گروه رسانه ای سپهر

آخرین اخبار:
شناسه خبر:98015
در گفت‌وگو با یک هنرمند مشخص شد؛

کلاش‌بافی در سراشیبی فراموشی

نوایی از کارگاه‌ها بلند نمی‌شود
کلاش‌بافی در سراشیبی فراموشی

کلاش‌بافی، هنر دیرینه مردم اورامانات که زمانی نماد اصالت و زیبایی فرهنگ کردی بود، امروز در سایه بی‌توجهی و رکود اقتصادی، نفس‌های آخر را می‌کشد؛ کفشی که از دل طبیعت زاده شد و با دستان هنرمندان بومی جان گرفت، اکنون قربانی بی‌برنامه بودن و فاصله مردم از سنت شده است. صنعتی که می‌توانست با نوسازی و حمایت، هم اشتغال بیافریند و هم فرهنگ را زنده نگه دارد، اما بی‌صدا به حاشیه حافظه و استفاده محدود در میهمانی‌ها رانده شده است.
کلاش‌بافی یا گیوه‌بافی کردستان، هنری است که ریشه در خاک و فرهنگ مردمان کوهستان دارد؛ هنری که از دل زندگی ساده، اما ژرف و آگاهانه‌ مردم اورامانات و مناطق کردنشین زاده شده و قرن‌ها بازتاب صبر، ظرافت و زیبایی روح آنان بوده است. این کفش محلی، نماد پیوند انسان و طبیعت بوده؛ از نخ‌های تابیده‌شده‌ای که با عشق زنان و مردان روستاها به هم گره می‌خورد، تا زیره‌ای که بر خاک پاک کوهستان قدم و ردی از اصالت برجای می‌گذارد.
در گذشته کلاش نه‌تنها پوششی برای پا، بلکه نمادی از هویت و جایگاه اجتماعی بود؛ کلاش سبک، خُنک و سازگار با اقلیم کوهستانی، با نخ قالی و پنبه طبیعی ساخته می‌شد. هر کلاش روایتی بود از زندگی مشترک زن و مردی هنرمند که با کمترین امکانات، اثری کاربردی و زیبا می‌آفریدند. اما با گذر زمان و دگرگونی الگوهای مصرف، این هنر ناب به حاشیه رفت؛ دست‌های خلاق جای خود را به دستگاه‌ها دادند و ذائقه بازار نیز طعم اصالت را از یاد برد.
بااین‌حال، آینده کلاش می‌تواند تنها در قاب خاطره نماند؛ بهره‌گیری از فناوری‌های نوین طراحی، تولید زیره‌های طبی هوشمند و بازاریابی دیجیتال، می‌تواند سنت را با نیازهای امروز پیوند بزند. اگر نوآوری در خدمت میراث قرار گیرد، کلاش دوباره می‌تواند از کارگاه‌های محلی تا بازارهای جهانی، بدرخشد؛ نمادی از اصالت ایرانی در دل دنیای مدرن. آینده این هنر نه در بازگشت به گذشته، بلکه در ادغام آگاهانه‌ فناوری و فرهنگ است. جایی که ریشه‌های کهن با بال‌های دانش معاصر، به پرواز درمی‌آیند.
متأسفانه درحالی‌ که روزگاری هنر کهنِ کلاش‌بافی زینت‌بخش پای مردمان کُرد و نماد اصالت پوشش در اورامانات بود، امروز بسیاری از کارگاه‌های آن یا تعطیل شده‌اند و یا به مرز نابودی رسیده‌اند. سیداحمد ابراهیمی، یکی از هنرمندان پیشکسوت حرفه کلاش‌بافی (گیوه)، اهل کردستان بوده که سال‌ها از عمر خود را وقف حفظ این هنر کرده است؛ او روایت تلخی از سقوط تدریجی کلاش‌بافی دارد که در ادامه می‌خوانید:
این هنرمند پیشکسوت با اشاره به اینکه آشنایی‌اش با کلاش‌بافی توسط یکی از دوستانش در سال 1382 آغاز شد، گفت: از زمان شیوع کرونا، لغو مراسم‌ عروسی و تغییر عادت مردم در مصرف، جریان عرضه‌ و تقاضا در بازار برهم خورد و صدای چرخ‌های تولید به‌تدریج خاموش شد.
به گفته سیداحمد ابراهیمی، زمانی تولید یک جفت کلاش با هزینه‌ای ناچیز به‌صرفه بود و سودی مناسب با هزینه‌کرد داشت، اما اکنون قیمت فروش با هزینه واقعی تولید، هم‌خوانی ندارد.
این هنرمند پیشکسوت اذعان کرد: اگر محصولی باید با قیمت 6 یا 7 میلیون تومان عرضه شود، در بازار دو میلیون تومان هم خریدار ندارد.
ابراهیمی با بیان اینکه کلاش در نگاه مردم اورامانات تنها یک کفش نبوده بلکه نمادی از فرهنگ بومی و نشانه جایگاه اجتماعی بوده است، اظهار کرد: در گذشته هر خانواده‌ای توان تهیه آن را نداشت و این دست‌دوز سنتی در مراسم رسمی و آیینی، معنا و منزلتی خاص داشت؛ اما اکنون جایگاه فرهنگی آن نیز کم‌رنگ شده است. مردمی که روزگاری کفش‌های کلاش را در کوچه و دشت می‌پوشیدند، امروز آن را تنها در عروسی‌ها و جشن‌های معدود تشریفاتی می‌بینند.
