«ناتوردشت»؛ بازگشت سینمای معناگرا به پرده
در روزگاری که سینمای ایران بهشدت تحت سیطره کمدیهای سطحی و بیمحتوا قرار گرفته و بسیاری از فیلمها تنها دنبال فروش سریع و خندههای زودگذر مخاطب هستند، اکران فیلمی، چون «ناتوردشت» را باید یک اتفاق مهم دانست؛ اتفاقی که میتواند ذائقه تماشاگر را تغییر دهد و بار دیگر یادآور شود که سینما هنوز میتواند جایی برای اندیشه، تأمل و اخلاق باشد. سیدمحمدرضا خردمندان با این فیلم نشان داد که هنوز به سینمایی باور دارد که روایتش نه صرفاً برای سرگرمی بلکه برای پرسشگری است.
خردمندان را قبلاً با فیلم «بیست و یک روز بعد» شناختیم؛ اثری که با وجود سادگی توانست نشانههایی از دغدغههای انسانی، این کارگردان جوان را به نمایش بگذارد. او در سریالها و آثار کوتاهش هم همیشه نگاهی انسانی و معناگرا داشته و حالا در ناتوردشت مسیر خود را جدیتر ادامه میدهد. او اینجا سراغ روایتی رفته که هم ریشه در واقعیت دارد و هم امکان خلق درام و تعلیق را فراهم میکند. داستان فیلم براساس ماجرای واقعی گم شدن یک دختربچه در استان گلستان شکل گرفته، اما کارگردان هوشمندانه از این حادثه فراتر میرود و آن را بستری میکند برای کندوکاو در وجدان انسان، مسئولیتپذیری و انتخابهای اخلاقی.
فیلم با معرفی شخصیتهایی آغاز میشود که نه کاملاً خوبند و نه کاملاً بد. آنها خاکستریاند؛ درست مثل زندگی واقعی. احمد پیران (با بازی هادی حجازیفر) محیطبان بازنشستهای است که در گذشته خطاهایی داشته و حالا در موقعیتی تازه قرار گرفته و آیهان (با بازی میرسعید مولویان) جوانی است درگیر اعتیاد و ضعفهای شخصیتی. این دو شخصیت، محور اصلی داستانند و انتخابها و واکنشهایشان، درام را به جلو میبرد.
فیلم در ساختار بصری هم قابل توجه است. قاببندیها میان دشتها، مزارع و طبیعت گلستان، حس وسعت و تنهایی را بهخوبی منتقل میکنند و در صحنههای بستهتر مثل چاه، تعلیق به اوج میرسد. خردمندان با استفاده از صداهای محیطی و نورپردازی ساده، توانسته فضایی واقعی و پرتنش بسازد که مخاطب را درگیر میکند. این دقت در فضاسازی، یادآور همان نگاه مستندگونهای است که او پیشتر هم به آن علاقه نشان داده بود.
بازیگران فیلم هم در خدمت روایت قرار دارند. هادی حجازیفر در نقش احمد، ترکیبی از پختگی، پشیمانی و امید را به نمایش میگذارد و میرسعید مولویان در نقش آیهان موفق میشود نوسانهای روحی یک جوان آسیبدیده را ملموس کند. در کنار آنها، بازیگران فرعی نیز فضایی طبیعی و باورپذیر ایجاد کردهاند؛ هرچند برخی خردهروایتها میتوانستند حذف شوند تا انسجام بیشتری شکل بگیرد.
البته ناتوردشت بیعیب نیست. در بعضی لحظات، منطق علت و معلولی داستان ضعیف میشود و بعضی رفتارها توضیح کافی ندارند و همین موضوع باعث میشود نقطه اوج فیلم تا حدی از قدرت دراماتیک آن بکاهد. همچنین استفاده از عبارت «براساس واقعیت» در تیتراژ، حساسیتهایی ایجاد کرده. زیرا برخی جزئیات داستان با پرونده واقعی تفاوت دارند و همین فاصله میان ادعا و روایت ممکن است برای بخشی از مخاطبان پرسشبرانگیز باشد.
با وجود این کاستیها، فیلم در پیام اخلاقیاش موفق است. خردمندان در دل این قصه، انسانها را به مسئولیتپذیری فرا میخواند؛ اینکه هر انتخاب ما میتواند سرنوشت دیگری را تغییر دهد و بیتوجهی به اخلاق میتواند به فاجعه ختم شود. این فیلم نشان میدهد رهایی از بحران تنها در سایه همدلی، اعتماد و عمل اخلاقی امکانپذیر است.
اکران ناتوردشت در زمانی که سالنها پر از کمدیهای سطحی شدهاند، اهمیت ویژهای دارد. این فیلم نهتنها مخاطب جدی سینما را راضی میکند بلکه برای مخاطب عام هم تجربهای تازه و تأثیرگذار است. خردمندان با جسارت، از فضای آسانفروش سینما فاصله گرفته و اثری ساخته که بیش از آنکه در همان لحظه تماشا تأثیر بگذارد، پس از پایان فیلم در ذهن باقی میماند. تماشاگر با پرسشی سالن را ترک میکند؛ اینکه ما در برابر دیگران چه مسئولیتی داریم و سهم ما در حفظ انسانیت چیست؟
در نهایت، ناتوردشت اثری است که اگرچه ضعفهایی دارد، اما بهوضوح نشان میدهد که سینما هنوز میتواند خیلی بیشتر از سرگرمی باشد. میتواند آیینهای باشد برای بازتاب اخلاق و انسانیت. در شرایطی که بسیاری از فیلمها تنها دنبال فروش گیشه هستند، خردمندان با این اثر ثابت میکند که سینما میتواند هم قصهگو باشد و هم اخلاقمدار و این همان مسیری است که سینمای ایران برای بقا و تأثیرگذاری به آن نیاز دارد.
