گروه رسانه ای سپهر

آخرین اخبار:
شناسه خبر:97503

استقلال در مقیاس یک ملت بزرگ

استقلال در مقیاس یک ملت بزرگ

رهبر معظم انقلاب سال جاری در سی و ششمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (رحمه‌الله) با محور قرار دادن موضوع «استقلال ملی» به تبیین و تحلیل کامل این مقوله پرداختند و عناصر مقوم آن را برشمردند.
ایشان در جایی از این بیانات تصریح می‌کنند: «حرف اصلی من این است که امام انقلاب اسلامی را در قبال این آفتِ نابودکننده حفظ کرد و مصونیت داد. امام بزرگوار، با تدبیر الهی و با عقلانیت برخاسته‌ از ایمان به خدا و ایمان به غیب، کاری کرد که این آفت دامن انقلاب اسلامی را نگیرد؛ یعنی ایشان کاری کرد که احساسات (خب در انقلاب ما هم احساسات زیاد بود) نتواند مسیر اصلی و درست اولیه‌ انقلاب را و حرکت مردم را منحرف و مردم را از آن راه دور کند. امام چه کار کرد؟ مظهر عقلانیت امام، آن عقلانیتی که موجب شد بتواند این کار را انجام بدهد، دو رکن اساسی بود: یک رکن «ولایت فقیه»، یک رکن «استقلال ملی». من آن معنایی را که در ذهن مبارک امام بود و در کلمات ایشان تکرار می‌شد، در ذیل کلمه‌ «استقلال ملی» معرفی می‌کنم؛ وقتی فکر می‌کنم، می‌بینم هیچ تعبیری مناسب‌تر از «استقلال ملی» وجود ندارد.»
ایشان همچنین در سخنرانی تلویزیونی با مردم کشور که در نخستین روز مهرماه 1404 برگزار شد، در یکی از محورهای بیانات خود به شرح دشمنی آمریکا و غرب با توانمندی غنی‌سازی اورانیوم اشاره کرده و فرمودند: «در این چند دهه که ما این کارها (غنی‌سازی اورانیوم) را در کشور انجام دادیم، روی ما، روی ایران، روی مسئولان کشور، روی دولت‌هایمان فشارها هم بسیار زیاد بوده که خواسته‌اند با این فشارها ایران دست از این کار بردارد، [اما] ما تسلیم نشدیم و نخواهیم شد. ما در این قضیه و در هر قضیه‌ دیگری، تسلیم فشار نشدیم و نخواهیم شد. حالا این طرف آمریکایی، پا را در یک کفش کرده که ایران نباید غنی‌سازی داشته باشد؛ حالا قبلی‌ها می‌گفتند که غنی‌سازیِ بالا نداشته باشید یا محصولات غنی‌سازی‌تان را در کشور نگه‌ ندارید؛ این چیزها را می‌گفتند که ما قبول نداشتیم. این می‌گوید اصلاً به کلی غنی‌سازی نداشته باشید. [این] یعنی چه؟ یعنی این دستاورد بزرگی که برای آن، کشورمان این‌همه تلاش کرده، این‌همه هزینه کرده، این‌همه مشکلات فراوان را از سر گذرانده، همه‌ این تلاش‌ها را، همه‌ محصول این کارها را دود کنید و هوا کنید و از بین ببرید! معنای «غنی‌سازی نداشتن» این است. خب معلوم است، ملت غیرتمندی مثل ملت ایران، توی دهن گوینده‌ این حرف می‌زند و این حرف را قبول نمی‌کند.» این سخنرانی را می‌توان مصداق تشریح ریشه‌ اصلی دشمنی نظام غرب با «ایرانِ مستقل» دانست.
از این رو دکتر غلامعلی سلیمانی، دانشیار دانشگاه تهران در گفت‌وگویی به مفهوم‌شناسی استقلال، جایگاه آن در تاریخ ایران و تحلیل جنگ 12 روز از دریچه استقلال‌خواهی مردم ایران پرداخته است.
