شناسه خبر:98314
نهضت مطالبه حقوق زنان از غرب
حضرت آیتالله خامنهای در سالهای اخیر با اشاره به وضعیت کنونی جهان غرب، تمدن مادی و غربی را در مسیر زوال و فرسایش دانسته و تأکید کردند که نشانههای این انحطاط بهتدریج آشکار میشود؛ موضوعی که حتی اندیشمندان غربی نیز آن را تصدیق کردهاند. ایشان این روند را یکی از عوامل امیدبخش برای آینده تمدن اسلامی توصیف میکنند: «امروز دنیای غرب در بنبست فکری و بنبست تئوریک است؛ خیلی از مسائل دنیا برایشان غیر قابل توجیه است، غیر قابل فهم است؛ با آن نگاه لیبرال ـ دموکراسی که اینها داشتند نمیسازد خیلی از این چیزهایی که امروز در دنیا هست. اما برای ما نه، برای ما همهچیز قابل حل است. نقش انسان، نقش اراده انسان، نقش توکل به خدا، نقش حرکت تاریخ، مسئله مهدویت و آینده قطعی اسلام، یک چیزهایی است که برای ما روشن است، برای آنها [نه]؛ ندارند، فاقدند، دستشان خالی است.» 1401/06/12
همایش «ما و غرب؛ در آراء و اندیشه حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای» از آبانماه سال گذشته با برگزاری پیشنشستهایی کار خود را آغاز کرد و اختتامیه آن 19 آبانماه با حضور چهرههای مختلف علمی و بینالمللی برگزار میشود.
محورهای اصلی که در طول یکسال گذشته این همایش در نشستهای مختلف داخلی و خارجی به آن پرداخته عبارتند از؛ «چیستی تمدن غرب و بایستههای شناخت آن، ماهیت استعماری غرب و سیر تطور تاریخی و انواع آن، راهبردها، راهکارها، روشها و عوامل غرب در سلطه بر جهان، کشورهای استعمارگر و پیشینه استعماری آنها و مناطق تحت استعمار و سلطه آنان، انقلابهای ضد استعماری در جهان، ظرفیتهای تمدنی ایران در مواجهه با سلطه و استعمار غرب، راهبردها، راهکارها، روشها و عوامل سلطه و استعمار غرب در ایران، دکترین مقاومت و نهضتهای دینی ضد سلطه و استعماری در ایران، شخصیتهای ضد سلطه و استعماری در ایران، انقلاب اسلامی، مبانی و راهبردهای استعمارزدایی و الگوی مقابله با نظام سلطه، ماهیت سلطهگری و استعماری رژیم صهیونیستی اسرائیل، ماهیت سلطهگری و استعماری آمریکا».
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در پرونده «ما و غرب» در گفتوگو با خانم دکتر فائزه عظیمزاده اردبیلی، عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق (ع) نگاه فلاسفه و مکاتب غربی به مسئله زن را بررسی کرده است.
*یکی از مقولات مهمی که در نقد غرب باید مورد توجه قرار گیرد مقوله جایگاه و نگاه به زن و خانواده است. برای ما در این باره توضیح دهید و اینکه چارچوبهای اصلی نگاه غربی به زن چیست؟
از فلاسفه و متفکران باستان تا فلاسفه و متفکران معاصر غربی، اعتقادشان در مورد زن این است که زن موجود دست دوم، شهروند منفعل، عامل گناه نخستین و فاقد استقلال مدنی، حقوقی و سیاسی است. کنشگر نیست و در حقیقت این زن است که عامل انحراف، فساد و تباهی در جامعه است و حتی در فلسفه کانتی که امروزه سرلوحه نظامهای حقوقی غربی است، این موارد کاملاً آشکار است.
«کانت» بهعنوان یکی از فیلسوفان اصلی فلسفه حقوق غرب، نگاهش به زن این است که زن اصلاً نمیتواند اهل تفکر، خرد، مدیریت و تدبیر باشد و باید فقط زیردست و جنس سافل باقی بماند. این موضوع نشان میدهد که نگاه اندیشمندان غربی در این زمینه باعث شد که یک باره درسال 1870 میلادی به بعد، ظهور و بروز یک نحله و نهضت فکری به نام فمینیست شکل بگیرد که برای رسیدن به آزادی کاذب، تمام باورهای متفکران و فیلسوفان غربی را تخریب و با آن مقابله میکند و این افراط و تفریط در تبیین هویت زنان و شخصیت آنها در غرب، آنها را به ورطه نیستی میکشاند.