*ساناز قنبری؛ منتقد سینما
خردمندان را قبلاً با فیلم «بیست و یک روز بعد» شناختیم؛ اثری که با وجود سادگی توانست نشانههایی از دغدغههای انسانی، این کارگردان جوان را به نمایش بگذارد. او در سریالها و آثار کوتاهش هم همیشه نگاهی انسانی و معناگرا داشته و حالا در ناتوردشت مسیر خود را جدیتر ادامه میدهد. او اینجا سراغ روایتی رفته که هم ریشه در واقعیت دارد و هم امکان خلق درام و تعلیق را فراهم میکند. داستان فیلم براساس ماجرای واقعی گم شدن یک دختربچه در استان گلستان شکل گرفته، اما کارگردان هوشمندانه از این حادثه فراتر میرود و آن را بستری میکند برای کندوکاو در وجدان انسان، مسئولیتپذیری و انتخابهای اخلاقی.
فیلم با معرفی شخصیتهایی آغاز میشود که نه کاملاً خوبند و نه کاملاً بد. آنها خاکستریاند؛ درست مثل زندگی واقعی. احمد پیران (با بازی هادی حجازیفر) محیطبان بازنشستهای است که در گذشته خطاهایی داشته و حالا در موقعیتی تازه قرار گرفته و آیهان (با بازی میرسعید مولویان) جوانی است درگیر اعتیاد و ضعفهای شخصیتی. این دو شخصیت، محور اصلی داستانند و انتخابها و واکنشهایشان، درام را به جلو میبرد.
فیلم در ساختار بصری هم قابل توجه است. قاببندیها میان دشتها، مزارع و طبیعت گلستان، حس وسعت و تنهایی را بهخوبی منتقل میکنند و در صحنههای بستهتر مثل چاه، تعلیق به اوج میرسد. خردمندان با استفاده از صداهای محیطی و نورپردازی ساده، توانسته فضایی واقعی و پرتنش بسازد که مخاطب را درگیر میکند. این دقت در فضاسازی، یادآور همان نگاه مستندگونهای است که او پیشتر هم به آن علاقه نشان داده بود.
بازیگران فیلم هم در خدمت روایت قرار دارند. هادی حجازیفر در نقش احمد، ترکیبی از پختگی، پشیمانی و امید را به نمایش میگذارد و میرسعید مولویان در نقش آیهان موفق میشود نوسانهای روحی یک جوان آسیبدیده را ملموس کند. در کنار آنها، بازیگران فرعی نیز فضایی طبیعی و باورپذیر ایجاد کردهاند؛ هرچند برخی خردهروایتها میتوانستند حذف شوند تا انسجام بیشتری شکل بگیرد.
البته ناتوردشت بیعیب نیست. در بعضی لحظات، منطق علت و معلولی داستان ضعیف میشود و بعضی رفتارها توضیح کافی ندارند و همین موضوع باعث میشود نقطه اوج فیلم تا حدی از قدرت دراماتیک آن بکاهد. همچنین استفاده از عبارت «براساس واقعیت» در تیتراژ، حساسیتهایی ایجاد کرده. زیرا برخی جزئیات داستان با پرونده واقعی تفاوت دارند و همین فاصله میان ادعا و روایت ممکن است برای بخشی از مخاطبان پرسشبرانگیز باشد.
با وجود این کاستیها، فیلم در پیام اخلاقیاش موفق است. خردمندان در دل این قصه، انسانها را به مسئولیتپذیری فرا میخواند؛ اینکه هر انتخاب ما میتواند سرنوشت دیگری را تغییر دهد و بیتوجهی به اخلاق میتواند به فاجعه ختم شود. این فیلم نشان میدهد رهایی از بحران تنها در سایه همدلی، اعتماد و عمل اخلاقی امکانپذیر است.
اکران ناتوردشت در زمانی که سالنها پر از کمدیهای سطحی شدهاند، اهمیت ویژهای دارد. این فیلم نهتنها مخاطب جدی سینما را راضی میکند بلکه برای مخاطب عام هم تجربهای تازه و تأثیرگذار است. خردمندان با جسارت، از فضای آسانفروش سینما فاصله گرفته و اثری ساخته که بیش از آنکه در همان لحظه تماشا تأثیر بگذارد، پس از پایان فیلم در ذهن باقی میماند. تماشاگر با پرسشی سالن را ترک میکند؛ اینکه ما در برابر دیگران چه مسئولیتی داریم و سهم ما در حفظ انسانیت چیست؟
در نهایت، ناتوردشت اثری است که اگرچه ضعفهایی دارد، اما بهوضوح نشان میدهد که سینما هنوز میتواند خیلی بیشتر از سرگرمی باشد. میتواند آیینهای باشد برای بازتاب اخلاق و انسانیت. در شرایطی که بسیاری از فیلمها تنها دنبال فروش گیشه هستند، خردمندان با این اثر ثابت میکند که سینما میتواند هم قصهگو باشد و هم اخلاقمدار و این همان مسیری است که سینمای ایران برای بقا و تأثیرگذاری به آن نیاز دارد.
*ساناز قنبری؛ منتقد سینما
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.