این هنرمند پیشکسوت با حسرت از روزگاری یاد کرد که زنان و مردان در کنار هم به تولید کلاش مشغول بودند ابراز کرد: مردان زیره را می‌دوختند و زنان با حوصله، رویه را می‌بافتند. فرآیندی که گاه نزدیک به چندین روز طول می‌کشید؛ برای بافت رویه کلاش‌، از نوع خاصی نخ که برای قالی‌بافی استفاده می‌شود، بهره می‌برند.
وی در ادامه عنوان کرد: هرچند ابزار مدرن و دستگاه‌های ساده امروز تا حدی سرعت تولید را بالا برده‌اند، اما به همان نسبت بازار را نیز اشباع و با پایین آوردن قیمت، کار را بی‌ارزش کرده‌اند.
از نگاه این هنرمند، مشکل تنها در رکود تقاضا نیست؛ بی‌توجهی نهادهای متولی صنایع ‌دستی به پژوهش، آموزش و حمایت مالی از نوآوری نیز به نابودی این هنر اصیل دامن زده است.
ابراهیمی معتقد است: یکی از دلایل اُفت استفاده مردم از کلاش، باور عمومی به «غیر طبی و مضر بودن کلاش برای زانو و کمر» است و اگر پشتوانه علمی و طراحی نوینی وجود داشت، می‌شد با تغییر در فرم و زیره، استفاده از آن را احیا کرد.
این هنرمند پیشکسوت طرحی اولیه برای طبی‌سازی کلاش دارد اما معتقد است: هزینه آزمایش، مواد و پژوهش آن سنگین بوده و از توان شخصی خارج است.
وی بر ضرورت بازآفرینی این کفش تأکید کرد و گفت: همان‌طور که هیچ‌کس امروز با اتومبیل 50 سال پیش در خیابان تردد نمی‌کند، نمی‌توان از مردم انتظار داشت محصولی سنتی را بدون تغییر و هم‌خوان کردن با نیاز امروز، مصرف کنند؛ هر سنتی اگر خود را با زمان وفق ندهد، از بین می‌رود.
ابراهیمی در بخش دیگری از گفت‌وگو به دغدغه انتقال تجربه اشاره و از نبود انگیزه در نسل جوان گلایه کرد و افزود: کار سخت است و درآمدی ندارد، پس کسی واردش نمی‌شود؛ سال‌ها کار بی‌پشتوانه و بی‌ثباتی اقتصادی، انگیزه آموزش شاگرد را از میان برده است.
این هنرمند وضعیت کنونی را نمادی از نابه‌سامانی کلان در سیاست‌های حمایتی از صنایع‌ دستی دانست و اظهار کرد: رونق این کار نیازمند مسئولان پیگیر و گوش شنوا است و به نظر من دست‌اندرکاران اداره میراث فرهنگی تنها حقوق‌بگیر هستند و متأسفانه به این کار عِرق ندارند؛ چراکه در این حوزه امکان کارآفرینی زیادی وجود دارد. این حرفه نه نیاز به دستگاه‌های گران دارد و نه به فناوری پیچیده، اما بی‌مهری‌ها آن را از کار انداخته است.
* کلاش در آیینه زمان؛ میراثی که بی‌صدا فراموش می‌شود
کلاش، این کفش سفید و بی‌ادعا که روزگاری رد پای فرهنگ کردستان بر خاک کوه و کمر بود، امروز در برزخ سنت و بی‌برنامگی گرفتار مانده است؛ هنری که با کمترین سرمایه می‌تواند اشتغال بیافریند، هویت قومی را زنده نگه دارد و سندی از تداوم فرهنگ بومی باشد، اکنون زیر غبار بی‌توجهی می‌پوسد. آنچه در دل گفت‌وگو با سیداحمد ابراهیمی آشکار شد، نه ضعف هنرمند، بلکه ضعف ساختار حمایتی است؛ بی‌اعتقادی نهادهای مسئول به احیای صنایع دستی و نبود طرح جامع برای پیوند این هنر با اقتصاد امروز.
در جهانی که فناوری در خدمت بازآفرینی سنت‌ها قرار گرفته، نگاه ما هنوز به صنایع‌ دستی ناپایدار و موسمی است. بسیاری از برنامه‌ها و نمایشگاه‌ها نمادین هستند و هنوز جریان منسجمی برای برندسازی، آموزش تخصصی و ورود به بازار دیجیتال، شکل نگرفته است. این کم‌تحرکی نه از کمبود استعداد، بلکه از فقدان سیاست‌گذاری فرهنگیِ پیگیر ناشی می‌شود؛ جایی که هماهنگی میان هنرمند، دانشگاه و متولی اقتصادی، هنوز حلقه مفقوده زنجیره تولید است.
بااین‌حال، مسیر بازگشت کلاش به چرخه حیات فرهنگی و اقتصادی امکان‌پذیر است. بهره‌گیری از فناوری در طراحی نو، تولید هوشمند، ساخت زیره‌های طبی و عرضه در بستر بازارهای بین‌المللی برخط، می‌تواند این هنر را دوباره بر قله بنشاند. شرط آن، تغییر نگاه از نمایش موقت به راهبرد پایدار است. احیای کلاش درحقیقت احیای ایمان ما به ظرفیت‌های بومی است؛ کاری که هنوز می‌تواند جهان امروز را به اصالت دیروز پیوند زند. کلاش اگر مجال رشد یابد، تنها کفشی سنتی نخواهد بود، بلکه الگویی از اقتصاد فرهنگی پایدار و خودباوری هنرمند ایرانی خواهد شد؛ پژواکی از زمین و زمان که هنوز می‌تواند بر خاک زندگی گام بردارد.

ارسال نظر

سوال: بلندترین حیوان؟ zarafe

*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار