مدیر مؤسسه هوش مصنوعی و زیست مجازی ایران مطرح کرد:
هوش مصنوعی؛ آینهای برای برافروختن شعله خلاقیت انسانی
مدیر مؤسسه هوش مصنوعی و زیست مجازی ایران با اشاره به اینکه هوش مصنوعی باید به عنوان مکمل و شتابدهنده خلاقیت مورد استفاده قرار گیرد، نه جایگزینی برای ذهن انسان، گفت: بهترین نگاه به هوش مصنوعی، دیدن آن به عنوان آیینهای است که برای بازتاب ابعاد ناشناخته خلاقیت انسان باشد. این فناوری میتواند جنبههای تازهای از اندیشه و هنر را آشکار کند، اما تصمیم نهایی، ادراک و خیال باید همواره در اختیار انسان باقی بماند. تنها با چنین نگاهی است که میتوان از هوش مصنوعی نه برای حذف انسان، بلکه برای افزایش توان خلاقه او بهره برد.
در عصر هوش مصنوعی، هنگامی که ماشینها دیگر صرفاً ابزاری برای انجام محاسبات سریع نیستند، بلکه به شرکایی بالقوه در آفرینش و نوآوری بدل شدهاند، پرسشهای بنیادینی درباره ماهیت خلاقیت، نقش انسان در فرآیند آفرینش و آینده هنر و فرهنگ در حال شکلگیری است. هوش مصنوعی، با توانایی بینظیرش در تحلیل دادهها، تشخیص الگوها و تولید محتوای بدیع، به عرصههای مختلف زندگی بشر، از علم و فناوری گرفته تا هنر و صنایعدستی، رخنه کرده و چشماندازهای تازهای را پیش روی ما گشوده است.
اما این پیشرفت شگرف، نگرانیهایی را نیز برانگیخته است. آیا هوش مصنوعی میتواند جایگزین خلاقیت انسانی شود؟ آیا هنرمندان و خالقان آثار در آیندهای نه چندان دور، از صحنه آفرینش کنار گذاشته خواهند شد؟ آیا شاهد یکسانسازی و تقلیل تنوع فرهنگی در اثر تولید انبوه آثار هنری توسط ماشینها خواهیم بود؟ این پرسشها، هرچند نگرانکننده، نباید ما را از درک فرصتهای بیشماری که هوش مصنوعی میتواند در اختیارمان قرار دهد، بازدارند.
هوش مصنوعی، به مثابه یک آینه، توانایی آن را دارد که وجوه پنهان و ناشناختهای از خلاقیت انسانی را آشکار سازد. این ابزار قدرتمند، میتواند به هنرمندان و طراحان کمک کند تا ایدههای خود را با سرعتی بیشتر و کیفیتی متفاوت به مرحله اجرا درآورند، الگوهای نوینی را در آثار خود کشف کنند و مرزهای هنر و طراحی را گسترش دهند. هوش مصنوعی میتواند به مثابه یک همکار خلاق، یک منبع الهام بیپایان و یک ابزار قدرتمند برای تحقق رویاهای هنری عمل کند.
با این حال، نباید فراموش کرد که هوش مصنوعی، صرفاً یک ابزار است و نه یک خالق. این انسان است که با استفاده از هوش مصنوعی، میتواند آثار هنری بدیع و ارزشمندی را خلق کند. نقش انسان در فرآیند خلاقیت، همچنان محوری و تعیینکننده است. هوش مصنوعی، میتواند به ما کمک کند تا سریعتر و بهتر خلق کنیم، اما نمیتواند جایگزین تخیل، احساسات، ارزشها و دیدگاههای منحصربهفرد انسانی شود.
در گزارش قبلی که در شماره 3145 روزنامه چاپ شد در گفت وگو با دکتر مهدی طریقت، استاد دانشگاه که رئیس اندیشکده و پردیس هوش مصنوعی و متاورس و مدیر مؤسسه هوش مصنوعی و زیست مجازی ایران به تعریف هوش مصنوعی و کاربرد آن در صنایع به تفصیل پرداختیم و در این شماره در خصوص هوش مصنوعی و نقش آن مستندسازی و احیای هنرهای سنتی، مدلهای تصویری، آیا هوش مصنوعی میتواند به اصالت هنرهای دستی آسیب بزند؟ و اینکه هوش مصنوعی، تنها تهدید است؟ یا فرصتی برای ارتقای هنر دستی؟ پرداختهایم که در ادامه میخوانید:
*چقدر امکان دارد هوش مصنوعی در مستندسازی و احیای هنرهای سنتی نقش داشته باشد؟
در پاسخ به این پرسش باید بگویم این امکان نه تنها کاملاً محتمل، بلکه در بسیاری از جنبهها از هماکنون محقق شده و در آیندهای بسیار نزدیک، ابعاد گستردهتری از آن به تجربه زیسته ما وارد خواهد شد. در واقع، ما با تحولی روبهرو هستیم که نه در حاشیه، بلکه در بطن جریان بقا، انتقال و احیای فرهنگ سنتی قرار گرفته و میتواند جایگاه هنرهای اصیل را در یک جهان بهشدت دیجیتالی، نه تنها حفظ بلکه تقویت کند.
* هوش مصنوعی و هنرهای سنتی؛ پیوندی نوین برای حفظ میراث فرهنگی
پاسخ به این پرسش نیازمند نگاهی عمیق و ترکیبیست، چرا که ما در حال صحبت دربارهی تلاقی دو جهان کاملاً متمایز اما بهنحو عجیبی مکمل هستیم؛ از یک سو، جهان هنرهای سنتی، با همهی غنا، پیچیدگی و ظرافت تاریخیاش، و از سوی دیگر، جهان نوظهور و پرشتاب هوش مصنوعی، با ظرفیتهایی که تا همین چند سال پیش در مرز خیال و علم قرار داشت. در چنین بستری، پاسخ کوتاه و سرراست این است که بله، هوش مصنوعی میتواند و اساساً در حال حاضر نیز توانسته است به شکلی بنیادین در مستندسازی، احیا و ترویج هنرهای سنتی ایفای نقش کند. اما پاسخ واقعی و کامل، بسیار ژرفتر از این است؛ چرا که موضوع نه فقط در مورد ابزارها، بلکه در مورد امکان بازتعریف رابطه ما با سنت، با حافظه فرهنگی و با شیوههای انتقال دانایی نسلهاست.
* هوش مصنوعی بهمثابه حافظه دیجیتال؛ نجات هنرهای سنتی از ورطه فراموشی
هنرهای سنتی همواره بخش عمدهای از حافظه تاریخی و هویت فرهنگی جوامع بودهاند؛ اما در دهههای اخیر، بهدلیل گسستهای نسلی، شهرنشینی، ماشینیشدن زندگی، و حتی تغییر سبک مصرف، بخشی از این هنرها یا در معرض فراموشی قرار گرفتهاند، یا در غیاب مستندسازی دقیق، دچار تحریف و سادهسازی شدهاند. بسیاری از مهارتها، تکنیکها، ابزارها و حتی واژگان و اصطلاحاتی که استادان پیشین با آنها زندگی و اثر خلق میکردند، بهتدریج در حال ناپدید شدناند. اینجاست که هوش مصنوعی میتواند وارد عمل شود؛ نه به عنوان یک جایگزین برای انسان، بلکه بهمثابه یک حافظ دقیق و پیگیر برای آنچه ما در حال از دستدادنش هستیم.
