پروژهسازی یا حل مسئله
شهر زمانی پیش میرود که پروژهها نه خبر، بلکه راه حل باشند؛ نقطه عزیمت هر اقدام عمرانی شهری باید مسئلهیابی دقیق، تعریف روشن هدف و سنجشپذیر بودن نتیجه باشد، وگرنه پروژه بهجای درمان، به موضوعی برای کارنامهسازی بدل میشود. امروز مهمترین مطالبه از مدیریت شهری همدان تمرکز بر عقلانیت فنی و اجتماعی در تمام چرخه پروژه است؛ از طرح مسئله و انتخاب گزینه تا تأمین مالی، اجرا، بهرهبرداری و ارزیابی پسینی.
نخست، واقعگرایی مالی؛ پروژه شهری تعهد بلندمدت است و نهفقط مراسم کلنگزنی. برآورد هزینه باید مبتنی بر سناریوهای بدبینانه و خوشبینانه و شامل هزینههای پنهان نگهداشت، ایمنی، دسترسیپذیری و کاهش مزاحمتهای اجرایی باشد. وقتی تأمین اعتبار مرحلهبهمرحله و پایدار دیده نشود، پروژهها در نیمه راه میمانند و شهر تاوان میپردازد؛ هم در عرصه فرصتها و هم در حوزه اعتماد عمومی. برنامه مالی پروژه باید بهصورت شفاف، پیش از آغاز به افکار عمومی ارائه و هر سهماه یکبار بهروز شود و این نه لطف به شهروندان، بلکه حق آنان است.
دوم، پیوست فرهنگی- اجتماعیِ واقعی؛ باید به این نکته توجه کرد که شهر صرفاً کالبد نیست و بدین ترتیب باید برای هر پروژهای بافت انسانی و الگوهای رفتاری منطقهای که در آن اجرا میشوند، مد نظر قرار گیرند. هر مداخله در ترافیک، پیادهراه یا فضای عمومی، باید افکار عمومی، الگوهای سفر، زیست زمانی کسبه، گردشگران و ساکنان را بفهمد و به رسمیت بشناسد. پیوست اجتماعی، ضمیمه تشریفاتی نیست؛ نقشه راهِ مشارکت، جبران، تسهیل و مدیریت تعارضها است و بنابراین باید از روز نخست طراحی تا سالهای پس از بهرهبرداری را رصد کرده و برای آنها طرح داشته باشد.
سوم، ارزیابی اثربخشی؛ صرفاً معیار پیشرفت فیزیکی و موفقیت پروژه، درصد بتنریزی یا طول عرشه نیست؛ بلکه باید برای یک پروژه ترافیکی کاهش زمان سفر در ساعت اوج، افزایش سهم پیاده و دوچرخه، رشد فروش محلی، ارتقای ایمنی، رضایت ذینفعان و کیفیت تجربه زیسته شهروندان مد نظر قرارگیرد. باید نهتنها کارشناسان از شاخصهای ارزیابی مطلع باشند و آن را با اعداد و ارقام واقعی بررسی کنند، بلکه میبایست آحاد مردم شهر بهویژه اهالی محلهای که قرار است در نزدیکی محل سکونت یا کار آنها تغییری ایجاد شود نیز در جریان فاکتورهای اثربخشی قرار گرفته و حمایت و تأیید آنها جلب شود. به عبارت دیگر هر پروژه باید خطکشِ سنجش داشته باشد و پیش از افتتاح، سناریوی بهرهبرداری و نگهداشت آن منتشر شود.
با این عینک، چند تجربه اخیر در همدان نیازمند بازخوانی صریح است؛ پیادهراههای بوعلیسینا و اکباتان قرار بود قلب پیادهمدار شهر را احیا کنند، اما در «تجربه زیسته» شهروندان و کسبه، به هدفِ کاملِ خود نرسیدهاند. وقتی زیرساختِ دسترسی حملونقل عمومی، مدیریت بارگیری و تخلیه، مبلمان سازگار با اقلیم، برنامه رویدادهای فرهنگی و مدیریت پسماند همزمان دیده نشود، پیادهراه از «موتور رونق» به «پروژهای نیمهجان» تبدیل میشود؛ چیزی که در گزارشهای عملکرد خوب جلوه میکند، اما در کف شهر، بهرهوری لازم را ارائه نمیدهد.
