از کودتای 28 مرداد تا جنگ 12 روزه؛ بازخوانی 70 سال دشمنی آمریکا با ایران
روابط ایران و ایالات متحده در یک سده اخیر مسیری پُرفرازونشیب داشته است. آمریکایی که در آغاز قرن بیستم خود را «دوست بیطرف» معرفی میکرد، بهزودی چهره استعماری خود را آشکار کرد؛ از حضور مستشاران مالی در دوران قاجار تا تلاش برای سهمخواهی از منابع نفتی در عصر رضاشاه، نشانههای این نگاه استعماری را داشتند، اما نقطه عطف این ارتباط در 28 مردادماه 1332 بود، روزی که سازمان سیا با همکاری لندن دولت ملی دکتر محمد مصدق را سرنگون کرد (اسناد سیا، 2013). کرمیت روزولت، طراح کودتا، بعدها اعتراف کرد: با یک چمدان پُر از اسکناس و چند روز عملیات روانی توانستیم دولت مصدق را ساقط کنیم. از آن روز تا امروز، سیاست آمریکا در قِبال ایران نه بر پایه احترام متقابل، بلکه بر پایه دشمنی سازمانیافته بنا شده است.
* سیاست و دیپلماسی؛ از کودتا تا محور شرارت
از کودتای 1332 تا حمایت همهجانبه از رژیم پهلوی، آمریکا نشان داد استقلال ایران را برنمیتابد. پس از انقلاب اسلامی، خصومتها شدت گرفت؛ قطع روابط دیپلماتیک (1980)، صدور قطعنامههای متعدد علیه ایران و نهایتاً معرفی ایران بهعنوان «محور شرارت» در سخنرانی جرج بوش پسر (2002) که این اظهارات مبنای بسیاری از تحریمها و فشارهای بعدی شد.
* جنگ و امنیت، از حمایت از صدام تا پرواز 655
در جنگ تحمیلی، آمریکا در کنار صدام ایستاد؛ براساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، واشنگتن بیش از 80 تصویر ماهوارهای از مواضع ایران را در اختیار عراق گذاشت (واشنگتنپست، 2013) ماکس پری دراینباره مینویسد: در ماه اوت 1986 سازمان سیا یک سیستم بسیار پیچیده و امن ایجاد کرد که واشنگتن را مستقیماً به عراق وصل میکرد. برای دو ماه متوالی صدام حسین از طریق ایستگاه بغداد اطلاعات مستقیمی درباره آرایشهای نظامی ایران دریافت میکرد... این مرکز همچنین قادر بود اطلاعات بسیار دقیقی را برای فرماندهان عراق تهیه کند. این اطلاعات برای آن ارائه میشدند که فعالانه به رژیم عراق علیه ایران برتری و امتیاز بدهند. جنایت آشکارتر در 1988 رخ داد: سرنگونی پرواز 655 ایرانایر با 290 مسافر بیگناه. دولت ریگان نهتنها عذرخواهی نکرد، بلکه فرمانده ناو وینسنس را به نشان شجاعت مفتخر کرد (بیانیه کاخ سفید، 1988).
* اقتصاد و تحریم، فشار بر زندگی مردم
از 1979 تاکنون بیش از 150 دور تحریم علیه ایران اعمال شده است؛ تنها در دوره اوباما صادرات نفت ایران به نصف کاهش یافت و ریال 60 درصد ارزش خود را از دست داد. ریچارد نفیو، معمار تحریمها بعدها در کتابش نوشت: تحریمها طوری طراحی شدند که هزینههای اجتماعی را برای مردم افزایش دهند. این اعتراف نشان میدهد که واشنگتن تحریم را سلاحی علیه زندگی روزمره مردم قرار داده است.
* علم و فناوری، جنگ سایبری و ترور دانشمندان
ویروس استاکسنت در 2010 که به اذعان نیویورکتایمز نخستین سلاح سایبری آمریکا علیه یک کشور بود، زیرساختهای هستهای ایران را هدف گرفت. وقتی آمریکاییها و اسرائیلیها نتوانستند برنامه هستهای ایران را متوقف کنند، به عملیات خطرناکی بهنام «عملیات صفر» دست زدند که در آن ویروسی بهنام «استاکسنت» به تأسیسات هستهای ایران تزریق شد تا آن را از کار انداخته و یا منفجر کند که در آن صورت فاجعهای تکاندهنده در ایران و در منطقه رخ میداد. همزمان چندین دانشمند هستهای ایران در ترورهایی به شهادت رسیدند که این جنایات بهطور مستقیم یا غیر مستقیم به سرویسهای وابسته به آمریکا و اسرائیل مرتبط بودند.
* فرهنگ و رسانه؛ تصویرسازی وارونه
در کنار فشارهای سخت، آمریکا جنگ نرم را نیز پیش برد. شبکههایی همچون «صدای آمریکا» و «رادیو فردا» بهطور مستقیم از بودجه کنگره تأمین شدند و مأموریت یافتند مشروعیت ایران را زیر سؤال ببرند؛ در سطح جهانی نیز هالیوود با آثاری چون Argo تصویری تحقیرآمیز از ایران به نمایش گذاشت.
* جنگ 12 روزه؛ تقابل در سطح منطقهای
دشمنی آمریکا تنها به روابط دوجانبه محدود نمانده است. در جنگ 12 روزه میان رژیم صهیونیستی و حماس، دولت بایدن آشکارا در کنار تلآویو ایستاد. او در سخنرانی رسمی اعلام کرد: «حمایت ما از امنیت اسرائیل تزلزلناپذیر است.» (کاخ سفید، 2024). در همین حال، وزارت دفاع آمریکا محمولههای تسلیحاتی تازه به اسرائیل ارسال کرد. بنا به آمار وزارت بهداشت غزه، این جنگ کوتاه هزاران کشته و مجروح برجای گذاشت. برای ایران و ملتهای منطقه روشن بود که چنین حمایتی بخشی از سیاست ساختاری آمریکا برای تضعیف محور مقاومت و درنتیجه ایران است.
جنگ 12 روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران اسلامی، در شرایطی رخ داد که همزمان گفتوگوهای ایران و آمریکا با میانجیگری عمان جریان داشت؛ درحالی که تهران با منطق مذاکره و تعامل وارد میدان دیپلماسی شده بود، واشنگتن در میدان عمل بهگونهای دیگر رفتار کرد؛ حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی!
اما نتیجه جنگ 12 روزه خلاف تمام پیشبینیهای واشنگتن و تلآویو بود. ایران توانست با موشکها و پهپادهای بومیشده خود رژیم صهیونیستی را در وضعیت بیسابقهای از آسیبپذیری قرار دهد؛ رسانههای اسرائیلی اذعان کردند توان بازدارندگی اسرائیل در برابر مقاومت فرو ریخت. این شکست، درحالی که آمریکا تمامقد پشت سر تلآویو ایستاده بود، عملاً شکست واشنگتن هم بود.
در این میان نقش رهبری انقلاب اسلامی برجستهتر از هر زمان دیگری نمایان شد؛ حضرت آیتالله خامنهای از سالها قبل بارها تأکید کرده بودند که «رژیم صهیونیستی 25 سال آینده را نخواهد دید» و حمایت از مقاومت را نه یک تاکتیک سیاسی، بلکه راهبردی اعتقادی و تاریخی میدانستند. مدیریت حکیمانه ایشان در حمایت راهبردی از محور مقاومت، سبب شد جنگ 12 روزه به صحنهای برای نمایش اقتدار منطقهای ایران تبدیل شود.
به این ترتیب، باید گفت طی ادوار مختلف سیاست آمریکا در برابر ایران تغییر چندانی نکرده است: همه دولتهای آمریکا در عمل در کنار اسرائیل ایستادند و بر ایران فشار آوردند. اما در مقابل، اقتدار رهبری انقلاب اسلامی و انسجام محور مقاومت، نشان داد که ایران نهتنها توانسته سیاستهای خصمانه آمریکا را خنثی کند، بلکه در عمل معادلات منطقهای را به سود خود تغییر داده است.
کوتاه سخن اینکه 70 سال گذشته نشان داده که آمریکا هیچگاه ایران مستقل را برنتابیده است؛ از کودتای 1332 تا تحریمهای فلجکننده، از سرنگونی هواپیمای مسافربری تا حمایت از جنگهای منطقهای. اما واقعیت دیگر این است که ملت ایران و جبهه مقاومت با وجود همه فشارها، پایدارتر از همیشه ایستادهاند.
جنگ 12 روزه نیز بار دیگر آشکار کرد که آمریکا و متحدانش دیگر قادر نیستند با توپ و تانک معادلات غرب آسیا را به سود خود تغییر دهند.