهاند.
ادب آیینی، بهویژه شعر عاشورایی، دو رسالت را توأمان بر دوش میکشد: نخست، بازآفرینی تاریخی عاطفی از واقعه عاشورا که همدلی و همراهی مخاطب را با مظلومیت اهل بیت (ع) برمیانگیزد و دوم، تبدیل آن روایت به نمادی برای مبارزه با ظلم، ایستادگی بر اصول و ترسیم افق معنوی زیستن. هنگامی که محتشم کاشانی با آن ترکیب معروف «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» عزای حسینی را تصویر میکند، یا وقتی عمان سامانی در زبان عرفانیاش شهادت حسین را چونان سلوک و فناء فیالله به تصویر میکشد، ما شاهد زایشی هستیم که از دل رنج، معنویت و تعالی میآفریند.
از این منظر، ترویج فرهنگ عاشورا بر بستر شعر و ادب، نهتنها یک فعالیت هنری یا مناسکی نیست، بلکه اقدامی راهبردی برای تعالی روح جامعه است. در جهانی که انسانها با تنهایی، اضطراب، بیمعنایی و فروپاشی ارزشها دستوپنجه نرم میکنند، بازگشت به میراثهای عمیق معنوی چون عاشورا، میتواند فرصتی برای بازسازی هویت انسانی باشد. جامعهای که ادبیات عاشورا را میخواند، گوشِ جان به مرثیههای معناگرا میسپارد و با سوگسراییِ فاخر تربیت میشود و ناخودآگاه به درکی عمیقتر از زندگی، مسئولیت و اخلاق میرسد.
ترویج ادب عاشورایی اگر بهدرستی انجام شود، قادر است لایههایی از جامعه را که در معرض خشونت، پوچی، مادیگرایی و ابتذال فرهنگیاند، به نرمی با خود همراه کند. نوجوان و جوانی که بهجای مواجهه با محتوای سطحی و سرگرمکننده، با روایتگری شاعری همچون محتشم یا تعزیهای با عمق مفهومی روبهرو شود، بهجای مصرف صرف هنر، وارد گفتوگوی درونی با خودش و حقیقت هستی میشود. همین ظرافت ادبی، همان ابزار نرمی است که بدون تحمیل، جامعه را به سوی تعالی میبرد.
از اینرو، سرمایهگذاری فرهنگی در حوزه شعر آیینی، حمایت از شاعران عاشورایی، برگزاری محافل ادبی با محوریت مفاهیم عاشورا و بهرهگیری از ظرفیت فضای مجازی برای نشر محتوای فاخر ادبی، باید جزء اولویتهای نهادهای فرهنگی، رسانهها و آموزش رسمی کشور باشد. چنانکه امام خمینی (ره) در تعبیر معروف خود فرمودند: «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»؛ امروز میتوان گفت: این شعر و ادب آیینی است که میتواند محرم و صفر را از سطح تکرار آیینها، به سطح اثرگذاری مستمر بر جان و روان انسان ایرانی برساند.