هویت نوجوانان در فضای مجازی، ساخته خودشان است، نه محصولی مصرفی!
در دنیای امروز، هویت نوجوانان بیش از هر زمان دیگری در فضای دیجیتال شکل میگیرد و بازتعریف میشود. گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی نه فقط ابزاری برای ارتباط، بلکه آینههایی هستند که نوجوانان از طریق آنها خود را میبینند، آزمایش میکنند و نسخهای از خود را به دیگران عرضه میکنند.
این فرآیند پیچیده، فرصتی بزرگ برای رشد و خلاقیت فراهم میآورد اما همزمان چالشهایی جدی برای سلامت روان و تثبیت هویت به همراه دارد. نوجوانان در این مسیر با تناقضهایی مواجهاند؛ تناقض میان «خود واقعی» و «خود مجازی» که میتواند ریشه اضطراب، احساس بیهویتی و حتی افسردگی باشد.
علاوه بر این، فشار شبکههای اجتماعی، مقایسههای مداوم با زندگیهای آرمانی و غیرواقعی دیگران و تهدیدهای ناشی از اشتراکگذاری نادرست اطلاعات، سلامت روان نوجوانان را به مخاطره میاندازد.
در چنین شرایط حساسی، نقش والدین، مربیان و مشاوران بیش از پیش حیاتی است؛ نه با نگاه کنترلگر و ممنوعیتهای خشک، بلکه با همراهی، گفتوگوهای بدون قضاوت و آموزش مهارتهای لازم برای مدیریت حضور در دنیای دیجیتال.
در گفتوگوی پیشرو، هادی قربانی، روانشناس و مشاور متخصص در حوزه رشد فردی نوجوانان، با نگاهی عمیق و کاربردی به این پرسشها پاسخ میدهد و راهکارهای عملی برای خانوادهها و مربیان ارائه میکند تا نوجوانان بتوانند در فضای پیچیده امروز، هویتی واقعی، متعادل و مقاوم بسازند.
آنچه میخوانید مشروح گفتوگو با اوست:
*لطفاً بفرمایید از نظر شما، تعریف هویت دیجیتال چیست و چرا برای نوجوانان امروز به بخشی جداییناپذیر از خودشناسی تبدیل شده است؟
هویت دیجیتال مجموعهای از اطلاعات، تصاویر، تعاملات و نقشهایی است که فرد در فضای مجازی برای خود میسازد و تجربه میکند. برای نوجوانان، که در حساسترین مرحله شکلگیری شخصیت قرار دارند، این فضا به آینهای تبدیل شده که از طریق آن نسخههای مختلف خود را کشف و آزمایش میکنند.
اگر روزگاری شناخت خود فقط در روابط خانوادگی و مدرسه شکل میگرفت، امروز گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی نیز به این فرآیند اضافه شدهاند. نوجوانان دیگر صرفاً مصرفکنندگان فضای مجازی نیستند؛ آنها معماران هویتی هستند که در جستوجوی معنا، تأیید و ارتباطاند.
تجربه سالها کار با نوجوانان نشان میدهد که فضای دیجیتال بخشی جداییناپذیر از زیست روزمره آنها شده؛ جایی برای دیده شدن، پذیرفته شدن و معنا دادن به احساسات و هیجاناتی که شاید در دنیای واقعی کمتر شنیده شود.
اگر نگاه ما به این فضا، نگاهی همراه، دقیق و آگاهانه باشد، میتوانیم نوجوانان را نه با ترس، بلکه با «فهم» تجهیز کنیم؛ تا هم خود واقعیشان را بشناسند، هم در برابر چالشهای این فضا مقاوم و خلاق باقی بمانند.
*مهمترین تناقضی که نوجوانان بین «خود واقعی» و «خود مجازی» تجربه میکنند چیست؟ آیا این تناقضها میتواند به اضطراب یا افسردگی منجر شود؟
مهمترین تناقض، فاصلهای است که بین آنچه نوجوان واقعاً هست و آنچه باید باشد تا تأیید بگیرد، شکل میگیرد. در فضای مجازی، نوجوانان اغلب تلاش میکنند نسخهای «پالایششده» و «محبوب» از خود ارائه دهند؛ چهرهای که بیشتر از واقعیت، به خواسته مخاطب یا معیارهای دیده شدن نزدیک است.