تقاطع شهیدصوفی در چهارراه شریعتی نیز نماد دیگری از همین شکاف است. هزینههای میلیاردی پرداخت شد تا گره ترافیکی باز شود، امروز اما شهروندان همچنان تفاوت معناداری میان «بودن یا نبودن» آن احساس نمیکنند. این یعنی مسئله درست تعریف نشده یا راه حل بر مبنای مدلسازی ترافیکی و تحلیل مقصد- مبدأ انتخاب نشده است. پروژهای که بهجای حذف یا تعدیل تضاد جریانها، فقط ظرفیت عبور را برای بخشی از مسیر افزایش دهد، گره را جابهجا میکند و نه حل.
اکنون نیز پروژه احداث تقاطع مدرس پیش رو است؛ پروژهای که نشانههای شتابزدگی در آغاز آن، نگرانیهای آشنا را زنده کرده است. اگر بنا بر نظر کارشناسان گزینه کارآمد «زیرگذر» است، انتخاب هر راه حل دیگر تنها چرخه هزینه بالا- دستاورد اندک را تکرار میکند. اما حتی درست بودنِ نوع سازه هم کافی نیست؛ بدون مدلسازی ترافیکی بهروز، تحلیل چندمعیاره (هزینه- فایده اجتماعی، ایمنی، محیط زیست و دسترسیپذیری برای همه گروهها)، طرح بهرهبرداری و برنامه کاهش مزاحمتهای ساخت، هر تقاطعی در خطر تبدیل شدن به بنای هزینه بهجای حل مسئله بوده و این یک واقعیت است که آغاز شتابزده این پروژه در سال پایانی شورا، اگر با شفافیت فنی و مالی همراه نباشد، بیش از آنکه به منافع عمومی خدمت کند، زینت کارنامه تلقی خواهد شد.
راه برونرفت از این چرخه تکراری پروژههای ناکام قبل از هر چیز در بازگشت به عقلانیت فنی و شفافیت اجتماعی است. مدیریت شهری باید هر پروژه را بر پایه یک مطالعه دقیق ترافیکی و اجتماعی آغاز کند و نتایج آن را در اختیار افکار عمومی بگذارد؛ شفافسازی در هزینهها، زمانبندی و گزینههای فنی، اعتماد عمومی را بازمیگرداند و از شتابزدگیهای تبلیغاتی جلوگیری میکند. علاوهبر این، هر پروژه باید با پیوست فرهنگی و اجتماعی همراه باشد؛ بهگونهای که نیازهای واقعی مردم، رفتارهای شهری و اثرات کوتاهمدت و بلندمدت آن درنظر گرفته شود.
اگرچه در این دوره از شورای اسلامی شهر و شهرداری، همدان پروژه تحولآفرینی به خود ندیده است که مایه افتخار باشد، اما قطعاً هیچیک از شهروندان به آغاز یک پروژه نیمبسمل هم راضی نیستند؛ شهر همدان هنوز از عهده پارکینگ آقاجانیبیگ و تقاطع شهیدهمدانی برنیامده است که بخواهد محض رضای اعضای شورا به یک پیرپروژه دیگر تن بدهد! همدان به «شتاب در شروع» نیاز ندارد، به «صلابت در نتیجه» نیاز دارد. تقاطع مدرس اگر واقعاً لازم است، با شفافترین فرآیند ممکن، بهترین گزینه فنی و تضمینهای سختگیرانه مالی و اجتماعی آغاز شود و اگر نه، شجاعت تعویق و بازنگری، خود نشانه مدیریت مدرن شهری است.