«کاروانسراهای همدان»؛ ظرفیتهای اقتصادی و فرهنگی در انتظار احیا
همدان، شهری با قدمتی چندهزارساله، در پهنه غرب ایران همواره بهعنوان یکی از مهمترین گرههای ارتباطی کاروانها و شاهراههای تجاری کشور، شناخته شده است؛ جایگاه جغرافیایی خاص این شهر، باعث شد تا کاروانسراهای متعددی در داخل و پیرامون آن شکل بگیرند. بناهایی که نهتنها مأمن شبانه بازرگانان و بارانداز کالا بودند، بلکه بستری برای شکلگیری و رونق صنایع دستی ارزشمند مانند فرش اصیل همدان، محصولات چرمی با شهرت جهانی و سفالینههای ظریف و کاربردی فراهم کردند. این سازههای تاریخی در گذر قرون، نقشی حیاتی در رشد اقتصادی منطقه ایفا کردند و با اتصال مستقیم به شبکه تجارت ملی و بینالمللی، نام همدان را بر نقشه اقتصادی ایران و حتی فراتر از مرزها، تثبیت کردند.
بااینحال در چند دهه اخیر مجموعهای از عوامل انسانی و مدیریتی، این میراث را در معرض خطر جدی قرار داده است. بیتوجهی ساختاری، نبود برنامههای علمی و راهبردی برای حفاظت و بهرهبرداری و فقدان آگاهی لازم از اهمیت تاریخی و اقتصادی کاروانسراها، شرایطی را پدید آورده که آینده آنها بهشدت مبهم شده است.
برای واکاوی ریشههای این چالشها و یافتن راهکارهای عملی، با دکتر صاحب محمدیانمنصور که از صاحبنظران و پژوهشگران حوزه میراث فرهنگی و احیای آثار تاریخی است، گفتوگو کردهایم که در ادامه متن آن را میخوانید:
* شما وضعیت فعلی کاروانسراهای تاریخی استان همدان را چطور میبینید؟ آیا این بناها بیشتر در مسیر حفاظت و احیا قرار دارند یا همچنان در معرض فراموشی و فرسایشاند؟
همدان بهعنوان مرکز غرب کشور، در طول تاریخ محل عبور و اقامت کاروانهای بیشماری بوده و همین موقعیت جغرافیایی موجب شکلگیری تعداد زیادی کاروانسرا در داخل و پیرامون شهر شده است؛ هریک از این کاروانسراها کارکرد تخصصی داشته و بهعنوان مکان انبار و مبادله کالا، نقش مهمی را در شبکه تجارت و حملونقل ایفا میکردند. سفرنامهنویسانی همچون جکسون، همدان را به دلیل وجود این کاروانسراها و وفور کالا، «انبار ایران» نامیدهاند؛ عنوانی که نشاندهنده جایگاه ویژه این شهر در بازرگانی و ذخیرهسازی محصولات در ادوار گذشته است.
این پیشینه درخشان سبب ایجاد تنوع در کاربری و عملکرد این بناها شده بود؛ اما در دوره معاصر بیتوجهی و ناآشنایی بسیاری از مدیران با ظرفیتهای اقتصادی، گردشگری و فرهنگی کاروانسراها، مانع از حفاظت و احیای مؤثر آن]ها شده است. بسیاری از این بناهای تاریخی حتی زیر نظر نهادهای مربوط، ثبت یا شناسایی نشده و اقدامی اجرایی برای مرمتشان انجام نگرفته است. در طول زمان، مشکلات تازهای همچون آسیبهای ناشی از تغییر سبک زندگی و شکلگیری بازارهای نوین، به آسیبهای تاریخی این بناها افزوده و منجر به تضعیف جایگاهشان در حیات شهری شده است.
کاروانسراهای همدان که قرنها در برابر چالشهایی همچون جنگها و تغییر حاکمان تاب آوردهاند، امروز در برابر تهدیدهای نوین آسیبپذیرتر شدهاند؛ بیتوجهی به فرآیند مرمت و نبود برنامهای برای بهرهبرداری از این ظرفیت ارزشمند، شرایط نامطلوبی را رقم زده و بخشی از این میراث کهن را در مسیر فراموشی و نابودی قرار داده است.