* یادگیری ماشین به روایت هنر؛ رمزگشایی ظرایف فراموش شده با الگوریتمهای هوشمند
با بهرهگیری از الگوریتمهای یادگیری ماشین و بینایی ماشین، میتوان به مستندسازی دقیقترین جزئیات بصری، حرکتی و حتی صوتی هنرهای سنتی پرداخت. یک الگوریتم هوشمند میتواند دهها ساعت ویدئو از شیوهی گرهزدن در قالیبافی، نحوهی قلمگیری در نگارگری یا ریزترین حرکات ابزار در مینیاتور را تحلیل کند، الگوها را استخراج کند، و حتی میان نسخههای مختلف از یک سبک، تفاوتها و شباهتها را تشخیص دهد. این دادهها نه تنها ثبت میشوند، بلکه به الگوریتم اجازه میدهند که روند تحولات سبکشناختی را در طول تاریخ و در مناطق مختلف با هم مقایسه کند، چیزی که برای پژوهشگر انسانی شاید سالها زمان و انرژی نیاز داشته باشد.
* هوش مصنوعی بهعنوان هنرمند نوین؛ بازآفرینی خلاقانه هنرهای سنتی با حفظ اصالت
اما نقش هوش مصنوعی صرفاً به ثبت و تحلیل داده محدود نمیشود. این فناوری اکنون به مرحلهای رسیده که میتواند هنر سنتی را، به شکلی خلاقانه و البته وفادار به اصول زیباییشناختی، بازآفرینی کند. تصور کنید نسخهای از یک نقاشی قاجاری که بخشی از آن بر اثر زمان آسیب دیده، اکنون با کمک الگوریتمی که از هزاران نمونه مشابه تغذیه شده، قابل بازسازی دیجیتال است. یا نقشی از یک پارچهی سنتی، که دیگر تولید نمیشود، اکنون بتواند از دل الگوریتمی بیرون بیاید که نهتنها فرم، بلکه مفهوم و جایگاه فرهنگی آن را نیز درک کرده است.
* فراتر از حفاظت؛ هوش مصنوعی و تولد دوباره هنر سنتی در عصر دیجیتال
اینجاست که احیای هنر سنتی وارد مرحلهای میشود که دیگر صرفاً حفاظت نیست، بلکه نوعی "ادامهی خلاقانهی سنت" است. از سوی دیگر، محیطهایی مانند متاورس به ما این امکان را میدهند که هنر سنتی را از حالت یک شیء فیزیکی دور از دسترس، به یک تجربهی تعاملی و در دسترس برای همگان تبدیل کنیم. مخاطب امروز، بهویژه نسلهای جوانتر، علاقهمند به تجربهگری است نه صرفاً تماشا. در محیط مجازی، میتوان با بازسازی کارگاههای سنتی، موزههای پویا و حتی فضاهای فرهنگی خاص، امکان تعامل مستقیم با اثر، روند تولید آن، و حتی با شخصیتهای تاریخی یا استادکاران سنتی را فراهم کرد. بازدیدکننده دیگر صرفاً ناظر نیست؛ او با اثر وارد گفتوگو میشود، در فرآیند تولید مشارکت میکند، و از دل این مشارکت، نهتنها یاد میگیرد، بلکه تعلق فرهنگی نیز در او شکل میگیرد. این تجربهی زیستهی دیجیتال، در صورت طراحی هوشمندانه، میتواند حتی از بازدید فیزیکی عمیقتر و مؤثرتر باشد.
* از تجربه به الگوریتم؛ ثبت و انتقال دانش ضمنی استادکاران با فناوری
در حوزه آموزش نیز، هوش مصنوعی ظرفیتهایی را گشوده که تا پیش از این برای هنرهای سنتی تقریباً غیرممکن بود. تصور کنید هنرجویی در نقطهای دورافتاده، بتواند با استفاده از یک مربی مجازی که الگوریتمی مبتنی بر تجربهی صدها استاد واقعی است، گامبهگام هنر قلمزنی یا سفالگری را بیاموزد. این آموزش نه عمومی و یکسان، بلکه بر اساس توان ذهنی، سرعت یادگیری و علایق فردی او طراحی شده است. علاوه بر این، میتوان با نصب حسگرهایی بر ابزار یا بدن هنرمند هنگام خلق اثر، دانش ضمنی، آن بخشی از مهارت که در ذهن و حرکت بدن نهفته است و معمولاً قابل انتقال نیست، استخراج و مدلسازی کرد. این نوع مستندسازی، نه فقط انتقال مهارت، بلکه انتقال تجربهی زیسته است.
* هوش مصنوعی و هنر سنتی؛ پاسداری از اصالت در عصر بازتولید دیجیتال
البته مسیر این بهرهگیری، خالی از چالش نیست. یکی از مهمترین نگرانیها، بحث اصالت است. وقتی هوش مصنوعی میتواند یک اثر سنتی خلق کند، مرز میان خلق انسانی و بازتولید ماشینی کجاست؟ چگونه میتوان از جعل، سوءاستفاده، یا تولید آثار بدون هویت جلوگیری کرد؟ اینجاست که اهمیت تدوین چارچوبهای حقوقی شفاف و دقیق برای مالکیت معنوی، هویت اثر، و حتی شخصیت دیجیتال خالق مطرح میشود. بدون این چارچوبها، سرمایهگذاری فرهنگی ممکن است به نوعی بیهویتی بینجامد. علاوه بر آن، باید مراقب باشیم که دنیای مجازی به تنها جایگاه زیست هنر سنتی بدل نشود. تکنولوژی نباید جایگزین تماس انسان با ماده شود، بلکه باید آن را تکمیل و تقویت کند. در پایان، میتوان گفت که ما در آستانه دورهای هستیم که در آن، سنت و فناوری نه در تقابل، بلکه در گفتوگویی خلاقانه با یکدیگر قرار گرفتهاند. هوش مصنوعی میتواند پل میان گذشته و آینده باشد، اگر ما آن را نه بهعنوان جانشین، بلکه بهعنوان یک همراه هوشمند و حساس به ارزشهای فرهنگی ببینیم. هنر سنتی، اگرچه ریشه در دیروز دارد، اما اگر از ابزارهای امروز بهره ببرد، میتواند همچنان برای فردا زنده و الهامبخش بماند. این همنشینی محتاطانه، اما خلاقانه میان الگوریتم و احساس، میان داده و معنا، میتواند تضمین کند که آنچه از دل تاریخ برآمده، در دل آینده نیز به حیات خود ادامه دهد.
*آیا استفاده از مدلهای تصویری (مانند هوش مصنوعی تولید تصویر) در طراحی اولیه نقش مثبتی دارد یا تهدیدی برای خلاقیت است؟
قطعاً پاسخ به این پرسش که آیا استفاده از مدلهای تصویری مبتنی بر هوش مصنوعی در طراحی اولیه، نقش مثبتی دارد یا تهدیدی برای خلاقیت محسوب میشود، نیازمند نگاهی چندلایه، فراتر از داوریهای ساده و دوگانهانگارانه است. ما با پدیدهای مواجه هستیم که در ذات خود همزمان حامل ظرفیت بیسابقه برای گسترش خلاقیت و از سوی دیگر، بستر بالقوهای برای فروکاستن معنا، اصالت و حتی هویت خلاقانه هنرمند است. بنابراین، مسئله اصلی نه در خوب یا بد بودن این فناوری، بلکه در نحوه مواجهه، چارچوبهای استفاده و آگاهی ما از جایگاه انسان در این میان نهفته است.
* تنوع بیپایان بصری؛ دستاوردهای مدلهای تولید تصویر مبتنی بر هوش مصنوعی
در نخستین سطح، باید اذعان داشت که مدلهای تولید تصویر مبتنی بر هوش مصنوعی از قدرت بینظیری برای تقویت روند طراحی و تسریع در فرآیند ایدهپردازی برخوردارند. این الگوریتمها میتوانند صدها یا هزاران ترکیب بصری از سبکها، رنگها، بافتها و الگوهای بصری را در زمانی بسیار اندک و بدون صرف هزینه انسانی تولید کنند. در شرایطی که طراح انسانی ممکن است برای رسیدن به یک طرح اولیه ساعتها درگیر تردید، آزمایش، خطا و بازطراحی باشد، یک مدل مولد میتواند در چند ثانیه، گسترهای از انتخابهای اولیه را پیش روی او قرار دهد؛ انتخابهایی که الزاماً نباید پاسخ نهایی باشند، بلکه میتوانند بستر الهام، آغاز روند خلاقیت و محملی برای بازآفرینی شخصی طراح قرار گیرند.
افزون بر این، این ابزارها فرصتی بینظیر برای کسانی فراهم کردهاند که یا به دلیل محدودیتهای فنی، یا موانع آموزشی، دسترسی مستقیم به ابزارهای سنتی طراحی نداشتند. اکنون فردی با کمترین توانایی طراحی دستی، میتواند با چند فرمان متنی یا استفاده از واسطهای کاربرپسند، تصویرهایی خلق کند که پیشتر فقط در ذهنش وجود داشت. این روند، اگرچه ممکن است در ظاهر نوعی تسهیلگر خلاقیت تلقی شود، در باطن خود حامل یک دگرگونی بنیادین در تعریف خالق، فرآیند خلق و حتی مالکیت اثر است.
*تولیدات بصری هوش مصنوعی جهانبینی شخصی یا نگاه منحصر به فرد خالق انسانی
اما در کنار این فرصتها، تهدیداتی واقعی و عمیق نیز وجود دارد که نمیتوان از آنها غفلت کرد. نخستین و شاید مهمترین آن، خطر از دست رفتن عمق معنایی در آثار هنریست. الگوریتمهای هوش مصنوعی بر اساس تحلیل آماری، الگوهای موجود را بازترکیب میکنند؛ اما قادر به درک معنا، تجربه زیسته، یا بافت فرهنگی یک ایده نیستند. آنچه تولید میکنند، اغلب در سطح فرم و ظاهر زیباست، اما بیریشه، بدون حافظه و فاقد جهانبینی شخصی یا نگاه منحصر به فرد خالق انسانی. استفاده افراطی و بیتأمل از این تصاویر ممکن است به مرور منجر به یکسانسازی زیباییشناسی، کلیشهسازی دیداری و تولید انبوه طرحهایی شود که گرچه چشمنوازند، اما فاقد آن ویژگیهایی هستند که به یک اثر هنری هویت میبخشد.
* مالکیت در عصر دیجیتال؛ چالشهای حقوقی آثار تولیدشده توسط هوش مصنوعی
از سوی دیگر، اتکای بیش از حد به مدلهای تولید تصویر ممکن است به تضعیف "نیروی خیال" در ذهن طراح بینجامد. آنگاه بهجای خلق از درون، ذهن طراح به واکنش نسبت به دادههای بیرونی محدود میشود؛ بهجای تجربهی شکلگیری ایده از دل خاموشی، تردید و آزمون، ما با طراحانی مواجه خواهیم شد که در واقع بیشتر انتخابگرند تا خالق. بهویژه در نسلهای جوانتر که با این ابزارها از بدو ورود به عرصه هنر آشنا میشوند، خطر آن وجود دارد که فرآیند خلق بهجای آنکه از درون خودآگاهی هنرمند بجوشد، به پاسخگویی سریع به تصاویر پیشنهادی ماشین محدود شود.
از بعد حقوقی و اجتماعی نیز ابهامات بسیاری در این حوزه وجود دارد. وقتی تصویر خلقشده توسط هوش مصنوعی، بر پایه دادههای جمعآوریشده از میلیونها اثر پیشین به وجود میآید، آیا این تصویر واقعاً اصیل است؟ چه کسی صاحب آن است؟ آیا کسی که متن اولیه را وارد کرده؟ طراح الگوریتم؟ یا شرکتی که پلتفرم را ارائه داده؟ این پرسشها بهویژه زمانی حساس میشوند که پای ارزش اقتصادی، شهرت هنری یا رقابت حرفهای در میان باشد. اگر نظام حقوقی، مالکیت، و حق مؤلف به درستی بازتعریف نشوند، نه تنها انگیزه هنرمندان مستقل برای خلق آثار بدیع کاهش مییابد، بلکه زمینه سوءاستفاده، سرقت معنوی و دستکاری فرهنگی نیز فراهم میشود.
* خطر شکلگیری ذائقههای هنری یکسان در عصر هوش مصنوعی
در کنار همهی این موارد، باید به خطر انحصار نیز اشاره کرد. در حال حاضر، توسعه و دسترسی به پیشرفتهترین مدلهای تولید تصویر در اختیار چند شرکت بزرگ فناوریست که میتوانند از طریق الگوریتمهای خود، ذائقهی بصری کاربران را شکل دهند، محتوا را فیلتر کنند، و بهتدریج جریانهای هنری را هدایت یا محدود سازند. این فرآیند میتواند به تدریج خلاقیت مستقل را در سایهی استانداردهای از پیشساختهشده قرار دهد و تنوع فرهنگی را در سطح جهانی تضعیف کند.
* هوش مصنوعی در خدمت خلاقیت؛ نه رقیب انسان، که ابزاری برای شکوفایی آن
با این همه، راهحل نه در حذف یا نادیدهگرفتن این فناوریست، و نه در تسلیم کامل به آن. بلکه آنچه ضرورت دارد، شکلگیری یک رویکرد آگاهانه، اخلاقمدار و انسانی به استفاده از هوش مصنوعی در فرآیند خلاقیت است. این ابزارها باید بهمثابه مکمل و شتابدهنده خلاقیت دیده شوند، نه جایگزین آن. باید آنها را در خدمت گشودن فضاهای جدید برای تجربه و ایدهپردازی بهکار گرفت، بدون آنکه به آنها اجازه دهیم جایگاه مرکزی خلاق را از ذهن انسان بربایند. همچنین، لازم است سیاستگذاران، آموزشگاهها، دانشگاهها و نهادهای فرهنگی وارد عمل شوند و چارچوبهایی حقوقی، آموزشی و فرهنگی فراهم کنند که هم حقوق هنرمند حفظ شود، هم مخاطب آگاهانه با آثار مواجه شود، و هم فناوری در جایگاه واقعی خود باقی بماند. در نهایت، شاید بهتر باشد این ابزارها را نه تهدید، بلکه آیینهای بدانیم که قدرت دارند وجهی تازه از خیال انسانی را آشکار کنند. اما همچنان، این خیال، این ادراک، این تصمیم نهایی، باید از آنِ انسان بماند. تنها در این صورت است که میتوانیم از این فناوری نه برای جایگزینی انسان، بلکه برای برافروختن دوباره شعلهی خلاقیت او بهره بگیریم.
*برخی معتقدند هوش مصنوعی میتواند به اصالت هنرهای دستی آسیب بزند؛ دیدگاه شما چیست؟
پرسش از نسبت میان هوش مصنوعی و اصالت هنرهای دستی، بیتردید یکی از جدیترین مباحث این روزهای تقاطع فناوری و فرهنگ است؛ پرسشی که بیش از آنکه صرفاً فنی باشد، به نوعی گفتوگوی فلسفی، اخلاقی، زیباییشناختی و اجتماعی دربارهی جایگاه انسان در عصر ماشینهای خلاق برمیگردد. از همین رو، پاسخ به آن نه با قضاوتهای شتابزده، بلکه تنها از رهگذر تأملی ژرف، بینارشتهای و زمانمند ممکن خواهد بود. آنچه در این زمینه بهوضوح دیده میشود، آن است که ورود هوش مصنوعی به عرصههای هنری، از جمله حوزهی ظریف و ریشهدار هنرهای دستی، حامل همزمان دو چهرهی متفاوت است: فرصتی کمنظیر برای مستندسازی، ترویج و حتی الهامبخشی، و تهدیدی بالقوه برای اصالت، یگانگی و هویت اثر هنری.