*اگر بخواهیم یک مفهوم‌شناسی از مقوله استقلال ملی ارائه دهیم چارچوب دقیق آن چیست و چه ابعادی را درنظر می‌گیرد؟
از حیث مفهوم‌شناسی، برای فهم مقوله استقلال باید به تعریف خودِ مفهوم دولت بپردازیم. اینجا دولت در معنای قوه مجریه نیست، بلکه در معنای کشور است؛ یا معادل همانState، هر دولتی از چهار عنصر تشکیل می‌شود:
1. سرزمین یا جغرافیا،
2. مردم یا جمعیت،
3. حکومت به معنای قوای سه‌گانه که کشور را اداره می‌کنند،
4. نهایتاً مقوله حاکمیت؛ یعنی قدرت فائقه‌ای که فقط از آنِ دولت است و هیچ نیرویی، جریانی یا گروهی خارج از دولت این قدرت فائقه را دارا نیست.
استقلال، در واقع بخشی از حاکمیت است. به عبارت دیگر، وقتی حکومتی در جنبه بیرونی یا از حیث بیرونی، توسط واحدهای سیاسی دیگر مورد شناسایی قرار می‌گیرد و معنای یک نوع آزادی عمل از کنترل و مداخله خارجی پیدا می‌کند، در واقع دارای استقلال است. بنابراین، از حیث مفهوم‌شناسی می‌توان گفت که استقلال، بخشی جدایی‌ناپذیر از عنصر حاکمیت، به‌عنوان یکی از عناصر چهارگانه تشکیل‌دهنده دولت است.
نکته دوم اینکه استقلال یک مفهوم چندبُعدی است؛ مفهومی که می‌توان گفت هم کمی است و هم کیفی. به عبارت دیگر، برای ارزیابی استقلال ملی، یعنی اینکه چه کشوری دارای استقلال ملی هست یا نیست، می‌توان از شاخص‌های کمی و کیفی برای ارزیابی آن استفاده کرد.
از طرف دیگر، همان‌طور که اشاره کردم، استقلال یک مفهوم چندبُعدی هم هست؛ یعنی ما استقلال را گاهی در معنای حقوقی یا قضای می‌بینیم، گاهی در معنای سیاسی، گاهی در معنای اقتصادی، گاهی در بعد نظامی و گاهی هم در بعد فکری و فرهنگی. یعنی نوع سبک زندگی، ارزش‌ها، هنجارها و حتی می‌توان استقلال ایدئولوژیک را نیز به این ابعاد اضافه کرد.
اگرچه ممکن است هم‌پوشانی‌هایی میان این ابعاد وجود داشته باشد اما هرکدام نقطه ثقل و تمرکز خاص خود را دارند. به‌ویژه، مثلاً مفهوم استقلال ایدئولوژیک بیشتر ناظر بر ایدئولوژی حاکم یا ارزش‌های سیاسی حاکم بر یک کشور است که باید تا حد امکان از استقلال برخوردار باشند.
به همین دلیل است که شهید مطهری وقتی از مفهوم استقلال ایدئولوژیک صحبت می‌کند، بر این نکته تأکید دارد که استقلال ایدئولوژیک یعنی ما آنچه را از اسلام اصیل است، استخراج کنیم و برای فهمش از ایدئولوژی‌های دیگر بهره نگیریم. چون در این صورت در دام نوعی التقاط یا به تعبیر ایشان «آش شله‌قلمکار» می‌افتیم که معلوم نیست اسلامی است، لیبرالی است یا سوسیالیستی؛ بنابراین، استقلال ایدئولوژیک را هم می‌توان به‌عنوان یک بُعد از مفهوم استقلال در نظر گرفت.
نکته دیگری که در مفهوم‌شناسی استقلال قابل توجه است اینکه برخی معتقدند امروزه ما وارد «عصر وابستگی متقابل» شده‌ایم و بنابراین سخن گفتن از مفهوم استقلال چندان معنا ندارد. با این حال، اگرچه باید پذیرفت که در عصر کنونی نوعی وابستگی میان کشورها بر اساس مزیت‌های نسبی، به‌ویژه در حوزه‌های اقتصادی، شکل گرفته، اما لازم است به این نکته نیز توجه شود که جایگاه کشورها در تقسیم کار جهانی می‌تواند تبیین‌کننده وضعیت وابستگی متقابل باشد؛ وابستگی‌ای که در برابر مفهوم استقلال مطرح می‌شود.
یکی از متفکرانی که در این زمینه نظریه‌ای با عنوان «نظام جهانی» ارائه کرده، توضیح می‌دهد که در عصر جدید ما شاهد یک تقسیم کار جهانی هستیم که کشورها را به سه دسته مرکز، پیرامون و نیمه‌پیرامون تقسیم می‌کند. در این تقسیم‌بندی، کشورهای مرکزی عمدتاً تولیدکننده کالاهای صنعتی و محصولات با فناوری بالا هستند. کشورهای نیمه‌پیرامونی در مرحله بعد قرار دارند و کشورهای پیرامونی عموماً صادرکننده مواد خام محسوب می‌شوند. آنچه در این تقسیم کار باید مورد توجه قرار گیرد آن است که میزان آسیب‌پذیری کشورهایی که تولیدکننده مواد خام‌اند یا از نظر اقتصادی به کشورهای مرکز وابستگی دارند، به‌مراتب بیشتر است. به‌عنوان مثال، کشوری که صرفاً تولیدکننده نفت و فروشنده فرآورده‌های نفتی است، به‌شدت در معرض آسیب‌های اقتصادی قرار دارد.
از این رو، هرچند در عصر وابستگی متقابل باید پذیرفت که کشورها دارای مزیت‌های نسبی متفاوتی هستند و ضرورتی ندارد هر کشور تمامی کالاها و محصولات را در داخل تولید کند، اما باید به این واقعیت نیز توجه کرد که سطح آسیب‌پذیری اقتصادی کشورها در این عصر، به جایگاه آنان در تقسیم کار جهانی بستگی مستقیم دارد و می‌تواند تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر میزان استقلال واقعی آن‌ها داشته باشد.
*پرسش دوم ناظر بر این است که استقلال ملی در اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران، که شاخص اصلی آن قانون اساسی است، چه جایگاهی دارد؟
ببینید، اگر ما بپذیریم که قانون اساسی انعکاسی از خواسته‌ها، آرمان‌ها و اوضاع و احوال یک ملت است، در قانون اساسی ما نیز استقلال ملی یا مفهوم استقلال، در کنار مفاهیم دیگری همچون آزادی، تمامیت و وحدت ارضی مورد توجه قرار گرفته است.
نکته بسیار مهمی که به‌نظر می‌رسد جای اشاره دارد اینکه حفظ استقلال ملی بر اساس اسناد بالادستی ما و به‌ویژه قانون اساسی، وظیفه‌ای است که هم بر عهده دولت و هم بر عهده ملت گذاشته شده است. چه‌بسا آن بخشی از استقلال که بر عهده ملت است باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ در حالی که عموماً تصور بر این است که این موضوع بیشتر از وظایف ذاتی و جدایی‌ناپذیر دولت‌هاست. حال آنکه تک‌تک افراد و آحاد جامعه نیز نقشی در ارتباط با استقلال ملی بر عهده دارند.
*در سابقه تاریخی ایرانیان، مقوله استقلال‌خواهی چه جایگاهی دارد؟
وقتی ما قرار است به شکل تاریخی به بررسی یک مفهوم مانند استقلال بپردازیم، بهتر است که در واقع مفهوم فرهنگ سیاسی را مورد توجه قرار دهیم؛ یعنی ایستارها، طرز تلقی‌ها و باورهایی که میان مردم وجود دارد و در نسبت با حوزه سیاست به امر سیاسی تعریف می‌شود.
یکی از مؤلفه‌های مهم فرهنگ سیاسی ایرانیان (در اشکال مختلف خود مورد توجه کسانی قرار گرفته که فرهنگ سیاسی ایرانیان را مورد پژوهش قرار داده‌اند) استقلال‌خواهی است که به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های مهم و اصلی در فرهنگ سیاسی ایرانیان شناخته می‌شود. شکل‌گیری این عنصر در فرهنگ سیاسی ایرانیان البته ریشه‌های تاریخی دارد. بخشی از آن به‌دلیل ویژگی‌های اجتناب‌ناپذیر جغرافیایی و موقعیت خاصی است که ایران در آن قرار داشته؛ زیرا همواره در معرض هجوم اقوام و گروه‌های مختلف بوده و این امر به تقویت حس استقلال‌خواهی و فرهنگ سیاسی استقلال‌طلبی در میان ایرانی‌ها منجر شده است.