* یکی از دغدغههای همیشگی، تهدیدهایی مثل تخریب یا تغییر کاربریهای غیر اصولی است. از نگاه شما جدیترین چالشهایی که امروز متوجه کاروانسراهای تاریخی همدان است، چه مواردی هستند؟
مهمترین چالشی که امروز کاروانسراهای همدان با آن روبهرو هستند، بیتوجهی و ناآشنایی نسبت به ماهیت و اهمیت این بناها است. بسیاری از مدیران که سالها در جایگاههای مدیریتی حضور داشتهاند، تاکنون حتی یکبار هم از این کاروانسراها بازدید نکرده و با کارکرد، ساختار و ظرفیتهای آنها آشنایی ندارند؛ با وجود اینکه در مواردی این مسئولان خود اذعان کردهاند که نمونهای از چنین بناها را پیشتر ندیدهاند. دانشجویان در سالهای دانشجویی خود بازدیدی از این اماکن تاریخی نداشتهاند و همچنین تهیه کروکی یا نقشهبرداری از کاروانسراها بهعنوان یک تمرین آموزشی، در دستور کار آنها نبوده که به این ترتیب آشنایی و دغدغه نسبت به حفاظت و احیای این میراث در میان آنان که مدیران امروز هستند، شکل نگرفته است.
این بیاطلاعی موجب شده شناخت کاروانسراها به یک مسئله حاشیهای تبدیل شود و اقدامات حفاظتی، مرمتی یا بهرهبرداری در اولویت قرار نگیرند؛ آن بخش اندکی که شناختهشده هستند، گاهی دچار تعمیرات غیر اصولی یا تخریب میشوند، اما بخش بزرگی از کاروانسراها سالها است که به حال خود رها شدهاند و همچنان در سکوت و بیتوجهی، رو به نابودی پیش میروند. این وضعیت نشان میدهد بخش قابل توجهی از این میراث تاریخی عملاً از حافظه جمعی و برنامهریزیهای مدیریتی، حذف شده و خطر فراموشی کامل آنها جدی است.
* ایران بخشی از کاروانسراهای خود را در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت کرده، اما نام همدان کمتر شنیده میشود؛ چرا کاروانسراهای استان نتوانستهاند سهم پُررنگی در این ثبت جهانی داشته باشند؟
بله، در جریان تهیه پرونده ثبت جهانی کاروانسراهای ایران، نام همدان کمتر در میان آثار معرفیشده به گوش رسید؛ ریشه این مسئله همان مشکلات دیرینهای است که سالها بر این بناها سایه انداخته است. کاروانسراهای همدان در طول زمان به حال خود رها شدهاند و مرمت اصولی روی آنها انجام نگرفته و اقدامات حفاظتی کافی برای حفظ هویت و کارکردشان نیز صورت نپذیرفته است. فقدان تلاش برای زنده نگه داشتن جوهر زندگی در این بناها، سبب شد هنگام آمادهسازی پرونده ثبت جهانی، بسیاری از آنها با مشکلات جدی مواجه باشند.
دخل و تصرفهای غیر اصولی، آسیبهای ساختاری و نادیده گرفتن ارزش اصیل معماری، شرایطی را ایجاد کرد که بخش بزرگی از کاروانسراهای همدان شایستگی لازم برای ورود به فهرست ثبت جهانی را از دست بدهند. درنهایت، تنها دو مورد از کاروانسراهای این منطقه در پرونده ثبت قرار گرفت که آنها هم در خارج از شهر واقع شدهاند. کاروانسراهای داخل شهر و حتی پیرامون همدان بهدلیل حجم زیاد آسیبها و فقدان مرمت و حفاظت اصولی، هیچ جایگاهی در این فهرست پیدا نکردند؛ وضعیتی که بازتابی از بیتوجهی مزمن به این میراث ارزشمند است.
