خون سپهبد شادمانی هزاران دل را علیه صهیونیسم به خروش میآورد
سپهبد شهید دکتر علی شادمانی، فرمانده خوشنام و پرافتخار قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا، در حالی به آرزوی دیرین شهادت رسید که دوست و همرزمش حاج اصغر حاجیبابایی او را مردی میدانست که از نخستین روزهای دفاع مقدس تا آخرین لحظه، خالصانه در خط مقدم ایستاد و امروز خون پاکش هزاران دل را برای مقابله با صهیونیسم و ایستادگی در راه مقاومت به جوش میآورد.
سردار سپهبد شهید دکتر علی شادمانی، از فرماندهان شناختهشده و مؤثر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از مدیران برجسته قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء (ص)، در حمله تروریستی اخیر رژیم صهیونیستی به ایران به فیض عظیم شهادت نائل آمد. او از پیشگامان دفاع از انقلاب اسلامی و از استوانههای تجربه و دانش نظامی کشور بود که در بیش از چهار دهه مجاهدت و حضور مستمر در صحنههای خطیر دفاع مقدس و پس از آن، نقشی بیبدیل در تأمین امنیت ملی و ارتقای قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران ایفا کرد.
سردار شادمانی نهتنها در طول هشت سال دفاع مقدس، بلکه در مقابله با تهدیدات ضدانقلاب در مناطق غرب کشور، مأموریتهای حساس امنیتی در دوران پس از جنگ و حتی در طراحیهای کلان دفاعی و عملیاتی کشور همواره حضوری تعیینکننده داشت. او از معدود فرماندهانی بود که تجربیات عمیق میدانی را با اندیشه و مدیریت راهبردی درهمآمیخت و تا واپسین روزهای زندگی پربرکتش در سنگر دفاع از انقلاب و ارزشهای اسلامی باقی ماند.
نام او با خاطره نبردهای نفسگیر در کردستان و غرب کشور، طراحی و فرماندهی عملیاتهای بزرگ دفاع مقدس، ایجاد ساختارهای دفاعی و امنیتی نوین در سپاه و ارتش و همچنین مدیریت قرارگاههای عملیاتی متعدد پیوند خورده است. شهادت این فرمانده نخبه، ضایعهای بزرگ برای بدنه دفاعی کشور بهشمار میرود و بیتردید، ادامه راه او بر دوش یاران و شاگردانش خواهد بود.
در همین پیوند، یکی از دوستان و همرزمان نزدیک سپهبد شهید علی شادمانی، در گفتوگو با ما به روایت ناگفتههایی از زندگی، اخلاق، روحیات و سابقه جهادی این فرمانده بزرگ پرداخت؛ آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از این روایتهای دستاول و تاریخی است.
سردار شادمانی شربت شهادت را انتخاب کرده بود
اصغر حاجیبابایی، ابتدا درباره سابقه آشنایی و همکاری با این فرمانده والامقام گفت: از سال 1358، زمانی که سپاه همدان تازه تشکیل شد، ما با اندکی فاصله وارد سپاه پاسداران شدیم. او بهعنوان فرمانده پادگان آموزشی ابوذر، مسئول آموزش نیروهای جدیدالورود به سپاه بود، در واقع آنها را از لحاظ نظامی و عقیدتی آماده میکرد تا در ادامه، برای ورود به یگانهای عملیاتی آماده باشند.
وی با اشاره به حضور شهید شادمانی در مقابله با گروهکهای ضدانقلاب افزود: زمانی که ضدانقلاب به مهاباد حمله کرد و شهر را به تصرف خود درآورد، سردار شادمانی همراه با سردار شهید تقی بهمنی و شهید صادق نیکومنظر به آن منطقه اعزام شدند و پس از پاکسازی، امنیت را بازگرداندند. پس از آن هم بهعنوان فرمانده سپاه پاوه و فرماندار نظامی همان منطقه منصوب شد.
این دوست و همرزم شهید ادامه داد: حتی خانواده او نیز در همان روزهای حساس در پاوه ساکن بودند و با وجود بمبارانها و حملات خمپارهای دشمن، آنها را از منطقه خارج نکرد و همسرش نیز در همان بمبارانها مجروح شد.
حاجیبابایی تصریح کرد: قبل از آغاز رسمی جنگ تحمیلی، شهید شادمانی معاون عملیات سپاه بود و همزمان با شروع جنگ، جزو چهار فرمانده محور جبهه میانی سرپل ذهاب محسوب میشد. در کنار سردار شهید تقی بهمنی، سردار شهید علیرضا حاجبابایی و سردار شهید حسین همدانی، از نخستین روزهای جنگ تا پایان آن، در محورهای غرب کشور و مناطق عملیاتی فعال بودند.
وی ادامه داد: در عملیات تنگه کورک، زمانی که پنج هزار نفر از رزمندگان در محاصره دشمن گرفتار شده بودند، سردار شادمانی به همراه دوست دیرینهاش، شهید همدانی و همچنین شهید مهندس محمود شهبازی وارد عمل شدند و با شکستن محاصره، آنها را نجات دادند. این اتفاق در سالهای 59 و 60 رخ داد و نقشی تاریخی در جبههها ایفا کرد.
او اضافه کرد: در ادامه، شهید شادمانی در عملیات فتحالمبین، بهعنوان فرمانده محور مهران تا پشت دهلران فعالیت کرد و در عملیات بیتالمقدس هم در خط مقدم حضور داشت. بهخاطر دارم پس از مرحله نخست عملیات بیتالمقدس، در منطقه حسینیه عکسی گرفتیم که در روزنامه هم چاپ شد. لیوانهای پلاستیکی قرمز رنگی دستمان بود و آب میخوردیم. شهید شادمانی با همان روحیه همیشگی به شوخی و البته با معرفت گفت؛ «این شربت شهادته، بخوریم تا شهید بشیم» که دیدیم سرانجام هم به آرزوی خودش رسید.
دوست و همرزم این سردار شهید، درباره مسئولیتهای فرماندهی او در طول سالهای دفاع مقدس گفت: حاج علیآقا بعدها فرمانده قرارگاه حمزه، فرمانده لشکر انصارالحسین، فرمانده لشکر 6 پاسداران، فرمانده قرارگاه نجف، فرمانده لشکر 4 بعثت و سپس فرمانده عملیات نیروی زمینی سپاه شد. مراتب رشد و شجاعت او مثالزدنی بود.
حاجیبابایی به خاطرهای دیگر اشاره کرد و افزود: یادم هست زمانی که سردار فدوی فرمانده نیروی دریایی بود، با شهید شادمانی تماس گرفت و گفت نیروهای انگلیسی با قایق وارد آبهای سرزمینی ما شدند و ما آنها را دستگیر کردهایم اما از بالا به ما فشار میآورند که آزادشان کنیم. همان موقع قرار بود ناهار با هم باشیم، شهید شادمانی در پاسخ محکم و قاطع گفت؛ غلط کرده هرکس گفته دشمن را آزاد کنید، دشمن باید بماند تا من بیایم. و رفت تا موضوع را شخصاً پیگیری کند. همان ماجرا باعث شد دنیا متوجه اقتدار سپاه شود که نیروهای انگلیسی را بازداشت کرده بود و آزاد نکرد.
فرماندهای که تمام وقتش را به انقلاب فروخته بود
وی در ادامه گفتوگو با اشاره به مسئولیتهای سپهبد شهید دکتر علی شادمانی در سالهای پایانی خدمت، بیان کرد: پس از عملیاتهای متعدد، او، رئیس اداره عملیات کل قوا شد و سپس ریاست اداره عملیات سوم را برعهده گرفت. بعد از آن، بهعنوان معاون هماهنگکننده قرارگاه عملیاتی خاتمالانبیاء (ص) منصوب شد و در این مسئولیت، هماهنگی و برگزاری تمام جلسات قرارگاه را مدیریت میکرد. به قدری دقیق و جدی عمل میکرد که همه برنامههای کلان نیروهای ارتش و سپاه و نیروی زمینی و دریایی را شخصاً پیگیری میکرد.
