گردشگری ادبی؛ وقتی واژهها مقصد سفر میشوند
گردشگری ادبی، سفری است که مقصد آن نه فقط مکانها، بلکه واژهها و روایتهاست. این شاخه از گردشگری در بسیاری از کشورها به برندی فرهنگی و اقتصادی تبدیل شده، اما در ایران هنوز ناشناخته مانده است.
وقتی از گردشگری سخن میگوئیم، معمولاً ذهنها به سمت بناهای تاریخی، سواحل، موزهها یا جاذبههای طبیعی میرود. اما در جهان امروز، شاخهای از گردشگری توانسته توجه میلیونها نفر را به خود جلب کند که نه بر سنگ و خاک، بلکه بر واژهها و روایتها استوار است؛ «گردشگری ادبی». این نوع گردشگری، سفری است به جهان نویسندگان و شاعران، جایی که متن ادبی بهانهای برای تجربه مکان و فرهنگ میشود.
در کشورهای مختلف، گردشگری ادبی توانسته نهتنها به اقتصاد فرهنگی رونق ببخشد بلکه به یک نماد هویتی نیز تبدیل شود. شهر دوبلین در ایرلند با برگزاری «روز بلوم» به افتخار جیمز جویس، هر سال هزاران علاقهمند ادبیات را جذب میکند. در انگلستان، زادگاه شکسپیر در استراتفورد به یکی از پربازدیدترین مقاصد فرهنگی اروپا تبدیل شده است. ژاپن نیز با استفاده از محبوبیت جهانی نویسندگانی مانند هاروکی موراکامی و برگزاری جشنوارههای مرتبط، توانسته ادبیات معاصر خود را به برند فرهنگی و اقتصادی تبدیل کند.
چنین تجربههایی نشان میدهد که گردشگری ادبی چیزی فراتر از بازدید از آرامگاه یا خانه یک شاعر است. این شاخه از گردشگری، در اصل فرآیندی از بازآفرینی روایت است؛ یعنی اینکه یک متن، شاعر یا حتی یک شخصیت داستانی بتواند بهانهای برای شکلگیری تجربهای جمعی، جشنوارهای فرهنگی یا حتی هویتی شهری شود. این همان جایی است که ادبیات از کتابخانهها خارج میشود و به متن زندگی روزمره مردم راه پیدا میکند.
با این حال، در کشوری مانند ایران که خود خاستگاه بسیاری از بزرگترین شاعران و متفکران جهان است، این ظرفیت هنوز بهطور کامل بالفعل نشده است. در حالیکه ما میراث ادبی بیبدیل و شاعران جهانی داریم، پرسش جدی این است که چگونه میتوانیم ادبیات فارسی را از سطح متن به سطح تجربه زیسته گردشگر ارتقا دهیم؟
در همین راستا مجید دانشمبرهن، رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: گردشگری ادبی در نگاه نخست زیرمجموعهای از گردشگری فرهنگی است، اما در عمل هویتی مستقل دارد. آنچه آن را از سایر شاخهها متمایز میسازد، اتکا بر تجربه زیسته از طریق متن و شاعر یا نویسنده است. اگر گردشگری تاریخی بر آثار ملموس همچون بناها تکیه میکند، گردشگری ادبی بیشتر با فضای ناملموس، بافتهای فرهنگی و روایتهای زبانی پیوند دارد. در ایران، علیرغم غنای ادبیات کلاسیک و معاصر، این شاخه هنوز به یک جریان پایدار تبدیل نشده است.
وی افزود: بخشی از این مسئله به نگاه پروژهای و کوتاهمدت به مقوله ادبیات در گردشگری برمیگردد. به بیان دیگر، شعر و ادبیات هنوز به اندازه یک محصول گردشگری جدی گرفته نمیشود، در حالی که در کشورهای دیگر، ادبیات توانسته به برند ملی تبدیل شود.
رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان ادامه داد: ایران از معدود کشورهایی است که میتواند از ادبیات کلاسیک خود یک نقشه گردشگری طراحی کند. آرامگاه حافظ و سعدی در شیراز، فردوسی در توس و خیام در نیشابور تنها نقاط آغازین چنین نقشهای هستند. این مقاصد، اگر با روایتگری خلاق، تجربههای چندرسانهای و اتصال به جریانهای ادبی معاصر همراه شوند، میتوانند برند گردشگری ادبی ایران را تثبیت کنند.