ما شواهد تاریخی متعددی داریم که نشان می‌دهد فرهنگ سیاسی ایرانیان نسبت به مفهوم استقلال، حساسیتی بسیار زیاد داشته است. برای مثال، در جنگ جهانی دوم که ایران توسط متفقین از شمال و جنوب اشغال شد، با وجود تأکید موضع رسمی دولت وقت ایران مبنی بر ترک جنگ و زمین گذاشتن سلاح‌ها، در جاهای مختلف دیده می‌شود که مردم و سربازان حاضر به ترک پادگان‌ها نبودند و به‌شدت در برابر بیگانگانی که از شمال (شوروی) و از جنوب (انگلیس) به ایران هجوم آورده بودند مقاومت می‌کردند و حاضر به تسلیم، کنار گذاشتن سلاح و پذیرش از بین رفتن استقلال، حاکمیت و عزت ملی خود نشدند.
*وقوع انقلاب اسلامی ایران با مسئله استقلال‌خواهی ایرانیان چقدر گره خورده است؟
می‌توان گفت بی‌تردید یکی از شعارها و آرمان‌های اصلی انقلاب اسلامی، در کنار آزادی، شعار جمهوری اسلامی و شعار عدالت، مقوله استقلال بوده است، اما چه شد که چنین آرمانی تبدیل به یکی از شعارها و اهداف اصلی انقلاب اسلامی شد؟ به‌نظر می‌رسد این موضوع برمی‌گردد به دو اتفاق مهم در تاریخ معاصر ما؛ اتفاقاتی که ایرانی‌ها در آن به این نتیجه رسیدند که استقلال‌شان دچار خدشه شده است.
نخستین اتفاق، کودتای سوم اسفند 1299 بود. می‌توان گفت برای نخستین‌بار در تاریخ ایران حکومتی روی کار آمد که با حمایت خارجی‌ها و بیگانگان شکل گرفت. به هر حال، کودتای سوم اسفند 1299 اگرچه برخی ریشه‌های داخلی هم داشت، مانند ناکامی مشروطه‌خواهان در ایجاد یک نظم باثبات، اما بی‌تردید بدون حمایت دولت‌های خارجی، به‌ویژه انگلستان، امکان روی‌کار‌آمدن دولت پهلوی اول وجود نداشت.
اتفاق دوم، کودتای 28 مرداد 1332 بود. در این رویداد ما مجدداً شاهد وقوع کودتایی آمریکایی ـ انگلیسی بودیم که با هدف بازگرداندن محمدرضا شاه پهلوی به تاج و تخت انجام شد. شاه در 25 مرداد ایران را ترک کرده بود و تصور می‌کرد که برای همیشه از کشور رفته است، اما کودتای آمریکایی و انگلیسی او را دوباره به قدرت بازگرداند. به همین دلیل، نشانه‌ها و شواهد آشکاری از مداخله بیگانگان در امور داخلی ایران، مهم‌تر از همه، در رأس و ساختار سیاسی کشور، وجود داشت و همین امر به تقویت حس استقلال‌طلبی ایرانیان کمک کرد.
عوامل دیگری نیز بعدها بر شدت و سرعت این حس و روحیه استقلال‌طلبی افزودند؛ ازجمله قضیه کاپیتولاسیون و از بین رفتن حق استقلال حقوقی و قضائی ایرانیان در محاکمه خارجی‌هایی که ممکن بود در ایران مرتکب جرم شوند، در حالی که دولت ایران عملاً حق محاکمه آنان را نداشت؛ بنابراین، مداخله آشکار بیگانگان در امور ایران، (در دو کودتای سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 به‌وضوح دیده می‌شود) استقلال‌طلبی را به یکی از مهم‌ترین خواست‌های انقلابیون تبدیل کرد. این استقلال‌طلبی، همان‌طور که اشاره شد، ریشه‌های تاریخی داشت و در دهه‌های اخیر پیش از انقلاب نیز به‌شدت مورد توجه انقلابیون بود و سرانجام آن را به یکی از اهداف و آرمان‌های اصلی انقلاب اسلامی بدل ساخت.