وی افزود: سه سال بود با هم در ایام اربعین به کربلا میرفتیم. یکبار، وقتی فردای زیارت قرار بود به ایران برگردیم، به او زنگ زدند و گفتند همه فرماندهان ارتش و سپاه جمعاند و شما باید جلسه را مدیریت کنید. با اینکه کرونا گرفته بود و حال جسمیاش خوب نبود، قبول کرد. ساعت هشت صبح حرکت کرد و ساعت 10 صبح همان روز جلسه را مدیریت کرد. یعنی در آن سطح بود که بهعنوان نفر دوم کل نیروهای مسلح بعد از فرمانده کل، میتوانست چنین مدیریت سنگینی را بهعهده بگیرد.
دوست شهید شادمانی همچنین به ویژگیهای اخلاقی او اشاره کرد و گفت: هر وقت به او زنگ میزدند، یا در مأموریت بود یا در مناطق مرزی کردستان و سیستان و بلوچستان یا در عرشه کشتیها. واقعاً شب و روز نمیشناخت. همه فرماندهان اذعان داشتند که شهید شادمانی یک فرد نخبه، مدیر، باتدبیر و دارای جربزه فوقالعاده بود که از لحاظ نظامی در رده نفرات برتر این کشور بهحساب میآمد.
حاجیبابایی تأکید کرد: در نهایت بالاترین ویژگی این سردار بزرگ، اخلاصش بود. با اینکه در بالاترین سطح فرماندهی بود، بههیچوجه دنبال مادیات نرفت. همه میدانند که حتی یک خودرو سواری شخصی به نام خودش نداشت. میگفت من وقتم را فروختم تا برای انقلاب اسلامی کار کنم. همه داراییاش همان اخلاص و خدمت بود. اگر زندگیاش را بگردید کوچکترین مسئله مالی یا اقتصادی پیدا نمیکنید.
وی در پایان گفت: او عاشق شهادت بود. وقتی با هم در اربعین به حرم امام حسین(ع) میرفتیم، شبها نماز شب میخواند و میگفت: من بهجای 40 نفر، برای 72 نفر دعا میکنم که خدا دستمان را بگیرد و شهادت نصیبمان شود. او واقعاً از دنیا دلکنده بود و آخرش هم خدا دعای این مرد مخلص را مستجاب کرد. روحش در اعلیعلیین شاد و راهش ماندگار...
خون شهیدان، رگهای مقاومت را زنده میکند
شهیدان بزرگ ما، مردان خدا بودند که جان خود را در طبق اخلاص نهاده و از ابتدای نوجوانی و جوانی، آرزوی وصال و شهادت را در دل میپروراندند. سپهبد شهید دکتر علی شادمانی نیز از همین تبار بود؛ مردی که در اوج قدرت و تجربه، هر شب در خلوت مناجاتش از خدا شهادت میطلبید و سرانجام مزد سالها مجاهدت و پاکی نیت خود را گرفت.
آری، خون چنین فرماندهان مؤمن و نستوهی، هزاران دل را به جوش میآورد، هزاران انسان را بیدار میکند، و پرچم ایستادگی را در برابر ظلم و صهیونیسم و استکبار، استوارتر از همیشه به اهتزاز درمیآورد. این شهادتها پایان یک مسیر نیست؛ بلکه نقطه آغاز خیزشهای تازه است، آغاز عزمهای پولادین برای مقابله با ستمکارانی که گمان کردهاند با حذف فیزیکی یاران انقلاب، میتوانند چراغ مقاومت را خاموش کنند.
اما آنان هرگز نخواهند فهمید که مکتب شهید، هزاران جان دیگر را زنده میکند، و خون پاک او، همچون چشمهای جوشان، انگیزهای دوباره در دل نسلهای پس از او خواهد آفرید. ما امروز سوگواریم، اما این سوگ با افتخار و ایمان درهم آمیخته است، و پیمان میبندیم که راه شهیدان را رها نخواهیم کرد، تا دشمنان این سرزمین در هیچ کجای جهان احساس امنیت نکنند.
این است وعده مردان خدا؛ شهادت، آغاز راهی است که به زانو درآوردن شیطانهای زمان را نوید میدهد و پرچم عدالت و آزادی را بر بلندای جهان برافراشته نگاه میدارد.