* کاروانسراها بهلحاظ گردشگری ظرفیت زیادی دارند؛ از تبدیل شدن به اقامتگاه بومگردی گرفته تا مراکز فرهنگی و هنری. شما چه فرصتهایی را برای احیای اقتصادی این بناها در همدان متصور هستید؟
کاروانسراهای همدان با وجود پیشینه تاریخی و ویژگیهای معماری سنتی، همچنان قابلیتهای فراوانی برای ایفای نقش در اقتصاد محلی و ملی دارند؛ بسیاری از این بناها میتوانند با حفظ ساختار اصلی و انجام مرمتهای اولیه، به کاربریهای گذشته خود بازگردند، یعنی تجارت و مبادلات اقتصادی. علاوهبر آن، ظرفیت تبدیل شدن به اقامتگاه، هتل، مراکز فرهنگی، هنری و آموزشی را نیز دارند و میتوانند همچون کاروانسراهای موفق دیگر مناطق، به چرخه فعال زندگی و تولید بازگردند.
با اینحال سالها متروک ماندن و تقسیم مالکیت میان ورثه، عوامل مهمی هستند که روند احیای این بناها را پیچیده کردهاند. اینگونه موارد نیازمند ورود جدی دولت و تشکیل تیمهای تخصصی برای بررسی، برنامهریزی و اجرای طرحهای احیا هستند؛ در شرایط فعلی توان مالی و ساختاری اداره میراث فرهنگی برای حفاظت کامل از این آثار، کافی نیست. محدودیت بودجه که بنا به گفته وزیر پیشین مستلزم کمکهای عمومی و «گلریزان» برای تأمین منابع میشود از طرفی و انتصاب مدیران بر پایه ملاحظات سیاسی و بدون آشنایی با ماهیت این میراث از طرف دیگر، فرصتهای اقتصادی را از بین بردهاند. چنین وضعیتی باعث شده که شناخت قابلیتهای کاروانسراها اغلب در مراحل پایانی دوره مدیریت افراد اتفاق افتد، زمانی که امکان اقدام مؤثر از دست رفته است.
تجربه شهرهایی که در احیای آثار تاریخی خود موفق بودهاند، نشان میدهد که دستیابی به این هدف نیازمند یک درک جمعی از اهمیت هویت تاریخی و فرهنگ محلی است؛ درکی که تنها درصورت همافزایی مردم، مدیران و فعالان فرهنگی شکل میگیرد. صرف اختصاص بودجههای اضطراری برای جلوگیری از فرو ریختن بخشهایی از بنا، کفایت نمیکند. باید گروههای ایدهپرداز بر مسائل اقتصادی کار کنند و طرحهای قابل اجرا برای رونقبخشی ارائه دهند.
در چند دهه گذشته تنها اقدام رسمی روی بسیاری از کاروانسراهای همدان، شناسایی نام آنها و نصب تابلو بوده است؛ پیش و پس از این، هیچ فعالیت اصولی و سازمانیافتهای انجام نشده و آنچه به حیات آنها کمک کرده، اقدامات خودجوش مردمی بوده است. بااینحال در نظام ساختوساز مدرن و اقتصاد متنوع امروز، چنین روندی بدون نظارت دولتی، خطر استفاده از مصالح غیر اصولی و تخریب اصالت بنا را در پی دارد. اگر دستگاههای مسئول بتوانند با اجرای پروژههای نمونه، ارائه آموزشهای تخصصی و ایجاد الگوهای توسعهبخش، هم مردم و هم مالکان را با مرمت صحیح آشنا کنند و مرمت زیر نظر افراد متخصص در این حوزه انجام شود، این آثار میتوانند دوباره جایگاه خود را در اقتصاد و فرهنگ منطقه بازیابند.
