شناسه خبر:39675
1400/2/4 10:16:27

سپهرغرب، گروه شهر - سمیرا گمار: استاد معماری دانشگاه بوعلی سینا گفت: شهرسازی باید بر مبنای نیاز انسان باشد نه منفعت‌های شخصی؛ چراکه انسان‌ها کاملاً از محیطی که در آن زندگی می‌کنند اثر می‌پذیرند.

معماری و شهرسازی معاصر، نشأت گرفته از تغییراتی است که در حوزه آموزش معماری، سبک زندگی و تغییر در نگرش مردم به وجود آمده و بنا به دلایل مختلف سلایق مردم و شهرسازان نیز تا حدودی به سبک معماری مدرن گرایش پیدا کرده است.

نوع معماری یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در سبک زندگی بوده و تأثیر بسزایی بر روحیات و رفتار انسان‌ها دارد. به عبارتی تأثیر و اهمیت ساخت‌‌وساز به این دلیل است که هرچند انسان در ابتدا خالق آن است، اما در ادامه، این بنا بر رفتار و فرهنگ وی و به‌تبع آن بر جامعه‌ای تأثیر می‌گذارد که در آن زندگی می‌کند. 

به‌عبارت‌دیگر، تناسبات فضایی مختلف منشأ تأثیراتی بر انسان‌ها و جوامع انسانی است؛ یا به تعبیری، معماری هم فرهنگ‌ساز و هم زاده‌ فرهنگ است.

با ذکر این مقدمه آنچه در ادامه می‌خوانید گفتگوی تفصیلی خبرنگار سپهرغرب با محمدرضا عراقچیان استاد معماری و شهرسازی دانشگاه بوعلی‌سینا در رابطه با شهرسازی و سبک زندگی و تأثیر این دو بر یکدیگر است.

 آقای دکتر، لطفاً در ابتدا بفرمایید نقش شهرسازی در ساختن یک شهر خوب چیست؟

ابتدا باید در مورد واژه خوب نکاتی را بگویم؛ گاهی ما برای بیان کیفیت از واژه «استاندارد» استفاده می‌کنیم، گاهی «مطلوب» و گاهی هم «خوب»؛ در احوالپرسی از دوستمان نمی‌گوییم که حالت استاندارد یا مطلوب است؟! 

مطلوب و استاندارد معمولاً برای امور مادی استفاده می‌شود، اما برای اوضاع کیفی از واژه خوب استفاده می‌کنیم و همه خواسته‌های ما در کلمه خوب مستتر است، بنابراین در اینجا وقتی می‌گوییم «شهر خوب» منظور شهری است که همه استانداردها و مطلوبیت‌های مادی و معنوی موردنظر ما را دارد.

با این توضیح ابتدا باید ببینیم شهرساز و معماری که می‌خواهد این شهر را بسازد حالش خوب است؟ برای انسانیت دل می‌سوزاند یا فقط برای پول! و البته این اصل در تمام مشاغل مهم است. در علوم دینی آمده که شما کارهایتان را انجام دهید و نیت‌هایتان را خالص کنید، این نیت فراتر از اهداف مادی است، در پسِ طراحی و شهرسازی نیز انسان می‌خواهد زندگی کند. بنابراین معمار باید خودش حال خوبی داشته باشد تا بتواند حال خوب را به دیگران انتقال دهد. مثل واعظ و مداحی که تا حال خودش خوب نباشد نمی‌تواند حال خوب را به مستمع انتقال دهند.

قدیمی‌ها وقتی می‌خواستند احوال‌پرسی کنند، می‌گفتند سرِ دلی یا؟ این‌که انسان از خوب هم خوب‌تر باشد می‌شود سر دل؛ به‌اصطلاح امروزی‌ها روی فرم بودن در معماری و شهرسازی هم این‌گونه است، معمار و شهرساز باید خوب باشد تا بتواند شهر خوب بسازد.

 چرا الگوی ایرانی‌اسلامی در ساخت‌وسازهای فعلی رعایت نمی‌شود؟

ابتدا باید به این مسئله پرداخت که آیا الگوی ایرانی‌اسلامی در معماری یک موضوع ثابت است یا متغیر؛ مثلاً در دین ما الگویی برای معماری و شهرسازی وجود دارد؟ بنده سال‌های زیادی در این زمینه تحقیق کرده و در نهایت به این نتیجه رسیدم که اصل ثابتی دراین‌باره وجود ندارد، بلکه اسلام انسانیت را مبنا قرار داده. برای همین است که وقتی شما کاری را انجام می‌دهید که عقلانی و انسانی است خودبه‌خود دینی هم است. همان‌طور که سید جمال‌الدین اسدآبادی در سفر به اروپا گفته بود آنجا مسلمان ندیدم اما اسلام را دیدم، چون اموری را مشاهده کرده بود که منطبق بر فطرت انسانی و اخلاق بود و اسلام یعنی همین.

اما بپردازیم به سؤالی که شما مطرح کردید؛ دو دیدگاه دراین‌باره وجود دارد؛ دیدگاه انسان‌محوری یا اومانیسم و خدامحوری و توحیدی.

هر جا انسان‌محوری حاکم شده و سودجویی و نفع مادی به‌عنوان اصل قرار گرفته الگوهای معماری ما به‌هم‌ریخته و شهرسازی ما هم غیرانسانی شده، اما هر جا خدامحوری بودن و انسانیت در خدمت ساخت‌وساز قرار گرفته الگوی ما مطلوب و سالم بوده است.

 چه ضرورت‌هایی برای بازبینی در شیوه‌های معماری و ساخت‌وسازها در کشور وجود دارد و مهم‌تر اینکه رعایت الگوی ایرانی‌اسلامی در معماری شهری چگونه امکان‌پذیر است؟

پیامبر اکرم (ص) در بیان رسالت خود فرموده است؛ من برای حاکم کردن مکارم اخلاقی مبعوث شدم. همین عبارت کافی است تا ما بگوییم اگر در جامعه‌ای اصول اخلاقی حاکم شود کار تمام است و شهرسازی هم در همین جرگه است؛ شهرسازی و معماری به‌مثابه یک ظرف برای انسانی که مظروف آن است عمل می‌کند و این مظروف شبیه آن می‌شود.

واضح است که اگر انسانی در شهر غیرانسانی رشد کند به شکل غیرانسانی هم درمی‌آید؛ بنابراین، ضرورت تمام دارد برای اینکه انسان خوب از آب دربیاید ظرف خوب داشته باشد، معماری و شهرسازی ظرف زندگی آدم‌ها است، اگر ظرف آبی بد باشد یخ داخل آن قالبی کج‌ومعوج به خود می‌گیرد، شهر هم که غیراخلاقی و غیرانسانی باشد آدم‌ها همین‌گونه می‌شوند.

اما در پاسخ به بخش دوم سؤال شما باید عرض کنم کسانی که می‌خواهند رشته‌های شهرسازی و معماری بخوانند باید گزینش شوند؛ انسان‌ها اگر اخلاق‌محور باشند و به قول بازاری‌های قدیم «مکاسب» و به تعبیر علما «علم اخلاق» را فرابگیرند آن چیزی که می‌سازند هم با این نگرش خواهد بود.

ایرادی که در حال حاضر وجود دارد این است که هرکس با هر دیدگاه فلسفی، اخلاقی و جهان‌بینی که دارد وارد این رشته می‌شود و برای آدم‌ها شهر و محل زندگی طراحی می‌کند.

وقتی شهرساز دیدگاه اسلامی و جهان‌بینی توحیدی ندارد این‌طور می‌شود که می‌بینیم؛ درحالی‌که برای ساخت شهر، محله و به‌طورکلی هر ساخت و سازی ابتدا باید انسان را بشناسیم تا بتوانیم مطابق با نیازهای او گام برداریم، مسئله‌ای که به فراموشی سپرده شده است.

 به این بخش هم بپردازیم که چرا در عمل کمتر شاهد توجه به پیوست‌های فرهنگی و الگوی ایرانی‌اسلامی در معماری شهری هستیم؟

یکی از موضوعاتی که از قدیم‌الایام بوده این است که یک پروژه چه مسجد و معبر چه بازار، خیابان و یا پارک وقتی مطرح می‌شود که بر اساس نیاز جمعی باشد، یعنی این نیازها به تأیید متخصصان امر برسد، درحالی‌که اکنون پروژه طور دیگری تعریف می‌شود! به این صورت که یک مدیر اعم از شهردار، فرماندار یا نماینده مجلس پروژه‌ای به ذهنش رسیده و به مدیران می‌گوید آن را اجرا کنید، درحالی‌که موردنظر متخصصان شهرسازی و معماری نبوده و پروژه‌ها قبل از ساخت ارزیابی نمی‌شود. درحالی‌که متخصص امر ابتدا توجه می‌کند که آیا این پروژه بر اساس نیاز است؟ اثرات آنچه خواهد بود؟ چگونه باید باشد؟ و مواردی از این قبیل. کاری که در حال حاضر به‌واسطه طرح «اتا» یا همان ارزیابی تأثیرات اجتماعی انجام می‌شود.

اما پاسخ سؤال شما؛ پیوست فرهنگی از زمانی مرسوم شد که مدیران رأس تصمیم گرفتند پروژه اجرا کنند که اگر متخصصان امر نظر مثبت بدهند پیوست مثبت بوده و اگر اکثریت معماران و شهرسازان روی مسائلی چون روابط انسانی، اخلاق، محیط‌زیست و ده‌ها مؤلفه دیگر که دراین‌بین مطرح است نظر نامطلوب داشته باشند که اثر منفی دارد پیوست منفی خواهد بود.

در حال حاضر ایرادی که وجود دارد این است که وسط طرح‌ها و پروژه‌ها یادشان میفتد که این پروژه پیوست ندارد! بنابراین واضح است چنین پیوستی حتماً باید مثبت باشد چون اگر این‌طور نباشد مدیر زیر سؤال می‌رود.

 جناب عراقچیان چگونه می‌توان شهر را به صفا و صمیمیت گذشته برگرداند؟

این مسئله فقط مربوط به شهرسازی نیست؛ وقتی اقتصاد بر مبنای خدامحوری نباشد، روابط خانوادگی بر مبنای منافع شخصی است، فرهنگ رنگ الهی ندارد و... نباید توقع داشته باشیم شهر و معماران آن حال و هوای گذشته را داشته باشند. برای این‌که آن حال و هوا ایجاد شود باید در همه شئون زندگی به گذشته به اخلاق و خدامحوری برگردیم که اگر این‌ها برگردد خودبه‌خود مهندسان و شهرسازان هم که جزئی از همین جامعه هستند با این دیدگاه کار و فعالیت می‌کنند.

 آقای دکتر! راه ایجاد حس تعلق افراد محله به شهر را چگونه می‌شود ایجاد کرد؟

تا 30، 40 سال پیش حرفی از تعلق نبود، تعلق هم مثل سلامتی است! آدم‌ها تا سلامتی خود را از دست ندهند قدر آن را نمی‌دانند، در شهرها هم تا زمانی که افراد شهر متعلق به آن بودند و مدرنیته نفوذ نکرده بود اصلاً این موضوع مطرح نبود.

با ورود مدرنیته به جوامع آدم‌ها حس تعلق خود را از دست دادند و مشکلات شدید اجتماعی به وجود آمد. در متون شهرسازی ما اسم این مسئله را چسبندگی و وابستگی می‌گذاریم؛ برای اینکه وابستگی ایجاد شود باید به روابط انسانی برگردیم. در دنیایی که مبنا ترافیک و شلوغی و شتاب است تعلق معنا ندارد برای همین است که انسان‌ها راحت مهاجرت می‌کنند و به‌جایی دل نمی‌بندند. (اگرچه هنوز هم تعداد محدودی هستند که دلشان برای محله و خانه قدیمی خود تنگ می‌شود هر وقت دل انسان برای محله و خانه خود تپید می‌توان گفت تعلق وجود دارد.) البته غربی‌ها هم فهمیده‌اند اتفاقات دنیای مدرن غلط بوده است.

با این اوصاف در دنیایی که انسانیت حاکم شود، شهرسازی انسان‌محور باشد نه ماشین‌محور، پیاده‌محوری جای خود را به سواره‌محوری بدهد، به محیط‌زیست احترام بگذاریم، نشانه‌های شهری را ببینیم، زندگی محله‌محور را به زندگی مادی محور ترجیح دهیم، می‌توان گفت حس تعلق زنده می‌شود.

 آگاهی شهروندان در ساختن یک شهر خوب و کیفیت زندگی بالا در شهر چه قدر تأثیر دارد؟

ابتدا باید به این سؤال پاسخ داد که چه کسی مسئول آگاهی‌بخشی به شهروندان است؟ این مسئله جزو رسالت اصلی رسانه‌ها است که حقوق شهروندی را به شهروندان آموزش دهند، حقوق انسانی، اخلاق و انسانیت را معنا کنند و ما را با حقوق خودمان که اصطلاحاً حقوق عامه است آشنا کنند.

ما اگر حقوق خودمان را بشناسیم می‌فهمیم چه چیزهایی خوب است و چه چیزهایی خوب نیست و خودبه‌خود این مسئله به سمت خوب زندگی کردن و مطالبه شهر خوب خواهد بود.

 نقش فناوری‌ها و شهرهای هوشمند را در حل مشکلات شهری چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آن اوایل که کامپیوتر وارد زندگی انسان‌ها شد این سؤال مطرح بود که ابزار است یا هدف؟ همه گفتند ابزار است اما در واقع به‌عنوان هدف مورداستفاده قرار گرفت.

در پاسخ به سؤال شما هم باید عرض کنم هوشمندی ابزاری است که کار انسان راه بیفتد و به تعبیر علما کرامت اخلاقی و انسانی را حفظ کرده و باعث حقارت انسان‌ها نشود؛ هرگاه این اتفاق افتاد همه طرح‌های تفصیلی، شهری، معماری، جامع، راهبردی، محله‌ای، منطقه‌ای و... عالی است اما اگر از عهده این کار برنیاید، آن هوشمندی مطرود و محکوم است.

 ممنون از شما و وقتی‌که در اختیار ما قرار دادید لطفاً اگر به‌عنوان کلام پایانی نکته‌ای هست بفرمایید.

باز تأکید می‌کنم این روزها که بحث طرح جامع شهری در همدان مطرح است، اگر این طرح بتواند کرامت انسان‌ها را در راستای دین، منطق و انسانیت حفظ کند موفق خواهد بود، اما اگر نتواند کرامت را به انسان برگرداند دقیقه معنای عکس دارد؛ موفق باشید.

شناسه خبر 39675