دانش مبرهن مطرح کرد: در حال حاضر، این ظرفیتها بیشتر در قالب بازدید صرف از آرامگاهها خلاصه شده و کمتر به تجربهای چندوجهی و ماندگار برای گردشگر تبدیل میشوند.
وی افزود: ادبیات فارسی یکی از اصلیترین عناصر هویت ایرانی-اسلامی است. گردشگری ادبی میتواند این هویت را بازخوانی و بازنمایی کند، آن هم نه فقط برای خارجیها بلکه برای نسل جوان داخل کشور. وقتی جوان امروز در یک تور ادبی، شعر سعدی را در کنار باغ شیراز میشنود یا در توس با روایتهای شاهنامه آشنا میشود، پیوندی زنده میان او و میراث مکتوب شکل میگیرد.
رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان ادامه داد: اصلیترین موانع توسعه گردشگری ادبی در ایران در سه سطح دیده میشوند: زیرساختی، سیاستگذاری و روایتگری. زیرساخت گردشگری در بسیاری از شهرهای ادبی ضعیف است و ظرفیت میزبانی گردشگر انبوه را ندارد. از سوی دیگر، نبود سیاستهای جامع و هماهنگ میان نهادهای فرهنگی و گردشگری، این حوزه را پراکنده و مقطعی کرده است.
دانش مبرهن تصریح کرد: اما شاید مهمتر از همه، ضعف در روایتگری باشد؛ ادبیات ایران هنوز برای مخاطب جهانی بهدرستی داستانپردازی نشده است. فقدان ترجمههای روزآمد و بازاریابی فرهنگی باعث شده گردشگر خارجی کمتر با چهرههایی چون نظامی یا عطار آشنا باشد، در حالی که همین کمبود، امکان جذب مخاطب جهانی را محدود میکند.
وی بیان کرد: گردشگری ادبی میتواند سهم چشمگیری در اقتصاد فرهنگ داشته باشد. تجربه انگلستان با شکسپیر نشان میدهد چگونه یک نویسنده میتواند سالانه میلیونها گردشگر به استراتفورد بیاورد. در روسیه نیز موزهها و خانههای تولستوی و داستایوفسکی به مراکز مهم جذب گردشگر بدل شدهاند.
رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان گفت: در ایران نیز، اگر آرامگاه حافظ یا شاهنامه فردوسی با برنامههای جانبی چون جشنوارههای بینالمللی، نمایشگاههای هنری و محصولات فرهنگی همراه شوند، سهم مهمی در اقتصاد شهری خواهند داشت. این همان چیزی است که میتواند شهرهایی مثل شیراز و توس را به مقاصد جهانی ادبی ارتقا دهد.
دانش مبرهن خاطرنشان کرد: برای تبدیل گردشگری ادبی به یک برند ملی، سه حوزه باید به شکل همافزا عمل کنند: آموزش، رسانه و سیاستگذاری. در آموزش، تربیت راهنمایان گردشگری با تخصص ادبیات ضروری است. در رسانه، تولید محتوا و روایتگری خلاق باید جای تبلیغات کلیشهای را بگیرد. در سیاستگذاری نیز یک نهاد هماهنگکننده لازم است تا این حوزه را بهعنوان بخشی از دیپلماسی فرهنگی ایران تعریف کند.
وی افزود: همچنین، پیوند دادن گردشگری ادبی با گونههای دیگر از آئینی و مذهبی تا تاریخی و طبیعی میتواند بستههای گردشگری چندبعدی بسازد. بهعنوان مثال، تور حافظیه اگر با موسیقی سنتی یا آئینهای محلی شیراز همراه شود، تجربهای کاملتر و ماندگارتر برای گردشگر خواهد بود.
گردشگری ادبی در ایران هنوز در ابتدای راه است، اما ظرفیتهای آن چنان گستردهاند که میتوانند بخشی از برند فرهنگی کشور را در سطح جهانی شکل دهند.
تجربه کشورهایی مانند انگلستان و روسیه نشان میدهد که تبدیل یک شاعر یا نویسنده به مقصد گردشگری، نه صرفاً به میراث تاریخی بلکه به داستانپردازی خلاق و سیاستگذاری پایدار وابسته است. اگر ادبیات فارسی از قاب کتابخانهها فراتر رود و به تجربه زیسته گردشگران تبدیل شود، میتوان امیدوار بود که نام حافظ، فردوسی و سعدی نه فقط در متون درسی، بلکه بر نقشههای گردشگری جهان بدرخشد.
