اعتیاد، بیماری روانیِ چندوجهی با ابعاد اجتماعی و فرهنگی است
اعتیاد دیگر نه یک مسئله فردی، بلکه زخمی عمیق بر پیکره جامعه است؛ زخمی که ریشههایش در اقتصاد، فرهنگ، روابط خانوادگی و حتی هویت نسلها امتداد یافته است. امروزه مصرف مواد مخدر و روانگردانها تنها محدود به قشر یا سن خاصی نیست؛ نوجوانان، زنان، تحصیلکردهها و حتی صاحبان مشاغل حرفهای نیز در معرض این دام خاموش قرار گرفتهاند. کاهش سن اعتیاد، تنوع روزافزون مواد و سهولت دسترسی به آنها، نشان میدهد که با پدیدهای چندوجهی و پیچیده روبهرو هستیم که نگاه تکبعدی به آن نهتنها کارساز نیست، بلکه موجب تعمیق بحران میشود.
در چنین شرایطی، نقش علم روانشناسی در شناخت ریشههای فردی و اجتماعی اعتیاد بیش از پیش اهمیت مییابد؛ چراکه اعتیاد، صرفاً یک رفتار انحرافی یا جرم اجتماعی نیست، بلکه نوعی اختلال روانی- زیستی است که عوامل مختلف زیستی، روانی، فرهنگی و اجتماعی در شکلگیری و تداوم آن دخیلاند. از همین منظر، گفتوگو با متخصصان حوزه روانشناسی میتواند نگاهی عمیقتر و علمیتر به این پدیده ارائه دهد.
در همین راستا، سپهرغرب در گفتوگویی تفصیلی با دانشیار روانشناسی دانشگاه پیامنور، به بررسی ابعاد روانی و اجتماعی اعتیاد، روند درمان و بازتوانی معتادان، نقش خانواده و جامعه در پیشگیری و درمان و نیز چالشهای فرهنگی و رسانهای در مواجهه با این آسیب گسترده پرداخته است.
آنچه در ادامه میخوانید ماحصل گفتوگو با وی است:
دکتر نصرالله عرفانی در ابتدای گفتوگو با تأکید بر چندوجهی بودن مسئله اعتیاد گفت: نگاه به اعتیاد متفاوت است و از منظرهای گوناگون میتوان به آن پرداخت. اعتیاد از دید جامعهشناسی، آسیب اجتماعی و از منظر روانشناسی، آسیب روانی است. روانپزشک، فرد معتاد را بیمار میداند و حقوقدان، او را مجرم. در نگاه سیاسی، اعتیاد نوعی توطئه و در نگاه اقتصادی، کسبوکار تلقی میشود، در حالی که معتاد خود را قربانی میبیند؛ بنابراین ما با پدیدهای پیچیده روبهرو هستیم.
وی افزود: بنده بهعنوان روانشناس، اعتیاد را آسیب روانی میدانم، هرچند رویکردهای دیگر را نفی نمیکنم. طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-V-TR)، کسی که دستکم دو مورد از معیارهای ذکرشده مانند مصرف مداوم، تحمل، علائم ترک، وسوسه مصرف و افت عملکرد شغلی و خانوادگی را دارا باشد، مبتلا به اختلال مصرف مواد محسوب شده و شدت اختلال نیز از سطحی تا شدید طبقهبندی میشود.
این استاد دانشگاه با اشاره به تغییر الگوهای مصرف تصریح کرد: امروز شاهد افزایش سرعت شیوع اعتیاد در میان زنان هستیم. سن شروع مصرف به نوجوانی رسیده، سطح تحصیلات معتادان بالا رفته و دامنه مشاغل درگیر، گستردهتر شده، نوع مواد اعتیادآور زیاد و دسترسی به آنها آسانتر شده است. در نتیجه، مواد مخدر امروزی پاسخگوی هر سلیقه و ذائقهای هستند.
عوامل چندوجهی گرایش به مصرف مواد
عرفانی در ادامه درباره علل گرایش به اعتیاد گفت: عوامل مؤثر بر رویآوردن به مواد، چندمتغیری است و نمیتوان تنها یک علت مشخص برای آن یافت. آمادگی جسمی از منظر زیستی، وجود شخصیت آسیبدیده و خودپنداره ضعیف با اعتمادبهنفس پایین، فشارهای خانوادگی، تحصیلی و شغلی، تغییرات سریع اجتماعی و ارزشی، دگرگونی در سبک زندگی و روابط خانوادگی و همچنین تورم و بیکاری، بهویژه در میان جوانان، همگی در بروز این آسیب نقش دارند.
به گفته وی، اعتیاد علاوه بر آسیبهای جسمی، روان فرد را نیز بیمار میکند و کرامت انسانی او را خدشهدار میسازد.
این استاد دانشگاه در این باره توضیح داد: فرد معتاد جایگاه خود را در خانواده از دست میدهد، نمیتواند نقشهای قبلیاش را ایفا کند، احترام فرزندان از میان میرود و در نهایت خانواده فرو میپاشد. کودکان و نوجوانان بیشترین آسیب را میبینند. در محیط کار نیز اعتیاد موجب کاهش عملکرد، بیکاری و در نهایت گرایش به بزهکاری و تکدیگری میشود.