برای اینکه نگاه غرب و گفتمان غربی در مورد الگو و منزلت زن تبیین شود، آرای «فریدریش ویلهلم نیچه» فیلسوف آلمانی را بررسی میکنیم که در سال 1844 میلادی متولد شده است. نیچه اهانتهای زیادی را به هویت و شخصیت زنان میکند و نگاه حقیرانهای به آنها دارد. از نظر او زن، حیوانی با گیسوان بلند و عقلی ناقص است و معتقد است که زنان، تنها برای تأمین نیازهای جنسی و مادی خودشان تلاش میکنند و تفکر، هدایتگری و ویژگیهای عقلانیت در وجود زنان وجود ندارد.
نیچه اَبَرانسان را اینگونه معرفی میکند که دارای فکر، اندیشه و رشد و حرکت رو به جلو است و زن بهدلیل نداشتن عمق در کلامش، نمیتواند یک اَبَرانسان باشد. اما نیچه در یک تناقضی در جای دیگر، زن آرمانی را زنی میداند که پرورشدهنده اَبَرانسان است.
اینجا سوأل پیش میآید که زنی که از نگاه نیچه، دارای قدرت تعقل، اندیشه و هدایتپذیری نیست، چگونه میتواند اَبَرانسان تولید کند و این تناقضی است که نیچه به آن مبتلا میشود که در کتاب چنین گفت زرتشت و در کتب دیگرش، صریحاً این مسئله را مطرح میکند که زنان، قوای عقلانی و فکری و اندیشه عمیق ندارند و طبیعت انسانهایی مثل زن، تنها برای کینهتوزی، انحراف اخلاقی و ارضای غرایز جنسی است. کتابهای مختلفی از نیچه مانند انسان بسیار انسانی، چنین گفت زرتشت، زایش تراژدی و فراسوی نیک و بد منتشر شده که این کتب، دیدگاه نیچه در مورد زن را تبیین میکنند.
*طرفداران آزادی زنان در غرب چه دیدگاهی دارند؟
گروهی از طرفداران آزادی در غرب که معتقد به لیبرالیسم هستند، بهدنبال تحقق آزادی مطلق انسان و روابط بیمرز و فاقد اخلاق و چهارچوب یک انسان هستند. در بین دیدگاه لیبرالها، دیدگاه لیبرالترینها را میبینیم. لیبرالترینها، حتی در ساحتهای شئون زندگی انسان و روابط خانوادگی، آنقدر آزادی را فراتر از مرز تعریف میکنند که برای دولت و حاکمیت هم حق ورود به نهاد خانواده را قائل نیستند و معتقدند که خانواده، از مرزهای آزادی بیشماری برخوردار است.
بدیهی است که در نگاه لیبرالیستی، آزادی به معنای شکستن مرزهای اخلاقی، اعتقادی و تعدّی به حریم طرف مقابل است. با این تفاوت که انسانها حق دارند به هر شکلی که مایل هستند زندگی و قانونشکنی کنند و تابع هیچ ضابطه، قانون و دستوری در نظام اخلاقی، اجتماعی، در تعامل با مردم، محیط کار و اطرافیان نباشند. این آزادی به این معنا است که انسان اختیار هرگونه تصمیم، تغییر و روش و منش را دارد. بدیهی است که حتی در نظامهای دموکراسی و غربی هم برای مدل حکمرانی و حضور در جامعه، ضوابط و مقرراتی وضع میشود و انسانها باید به قانون احترام بگذارند و این لیبرالیسم به معنای آزادی مطلق، چه برای زنان و چه برای مردان، شکستن مرزهای اخلاقی و انسانی را در پی دارد.
ما در جامعهای زیست میکنیم که بهدلیل اجتماعی بودن، نمیتوانیم بدون افراد جامعه به حیات خود ادامه دهیم و برای برای برقراری نظم، امنیت و یک رابطه دوسویه با افراد جامعه، نیازمند قانون هستیم و آزادی ما تا حدی قابل قبول است که موجب سلب آزادی، امنیت و اختیار دیگران نشود. پس آزادی ما بیحد و حصر نیست و این آزادی چه در زمینه اندیشه، فکر و انتخاب، چه در زمینه مسائل اقتصادی و چه در زمینه اخلاقی و پوشش و امثالهم، باید دارای چهارچوب باشد.
لیبرالها در دنیای غرب، زمانی که پدیده آزادی زنان را مطرح کردند، در آرا و عقاید «مری ولستون کرافت»، «بتی فریدان»، «جودیت باتلر»، «سیمون دو بووار»، «جیمز میل» و امثالهم، ما متوجه میشویم که هدف اینها از آزادی، برقراری روابط غیراخلاقی در جامعه است. چراکه تا قبل از این حتی در جامعه اروپا و آمریکا، برقراری روابط غیراخلاقی و نامشروع عمل مجرمانه محسوب میشد و غربیها با مطرح کردن آزادی زنان و بهدنبال آن مالکیت بر تن، آزادی صنعت روسپیگری در جامعه را ترویج کردند و رواج رابطه نامشروع و غیراخلاقی و فرازناشویی و همچنین آزادی در نحوه پوشش و تعامل در جامعه، جامعه غرب را به یک نوع ازهمگسیختگی اعتقادی، اخلاقی و خانوادگی کشاند و افول خانواده را بهدنبال داشت.
چراکه بهدنبال ترویج لیبرالیسم جنسی، امروز در دنیای غرب ما شاهد آنارشیسم جنسی به معنای هرج و مرج جنسی هستیم. این مسئله دارای آثار وضعی است و میتواند آینده انسانها را به مخاطره بیندازد. ترویج روابط نامشروع و بهدنبال آن تولید فرزندان نامشروع، امنیت اخلاقی و انجام امور صالح و طیب را در جامعه به مخاطره میاندازد. میل به بدی، کینهتوزی و انتقام، در نسل آینده شکل میگیرد اما نسل مطهر، نسل مهذب، نسلی که پاک است و طهارت مولد دارد، قطعاً هرکجای دنیا که باشد، میتواند آیندهساز جامعه بشری باشد.
امروز با اسم آزادی زنان، آنها را وارد یک صنعت اقتصادی کردهاند، کما اینکه در دنیا، پدیده شوم روسپیگری بهعنوان یک صنعت خطاب میشود. به این دلیل که برای دستهای پشت پرده، سودآوری اقتصادی دارد. زنان بهعنوان منابع اقتصادی بهرهور و سرمایهدار، در دنیا معرفی میشوند. کارگران بیجیره و مواجبی که هم بردگی جنسی میکنند و هم به دستمزد کم راضی هستند و هم از زیباییهای آنها میتوان برای فروش کالاها استفاده کرد. کما اینکه در خیابانها، فرودگاها، در بسیاری از بزرگراهها، در ممالک اروپایی و آمریکایی، شاهد تصاویر مستهجنی هستیم که به اسم آزادی زن، زنانگی زن را به فروش میگذارند و زن ابزار و تنانگی و زنانگی، کالای اقتصادی میشود.
*این آزادی در نظامهای دینی و فرهنگ اسلامی چگونه مدنظر قرار گرفته است؟
آزادی برای زن حق و جزو حقوق اساس اوست. در تعالیم دینی ما، آزادی برای مرد و زن وجود دارد و هر دو از آزادی برخوردارند. آزادی اندیشه، انتخاب، همسر و تصمیمگیریها و کنشگریهای اجتماعی، نمونههایی از آزادیهایی هستند که وجود دارند. در تعالیم ما آزادی به معنای اینکه انسان مرزهای اخلاقی را نشکند ولی حق انتخاب، اختیار، تصمیمگیری و تصمیمسازی داشته باشد، نهتنها وجود دارد بلکه توصیه شده و در آیات در قالب «افلا تتفکرون» و «افلا یتدبرون» قرآن ما را به این تفکر و تدبر دعوت میکند و این موضوع فراجنسیتی است.
آزادی در نهاد خانواده دینمدار، یک امر مسلم و فراجنسیتی است. آزادی مرد تا آنجایی است که امنیت روانی افراد خانواده و امنیت اخلاقی، را به مخاطره نیاندازد و عاطفه و نیازهای اقتصادی و جنسی افراد خانواده بهدرستی و در یک فضای پاک تأمین شود. آزادی زن هم به همین صورت است. تفاوت اساسی در حقوق زن و مرد در این زمینه وجود ندارد. جالب اینجاست که در ادوار گذشته اروپای قدیم، زنان با پوشش بلند، کلاه بر سر و تحت عنوان لباسهای کلئوپاترایی، کاملاً پوشیده بودند و فقط بخش کوچکی از موها و صورت پیدا بود، اما در یک حلقه مفقوده تاریخی، متأسفانه عریانی و برهنگی جزوی از لایف استایل و سبک زندگی غربی مطرح میشود و هرچه انسانها برهنهتر و عریانتر باشند، آنها را متمدنتر معرفی میکنند. در حالی که نماد تمدن و فرهنگ، فرهیختگی، التزام به اخلاقیّات و رفتارهای متجانس و موزون و متعادل است، نه رفتارهای ناهنجار و غیر متعادل و دنیای غرب برای به چالش کشیدن باورها و اعتقادات انسانها در جوامع مسلمان و غیرمسلمان، با ترویج عریانی و با تشکیل جلسات متعدد لابی صهیونیستها، در کانونهای سری فراماسونری، پدیده کابالیسم به معنای ژندهپوشی و پاره پوشیدن و لباسهای پاره را در دنیا مد کردند و افراد باید بابت این لباسهای پاره و پوسیده، هزینههای گزافی را متحمل شوند. این یکی از مظاهر تولید گفتمان نادرست است که برای شکلگیری یک الگوی رفتاری نامتجانس و نامتعارف در دنیای غرب برای زنان، دختران جوان و مردان جوان بهوجود آمده است.
زمانی که متفکران غربی پدیده آزادی زنان را تبیین میکنند، مثلاً سیمون دو بووار که رهبر فمنیستهای جهان است در سال 1947، کتاب جنس دوم را به نگارش درمیآورد و در آنجا بیان میکند که تا زمانی که زنان به آزادی مطلق جنسی نرسیدهاند و مفهوم مادری، همسری و وفاداری وجود دارد، زنان نمیتوانند به آزادی مطلق جنسی برسند و باید با پدیده تعهد، وفاداری، ایثار و گذشت مبارزه کرد و از سوی دیگر پدیده رفتارهای غیراخلاقی را بین افراد خانواده ترویج کرد.
بر اساس عقاید سیمون دو بووار، سینگل کلابها در دنیای غرب تشکیل شد که زنان هم بتوانند مادری کنند هم بتوانند دو الی سه روز در طول هفته از روابط آزاد جنسی بدون التزام جنسی به همسر، برخوردار شوند و در حقیقت این موضوع همان ترویج روابط روسپیگری بود و این نشانگر این مسئله است که زنان در مجامع غربی اجازه عریانی دارند، ولی مرد اگر در جامعه عریان ظاهر شود، مورد موأخذه قرار میگیرد. پس مشخص است که پدیده پوشش عریان و نیمهعریان در دنیای غرب، ملتزم کردن زنان به حیازدایی و عفافزدایی و رفتارهای فرازناشویی جهت برهم زدن موازنه مادری، همسری و فرزندی است.
*الگوی نظام جمهوری اسلامی ایران با عنایت به آنچه که در مورد جایگاه زن در نظام دینی و اسلامی تصریح کردید چگونه باید باشد؟
رهبر معظم انقلاب تأکید دارند که ما الگوی اول غربی و الگوی زن در شرق سنتی را نمیخواهیم و الگوی ما الگوی سوم است. ایشان دو سال قبل در دیدار بانوان، مسئلهای را مطرح کردند و فرمودند، در این الگو زنان خانهنشین نیستند، دارای کنشگری هستند، مادری و خانهداری میکنند و وظایف همسری خود را انجام میدهند، تحصیل میکنند و مدیر این برنامهریزی و سیاستگذاری در نهاد خانواده، زن است و اسلام این اختیار را به بانوان داده است. ما زن خانهدار میخواهیم نه زن خانهنشین. در الگوی سوم، زنان دارای مبانی رفتاری و چهارچوب اخلاقی و اعتقادی هستند و فرزندان خود را دوست دارند و به همسرشان خیانت نمیکنند.
اصل مهرورزی در الگوی سوم، در دستان مادر است. اصل فرزندآوری و چند فرزندپروری در ایده و فکر و قلب مادر خَلَجان میکند و به همین دلیل است که مادر با نشاط، برنامهریز و متوکل به خدا، مادری است که هم تحصیلکرده و هم مادری کرده است، هم چند فرزندپروری را تجربه میکند و هم به فرزندانش درس مقاومت، استقامت، اخلاق و رفتار را آموزش میدهد. هم در کنار همسرش بانویی نمونه، مونس و مشاوری در دردها، مشکلات و شادیها و لبخندهاست. این الگوی سوم است که ما باید این مطلب را از دنیای غرب مطالبهگری کنیم نه اینکه منتظر بمانیم که آنها سوأل کنند، شبهه مطرح نمایند و ما به شبهات پاسخ دهیم.
حقوق اساسی زن و مرد در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، برابر است. چراکه صحبتهای ایشان، منطق و پشتیبانش، قرآن کریم است. این قرآن کریم است که حقوق زن و مرد را برابر میداند. خداوند متعال در آیه 35 سوره مبارکه احزاب، 10 مؤلفه انسان کامل را معرفی میکند که این 10 مؤلفه در زن و مرد مشترک است و زنان میتوانند در عرصههای مختلف اخلاقی، اقتصادی، عرفانی، معرفتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، کنشگری کنند و عبد مخلص خدا باشند و به درجات بالای ایمانی و سلم رفتاری و سلم معنوی برسند. انالمسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات، این رسیدن به مدارج سلمی و مدارج ایمانی، دو مؤلفه از 10 مؤلفهای است که خداوند در آیه 35 سوره احزاب معرفی کرده است.
ما متقاضی مطالبه حق زنان مظلوم در جهان هستیم. زن باورمند و هدفمند، بانویی است که همه وظایف خودش را مدیریت و افراط و تفریط نمیکند. او بانوی درخشندهای خواهد بود که الگوی خود را حضرت صدیقه اطهر سلاماللهعلیها قرار میدهد که در زمینههای مختلف به برتری رسید و اسوه همه انبیاء و اولیایی شد که مرد هستند.
همایش «ما و غرب؛ در آراء و اندیشه حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای» از آبانماه سال گذشته با برگزاری پیشنشستهایی کار خود را آغاز کرد و اختتامیه آن 19 آبانماه با حضور چهرههای مختلف علمی و بینالمللی برگزار میشود.
محورهای اصلی که در طول یکسال گذشته این همایش در نشستهای مختلف داخلی و خارجی به آن پرداخته عبارتند از؛ «چیستی تمدن غرب و بایستههای شناخت آن، ماهیت استعماری غرب و سیر تطور تاریخی و انواع آن، راهبردها، راهکارها، روشها و عوامل غرب در سلطه بر جهان، کشورهای استعمارگر و پیشینه استعماری آنها و مناطق تحت استعمار و سلطه آنان، انقلابهای ضد استعماری در جهان، ظرفیتهای تمدنی ایران در مواجهه با سلطه و استعمار غرب، راهبردها، راهکارها، روشها و عوامل سلطه و استعمار غرب در ایران، دکترین مقاومت و نهضتهای دینی ضد سلطه و استعماری در ایران، شخصیتهای ضد سلطه و استعماری در ایران، انقلاب اسلامی، مبانی و راهبردهای استعمارزدایی و الگوی مقابله با نظام سلطه، ماهیت سلطهگری و استعماری رژیم صهیونیستی اسرائیل، ماهیت سلطهگری و استعماری آمریکا».
به همین مناسبت رسانه KHAMENEI.IR در پرونده «ما و غرب» در گفتوگو با خانم دکتر فائزه عظیمزاده اردبیلی، عضو هیئتعلمی دانشگاه امام صادق (ع) نگاه فلاسفه و مکاتب غربی به مسئله زن را بررسی کرده است.
*یکی از مقولات مهمی که در نقد غرب باید مورد توجه قرار گیرد مقوله جایگاه و نگاه به زن و خانواده است. برای ما در این باره توضیح دهید و اینکه چارچوبهای اصلی نگاه غربی به زن چیست؟
از فلاسفه و متفکران باستان تا فلاسفه و متفکران معاصر غربی، اعتقادشان در مورد زن این است که زن موجود دست دوم، شهروند منفعل، عامل گناه نخستین و فاقد استقلال مدنی، حقوقی و سیاسی است. کنشگر نیست و در حقیقت این زن است که عامل انحراف، فساد و تباهی در جامعه است و حتی در فلسفه کانتی که امروزه سرلوحه نظامهای حقوقی غربی است، این موارد کاملاً آشکار است.
«کانت» بهعنوان یکی از فیلسوفان اصلی فلسفه حقوق غرب، نگاهش به زن این است که زن اصلاً نمیتواند اهل تفکر، خرد، مدیریت و تدبیر باشد و باید فقط زیردست و جنس سافل باقی بماند. این موضوع نشان میدهد که نگاه اندیشمندان غربی در این زمینه باعث شد که یک باره درسال 1870 میلادی به بعد، ظهور و بروز یک نحله و نهضت فکری به نام فمینیست شکل بگیرد که برای رسیدن به آزادی کاذب، تمام باورهای متفکران و فیلسوفان غربی را تخریب و با آن مقابله میکند و این افراط و تفریط در تبیین هویت زنان و شخصیت آنها در غرب، آنها را به ورطه نیستی میکشاند.
برای اینکه نگاه غرب و گفتمان غربی در مورد الگو و منزلت زن تبیین شود، آرای «فریدریش ویلهلم نیچه» فیلسوف آلمانی را بررسی میکنیم که در سال 1844 میلادی متولد شده است. نیچه اهانتهای زیادی را به هویت و شخصیت زنان میکند و نگاه حقیرانهای به آنها دارد. از نظر او زن، حیوانی با گیسوان بلند و عقلی ناقص است و معتقد است که زنان، تنها برای تأمین نیازهای جنسی و مادی خودشان تلاش میکنند و تفکر، هدایتگری و ویژگیهای عقلانیت در وجود زنان وجود ندارد.
نیچه اَبَرانسان را اینگونه معرفی میکند که دارای فکر، اندیشه و رشد و حرکت رو به جلو است و زن بهدلیل نداشتن عمق در کلامش، نمیتواند یک اَبَرانسان باشد. اما نیچه در یک تناقضی در جای دیگر، زن آرمانی را زنی میداند که پرورشدهنده اَبَرانسان است.
اینجا سوأل پیش میآید که زنی که از نگاه نیچه، دارای قدرت تعقل، اندیشه و هدایتپذیری نیست، چگونه میتواند اَبَرانسان تولید کند و این تناقضی است که نیچه به آن مبتلا میشود که در کتاب چنین گفت زرتشت و در کتب دیگرش، صریحاً این مسئله را مطرح میکند که زنان، قوای عقلانی و فکری و اندیشه عمیق ندارند و طبیعت انسانهایی مثل زن، تنها برای کینهتوزی، انحراف اخلاقی و ارضای غرایز جنسی است. کتابهای مختلفی از نیچه مانند انسان بسیار انسانی، چنین گفت زرتشت، زایش تراژدی و فراسوی نیک و بد منتشر شده که این کتب، دیدگاه نیچه در مورد زن را تبیین میکنند.
*طرفداران آزادی زنان در غرب چه دیدگاهی دارند؟
گروهی از طرفداران آزادی در غرب که معتقد به لیبرالیسم هستند، بهدنبال تحقق آزادی مطلق انسان و روابط بیمرز و فاقد اخلاق و چهارچوب یک انسان هستند. در بین دیدگاه لیبرالها، دیدگاه لیبرالترینها را میبینیم. لیبرالترینها، حتی در ساحتهای شئون زندگی انسان و روابط خانوادگی، آنقدر آزادی را فراتر از مرز تعریف میکنند که برای دولت و حاکمیت هم حق ورود به نهاد خانواده را قائل نیستند و معتقدند که خانواده، از مرزهای آزادی بیشماری برخوردار است.
بدیهی است که در نگاه لیبرالیستی، آزادی به معنای شکستن مرزهای اخلاقی، اعتقادی و تعدّی به حریم طرف مقابل است. با این تفاوت که انسانها حق دارند به هر شکلی که مایل هستند زندگی و قانونشکنی کنند و تابع هیچ ضابطه، قانون و دستوری در نظام اخلاقی، اجتماعی، در تعامل با مردم، محیط کار و اطرافیان نباشند. این آزادی به این معنا است که انسان اختیار هرگونه تصمیم، تغییر و روش و منش را دارد. بدیهی است که حتی در نظامهای دموکراسی و غربی هم برای مدل حکمرانی و حضور در جامعه، ضوابط و مقرراتی وضع میشود و انسانها باید به قانون احترام بگذارند و این لیبرالیسم به معنای آزادی مطلق، چه برای زنان و چه برای مردان، شکستن مرزهای اخلاقی و انسانی را در پی دارد.
ما در جامعهای زیست میکنیم که بهدلیل اجتماعی بودن، نمیتوانیم بدون افراد جامعه به حیات خود ادامه دهیم و برای برای برقراری نظم، امنیت و یک رابطه دوسویه با افراد جامعه، نیازمند قانون هستیم و آزادی ما تا حدی قابل قبول است که موجب سلب آزادی، امنیت و اختیار دیگران نشود. پس آزادی ما بیحد و حصر نیست و این آزادی چه در زمینه اندیشه، فکر و انتخاب، چه در زمینه مسائل اقتصادی و چه در زمینه اخلاقی و پوشش و امثالهم، باید دارای چهارچوب باشد.
لیبرالها در دنیای غرب، زمانی که پدیده آزادی زنان را مطرح کردند، در آرا و عقاید «مری ولستون کرافت»، «بتی فریدان»، «جودیت باتلر»، «سیمون دو بووار»، «جیمز میل» و امثالهم، ما متوجه میشویم که هدف اینها از آزادی، برقراری روابط غیراخلاقی در جامعه است. چراکه تا قبل از این حتی در جامعه اروپا و آمریکا، برقراری روابط غیراخلاقی و نامشروع عمل مجرمانه محسوب میشد و غربیها با مطرح کردن آزادی زنان و بهدنبال آن مالکیت بر تن، آزادی صنعت روسپیگری در جامعه را ترویج کردند و رواج رابطه نامشروع و غیراخلاقی و فرازناشویی و همچنین آزادی در نحوه پوشش و تعامل در جامعه، جامعه غرب را به یک نوع ازهمگسیختگی اعتقادی، اخلاقی و خانوادگی کشاند و افول خانواده را بهدنبال داشت.
چراکه بهدنبال ترویج لیبرالیسم جنسی، امروز در دنیای غرب ما شاهد آنارشیسم جنسی به معنای هرج و مرج جنسی هستیم. این مسئله دارای آثار وضعی است و میتواند آینده انسانها را به مخاطره بیندازد. ترویج روابط نامشروع و بهدنبال آن تولید فرزندان نامشروع، امنیت اخلاقی و انجام امور صالح و طیب را در جامعه به مخاطره میاندازد. میل به بدی، کینهتوزی و انتقام، در نسل آینده شکل میگیرد اما نسل مطهر، نسل مهذب، نسلی که پاک است و طهارت مولد دارد، قطعاً هرکجای دنیا که باشد، میتواند آیندهساز جامعه بشری باشد.
امروز با اسم آزادی زنان، آنها را وارد یک صنعت اقتصادی کردهاند، کما اینکه در دنیا، پدیده شوم روسپیگری بهعنوان یک صنعت خطاب میشود. به این دلیل که برای دستهای پشت پرده، سودآوری اقتصادی دارد. زنان بهعنوان منابع اقتصادی بهرهور و سرمایهدار، در دنیا معرفی میشوند. کارگران بیجیره و مواجبی که هم بردگی جنسی میکنند و هم به دستمزد کم راضی هستند و هم از زیباییهای آنها میتوان برای فروش کالاها استفاده کرد. کما اینکه در خیابانها، فرودگاها، در بسیاری از بزرگراهها، در ممالک اروپایی و آمریکایی، شاهد تصاویر مستهجنی هستیم که به اسم آزادی زن، زنانگی زن را به فروش میگذارند و زن ابزار و تنانگی و زنانگی، کالای اقتصادی میشود.
*این آزادی در نظامهای دینی و فرهنگ اسلامی چگونه مدنظر قرار گرفته است؟
آزادی برای زن حق و جزو حقوق اساس اوست. در تعالیم دینی ما، آزادی برای مرد و زن وجود دارد و هر دو از آزادی برخوردارند. آزادی اندیشه، انتخاب، همسر و تصمیمگیریها و کنشگریهای اجتماعی، نمونههایی از آزادیهایی هستند که وجود دارند. در تعالیم ما آزادی به معنای اینکه انسان مرزهای اخلاقی را نشکند ولی حق انتخاب، اختیار، تصمیمگیری و تصمیمسازی داشته باشد، نهتنها وجود دارد بلکه توصیه شده و در آیات در قالب «افلا تتفکرون» و «افلا یتدبرون» قرآن ما را به این تفکر و تدبر دعوت میکند و این موضوع فراجنسیتی است.
آزادی در نهاد خانواده دینمدار، یک امر مسلم و فراجنسیتی است. آزادی مرد تا آنجایی است که امنیت روانی افراد خانواده و امنیت اخلاقی، را به مخاطره نیاندازد و عاطفه و نیازهای اقتصادی و جنسی افراد خانواده بهدرستی و در یک فضای پاک تأمین شود. آزادی زن هم به همین صورت است. تفاوت اساسی در حقوق زن و مرد در این زمینه وجود ندارد. جالب اینجاست که در ادوار گذشته اروپای قدیم، زنان با پوشش بلند، کلاه بر سر و تحت عنوان لباسهای کلئوپاترایی، کاملاً پوشیده بودند و فقط بخش کوچکی از موها و صورت پیدا بود، اما در یک حلقه مفقوده تاریخی، متأسفانه عریانی و برهنگی جزوی از لایف استایل و سبک زندگی غربی مطرح میشود و هرچه انسانها برهنهتر و عریانتر باشند، آنها را متمدنتر معرفی میکنند. در حالی که نماد تمدن و فرهنگ، فرهیختگی، التزام به اخلاقیّات و رفتارهای متجانس و موزون و متعادل است، نه رفتارهای ناهنجار و غیر متعادل و دنیای غرب برای به چالش کشیدن باورها و اعتقادات انسانها در جوامع مسلمان و غیرمسلمان، با ترویج عریانی و با تشکیل جلسات متعدد لابی صهیونیستها، در کانونهای سری فراماسونری، پدیده کابالیسم به معنای ژندهپوشی و پاره پوشیدن و لباسهای پاره را در دنیا مد کردند و افراد باید بابت این لباسهای پاره و پوسیده، هزینههای گزافی را متحمل شوند. این یکی از مظاهر تولید گفتمان نادرست است که برای شکلگیری یک الگوی رفتاری نامتجانس و نامتعارف در دنیای غرب برای زنان، دختران جوان و مردان جوان بهوجود آمده است.
زمانی که متفکران غربی پدیده آزادی زنان را تبیین میکنند، مثلاً سیمون دو بووار که رهبر فمنیستهای جهان است در سال 1947، کتاب جنس دوم را به نگارش درمیآورد و در آنجا بیان میکند که تا زمانی که زنان به آزادی مطلق جنسی نرسیدهاند و مفهوم مادری، همسری و وفاداری وجود دارد، زنان نمیتوانند به آزادی مطلق جنسی برسند و باید با پدیده تعهد، وفاداری، ایثار و گذشت مبارزه کرد و از سوی دیگر پدیده رفتارهای غیراخلاقی را بین افراد خانواده ترویج کرد.
بر اساس عقاید سیمون دو بووار، سینگل کلابها در دنیای غرب تشکیل شد که زنان هم بتوانند مادری کنند هم بتوانند دو الی سه روز در طول هفته از روابط آزاد جنسی بدون التزام جنسی به همسر، برخوردار شوند و در حقیقت این موضوع همان ترویج روابط روسپیگری بود و این نشانگر این مسئله است که زنان در مجامع غربی اجازه عریانی دارند، ولی مرد اگر در جامعه عریان ظاهر شود، مورد موأخذه قرار میگیرد. پس مشخص است که پدیده پوشش عریان و نیمهعریان در دنیای غرب، ملتزم کردن زنان به حیازدایی و عفافزدایی و رفتارهای فرازناشویی جهت برهم زدن موازنه مادری، همسری و فرزندی است.
*الگوی نظام جمهوری اسلامی ایران با عنایت به آنچه که در مورد جایگاه زن در نظام دینی و اسلامی تصریح کردید چگونه باید باشد؟
رهبر معظم انقلاب تأکید دارند که ما الگوی اول غربی و الگوی زن در شرق سنتی را نمیخواهیم و الگوی ما الگوی سوم است. ایشان دو سال قبل در دیدار بانوان، مسئلهای را مطرح کردند و فرمودند، در این الگو زنان خانهنشین نیستند، دارای کنشگری هستند، مادری و خانهداری میکنند و وظایف همسری خود را انجام میدهند، تحصیل میکنند و مدیر این برنامهریزی و سیاستگذاری در نهاد خانواده، زن است و اسلام این اختیار را به بانوان داده است. ما زن خانهدار میخواهیم نه زن خانهنشین. در الگوی سوم، زنان دارای مبانی رفتاری و چهارچوب اخلاقی و اعتقادی هستند و فرزندان خود را دوست دارند و به همسرشان خیانت نمیکنند.
اصل مهرورزی در الگوی سوم، در دستان مادر است. اصل فرزندآوری و چند فرزندپروری در ایده و فکر و قلب مادر خَلَجان میکند و به همین دلیل است که مادر با نشاط، برنامهریز و متوکل به خدا، مادری است که هم تحصیلکرده و هم مادری کرده است، هم چند فرزندپروری را تجربه میکند و هم به فرزندانش درس مقاومت، استقامت، اخلاق و رفتار را آموزش میدهد. هم در کنار همسرش بانویی نمونه، مونس و مشاوری در دردها، مشکلات و شادیها و لبخندهاست. این الگوی سوم است که ما باید این مطلب را از دنیای غرب مطالبهگری کنیم نه اینکه منتظر بمانیم که آنها سوأل کنند، شبهه مطرح نمایند و ما به شبهات پاسخ دهیم.
حقوق اساسی زن و مرد در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، برابر است. چراکه صحبتهای ایشان، منطق و پشتیبانش، قرآن کریم است. این قرآن کریم است که حقوق زن و مرد را برابر میداند. خداوند متعال در آیه 35 سوره مبارکه احزاب، 10 مؤلفه انسان کامل را معرفی میکند که این 10 مؤلفه در زن و مرد مشترک است و زنان میتوانند در عرصههای مختلف اخلاقی، اقتصادی، عرفانی، معرفتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، کنشگری کنند و عبد مخلص خدا باشند و به درجات بالای ایمانی و سلم رفتاری و سلم معنوی برسند. انالمسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات، این رسیدن به مدارج سلمی و مدارج ایمانی، دو مؤلفه از 10 مؤلفهای است که خداوند در آیه 35 سوره احزاب معرفی کرده است.
ما متقاضی مطالبه حق زنان مظلوم در جهان هستیم. زن باورمند و هدفمند، بانویی است که همه وظایف خودش را مدیریت و افراط و تفریط نمیکند. او بانوی درخشندهای خواهد بود که الگوی خود را حضرت صدیقه اطهر سلاماللهعلیها قرار میدهد که در زمینههای مختلف به برتری رسید و اسوه همه انبیاء و اولیایی شد که مرد هستند.
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.