وقتی از گردشگری سخن میگوئیم، معمولاً ذهنها به سمت بناهای تاریخی، سواحل، موزهها یا جاذبههای طبیعی میرود. اما در جهان امروز، شاخهای از گردشگری توانسته توجه میلیونها نفر را به خود جلب کند که نه بر سنگ و خاک، بلکه بر واژهها و روایتها استوار است؛ «گردشگری ادبی». این نوع گردشگری، سفری است به جهان نویسندگان و شاعران، جایی که متن ادبی بهانهای برای تجربه مکان و فرهنگ میشود.
در کشورهای مختلف، گردشگری ادبی توانسته نهتنها به اقتصاد فرهنگی رونق ببخشد بلکه به یک نماد هویتی نیز تبدیل شود. شهر دوبلین در ایرلند با برگزاری «روز بلوم» به افتخار جیمز جویس، هر سال هزاران علاقهمند ادبیات را جذب میکند. در انگلستان، زادگاه شکسپیر در استراتفورد به یکی از پربازدیدترین مقاصد فرهنگی اروپا تبدیل شده است. ژاپن نیز با استفاده از محبوبیت جهانی نویسندگانی مانند هاروکی موراکامی و برگزاری جشنوارههای مرتبط، توانسته ادبیات معاصر خود را به برند فرهنگی و اقتصادی تبدیل کند.
چنین تجربههایی نشان میدهد که گردشگری ادبی چیزی فراتر از بازدید از آرامگاه یا خانه یک شاعر است. این شاخه از گردشگری، در اصل فرآیندی از بازآفرینی روایت است؛ یعنی اینکه یک متن، شاعر یا حتی یک شخصیت داستانی بتواند بهانهای برای شکلگیری تجربهای جمعی، جشنوارهای فرهنگی یا حتی هویتی شهری شود. این همان جایی است که ادبیات از کتابخانهها خارج میشود و به متن زندگی روزمره مردم راه پیدا میکند.
با این حال، در کشوری مانند ایران که خود خاستگاه بسیاری از بزرگترین شاعران و متفکران جهان است، این ظرفیت هنوز بهطور کامل بالفعل نشده است. در حالیکه ما میراث ادبی بیبدیل و شاعران جهانی داریم، پرسش جدی این است که چگونه میتوانیم ادبیات فارسی را از سطح متن به سطح تجربه زیسته گردشگر ارتقا دهیم؟
در همین راستا مجید دانشمبرهن، رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان در گفتوگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: گردشگری ادبی در نگاه نخست زیرمجموعهای از گردشگری فرهنگی است، اما در عمل هویتی مستقل دارد. آنچه آن را از سایر شاخهها متمایز میسازد، اتکا بر تجربه زیسته از طریق متن و شاعر یا نویسنده است. اگر گردشگری تاریخی بر آثار ملموس همچون بناها تکیه میکند، گردشگری ادبی بیشتر با فضای ناملموس، بافتهای فرهنگی و روایتهای زبانی پیوند دارد. در ایران، علیرغم غنای ادبیات کلاسیک و معاصر، این شاخه هنوز به یک جریان پایدار تبدیل نشده است.
وی افزود: بخشی از این مسئله به نگاه پروژهای و کوتاهمدت به مقوله ادبیات در گردشگری برمیگردد. به بیان دیگر، شعر و ادبیات هنوز به اندازه یک محصول گردشگری جدی گرفته نمیشود، در حالی که در کشورهای دیگر، ادبیات توانسته به برند ملی تبدیل شود.
رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان ادامه داد: ایران از معدود کشورهایی است که میتواند از ادبیات کلاسیک خود یک نقشه گردشگری طراحی کند. آرامگاه حافظ و سعدی در شیراز، فردوسی در توس و خیام در نیشابور تنها نقاط آغازین چنین نقشهای هستند. این مقاصد، اگر با روایتگری خلاق، تجربههای چندرسانهای و اتصال به جریانهای ادبی معاصر همراه شوند، میتوانند برند گردشگری ادبی ایران را تثبیت کنند.
دانش مبرهن مطرح کرد: در حال حاضر، این ظرفیتها بیشتر در قالب بازدید صرف از آرامگاهها خلاصه شده و کمتر به تجربهای چندوجهی و ماندگار برای گردشگر تبدیل میشوند.