* تجربهی حضور است که به یک اثر هنری، جان و روایت میبخشد
از یک سو، نمیتوان انکار کرد که هوش مصنوعی امروز به مرحلهای از پیشرفت رسیده که میتواند تصاویری تولید کند که از نظر فنی، چشم را فریب میدهند و حتی در برخی موارد از ظرافتهای بصری برخوردارند که با آثار انسانی رقابت میکنند. بهویژه در محیطهای دیجیتال مانند متاورس، این آثار میتوانند با سهولت بهعنوان بخشی از داراییهای فرهنگی عرضه شوند، خریدار داشته باشند، حتی در قالب توکنهای غیرمثلی (NFTs) مالکیت یابند و وارد زنجیرههای اقتصادی شوند. همین موضوع است که بسیاری را نگران کرده: اگر هوش مصنوعی میتواند محصولی "شبیه به صنایعدستی" تولید کند، آیا لزوماً ما نیاز به "صنعتگر دستی" خواهیم داشت؟ آیا مهارتهای ظریف و انتقالیافتهی نسل به نسل انسانی در معرض بینیازی، و در گام بعدی، فراموشی قرار نمیگیرند؟
اما این تنها یک روی سکه است. سوی دیگر ماجرا، یعنی مفهوم اصالت، صرفاً با فرم و ظاهر تعریف نمیشود. هنر دستی، حتی در سادهترین شکل خود، درگیر بافتی از زمان، مکان، تجربه زیسته، حافظه جمعی، خلاقیت فردی، خطای انسانی و لمس مستقیم است. اینها مؤلفههایی هستند که در خلق یک اثر، تنها ماده و فرم دخیل نیستند، بلکه معنا، نیت و حضور هنرمند نیز نقش حیاتی دارند. هوش مصنوعی هر چقدر هم دقیق، سریع و محاسبهگر باشد، همچنان فاقد آن "منبع انسانی" و آن "تجربهی حضور" است که به یک اثر هنری، جان و روایت میبخشد. اصالت در هنر دستی، تنها در قابل رؤیت بودن طرح نیست، بلکه در تاریخ، رابطه و روح نهفته در اثر است؛ چیزی که تا این لحظه، هیچ الگوریتمی نتوانسته بهراستی بازتولیدش کند.
* مرز میان خلق انسانی و تولید الگوریتمی روزبهروز مبهمتر میشود
با این حال، باید اذعان داشت که مرز میان خلق انسانی و تولید الگوریتمی روزبهروز مبهمتر میشود، و در غیاب چارچوبهای حقوقی شفاف، بازارهای هنرهای دستی ممکن است با آثار مصنوعیای اشباع شوند که به غلط، اصیل و انسانی قلمداد میشوند. این وضعیت، اگر بدون مراقبت ادامه یابد، میتواند هم اعتماد عمومی به بازار هنر را خدشهدار کند، و هم انگیزهی هنرمندان اصیل را تضعیف نماید. اینجاست که نقش نهادهای قانونگذار، بازارهای دیجیتال، بسترهای فروش NFT و همچنین سیاستگذاران فرهنگی برجسته میشود. باید سازوکارهایی طراحی شوند که میان آثار کاملاً انسانی، آثار الهامگرفته از ماشین، و آثار تمامماشینی تمایز روشنی قائل شوند. ابزارهایی مانند بلاکچین، متادیتای هوشمند، الگوریتمهای احراز اصالت و برچسبهای شفافساز میتوانند در این راستا بسیار کمککننده باشند.
* هوش مصنوعی میتواند دستیار هنرمند باشد
در عین حال، نباید از نقش الهامبخش و تکمیلی هوش مصنوعی نیز غافل شد. اگر به جای جایگزینی انسان، از این فناوری در جهت مستندسازی تکنیکها، آموزش نسلهای جدید، یا حتی ارائه طرحهای اولیه بهره گرفته شود، میتوان آن را به دستیار هنرمند بدل کرد، نه رقیب او. همانطور که در دورههای تاریخی پیشین، ورود ابزارهای جدید مانند چاپ، عکاسی یا رایانه، در ابتدا با مخالفتهایی مواجه شد اما در ادامه به گسترش دسترسی، تنوع تولید و نوآوریهای خلاقانه انجامید، اکنون نیز هوش مصنوعی میتواند، اگر بهدرستی بهکار گرفته شود، به بستری تازه برای تداوم هنرهای دستی در زیستبومهای نوین تبدیل شود.
* تهدید واقعی، خودِ هوش مصنوعی نیست، بلکه ناآگاهی، بیقانونی، یا بیملاحظگی ما در بهکارگیری آن است
در نهایت، باید گفت تهدید واقعی، خودِ هوش مصنوعی نیست، بلکه ناآگاهی، بیقانونی، یا بیملاحظگی ما در بهکارگیری آن است. اگر به اصالت بهمثابه مفهومی زنده، فرهنگی و انسانی بنگریم، و برای حفاظت از آن سازوکارهایی هوشمند، شفاف و اخلاقمحور طراحی کنیم، آنگاه حتی در عصر هوش مصنوعی هم میتوانیم از هنرهای دستی صیانت کنیم؛ نه در حاشیه، بلکه در بطن فضای دیجیتال، در قلب متاورس، و در مواجههی مستقیم با جهان فردا. شرط آن است که انسان همچنان در مرکز این نظام باقی بماند، و فناوری، در جایگاه ابزارِ توسعهی خلاقیت او حفظ شود، نه وارث بیچهرهی هنرهایی که با جان و دل خلق شدهاند.
*هوش مصنوعی، تنها تهدید است؟ یا فرصتی برای ارتقاء هنر دستی؟
هوش مصنوعی را نباید صرفاً به عنوان تهدیدی برای هنرهای دستی تلقی کرد، بلکه میتوان آن را ابزاری توانمند در خدمت هنرمندان این حوزه دانست. این فناوری میتواند فرآیند طراحی را با ارائه ایدهها و الگوهای نوین در مراحل ابتدایی تسهیل کرده و امکان شبیهسازی نتیجه نهایی را در اختیار هنرمندان قرار دهد.
* عرضه آثار هنری بدون نیاز به حضور فیزیکی در بازارهای جهانی از طریق هوش مصنوعی
همچنین متاورس این قابلیت را دارد که آثار هنری را بدون نیاز به حضور فیزیکی به بازارهای جهانی عرضه کرده و از طریق هوش مصنوعی، فرآیند بازاریابی هدفمند و شناخت مخاطبان بالقوه را بهینه سازد. افزون بر این، هوش مصنوعی میتواند در قالب آموزش مجازی، مهارتهای دستی را شبیهسازی کرده و به هنرجویان آموزش دهد، که خود به حفظ و گسترش این هنرها یاری میرساند. پیچیدگی روزافزون فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و متاورس، نیازمند بازنگری اساسی در سیاستگذاریهای حقوقی، اقتصادی و فرهنگی است.
در حالی که برخی نهادهای بینالمللی گامهایی ابتدایی در این زمینه برداشتهاند، هنوز چارچوبهای قانونی جامعی برای مواجهه با این تحولات تدوین نشده است. اقداماتی از جمله بازنگری در قوانین مالکیت فکری برای شناسایی آثار تولیدشده توسط هوش مصنوعی، حفاظت از حریم خصوصی کاربران در برابر ردیابی و سوءاستفاده از دادههایشان، ارتقاء سواد دیجیتال و فرهنگی جامعه بهویژه در میان نسل جوان، و نیز تدوین استانداردهای بینالمللی برای تضمین تعاملپذیری و عدالت در فضای متاورس از جمله ضرورتهایی است که باید به آنها توجه ویژه داشت.
در مجموع، نگاه آیندهنگر و متعادل ایجاب میکند که هوش مصنوعی نه بهعنوان تهدیدی محض، بلکه به عنوان امکانی برای تقویت ظرفیتهای هنرمندان و بازتعریف شیوههای تعامل با هنر در نظر گرفته شود. این مسیر البته نیازمند تدوین قوانین منسجم، مراقبت از ارزشهای انسانی و صیانت از اصالت خلاقیت است تا جامعه بتواند از مزایای این فناوری نوظهور بهرهبرداری کامل کرده و در عین حال از آسیبهای احتمالی آن مصون بماند.
در عصر هوش مصنوعی، هنگامی که ماشینها دیگر صرفاً ابزاری برای انجام محاسبات سریع نیستند، بلکه به شرکایی بالقوه در آفرینش و نوآوری بدل شدهاند، پرسشهای بنیادینی درباره ماهیت خلاقیت، نقش انسان در فرآیند آفرینش و آینده هنر و فرهنگ در حال شکلگیری است. هوش مصنوعی، با توانایی بینظیرش در تحلیل دادهها، تشخیص الگوها و تولید محتوای بدیع، به عرصههای مختلف زندگی بشر، از علم و فناوری گرفته تا هنر و صنایعدستی، رخنه کرده و چشماندازهای تازهای را پیش روی ما گشوده است.
اما این پیشرفت شگرف، نگرانیهایی را نیز برانگیخته است. آیا هوش مصنوعی میتواند جایگزین خلاقیت انسانی شود؟ آیا هنرمندان و خالقان آثار در آیندهای نه چندان دور، از صحنه آفرینش کنار گذاشته خواهند شد؟ آیا شاهد یکسانسازی و تقلیل تنوع فرهنگی در اثر تولید انبوه آثار هنری توسط ماشینها خواهیم بود؟ این پرسشها، هرچند نگرانکننده، نباید ما را از درک فرصتهای بیشماری که هوش مصنوعی میتواند در اختیارمان قرار دهد، بازدارند.
هوش مصنوعی، به مثابه یک آینه، توانایی آن را دارد که وجوه پنهان و ناشناختهای از خلاقیت انسانی را آشکار سازد. این ابزار قدرتمند، میتواند به هنرمندان و طراحان کمک کند تا ایدههای خود را با سرعتی بیشتر و کیفیتی متفاوت به مرحله اجرا درآورند، الگوهای نوینی را در آثار خود کشف کنند و مرزهای هنر و طراحی را گسترش دهند. هوش مصنوعی میتواند به مثابه یک همکار خلاق، یک منبع الهام بیپایان و یک ابزار قدرتمند برای تحقق رویاهای هنری عمل کند.
با این حال، نباید فراموش کرد که هوش مصنوعی، صرفاً یک ابزار است و نه یک خالق. این انسان است که با استفاده از هوش مصنوعی، میتواند آثار هنری بدیع و ارزشمندی را خلق کند. نقش انسان در فرآیند خلاقیت، همچنان محوری و تعیینکننده است. هوش مصنوعی، میتواند به ما کمک کند تا سریعتر و بهتر خلق کنیم، اما نمیتواند جایگزین تخیل، احساسات، ارزشها و دیدگاههای منحصربهفرد انسانی شود.
در گزارش قبلی که در شماره 3145 روزنامه چاپ شد در گفت وگو با دکتر مهدی طریقت، استاد دانشگاه که رئیس اندیشکده و پردیس هوش مصنوعی و متاورس و مدیر مؤسسه هوش مصنوعی و زیست مجازی ایران به تعریف هوش مصنوعی و کاربرد آن در صنایع به تفصیل پرداختیم و در این شماره در خصوص هوش مصنوعی و نقش آن مستندسازی و احیای هنرهای سنتی، مدلهای تصویری، آیا هوش مصنوعی میتواند به اصالت هنرهای دستی آسیب بزند؟ و اینکه هوش مصنوعی، تنها تهدید است؟ یا فرصتی برای ارتقای هنر دستی؟ پرداختهایم که در ادامه میخوانید:
*چقدر امکان دارد هوش مصنوعی در مستندسازی و احیای هنرهای سنتی نقش داشته باشد؟
در پاسخ به این پرسش باید بگویم این امکان نه تنها کاملاً محتمل، بلکه در بسیاری از جنبهها از هماکنون محقق شده و در آیندهای بسیار نزدیک، ابعاد گستردهتری از آن به تجربه زیسته ما وارد خواهد شد. در واقع، ما با تحولی روبهرو هستیم که نه در حاشیه، بلکه در بطن جریان بقا، انتقال و احیای فرهنگ سنتی قرار گرفته و میتواند جایگاه هنرهای اصیل را در یک جهان بهشدت دیجیتالی، نه تنها حفظ بلکه تقویت کند.
* هوش مصنوعی و هنرهای سنتی؛ پیوندی نوین برای حفظ میراث فرهنگی
پاسخ به این پرسش نیازمند نگاهی عمیق و ترکیبیست، چرا که ما در حال صحبت دربارهی تلاقی دو جهان کاملاً متمایز اما بهنحو عجیبی مکمل هستیم؛ از یک سو، جهان هنرهای سنتی، با همهی غنا، پیچیدگی و ظرافت تاریخیاش، و از سوی دیگر، جهان نوظهور و پرشتاب هوش مصنوعی، با ظرفیتهایی که تا همین چند سال پیش در مرز خیال و علم قرار داشت. در چنین بستری، پاسخ کوتاه و سرراست این است که بله، هوش مصنوعی میتواند و اساساً در حال حاضر نیز توانسته است به شکلی بنیادین در مستندسازی، احیا و ترویج هنرهای سنتی ایفای نقش کند. اما پاسخ واقعی و کامل، بسیار ژرفتر از این است؛ چرا که موضوع نه فقط در مورد ابزارها، بلکه در مورد امکان بازتعریف رابطه ما با سنت، با حافظه فرهنگی و با شیوههای انتقال دانایی نسلهاست.
* هوش مصنوعی بهمثابه حافظه دیجیتال؛ نجات هنرهای سنتی از ورطه فراموشی
هنرهای سنتی همواره بخش عمدهای از حافظه تاریخی و هویت فرهنگی جوامع بودهاند؛ اما در دهههای اخیر، بهدلیل گسستهای نسلی، شهرنشینی، ماشینیشدن زندگی، و حتی تغییر سبک مصرف، بخشی از این هنرها یا در معرض فراموشی قرار گرفتهاند، یا در غیاب مستندسازی دقیق، دچار تحریف و سادهسازی شدهاند. بسیاری از مهارتها، تکنیکها، ابزارها و حتی واژگان و اصطلاحاتی که استادان پیشین با آنها زندگی و اثر خلق میکردند، بهتدریج در حال ناپدید شدناند. اینجاست که هوش مصنوعی میتواند وارد عمل شود؛ نه به عنوان یک جایگزین برای انسان، بلکه بهمثابه یک حافظ دقیق و پیگیر برای آنچه ما در حال از دستدادنش هستیم.
* یادگیری ماشین به روایت هنر؛ رمزگشایی ظرایف فراموش شده با الگوریتمهای هوشمند
با بهرهگیری از الگوریتمهای یادگیری ماشین و بینایی ماشین، میتوان به مستندسازی دقیقترین جزئیات بصری، حرکتی و حتی صوتی هنرهای سنتی پرداخت. یک الگوریتم هوشمند میتواند دهها ساعت ویدئو از شیوهی گرهزدن در قالیبافی، نحوهی قلمگیری در نگارگری یا ریزترین حرکات ابزار در مینیاتور را تحلیل کند، الگوها را استخراج کند، و حتی میان نسخههای مختلف از یک سبک، تفاوتها و شباهتها را تشخیص دهد. این دادهها نه تنها ثبت میشوند، بلکه به الگوریتم اجازه میدهند که روند تحولات سبکشناختی را در طول تاریخ و در مناطق مختلف با هم مقایسه کند، چیزی که برای پژوهشگر انسانی شاید سالها زمان و انرژی نیاز داشته باشد.
* هوش مصنوعی بهعنوان هنرمند نوین؛ بازآفرینی خلاقانه هنرهای سنتی با حفظ اصالت
اما نقش هوش مصنوعی صرفاً به ثبت و تحلیل داده محدود نمیشود. این فناوری اکنون به مرحلهای رسیده که میتواند هنر سنتی را، به شکلی خلاقانه و البته وفادار به اصول زیباییشناختی، بازآفرینی کند. تصور کنید نسخهای از یک نقاشی قاجاری که بخشی از آن بر اثر زمان آسیب دیده، اکنون با کمک الگوریتمی که از هزاران نمونه مشابه تغذیه شده، قابل بازسازی دیجیتال است. یا نقشی از یک پارچهی سنتی، که دیگر تولید نمیشود، اکنون بتواند از دل الگوریتمی بیرون بیاید که نهتنها فرم، بلکه مفهوم و جایگاه فرهنگی آن را نیز درک کرده است.
* فراتر از حفاظت؛ هوش مصنوعی و تولد دوباره هنر سنتی در عصر دیجیتال
اینجاست که احیای هنر سنتی وارد مرحلهای میشود که دیگر صرفاً حفاظت نیست، بلکه نوعی "ادامهی خلاقانهی سنت" است. از سوی دیگر، محیطهایی مانند متاورس به ما این امکان را میدهند که هنر سنتی را از حالت یک شیء فیزیکی دور از دسترس، به یک تجربهی تعاملی و در دسترس برای همگان تبدیل کنیم. مخاطب امروز، بهویژه نسلهای جوانتر، علاقهمند به تجربهگری است نه صرفاً تماشا. در محیط مجازی، میتوان با بازسازی کارگاههای سنتی، موزههای پویا و حتی فضاهای فرهنگی خاص، امکان تعامل مستقیم با اثر، روند تولید آن، و حتی با شخصیتهای تاریخی یا استادکاران سنتی را فراهم کرد. بازدیدکننده دیگر صرفاً ناظر نیست؛ او با اثر وارد گفتوگو میشود، در فرآیند تولید مشارکت میکند، و از دل این مشارکت، نهتنها یاد میگیرد، بلکه تعلق فرهنگی نیز در او شکل میگیرد. این تجربهی زیستهی دیجیتال، در صورت طراحی هوشمندانه، میتواند حتی از بازدید فیزیکی عمیقتر و مؤثرتر باشد.
* از تجربه به الگوریتم؛ ثبت و انتقال دانش ضمنی استادکاران با فناوری
در حوزه آموزش نیز، هوش مصنوعی ظرفیتهایی را گشوده که تا پیش از این برای هنرهای سنتی تقریباً غیرممکن بود. تصور کنید هنرجویی در نقطهای دورافتاده، بتواند با استفاده از یک مربی مجازی که الگوریتمی مبتنی بر تجربهی صدها استاد واقعی است، گامبهگام هنر قلمزنی یا سفالگری را بیاموزد. این آموزش نه عمومی و یکسان، بلکه بر اساس توان ذهنی، سرعت یادگیری و علایق فردی او طراحی شده است. علاوه بر این، میتوان با نصب حسگرهایی بر ابزار یا بدن هنرمند هنگام خلق اثر، دانش ضمنی، آن بخشی از مهارت که در ذهن و حرکت بدن نهفته است و معمولاً قابل انتقال نیست، استخراج و مدلسازی کرد. این نوع مستندسازی، نه فقط انتقال مهارت، بلکه انتقال تجربهی زیسته است.
* هوش مصنوعی و هنر سنتی؛ پاسداری از اصالت در عصر بازتولید دیجیتال
البته مسیر این بهرهگیری، خالی از چالش نیست. یکی از مهمترین نگرانیها، بحث اصالت است. وقتی هوش مصنوعی میتواند یک اثر سنتی خلق کند، مرز میان خلق انسانی و بازتولید ماشینی کجاست؟ چگونه میتوان از جعل، سوءاستفاده، یا تولید آثار بدون هویت جلوگیری کرد؟ اینجاست که اهمیت تدوین چارچوبهای حقوقی شفاف و دقیق برای مالکیت معنوی، هویت اثر، و حتی شخصیت دیجیتال خالق مطرح میشود. بدون این چارچوبها، سرمایهگذاری فرهنگی ممکن است به نوعی بیهویتی بینجامد. علاوه بر آن، باید مراقب باشیم که دنیای مجازی به تنها جایگاه زیست هنر سنتی بدل نشود. تکنولوژی نباید جایگزین تماس انسان با ماده شود، بلکه باید آن را تکمیل و تقویت کند. در پایان، میتوان گفت که ما در آستانه دورهای هستیم که در آن، سنت و فناوری نه در تقابل، بلکه در گفتوگویی خلاقانه با یکدیگر قرار گرفتهاند. هوش مصنوعی میتواند پل میان گذشته و آینده باشد، اگر ما آن را نه بهعنوان جانشین، بلکه بهعنوان یک همراه هوشمند و حساس به ارزشهای فرهنگی ببینیم. هنر سنتی، اگرچه ریشه در دیروز دارد، اما اگر از ابزارهای امروز بهره ببرد، میتواند همچنان برای فردا زنده و الهامبخش بماند. این همنشینی محتاطانه، اما خلاقانه میان الگوریتم و احساس، میان داده و معنا، میتواند تضمین کند که آنچه از دل تاریخ برآمده، در دل آینده نیز به حیات خود ادامه دهد.
*آیا استفاده از مدلهای تصویری (مانند هوش مصنوعی تولید تصویر) در طراحی اولیه نقش مثبتی دارد یا تهدیدی برای خلاقیت است؟
قطعاً پاسخ به این پرسش که آیا استفاده از مدلهای تصویری مبتنی بر هوش مصنوعی در طراحی اولیه، نقش مثبتی دارد یا تهدیدی برای خلاقیت محسوب میشود، نیازمند نگاهی چندلایه، فراتر از داوریهای ساده و دوگانهانگارانه است. ما با پدیدهای مواجه هستیم که در ذات خود همزمان حامل ظرفیت بیسابقه برای گسترش خلاقیت و از سوی دیگر، بستر بالقوهای برای فروکاستن معنا، اصالت و حتی هویت خلاقانه هنرمند است. بنابراین، مسئله اصلی نه در خوب یا بد بودن این فناوری، بلکه در نحوه مواجهه، چارچوبهای استفاده و آگاهی ما از جایگاه انسان در این میان نهفته است.
* تنوع بیپایان بصری؛ دستاوردهای مدلهای تولید تصویر مبتنی بر هوش مصنوعی
در نخستین سطح، باید اذعان داشت که مدلهای تولید تصویر مبتنی بر هوش مصنوعی از قدرت بینظیری برای تقویت روند طراحی و تسریع در فرآیند ایدهپردازی برخوردارند. این الگوریتمها میتوانند صدها یا هزاران ترکیب بصری از سبکها، رنگها، بافتها و الگوهای بصری را در زمانی بسیار اندک و بدون صرف هزینه انسانی تولید کنند. در شرایطی که طراح انسانی ممکن است برای رسیدن به یک طرح اولیه ساعتها درگیر تردید، آزمایش، خطا و بازطراحی باشد، یک مدل مولد میتواند در چند ثانیه، گسترهای از انتخابهای اولیه را پیش روی او قرار دهد؛ انتخابهایی که الزاماً نباید پاسخ نهایی باشند، بلکه میتوانند بستر الهام، آغاز روند خلاقیت و محملی برای بازآفرینی شخصی طراح قرار گیرند.
افزون بر این، این ابزارها فرصتی بینظیر برای کسانی فراهم کردهاند که یا به دلیل محدودیتهای فنی، یا موانع آموزشی، دسترسی مستقیم به ابزارهای سنتی طراحی نداشتند. اکنون فردی با کمترین توانایی طراحی دستی، میتواند با چند فرمان متنی یا استفاده از واسطهای کاربرپسند، تصویرهایی خلق کند که پیشتر فقط در ذهنش وجود داشت. این روند، اگرچه ممکن است در ظاهر نوعی تسهیلگر خلاقیت تلقی شود، در باطن خود حامل یک دگرگونی بنیادین در تعریف خالق، فرآیند خلق و حتی مالکیت اثر است.
*تولیدات بصری هوش مصنوعی جهانبینی شخصی یا نگاه منحصر به فرد خالق انسانی
اما در کنار این فرصتها، تهدیداتی واقعی و عمیق نیز وجود دارد که نمیتوان از آنها غفلت کرد. نخستین و شاید مهمترین آن، خطر از دست رفتن عمق معنایی در آثار هنریست. الگوریتمهای هوش مصنوعی بر اساس تحلیل آماری، الگوهای موجود را بازترکیب میکنند؛ اما قادر به درک معنا، تجربه زیسته، یا بافت فرهنگی یک ایده نیستند. آنچه تولید میکنند، اغلب در سطح فرم و ظاهر زیباست، اما بیریشه، بدون حافظه و فاقد جهانبینی شخصی یا نگاه منحصر به فرد خالق انسانی. استفاده افراطی و بیتأمل از این تصاویر ممکن است به مرور منجر به یکسانسازی زیباییشناسی، کلیشهسازی دیداری و تولید انبوه طرحهایی شود که گرچه چشمنوازند، اما فاقد آن ویژگیهایی هستند که به یک اثر هنری هویت میبخشد.
* مالکیت در عصر دیجیتال؛ چالشهای حقوقی آثار تولیدشده توسط هوش مصنوعی
از سوی دیگر، اتکای بیش از حد به مدلهای تولید تصویر ممکن است به تضعیف "نیروی خیال" در ذهن طراح بینجامد. آنگاه بهجای خلق از درون، ذهن طراح به واکنش نسبت به دادههای بیرونی محدود میشود؛ بهجای تجربهی شکلگیری ایده از دل خاموشی، تردید و آزمون، ما با طراحانی مواجه خواهیم شد که در واقع بیشتر انتخابگرند تا خالق. بهویژه در نسلهای جوانتر که با این ابزارها از بدو ورود به عرصه هنر آشنا میشوند، خطر آن وجود دارد که فرآیند خلق بهجای آنکه از درون خودآگاهی هنرمند بجوشد، به پاسخگویی سریع به تصاویر پیشنهادی ماشین محدود شود.
از بعد حقوقی و اجتماعی نیز ابهامات بسیاری در این حوزه وجود دارد. وقتی تصویر خلقشده توسط هوش مصنوعی، بر پایه دادههای جمعآوریشده از میلیونها اثر پیشین به وجود میآید، آیا این تصویر واقعاً اصیل است؟ چه کسی صاحب آن است؟ آیا کسی که متن اولیه را وارد کرده؟ طراح الگوریتم؟ یا شرکتی که پلتفرم را ارائه داده؟ این پرسشها بهویژه زمانی حساس میشوند که پای ارزش اقتصادی، شهرت هنری یا رقابت حرفهای در میان باشد. اگر نظام حقوقی، مالکیت، و حق مؤلف به درستی بازتعریف نشوند، نه تنها انگیزه هنرمندان مستقل برای خلق آثار بدیع کاهش مییابد، بلکه زمینه سوءاستفاده، سرقت معنوی و دستکاری فرهنگی نیز فراهم میشود.
* خطر شکلگیری ذائقههای هنری یکسان در عصر هوش مصنوعی
در کنار همهی این موارد، باید به خطر انحصار نیز اشاره کرد. در حال حاضر، توسعه و دسترسی به پیشرفتهترین مدلهای تولید تصویر در اختیار چند شرکت بزرگ فناوریست که میتوانند از طریق الگوریتمهای خود، ذائقهی بصری کاربران را شکل دهند، محتوا را فیلتر کنند، و بهتدریج جریانهای هنری را هدایت یا محدود سازند. این فرآیند میتواند به تدریج خلاقیت مستقل را در سایهی استانداردهای از پیشساختهشده قرار دهد و تنوع فرهنگی را در سطح جهانی تضعیف کند.
* هوش مصنوعی در خدمت خلاقیت؛ نه رقیب انسان، که ابزاری برای شکوفایی آن
با این همه، راهحل نه در حذف یا نادیدهگرفتن این فناوریست، و نه در تسلیم کامل به آن. بلکه آنچه ضرورت دارد، شکلگیری یک رویکرد آگاهانه، اخلاقمدار و انسانی به استفاده از هوش مصنوعی در فرآیند خلاقیت است. این ابزارها باید بهمثابه مکمل و شتابدهنده خلاقیت دیده شوند، نه جایگزین آن. باید آنها را در خدمت گشودن فضاهای جدید برای تجربه و ایدهپردازی بهکار گرفت، بدون آنکه به آنها اجازه دهیم جایگاه مرکزی خلاق را از ذهن انسان بربایند. همچنین، لازم است سیاستگذاران، آموزشگاهها، دانشگاهها و نهادهای فرهنگی وارد عمل شوند و چارچوبهایی حقوقی، آموزشی و فرهنگی فراهم کنند که هم حقوق هنرمند حفظ شود، هم مخاطب آگاهانه با آثار مواجه شود، و هم فناوری در جایگاه واقعی خود باقی بماند. در نهایت، شاید بهتر باشد این ابزارها را نه تهدید، بلکه آیینهای بدانیم که قدرت دارند وجهی تازه از خیال انسانی را آشکار کنند. اما همچنان، این خیال، این ادراک، این تصمیم نهایی، باید از آنِ انسان بماند. تنها در این صورت است که میتوانیم از این فناوری نه برای جایگزینی انسان، بلکه برای برافروختن دوباره شعلهی خلاقیت او بهره بگیریم.
*برخی معتقدند هوش مصنوعی میتواند به اصالت هنرهای دستی آسیب بزند؛ دیدگاه شما چیست؟
پرسش از نسبت میان هوش مصنوعی و اصالت هنرهای دستی، بیتردید یکی از جدیترین مباحث این روزهای تقاطع فناوری و فرهنگ است؛ پرسشی که بیش از آنکه صرفاً فنی باشد، به نوعی گفتوگوی فلسفی، اخلاقی، زیباییشناختی و اجتماعی دربارهی جایگاه انسان در عصر ماشینهای خلاق برمیگردد. از همین رو، پاسخ به آن نه با قضاوتهای شتابزده، بلکه تنها از رهگذر تأملی ژرف، بینارشتهای و زمانمند ممکن خواهد بود. آنچه در این زمینه بهوضوح دیده میشود، آن است که ورود هوش مصنوعی به عرصههای هنری، از جمله حوزهی ظریف و ریشهدار هنرهای دستی، حامل همزمان دو چهرهی متفاوت است: فرصتی کمنظیر برای مستندسازی، ترویج و حتی الهامبخشی، و تهدیدی بالقوه برای اصالت، یگانگی و هویت اثر هنری.
* تجربهی حضور است که به یک اثر هنری، جان و روایت میبخشد
از یک سو، نمیتوان انکار کرد که هوش مصنوعی امروز به مرحلهای از پیشرفت رسیده که میتواند تصاویری تولید کند که از نظر فنی، چشم را فریب میدهند و حتی در برخی موارد از ظرافتهای بصری برخوردارند که با آثار انسانی رقابت میکنند. بهویژه در محیطهای دیجیتال مانند متاورس، این آثار میتوانند با سهولت بهعنوان بخشی از داراییهای فرهنگی عرضه شوند، خریدار داشته باشند، حتی در قالب توکنهای غیرمثلی (NFTs) مالکیت یابند و وارد زنجیرههای اقتصادی شوند. همین موضوع است که بسیاری را نگران کرده: اگر هوش مصنوعی میتواند محصولی "شبیه به صنایعدستی" تولید کند، آیا لزوماً ما نیاز به "صنعتگر دستی" خواهیم داشت؟ آیا مهارتهای ظریف و انتقالیافتهی نسل به نسل انسانی در معرض بینیازی، و در گام بعدی، فراموشی قرار نمیگیرند؟
اما این تنها یک روی سکه است. سوی دیگر ماجرا، یعنی مفهوم اصالت، صرفاً با فرم و ظاهر تعریف نمیشود. هنر دستی، حتی در سادهترین شکل خود، درگیر بافتی از زمان، مکان، تجربه زیسته، حافظه جمعی، خلاقیت فردی، خطای انسانی و لمس مستقیم است. اینها مؤلفههایی هستند که در خلق یک اثر، تنها ماده و فرم دخیل نیستند، بلکه معنا، نیت و حضور هنرمند نیز نقش حیاتی دارند. هوش مصنوعی هر چقدر هم دقیق، سریع و محاسبهگر باشد، همچنان فاقد آن "منبع انسانی" و آن "تجربهی حضور" است که به یک اثر هنری، جان و روایت میبخشد. اصالت در هنر دستی، تنها در قابل رؤیت بودن طرح نیست، بلکه در تاریخ، رابطه و روح نهفته در اثر است؛ چیزی که تا این لحظه، هیچ الگوریتمی نتوانسته بهراستی بازتولیدش کند.
* مرز میان خلق انسانی و تولید الگوریتمی روزبهروز مبهمتر میشود
با این حال، باید اذعان داشت که مرز میان خلق انسانی و تولید الگوریتمی روزبهروز مبهمتر میشود، و در غیاب چارچوبهای حقوقی شفاف، بازارهای هنرهای دستی ممکن است با آثار مصنوعیای اشباع شوند که به غلط، اصیل و انسانی قلمداد میشوند. این وضعیت، اگر بدون مراقبت ادامه یابد، میتواند هم اعتماد عمومی به بازار هنر را خدشهدار کند، و هم انگیزهی هنرمندان اصیل را تضعیف نماید. اینجاست که نقش نهادهای قانونگذار، بازارهای دیجیتال، بسترهای فروش NFT و همچنین سیاستگذاران فرهنگی برجسته میشود. باید سازوکارهایی طراحی شوند که میان آثار کاملاً انسانی، آثار الهامگرفته از ماشین، و آثار تمامماشینی تمایز روشنی قائل شوند. ابزارهایی مانند بلاکچین، متادیتای هوشمند، الگوریتمهای احراز اصالت و برچسبهای شفافساز میتوانند در این راستا بسیار کمککننده باشند.
* هوش مصنوعی میتواند دستیار هنرمند باشد
در عین حال، نباید از نقش الهامبخش و تکمیلی هوش مصنوعی نیز غافل شد. اگر به جای جایگزینی انسان، از این فناوری در جهت مستندسازی تکنیکها، آموزش نسلهای جدید، یا حتی ارائه طرحهای اولیه بهره گرفته شود، میتوان آن را به دستیار هنرمند بدل کرد، نه رقیب او. همانطور که در دورههای تاریخی پیشین، ورود ابزارهای جدید مانند چاپ، عکاسی یا رایانه، در ابتدا با مخالفتهایی مواجه شد اما در ادامه به گسترش دسترسی، تنوع تولید و نوآوریهای خلاقانه انجامید، اکنون نیز هوش مصنوعی میتواند، اگر بهدرستی بهکار گرفته شود، به بستری تازه برای تداوم هنرهای دستی در زیستبومهای نوین تبدیل شود.
* تهدید واقعی، خودِ هوش مصنوعی نیست، بلکه ناآگاهی، بیقانونی، یا بیملاحظگی ما در بهکارگیری آن است
در نهایت، باید گفت تهدید واقعی، خودِ هوش مصنوعی نیست، بلکه ناآگاهی، بیقانونی، یا بیملاحظگی ما در بهکارگیری آن است. اگر به اصالت بهمثابه مفهومی زنده، فرهنگی و انسانی بنگریم، و برای حفاظت از آن سازوکارهایی هوشمند، شفاف و اخلاقمحور طراحی کنیم، آنگاه حتی در عصر هوش مصنوعی هم میتوانیم از هنرهای دستی صیانت کنیم؛ نه در حاشیه، بلکه در بطن فضای دیجیتال، در قلب متاورس، و در مواجههی مستقیم با جهان فردا. شرط آن است که انسان همچنان در مرکز این نظام باقی بماند، و فناوری، در جایگاه ابزارِ توسعهی خلاقیت او حفظ شود، نه وارث بیچهرهی هنرهایی که با جان و دل خلق شدهاند.
*هوش مصنوعی، تنها تهدید است؟ یا فرصتی برای ارتقاء هنر دستی؟
هوش مصنوعی را نباید صرفاً به عنوان تهدیدی برای هنرهای دستی تلقی کرد، بلکه میتوان آن را ابزاری توانمند در خدمت هنرمندان این حوزه دانست. این فناوری میتواند فرآیند طراحی را با ارائه ایدهها و الگوهای نوین در مراحل ابتدایی تسهیل کرده و امکان شبیهسازی نتیجه نهایی را در اختیار هنرمندان قرار دهد.
* عرضه آثار هنری بدون نیاز به حضور فیزیکی در بازارهای جهانی از طریق هوش مصنوعی
همچنین متاورس این قابلیت را دارد که آثار هنری را بدون نیاز به حضور فیزیکی به بازارهای جهانی عرضه کرده و از طریق هوش مصنوعی، فرآیند بازاریابی هدفمند و شناخت مخاطبان بالقوه را بهینه سازد. افزون بر این، هوش مصنوعی میتواند در قالب آموزش مجازی، مهارتهای دستی را شبیهسازی کرده و به هنرجویان آموزش دهد، که خود به حفظ و گسترش این هنرها یاری میرساند. پیچیدگی روزافزون فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و متاورس، نیازمند بازنگری اساسی در سیاستگذاریهای حقوقی، اقتصادی و فرهنگی است.
در حالی که برخی نهادهای بینالمللی گامهایی ابتدایی در این زمینه برداشتهاند، هنوز چارچوبهای قانونی جامعی برای مواجهه با این تحولات تدوین نشده است. اقداماتی از جمله بازنگری در قوانین مالکیت فکری برای شناسایی آثار تولیدشده توسط هوش مصنوعی، حفاظت از حریم خصوصی کاربران در برابر ردیابی و سوءاستفاده از دادههایشان، ارتقاء سواد دیجیتال و فرهنگی جامعه بهویژه در میان نسل جوان، و نیز تدوین استانداردهای بینالمللی برای تضمین تعاملپذیری و عدالت در فضای متاورس از جمله ضرورتهایی است که باید به آنها توجه ویژه داشت.
در مجموع، نگاه آیندهنگر و متعادل ایجاب میکند که هوش مصنوعی نه بهعنوان تهدیدی محض، بلکه به عنوان امکانی برای تقویت ظرفیتهای هنرمندان و بازتعریف شیوههای تعامل با هنر در نظر گرفته شود. این مسیر البته نیازمند تدوین قوانین منسجم، مراقبت از ارزشهای انسانی و صیانت از اصالت خلاقیت است تا جامعه بتواند از مزایای این فناوری نوظهور بهرهبرداری کامل کرده و در عین حال از آسیبهای احتمالی آن مصون بماند.
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.