* برخی معتقدند کاروانسرا باید بهصورت موزهای حفظ شود، درحالی که بعضی دیگر تأکید دارند باید کارکردی زنده پیدا کنند؛ شما کدام رویکرد را برای همدان مناسبتر میدانید؟
در حوزه مرمت و نگهداری بناهای تاریخی، تئوریهای متعددی وجود دارد که رویکردهای متفاوتی نسبت به حفظ یا تغییر کاربری یک اثر ارائه میدهند؛ برخی نظریهها تأکید میکنند بنا باید همان کاربری اصیل خود را حفظ کند، درحالی که دیگر دیدگاهها تغییر کاربری را ضرورتی برای بقا و استفاده بهتر از ظرفیتهای یک بنا میدانند. رویکردهای نوین مرمتی بر «انعطافپذیری» و «تطبیقپذیری» تأکید دارند و این ویژگی را عامل مهمی برای ادامه حیات بناهای تاریخی پس از گذر قرنها میدانند.
کاروانسراها ازجمله بناهایی هستند که ذاتاً قابلیت تغییر کاربری متنوع را دارند؛ این بناها درصورت فراهم آمدن شرایط اقتصادی مناسب، میتوانند دوباره نقش تجاری اصلی خود را ایفا کنند و به بازرگانی و حملونقل کالا بازگردند. اما حتی در شرایطی که روابط اقتصادی یا ساختارهای تجاری گذشته برقرار نباشند نیز امکان تبدیل آنها به کاربریهای جدید مانند مراکز فرهنگی، آموزشی، اقامتگاهها یا حتی بازارهای متنوع شهری، وجود دارد. این انعطافپذیری سبب میشود که کاروانسراها بتوانند در رقابت با مراکز خرید مدرن، همچنان عملکرد اقتصادی و اجتماعی خود را حفظ کنند.
برخلاف نگاه «موزهای» که بنا را از جریان زندگی روزمره جدا میکند و تجربههای موفق محدودی داشته، تداوم کاربری زنده و استفاده روزمره از بنا، باعث حفظ ارتباط آن با جامعه و جلوگیری از فراموشی میشود. کاهش سهم گردشگری بینالمللی در سالهای اخیر نشان داده که بناهای تاریخی صرفاً با تکیه بر کاربری موزهای، بازدهی لازم را ندارند و خطر متروکه شدن آنها افزایش مییابد. در مقابل، تبدیل این بناها به کاربریهای مورد نیاز مردم، همان رویکردی است که نظریههای مرمتی جدید با تأکید بر «حفظ جوهر زندگی»، توصیه میکنند.
نمونههای تاریخی بازارهای سنتی نشان میدهد که انعطافپذیری میتواند به بقا و رونق یک مجموعه کمک کند؛ بسیاری از گذرها و راستهها در بازار، در طول زمان کاربری خود را تغییر دادهاند؛ برای مثال در همدان محلی که زمانی جای فروش کاه یا دباغی بوده، امروز به فروشگاه لوازم خانگی یا میوهفروشی تبدیل شده است. این تغییرات نهتنها مانع از زوال بنا نشدهاند، بلکه باعث شدهاند که روند استفاده فعال و زنده از آنها ادامه داشته باشد؛ بنابراین در شرایطی که امکان حفظ کامل کاربری اصیل فراهم نباشد، اعمال تغییر کاربری با رویکردی اصولی و هماهنگ با ساختار اصلی، میتواند ضامن بقا و حضور فعال کاروانسراها در حیات اقتصادی و اجتماعی شهر باشد.
بازارهای سنتی یکی از برجستهترین نمونههای بناهای تاریخی با بیشترین میزان انعطافپذیری در کاربری هستند؛ این مجموعهها توانستهاند در طول قرنها، خود را با تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منطبق کنند و حتی در رقابت با بزرگترین مراکز خرید مدرن که با فناوریها و سیستمهای نوین جهانی اداره میشوند، جایگاه خود را حفظ کنند.