وی افزود: ادبیات فارسی یکی از اصلیترین عناصر هویت ایرانی-اسلامی است. گردشگری ادبی میتواند این هویت را بازخوانی و بازنمایی کند، آن هم نه فقط برای خارجیها بلکه برای نسل جوان داخل کشور. وقتی جوان امروز در یک تور ادبی، شعر سعدی را در کنار باغ شیراز میشنود یا در توس با روایتهای شاهنامه آشنا میشود، پیوندی زنده میان او و میراث مکتوب شکل میگیرد.
رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان ادامه داد: اصلیترین موانع توسعه گردشگری ادبی در ایران در سه سطح دیده میشوند: زیرساختی، سیاستگذاری و روایتگری. زیرساخت گردشگری در بسیاری از شهرهای ادبی ضعیف است و ظرفیت میزبانی گردشگر انبوه را ندارد. از سوی دیگر، نبود سیاستهای جامع و هماهنگ میان نهادهای فرهنگی و گردشگری، این حوزه را پراکنده و مقطعی کرده است.
دانش مبرهن تصریح کرد: اما شاید مهمتر از همه، ضعف در روایتگری باشد؛ ادبیات ایران هنوز برای مخاطب جهانی بهدرستی داستانپردازی نشده است. فقدان ترجمههای روزآمد و بازاریابی فرهنگی باعث شده گردشگر خارجی کمتر با چهرههایی چون نظامی یا عطار آشنا باشد، در حالی که همین کمبود، امکان جذب مخاطب جهانی را محدود میکند.
وی بیان کرد: گردشگری ادبی میتواند سهم چشمگیری در اقتصاد فرهنگ داشته باشد. تجربه انگلستان با شکسپیر نشان میدهد چگونه یک نویسنده میتواند سالانه میلیونها گردشگر به استراتفورد بیاورد. در روسیه نیز موزهها و خانههای تولستوی و داستایوفسکی به مراکز مهم جذب گردشگر بدل شدهاند.
رئیس انجمن صنفی و انجمن حرفهای راهنمایان گردشگری استان اصفهان گفت: در ایران نیز، اگر آرامگاه حافظ یا شاهنامه فردوسی با برنامههای جانبی چون جشنوارههای بینالمللی، نمایشگاههای هنری و محصولات فرهنگی همراه شوند، سهم مهمی در اقتصاد شهری خواهند داشت. این همان چیزی است که میتواند شهرهایی مثل شیراز و توس را به مقاصد جهانی ادبی ارتقا دهد.
دانش مبرهن خاطرنشان کرد: برای تبدیل گردشگری ادبی به یک برند ملی، سه حوزه باید به شکل همافزا عمل کنند: آموزش، رسانه و سیاستگذاری. در آموزش، تربیت راهنمایان گردشگری با تخصص ادبیات ضروری است. در رسانه، تولید محتوا و روایتگری خلاق باید جای تبلیغات کلیشهای را بگیرد. در سیاستگذاری نیز یک نهاد هماهنگکننده لازم است تا این حوزه را بهعنوان بخشی از دیپلماسی فرهنگی ایران تعریف کند.
وی افزود: همچنین، پیوند دادن گردشگری ادبی با گونههای دیگر از آئینی و مذهبی تا تاریخی و طبیعی میتواند بستههای گردشگری چندبعدی بسازد. بهعنوان مثال، تور حافظیه اگر با موسیقی سنتی یا آئینهای محلی شیراز همراه شود، تجربهای کاملتر و ماندگارتر برای گردشگر خواهد بود.
گردشگری ادبی در ایران هنوز در ابتدای راه است، اما ظرفیتهای آن چنان گستردهاند که میتوانند بخشی از برند فرهنگی کشور را در سطح جهانی شکل دهند.
تجربه کشورهایی مانند انگلستان و روسیه نشان میدهد که تبدیل یک شاعر یا نویسنده به مقصد گردشگری، نه صرفاً به میراث تاریخی بلکه به داستانپردازی خلاق و سیاستگذاری پایدار وابسته است. اگر ادبیات فارسی از قاب کتابخانهها فراتر رود و به تجربه زیسته گردشگران تبدیل شود، میتوان امیدوار بود که نام حافظ، فردوسی و سعدی نه فقط در متون درسی، بلکه بر نقشههای گردشگری جهان بدرخشد.
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.