* هشت سال جنگ تحمیلی و ایستادگی مردم در برابر تجاوز با سنجه استقلال‌خواهی چگونه قابل تحلیل است؟
می‌دانید جنگ با بهانه‌های صدام در 31 شهریور 59 آغاز شد. ازجمله خواسته‌هایی که صدام مطرح می‌کرد، در واقع حاکمیت کامل بر اروندرود بود؛ جدا کردن خوزستان از ایران، چون به هر حال صدام فکر می‌کرد از این طریق امکان دسترسی بیشتری به آب‌های خلیج فارس پیدا می‌کند و از طرف دیگر بازگرداندن جزایر سه‌گانه به جهان عرب. صدام خودش را منجی و در واقع رهبر جهان عرب می‌دانست و در آن چشم‌انداز کلی این هدف را داشت که بتواند دولت جمهوری اسلامی را که از طریق یک انقلاب شکل گرفته بود، سرنگون کند.
حاکمیت کامل بر اروندرود، جدا کردن خوزستان از ایران، بازگرداندن جزایر سه‌گانه (به‌زعم صدام که آن‌ها را متعلق به اعراب می‌دانست) به جهان عرب، همه نشانه‌ها و شواهدی بود که به‌خوبی نشان می‌داد این جنگ، که با حمایت مستقیم کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ شکل گرفته بود، آشکارا تمامیت ارضی و سرزمینی ایران را هدف قرار داده است. این موضوع، به هر حال، باعث تحریک و تهییج حس استقلال‌خواهی و استقلال‌طلبی ایرانی‌ها شد و حمایت پرشور آن‌ها را در جنگ و دفاع در برابر اشغالگران برانگیخت. تعبیر «دفاع مقدس» در واقع به معنای دفاع از سرزمین، استقلال و حق حاکمیت ملی بود. می‌توان گفت جنگ هشت‌ساله یکی از نمودها و نشانه‌های بسیار عینی بود که نشان‌دهنده بروز و تجلی فرهنگ سیاسی استقلال‌طلبی در میان ایرانیان است.
*با در نظر گرفتن همه این مقدمات، نسبت بین انسجام و اتحاد شکل‌گرفته در جنگ 12 روزه با استقلال‌خواهی ایرانیان چیست؟
جنگ 12 روزه اخیر به‌نظر می‌رسد که بر اساس دو محاسبه دشمن شکل گرفت؛ نخستین محاسبه مربوط به فناوری نظامی بود؛ دشمن تصور می‌کرد که برتری قابل ملاحظه‌ای به آن‌ها خواهد داد و عملاً توان پاسخگویی ایران را خواهد گرفت، اما چنین اتفاقی نیفتاد. ایران توانست ضربه اولیه‌ای که به شکل غافلگیرانه وارد شده بود را به‌خوبی مهار کند و پاسخ مناسبی ارائه دهد. هرچه به روزهای پایانی جنگ نزدیک می‌شدیم، شاهد تغییر موازنه و معادله جنگ به نفع ایران بودیم.
اشتباه محاسباتی دوم دشمن این بود که فکر می‌کرد بین مردم و حکومت فاصله‌ای ایجاد شده و حمله او ممکن است باعث فروپاشی داخلی حکومت جمهوری اسلامی شود، اما عملاً چنین اتفاقی نیفتاد و اتفاقاً این جنگ، به‌نظر بسیاری، منجر به انسجام و وحدت ملی بین ایرانی‌ها شد. مردم ایران در این راستا نشان دادند که استقلال خود را مدیون کشورهای خارجی یا عوامل خارجی نمی‌دانند؛ بلکه در طول تاریخ برای رسیدن به استقلال خود تلاش کرده‌اند، جنگیده‌اند و آن را به‌راحتی به‌دست نیاورده‌اند و به هیچ وجه حاضر نیستند که آن را به آسانی از دست بدهند.

ارسال نظر

سوال: پایتخت ایتالیا؟ Rome

*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار