توجه به تربیت جنسی از کودکی، مصونساز نوجوانان از آسیبهای اجتماعی
در سالهای اخیر، پدیده کاهش سن نخستین تجربه جنسی در میان نوجوانان به یکی از نگرانیهای جدی خانوادهها، متخصصان سلامت روان، جامعهشناسان و نهادهای مسئول تبدیل شده است. گزارشها نشان میدهد که سن آغاز کنجکاویها و تجربههای جنسی، که پیشتر معمولاً در اواخر نوجوانی یا ابتدای جوانی بروز میکرد، اکنون در برخی موارد به 12 تا 14 سال رسیده و حتی گروهی از کودکان در سنین پایینتر نیز در معرض محرکها، پیامها و رفتارهایی قرار میگیرند که تناسبی با سطح رشدی آنها ندارد. گسترش سریع فضای مجازی، دسترسی آسان به محتوای نامناسب، نبود گفتوگوی سالم در خانواده، کاهش زمان حضور والدین، فشار همسالان و ضعف نظام آموزشی در ارائه الگوهای تربیتی صحیح، از عوامل مهم در این جابهجایی خطرناک هستند.
این شرایط، والدین را با واقعیتی جدید روبهرو کرده؛ نوجوان امروز بسیار زودتر از گذشته با مسائل جنسی مواجه میشود، اما همچنان فاقد سواد لازم برای درک، مدیریت یا مقاومت در برابر این پیامهاست. در غیاب آگاهی و آموزش درست، نوجوان بیشتر در معرض کنجکاویهای آسیبزا، تصمیمهای هیجانی و تجربههای پرخطر قرار میگیرد؛ تجربههایی که میتواند تبعات روانی، جسمی، اخلاقی و اجتماعی جبرانناپذیری ایجاد کند.
از همینرو، مبحث تربیت جنسی علمی، سالم و متناسب با فرهنگ ایرانی– اسلامی ضرورتی انکارناپذیر است. تربیت جنسی نه به معنای آموزش رابطه، بلکه به معنای توانمندسازی کودک و نوجوان برای شناخت بدن، مرزهای شخصی، احساسات، خطرات، حقوق جنسی و نحوه مراقبت از خود است. این تربیت باید از نخستین سالهای زندگی آغاز شده و در هر مرحله با رشد شناختی و عاطفی کودک هماهنگ شود. حقیقت این است که اگر خانوادهها تربیت جنسی را آغاز نکنند، این نقش را فضای مجازی، دوستان یا حتی افراد سودجو برعهده خواهند گرفت.
امروز، پایین آمدن سن نخستین تجربه جنسی نه صرفاً یک آمار نگرانکننده، بلکه یک هشدار اجتماعی است که ضرورت توجه جدی به تربیت جنسی فرزندان را یادآوری میکند. این حوزه، دیگر انتخاب والدین نیست؛ یک مسئولیت حیاتی برای حفظ سلامت نسل آینده است.
با توجه به آنچه که از پیامدهای این رخداد اجتماعی در لایههای مختلف جامعه شاهد هستیم و خطر جدی که نسل آینده را تهدید میکند مناسب دیدیم این موضوع و آنچه باید درباره تجربه جنسی نوجوانان باید مدنظر داشت را با دکتر علیرضا شریفی یزدی مطرح کنیم؛ آنچه میخوانید نقطهنظرات ارزشمند این جامعهشناس و استاد دانشگاه است.
* با توجه به آمارهای ارائهشده از سوی مراجع علمی و دانشگاهی سن نخستین رابطه جنسی در نوجوانان به سنین 13-14 سال رسیده، مهمترین عامل این پدیده را چه میدانید؟
یکی از عوامل ایجاد این آسیب اجتماعی نبود توجه به تربیت جنسی در نظام تربیتی ما است، در این میان تأکید ما تمرکز بر تربیت جنسی است نه آموزش جنسی و این یک واقعیت غیر قابل انکار است که معطوف کردن توجه به «تربیت جنسی» بهجای «آموزش جنسی» ضروری است. تفاوت این دو در این است که در آموزش جنسی، معمولاً شیوههای ارتباط فیزیکی بین جنس مذکر و جنس مؤنث مطرح میشود؛ اما در تربیت جنسی ما درباره مسائلی صحبت میکنیم که میتوانند به سلامت هویت جنسی کودک کمک کنند و او را از برقراری روابط جنسی نامتعارف چه از نظر سنی و چه از نظر جسمی محافظت کنند.
بنده به همراه خانم دکتر جمیله علمالهدی، مقالهای مشترک درباره آموزش و تربیت جنسی در مجله پژوهشِ پژوهشگاه مطالعات تعلیم و تربیت منتشر کردهایم. بنابراین هرآنچه عرض میکنم، مستند به پژوهش است. در تربیت جنسی، هدف ما به هیچوجه آموزش برقراری رابطه میان دختر و پسر یا توضیح شرایط فیزیکی آن نیست؛ بلکه موضوع اصلی این است که انسان فرهیخته چگونه میتواند نیازهای جنسی، هویت جنسی و جنسیتی خود را بشناسد و بر پایه این شناخت از خود محافظت کند. به باور من، باید تمرکز بیشتری بر تربیت جنسی داشته باشیم، در حالیکه تاکنون در این زمینه کار چندانی انجام ندادهایم و همین غفلت سبب شده نوجوانان امروز در معرض آسیبهای جدی قرار گیرند.
*بهنظر شما چه بسترهایی باعث شد جامعهای که سالها مسائل جنسی را حتی تا دوران جوانی مطرح نمیکرد، ناگهان با حجم زیاد طرح این مباحث بهخصوص در فضای مجازی روبهرو شود و بخشی از نوجوانان در معرض خطرهای خاص قرار گیرند؟
واقعیت این است که حتی زمانی که درباره این مسائل صحبت نمیکردیم، آسیبهای جنسی و جنسیتی فراوان وجود داشت؛ فقط پنهان بود. همان چیزی که فیلم «20» نیز مطرح میکند. اکنون اما ضروری است که از همان ابتدای زندگی کودک، تربیت جنسی را آغاز کنیم. از نخستین روزهایی که یک نوزاد به دنیا میآید، وقتی مادر میخواهد پوشک کودک را عوض کند، باید در فضایی این کار را انجام دهد که هیچکس دیگری حضور ندارد حتی اگر کودک یکماهه، دوماهه یا 6ماهه باشد. تربیت جنسی از همینجا آغاز میشود.
وقتی کودک بزرگتر میشود، ما مفهومی به نام «اندام خصوصی» را به او معرفی میکنیم. از حدود دو یا سهسالگی باید حوزه عمومی، حوزه نیمهخصوصی و حوزه خصوصی بدن را برای کودک توضیح دهیم؛ اینکه چه کسانی حق دارند کدام بخش از بدن او را ببینند و در برابر چه رفتارهایی باید ترس، گزارش یا واکنش مناسب نشان دهد.
در سنین بالاتر، والدین باید برای پاسخگویی به پرسشهای جنسی و جنسیتی فرزند آماده باشند. من در مقالهام بهتفصیل انواع پرسشهای رایج و پرتکرار کودکان را ارائه دادهام و پاسخهای متناسب را نیز ذکر کردهام. تأکید ما این است که والدین از منابع خارجی استفاده نکنند؛ زیرا آن منابع مبتنی بر فرهنگ ما نیستند و تربیت جنسی باید متناسب با فرهنگ ایرانی و اسلامی پیش برود.
وقتی کودکان وارد دوره نوجوانی میشوند، اگر والدین از پیش آموزش صحیح داده باشند و نظارت لازم را اعمال کنند، فرزندی که «سواد تربیت جنسی» دارد، در سن 13سالگی به سمت رابطه جنسی ـ کامل یا ناقص ـ نمیرود؛ زیرا آگاه است و پیامدهای آن را درک میکند. نتیجهگیری من این است که باید تمرکز ما بر تربیت جنسی باشد، نه صرفاً آموزش جنسی. متأسفانه نظام آموزشوپرورش به دلیل حساسیت موضوع، تقریباً هیچ اقدامی در این زمینه انجام نداده؛ در حالیکه مسئله بسیار مهمی است. خانوادهها نیز، برخی آگاهانه، برخی نیمهآگاهانه و برخی کاملاً بیتوجه، این حوزه را رها کردهاند و اجازه میدهند کودکان از منابع نامعتبر آموزش ببینند؛ همین امر موجب بروز آسیبها و رخدادهایی شده که شما اشاره کردید.
پس به این جمعبندی میرسیم که خانواده باید از همان ابتدا برای تربیت جنسی کودک آماده باشد و مراحل مختلف را همپای رشد کودک طی کند. والدین باید بدانند تربیت جنسی با آموزش جنسی یا تحریک جنسی تفاوت دارد. محور نخست در تربیت جنسی، «هویت جنسی» است. متأسفانه مشاهده میکنیم برخی خانوادهها در کودکی موهای پسرشان را بلند میکنند یا پوششی برای او انتخاب میکنند که با جنسیت بیولوژیکش تناسب ندارد؛ این مسئله به شکلگیری درست هویت جنسی آسیب میزند و در آینده تبعات جدی دارد.
وقتی خانواده به هر دلیلی لباسی برای پسر انتخاب میکند که مناسب جنسیت او نیست، یا رفتارهایی نشان میدهد که او را با نقشهای جنسیتی متفاوت درگیر میکند، این کار در کودک نوعی تشدد و سردرگمی هویتی ایجاد میکند. هویت جنسی که باید در طول زمان بهتدریج شکل بگیرد، در چنین شرایطی شکل نمیگیرد و خانواده باید روی این محور با دقت و آگاهی کار کند.
محور سوم بحث، موضوع «اشتباه گرفتن سکس با جندر» است؛ یعنی اشتباه گرفتن مسائل جنسی با مسائل جنسیتی. وقتی از مسائل جنسی صحبت میکنیم، منظور روابط فیزیولوژیک و کاملاً بدنی میان یک فرد مذکر و یک فرد مؤنث است؛ اما مسائل جنسیتی یا جندر، برخلاف سکس، به نقشها، خاستگاهها و انتظارات فرهنگی جامعه از هر جنس مربوط میشود. برای مثال، ما در جامعهمان بهصورت کلیشهای یاد گرفتهایم که غذا پختن، ظرف شستن، عوض کردن پوشک یا جاروکردن کار زن است و خرید نان یا کار بیرون از خانه کار مرد. اینها جنسیتیاند و فرهنگ به فرهنگ متفاوت است.
خانوادهها باید توجه کنند که اگر میخواهند فرزندشان دختر یا پسر، رشد سالمی داشته باشد، باید او را در کارهای مختلف مشارکت دهند. یعنی با هم غذا بپزند، با هم ظرف بشویند، با هم اتاق را مرتب کنند. این کار کمک میکند که نقشهای فرهنگی جنسیتی با مقوله تربیت جنسی اشتباه گرفته نشود.
نکته مهم دیگر این است که والدین همیشه باید یکی دو سال از سن فرزندشان جلوتر باشند. اگر کودک دو ساله است، والدین باید اطلاعات لازم درباره مسائل جنسی کودک تا چهار سالگی را بدانند. اگر کودک چهار ساله است، باید اطلاعات لازم برای سنین 6 یا هفت سالگی را داشته باشند. وقتی کودک در 13، 14 یا 15 سالگی وارد نوجوانی میشود، والدین باید از زمانی که او 10 یا 11 ساله است، آگاهی کافی داشته باشند.
ازجمله مهمترین آسیبهایی که در حوزه تربیت جنسی رخ میدهد، مربوط به سنین سه تا 6 سالگی است. پدر باید بیاموزد که اگر دختری در این سن دارد، باید با او همانگونه برخورد کند که با دختر 16 یا 18 سالهاش برخورد میکند؛ یعنی ملاحظات مربوط به پوشش، رفتار، شوخی و فاصله را رعایت کند. مادر نیز باید همین حساسیت را در برخورد با پسر سه تا 6 ساله داشته باشد؛ در زمینه پوشش کودک، نوع ارتباط، حتی در انتخاب شلوار تنگ یا گشاد.
یکی از رفتارهای پرتکرار در کودکان 4 تا 8 ساله این است که گاهی بدن خود را با اشیاء تماس میدهند و احساس لذت میکنند. والدین معمولاً تصور میکنند کودک در حال انجام رفتار خودارضایی است، در حالیکه این رفتار ماهیتی متفاوت و معنا و دلایل خاص خود را دارد. برای برخورد درست با چنین رفتارهایی، شیوههای صحیح تربیتی وجود دارد که لازم است به والدین آموزش داده شود. همچنین باید به کودکان بیاموزیم چگونه با این احساسها و حالات طبیعی برخورد کنند.
بخش بسیار مهم دیگر این است که بسیاری از سوءاستفادههای جنسی از کودکان توسط محارم رخ میدهد؛ دایی، عمو، پسرخاله، برادر بزرگتر و گاهی حتی پدر. والدین باید این مسئله را جدی بگیرند و فرزندان را متناسب با سنشان آگاه کنند.
*بهنظر شما، تدوین و اجرای برنامههای «تربیت جنسی» در آموزش و پرورش باید در چه قالبی باشد؟ آیا لازم است مشاوران مدارس نقشی فعالتر در این حوزه ایفا کنند؟
مشاور مدرسه اساساً وظیفهاش تربیت جنسی نیست؛ وظیفه او رسیدگی به اختلالاتی است که ممکن است بروز کند. بهترین مکان برای تربیت جنسی، کلاس درس، معلم و محتوای کتاب درسی است؛ محتوا باید متناسب با سن و جنس دانشآموز، بهصورت غیرمستقیم و از طریق مثال و تمثیل به او آموزش داده شود. گام دوم، انجمن اولیا و مربیان است برای افزایش سواد جنسی والدین. گام سوم، مراکز مشاوره هستند که اگر اختلال یا آسیبی وجود داشته باشد، مداخله کنند. کار اصلی در این حوزه بر دوش معاونت آموزشی است، نه مشاوره.
* اگر والدین مطلع شدند که فرزندشان در معرض رفتار جنسی قرار گرفته، بهترین برخورد چه خواهد بود؟
اگر والدین متوجه شوند نوجوانشان مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفته یا وارد چنین ارتباطی شده، نخستین کار این است که واکنش تند، هیجانی و تنبیهی نشان ندهند. بسیاری از کودکان فقط بهخاطر ترس از واکنش والدین چیزی نمیگویند. در مرحله دوم، والدین باید با چند سؤال ساده متوجه شوند چه اتفاقی افتاده؛ گاهی لمس ساده است، گاهی شوخی نامناسب و گاهی متأسفانه تجاوز. در مرحله سوم، در هر سطحی از آسیب، کودک باید تحت نظارت و مداخله یک متخصص روانشناس کودک قرار گیرد تا آثار منفی این تجربه کاهش یابد.