ضرورت درمان سیستمی و چندبعدی
عرفانی بر ضرورت درمان یکپارچه تأکید کرد و گفت: درمان فرد معتاد باید یک درمان سیستمی باشد. سپردن فرد به کمپ و انجام صرفِ سمزدایی جسمی، نتیجهبخش نیست مگر اینکه مداخلات روانشناختی عمیق برای بازسازی شخصیت و ارتقای سلامت روان همزمان انجام شود. همچنین باید با مداخله مددکاری اجتماعی، وضعیت خانوادگی و اقتصادی سامان یابد و جامعه از نظر فرهنگی، معتاد ترککرده را بپذیرد.
وی هشدار داد: درمانهای دارویی صرف فقط وابستگی جسمی را رفع میکنند، اما ضعف شخصیتی و شرایط نامساعد خانوادگی و اجتماعی باعث بازگشت فرد به راه گذشته خود میشود. بدون اصلاح این بسترها، درمان بیبازگشت اعتیاد افسانهای بیش نیست.
دانشیار دانشگاه پیامنور در ادامه به اهمیت نقش خانواده در فرآیند درمان اشاره کرد و گفت: خانوادهها با آگاهی، تعهد، شکیبایی و صبوری میتوانند نقش بیبدیلی در ترک و بازگشت فرد به زندگی سالم ایفا کنند. نهادهایی چون بهزیستی، مراکز بهداشتی، صدا و سیما، مطبوعات و سایر رسانهها نیز باید در آموزش و مهارتآموزی خانوادهها نقش فعالی داشته باشند.
به باور عرفانی، نگاه منفی جامعه به معتادان مانعی جدی در مسیر درمان است. انگ و نگاه طردکننده نهتنها کمکی به درمان نمیکند، بلکه باور معتاد به بهبودی را سست کرده و انگیزهاش را برای ترک از بین میبرد. باید با امیدبخشی و پذیرش اجتماعی، زمینه بازگشت آنان را فراهم کرد.
وی در بخش دیگری از گفتوگو اظهار کرد: نظام آموزشی کشور از مقاطع پیشدبستانی تا دانشگاه باید در پیشگیری اولیه از اعتیاد نقشآفرین باشد. در کنار آموزش رسمی، نهادهای فرهنگی و اجتماعی، بهویژه رسانههای جمعی مانند صدا و سیما و مطبوعات، میتوانند در ارتقای آگاهی عمومی و فرهنگسازی مؤثر باشند.
این استاد دانشگاه در پایان درباره استفاده از متادون و داروهای جایگزین برای ترک اعتیاد گفت: متادوندرمانی طبق دستورالعملهای رسمی تنها باید در مراکز مجاز انجام شود و خوددرمانی یا مداخله افراد غیرمتخصص میتواند خطرناک باشد. در کنار درمان دارویی، شیوههایی مانند ماتریکس، انجمن معتادان گمنام (NA)، اجتماع درمانمدار و درمانهای روانشناختی مانند روانکاوی، شناختدرمانی و رفتاردرمانی نیز میتوانند اثربخش باشند.
اعتیاد؛ اختلالی انسانی که درمان آن در درک، حمایت و اصلاح ساختارهای اجتماعی است
در پایان بابد گفت؛ آنچه از سخنان دکتر نصرالله عرفانی برمیآید، این است که اعتیاد در ایران امروز، صرفاً یک معضل بهداشتی یا رفتاری نیست؛ بلکه ساختاری چندلایه دارد که در روان فرد و بستر اجتماعی او ریشه دوانده است. این پدیده در نقطه تلاقی اقتصاد، فرهنگ، سیاست و خانواده قرار گرفته و برای مواجهه با آن، نگاه بخشی و جزئینگر کارایی ندارد. درمان یک معتاد بدون ترمیم روان، خانواده و موقعیت اجتماعی او، به تعبیر عرفانی، درمانی ناقص است و جامعهای که تنها به «سمزدایی» فکر میکند، از درمان واقعی غافل مانده است.
در این گفتوگو، تصویر روشنی از اعتیاد بهعنوان «اختلالی انسانی» ترسیم شد؛ اختلالی که قربانیانش بیش از آنکه سزاوار قضاوت باشند، نیازمند درک، پذیرش و حمایتاند. عرفانی با صراحت تأکید کرد که خانواده و رسانه، دو بازوی اصلی در پیشگیری و بازتوانیاند و بدون اصلاح نگرش فرهنگی جامعه نسبت به معتادان، هیچ برنامهای پایدار نخواهد ماند.
نگارنده بر این باور است که سیاستگذاری در حوزه اعتیاد باید از مرز درمان فردی فراتر رود و به یک برنامه جامع بازاجتماعیسازی و ارتقای سلامت روان ملی تبدیل شود. در این مسیر، رسانهها میتوانند نقش مؤثر خود را نه صرفاً در هشداردهی، بلکه در بازنمایی درست واقعیت و آموزش عمومی ایفا کنند؛ چراکه هر اقدام آگاهانه در این بخش میتواند گامی باشد برای بازگرداندن کرامت به انسانی که در چرخه اعتیاد گرفتار آمده است.
در نهایت، اگر جامعه بتواند به جای طرد، درک و به جای قضاوت، یاری کند، شاید بتوان امید داشت که اعتیاد از چهرهای جرمانگارانه به مسئلهای انسانی تبدیل شود؛ مسئلهای که راه حل آن نه در مرزها و کمپها، بلکه در عمق آگاهی، همدلی و اصلاح ساختارهای روانی و اجتماعی نهفته است.