ویژگی انعطافپذیری بازارهای سنتی موجب شده است که بتوانند کاربریهای گوناگون را در دل خود جای دهند و همواره پاسخگوی نیازهای روز باشند؛ در طول تاریخ بسیاری از تیمچهها و گذرها در بازارها بارها تغییر کاربری دادهاند؛ یک راسته که زمانی محل فعالیت دباغان بوده، در دورهای دیگر به محل فروش مواد غذایی یا کالاهای خانگی تبدیل شده است. این تغییرات همزمان با تحولات اقتصادی و تغییر الگوی مصرف رخ داده، بدون آنکه هویت کلی و پیوستگی کالبدی بازار از بین برود.
همین انعطافپذیری است که نهتنها بازارهای سنتی را در برابر فرسودگی و متروکه شدن محافظت کرده، بلکه آنها را قادر ساخته تا همچنان در زندگی شهری و تعاملات اقتصادی، نقش محوری ایفا کنند. این قابلیت میتواند الگوی ارزشمندی برای احیای کاروانسراها و سایر بناهای تاریخی باشد؛ بناهایی که با تطبیق کاربری و حفظ ساختار اصلی، امکان بازگشت به چرخه فعال اقتصادی و اجتماعی را پیدا خواهند کرد.
* مسئله دیگری که مطرح میشود، مشارکت مردم محلی است؛ چطور میتوان جامعه بومی را وارد فرآیند حفاظت و بهرهبرداری از کاروانسراها کرد تا هم حس تعلق آنها تقویت شود و هم سهمی در منافع اقتصادی داشته باشند؟
برای کشاندن جامعه به سمت مرمتهای خودجوش و مردمی، پیششرط اصلی برداشتن موانع و «سنگها» از مسیر مشارکت است؛ تجربه نشان داده که در محیطی بدون مانع و با نمونههای موفق قابل مشاهده، مردم و سرمایهگذاران محلی بهسرعت وارد عمل میشوند. دولت در این فرآیند نقش «تسهیلگر» دارد؛ یعنی بهجای اجرای مستقیم پروژهها، باید مسیر را هموار، مقررات انعطافپذیر اعمال و تسهیلات اولیهای برای شروع کار فراهم کند.
نمونههای موفق مرمتی مانند احیای بازارهای تاریخی، تبدیل حمامها به رستوران و خانههای تاریخی به سفرهخانهها و بوتیکهتلها بهویژه در همدان طی هفت الی هشت سال گذشته، نشان میدهد که حتی در شرایط دشوار اقتصادی، این جریان میتواند شکل بگیرد و رشد کند. این پروژهها بهعنوان «پروژه محرک توسعه» عمل میکنند؛ یک نقطه موفق کافی است تا اعتماد عمومی و سرمایهگذاران جلب شود و تکثیر این مدل بهصورت طبیعی رخ دهد.
کلید اصلی، ایجاد بازده اقتصادی پایدار در پروژههای مرمتی است. وقتی مردم ببینند احیای یک بنای تاریخی نهتنها هویت و خاطره شهری را حفظ میکند، بلکه درآمدزا است، انگیزهای قوی برای پیوستن به این جریان پیدا میکنند. در چنین شرایطی سیستم دولتی باید فقط مراقب باشد که با اقدامات شتابزده یا تصمیمات ناگهانی، مانع این روند نشود. برای مثال تصمیم یکباره برای جابهجایی یا برچیدن بازاری تاریخی، مانند یک «عمل جراحی سنگین پیوند عضو» بوده که ممکن است پیوند نگرفته و کل سیستم را مختل کند.
برنامهریزی در بافت تاریخی باید بلندمدت باشد؛ حداقل افق 15 تا 20 ساله برای تغییر کاربریها یا تعدیل آنها. این تغییرات باید تدریجی بوده و با ایجاد «تکدانههای موفق اقتصادی» همراه باشند تا مردم مسیر جدید را درک و به سمت آن حرکت کنند.
این رویکرد شبیه اصلاح سبک زندگی بهجای جراحی پُرخطر است؛ خطر کمتر، آسیب حداقلی به بافت تاریخی و افزایش احتمال موفقیت بلندمدت.
حفظ «جوهر زندگی» در بافت تاریخی یعنی زنده نگه داشتن تعاملات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دل این فضاها؛ نه صرفاً حفاظت کالبدی. هر اقدامی که این جوهر را تضعیف کند با نیت توسعه، درنهایت به مرگ تدریجی بنا و ساختار تاریخی منجر خواهد شد؛ بنابراین نقش دولت باید دقیق، حسابشده و محتاطانه باشد و با ایجاد زمینههای اقتصادی و اجتماعی، جریانسازی مردمی را فعال کند تا میراث تاریخی نهتنها حفظ شود، بلکه دوباره به قلب زندگی شهری بازگردد.
* در پایان اگر بخواهید چشماندازی برای 10 سال آینده کاروانسراهای تاریخی همدان ترسیم کنید، آنها را در چه جایگاهی ازنظر گردشگری و میراث فرهنگی میبینید؟
چشمانداز آینده کاروانسراهای همدان در 10 سال پیش رو، بهشدت وابسته به کیفیت و شیوه مدیریت در حوزههای شهری، میراث فرهنگی و برنامهریزی اقتصادی خواهد بود؛ اگر نگاه جاری که متکی بر انتصابات سیاسی و بیارتباط با تخصصهای اصلی است ادامه یابد، احتمال بهبود وضعیت این میراث ارزشمند بسیار پایین خواهد بود. اداره آثار تاریخی، مدیریت شهری و سازمانهای مسئول باید توسط مدیرانی هدایت شوند که علاوهبر گذراندن سلسلهمراتب کارشناسی در همان حوزه، تجربه عملی، شناخت علمی و درک عمیق از ویژگیهای بومی و تاریخی منطقه داشته باشند.
مشکل امروز نه فقط در سطح شهرداری یا میراث فرهنگی، بلکه در شیوه انتخاب مدیران ملی جلوهگر است؛ سالها کارشناسان، بهویژه کارکنان وزارت میراث فرهنگی، خواستار پایان رویکرد سیاسی در انتصابات بودهاند. جابهجایی مدیران غیر متخصص بین حوزههای نامرتبط، باعث میشود تصمیماتی گرفته شود که نهتنها آثار تاریخی و اقتصادی را حفظ نمیکند، بلکه فرصتهای طلایی توسعه پایدار را نیز نابود میکند.
همدان در طول تاریخ سه ستون اقتصادی مهم داشته است؛ فرش، چرم و سفال. هر سه این صنایع، بازار فعال داخلی و بینالمللی داشتهاند و دارای ظرفیت تبدیل شدن دوباره به موتور محرک اقتصاد استان نیز هستند. شواهد تاریخی، ازجمله رقابت اقتصادی آلمان و انگلیس در همدان، سرمایهگذاری سنگین در حوزه فرش و چرم و صادرات گسترده با برند «فرش همدان» یا «چرم همدان»، نشان میدهد این منطقه در قرن گذشته یکی از قطبهای اقتصادی ایران و حتی جهان بوده است. اما امروز نه رشته دانشگاهی تخصصی برای این صنایع وجود دارد و نه ساختار حمایتی پایدار برای بازگرداندن آنها به چرخه تولید و صادرات.
قطع ارتباط دانشگاه با نیازهای اقتصادی بومی، نمونهای روشن از ضعف مدیریت است؛ چگونه میتوان از توسعه گردشگری یا صنایع دستی سخن گفت، وقتی دانشگاه همدان رشته گردشگری، صنایع دستی، فرش، سفال، منبت یا چرم ندارد؟ نبود این رشتهها یعنی فقدان تولید دانش، تربیت متخصص، برگزاری نشستهای علمی و مطالعات کاربردی. این شکاف آموزشی مستقیماً بر کیفیت تصمیمات اقتصادی و مدیریت آثار تاریخی اثر میگذارد.
برای تغییر این مسیر، پیشنهاد میشود ساختار مدیریتی استان و وزارتخانهها موظف شوند رشتههای مرتبط با صنایع بومی را در دانشگاههای استان ایجاد کنند. این تصمیم نباید به درخواست فردی یا بهانههای اداری وابسته باشد، بلکه باید بهعنوان الزام توسعه پایدار در دستور کار استانداری، وزارت علوم و وزارت میراث فرهنگی قرار گیرد. تشکیل کمیته مشترک میان دانشگاه، معاونت اقتصادی استانداری و اداره کل میراث فرهنگی میتواند برنامهای منسجم برای ایجاد این رشتهها، تعریف پروژههای تحقیقاتی و تبدیل کاروانسراهای متروکه به کارگاههای تولید صنایع دستی، ارائه دهد.
کاروانسراها بهعنوان مکانهای تاریخی شکلگیری تجارت و صنایع دستی، میتوانند دوباره به مراکز بزرگ تولید و فروش فرش، چرم و سفال بدل شوند؛ در کنار بازسازی کالبدی، احیای کاربری اقتصادی این بناها ظرفیت آنها را به حداکثر میرساند و زمینه را برای بازگشت سرمایهگذاران داخلی و خارجی، فراهم میکند.
جهان پستمدرن در حوزه مدیریت و برنامهریزی بومی، دقیقاً همین راهکار را توصیه میکند؛ توجه ویژه به ویژگیها، ظرفیتها و تاریخ اقتصادی هر منطقه، بهجای نسخهبرداری کورکورانه از مدلهای جهانی. در این رویکرد، تصمیمگیرندگان باید بهترین شناخت را از فرهنگ، اقتصاد و معماری بومی داشته باشند تا بتوانند طرحهایی هماهنگ با واقعیتهای منطقه اجرا کنند.
بنابراین، آینده 10 سال دیگر همدان و کاروانسراهای آن بستگی کامل به این دارد که آیا مدیریت تخصصی و قدرتمند جایگزین انتصابات سیاسی خواهد شد یا خیر؟
درصورت انتخاب مدیرانی که بر اصول علمی و تجربه میدانی مسلط باشند و با حمایت دانشگاه و بخش خصوصی که بخواهند مسیر احیای صنایع بومی را دنبال کنند، میتوان انتظار داشت کاروانسراها نهتنها از فراموشی نجات یابند، بلکه دوباره به قلب اقتصاد و هویت شهری بازگردند.
* همدان و کاروانسراها؛ انتخاب میان فراموشی یا احیای دوباره
گفتنی است؛ کاروانسراهای همدان، حلقه اتصال گذشته باشکوه این شهر با آیندهای پویا و پایدار هستند. این بناها فراتر از ارزش معماری و زیباییشناسی، زمانی محور مبادلات و تولید صنایع دستی ارزشمند بودند و نقش مستقیم در اقتصاد منطقه داشتند. امروز بخش زیادی از این ظرفیتها خاموش مانده و تنها با نگاه جامع و برنامهریزی بلندمدت، میتوان دوباره چرخه زندگی را در این سازهها فعال کرد.
راهکار عملی، بر سه اصل استوار است؛ نخست، ثبت و شناسایی دقیق همه کاروانسراهای استان و تهیه پروندههای مستند برای جلوگیری از دخل و تصرفهای غیر اصولی، دوم تعریف کاربریهای انعطافپذیر که با نیازهای روز تطبیق داشته باشند و همچنان هویت تاریخی بنا را حفظ کنند و سوم، اتصال این بناها به جریان اقتصادی از طریق صنایع بومی. این پیوند نهتنها ارزش اقتصادی ایجاد میکند، بلکه به ارتقای جایگاه استان در گردشگری ملی و بینالمللی میانجامد.
انتخاب برای آینده کاروانسراها میان فراموشی یا احیا، امروز روی میز تصمیمگیران است. اگر رویکرد مدیریت تخصصی، بومیگرایی و همکاری میان دانشگاه، دولت و مردم تحقق یابد، همدان میتواند به الگویی موفق در احیای میراث تاریخی و توسعه پایدار بدل شود؛ الگویی که در آن کاروانسراها دوباره به قلب تپنده تجارت و زندگی شهری تبدیل شوند.