گاهی این نقش آنقدر پررنگ میشود که خود واقعیشان حتی برای خودشان گم میشود. این ناهماهنگی و دوگانگی، اگر طولانی شود، ممکن است منجر به احساس بیهویتی، اضطراب اجتماعی و حتی افسردگی شود.
نوجوان نیاز دارد خودش را واقعی زندگی کند، نه نسخهای ایدهآل برای دیگران.
*والدین و مربیان چگونه میتوانند بدون قضاوت به نوجوانان کمک کنند تا در فضای مجازی تعادل برقرار کنند؟ آیا نمونههای عملی از این همراهی سراغ دارید؟
مهمترین اقدام والدین و مربیان، ایجاد فضای گفتوگوی بدون قضاوت است. نوجوان وقتی احساس کند بزرگترها فقط بهدنبال کنترل یا تحمیل ارزشهای خود نیستند، با اعتماد بیشتری مسیر ارتباط را باز میکند.
به جای تمرکز روی «بایدها و نبایدها»، بهتر است درباره «چراییها» صحبت کنیم. برای نمونه، مادری را میشناسم که با دختر نوجوانش توافق کردهاند هر شب چند پست از شبکههای اجتماعی را با هم مرور کنند.
آنها درباره فیلترها، پیامهای پنهان و احساساتی که این پستها در هر کدامشان ایجاد کردهاند، گفتوگو میکنند. این گفتوگو نهتنها آگاهیبخش بوده، بلکه رابطهشان را نیز عمیقتر و صمیمیتر کرده است.
*آیا شبکههایی مثل اینستاگرام و تیکتاک بهطور ذاتی برای سلامت روان نوجوانان مضرند؟ یا مشکل در نحوه استفاده از آنهاست؟
ذات این سکوها (پلتفرم) به گونهای طراحی شده که اعتیادآور و مبتنی بر مقایسه باشد. الگوریتمها هدفشان نگهداشتن مخاطب است، نه رشد روانی او. در بسیاری موارد، این فضاها جهتدار عمل میکنند و اولویت آنها منافع اقتصادی یا الگوسازی خاص فرهنگی است، نه سلامت روان کاربران.
با این حال، مسئله اصلی نهفقط در ذات این شبکهها، بلکه در نحوه استفاده، نبود سواد رسانهای و فقدان نظارت حمایتی و گفتوگوی آگاهانه با نوجوانان است.
اگر نوجوانان به مهارتهای تحلیل رسانهای و خودآگاهی مجهز شوند، میتوانند در مواجهه با این فضا کمتر آسیب ببینند و حتی از ظرفیتهای مثبت آن بهره بگیرند.
*چرا نوجوانان در دام مقایسه خود با زندگیِ دیگران در فضای مجازی میافتند؟ راهکارهای کاهش این مقایسه چیست؟
نوجوان بهطور طبیعی در مرحله جستوجوی هویت است و در این مسیر، خود را با دیگران میسنجد تا معنا و جایگاه خود را پیدا کند. اما در فضای مجازی، آنچه میبیند معمولاً نسخهای ویرایششده، نمایشی و غیرواقعی از زندگی دیگران است؛ زندگیهایی پر از فیلتر، تبلیغات پنهان و روایتهای یکطرفه از موفقیت.
این تصاویر مداوم از «کافی نبودن خود»، میتواند احساس کمارزشی و ناکامی ایجاد کند.
*برای کاهش این آسیب، چند راهکار کلیدی وجود دارد:
• آموزش تفکر انتقادی و تحلیل رسانهای
• تقویت هویت درونی و عزتنفس از طریق فعالیتهای واقعی و معنادار
• گفتوگو درباره پشتصحنههای فضای مجازی، مانند فیلترها و واقعیتهای سانسورشده
• الگوسازی سالم توسط والدین، معلمان و مربیان، نه صرفاً با حرف، بلکه با سبک زندگی و رفتار روزمره
*چه خط قرمزهایی باید در اشتراکگذاری محتوا برای نوجوانان وجود داشته باشد؟ آیا میتوانید نمونهای از سوءاستفاده از اطلاعات شخصی نوجوانان را شرح دهید؟
خط قرمزهای مهم در اشتراکگذاری محتوا توسط نوجوانان شامل موارد زیر است:
• اطلاعات هویتی مانند نام مدرسه، آدرس منزل یا مدرسه و شماره تماس
• تصاویر خصوصی یا نیمهخصوصی
• لوکیشن یا موقعیت مکانی لحظهای
• انتشار عکس دوستان بدون اجازه آنها
• به اشتراک گذاشتن علایق خاص که میتواند هویت شخصی را افشا کند
این محدودیتها بهمنظور حفظ امنیت و حریم خصوصی نوجوانان ضروریاند و بیتوجهی به آنها میتواند به آسیبهای جدی روانی و اجتماعی منجر شود.
برای نمونه، در یکی از پروندههای مشاورهای، دختری 14 ساله تصویری از خود در حال تمرین ورزشی را در فضای مجازی به اشتراک گذاشت. متأسفانه این تصویر توسط فردی ناشناس ذخیره و در صفحهای با محتوای نامناسب بازنشر شد. این اتفاق، آسیب روانی شدیدی بر نوجوان وارد کرد که ماهها ادامه داشت و اعتماد او به فضای مجازی را به شدت کاهش داد.
*از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید سپاسگزارم. اگر نکته یا پیام پایانی برای خوانندگان ما دارید، بسیار خوشحال میشویم بشنویم.
در جهانی که مرز میان «واقعی» و «مجازی» هر روز کمرنگتر میشود، وظیفه ما بهعنوان والدین، مربیان و مشاوران، همراهی و آگاهسازی نوجوانان است؛ نه کنترل مطلق و سرکوب.
هویت دیجیتال اگر با آگاهی، مهارت و تعادل شکل بگیرد، میتواند بستری برای رشد، خلاقیت و ارتباطهای سازنده باشد، نه تهدیدی برای سلامت روان.
امروز بیش از هر زمان دیگری به گفتوگویی مستمر و بدون قضاوت با نوجوانان نیاز داریم؛ گفتوگویی که از اعتماد آغاز شود و به مسئولیتپذیری منتهی گردد.
باور دارم نوجوانانی که در دنیای دیجیتال بهدرستی فعالیت میکنند و خود را خوب میشناسند، در دنیای واقعی نیز میدرخشند.
*همراهی و آگاهی؛ کلید سلامت روان در عصر فناوری
در پایان باید گفت؛ هویت دیجیتال نوجوانان بازتابی است از جستوجوی عمیق آنان برای معنا و تعلق در دنیایی که مرزهای واقعی و مجازی به سرعت در حال ادغاماند.
این فضای جدید، باوجود تمام فرصتهای بینظیرش، نوجوان را در برابر چالشهای پیچیدهای قرار میدهد؛ از تناقض هویت تا فشار مقایسههای بیپایان و تهدیدهای امنیتی.
از نگاه روانشناسی، وقتی نوجوان نمیتواند بین «خود واقعی» و «خود مجازی» تعادل برقرار کند، دچار احساس گسستگی هویتی میشود؛ وضعیتی که میتواند به اضطراب، افسردگی و حتی انزوا بیانجامد.
بنابراین، آگاهی و مهارت در مدیریت هویت دیجیتال نه یک گزینه، بلکه یک ضرورت است. این مهارتها تنها با همراهی آگاهانه و حمایت خانوادهها، مربیان و جامعه شکل میگیرند؛ حمایتهایی که نوجوان را از مسیر کنترل و سرزنش دور میکند و به سوی فهم، اعتماد و مسئولیتپذیری هدایت میکند.
در نهایت، دنیای دیجیتال میتواند همچون بستری برای خلاقیت، خودشناسی و ارتباطهای اصیل باشد، اگر بتوانیم آن را با مهارت و تعادل هدایت کنیم.
این راه، راهی است که هر خانواده و جامعهای باید آن را بیاموزد و بیازماید تا نوجوانان ما بتوانند در هر دو جهان واقعی و مجازی بدرخشند.