سپهرغرب، گروه خانواده: غریبه که نیستیم! قدیمها وقتی مهمان ناخوانده میرسید بزرگ ترها میگفتند «آب آبگوشت رو زیاد میکنیم و دور هم میخوریم!». حالا هم با همان راهبرد پیش برویم. راحت با هم رفت و آمد کنیم و زیاد به خانه بزرگترها برویم. با این دست فرمان ضرر که نمیکنیم، بهره هم میبریم. بچههای ما یاد میگیرند که میتوان گاهی غذای کمتر و سادهتری خورد، اما از همنشینی با خانواده به خصوص پدربزرگ و مادربزرگ بیشتر لذت برد.
تا حالا به دنیای شگفتانگیز و سحرآمیزی که پدربزرگها و مادربزرگها با نوههایشان دارند، دقت کردهاید؟ ظریفی نوشته بود: «نوه موجودی است که وسایلی را نابود میکند که اگر تو در کودکی به آنها نزدیک میشدی، پدر و مادرت تو را نصف میکردند!». دلتان میآید این دنیای شیرین را با نگرانیهایی که این روزها دامن همهمان را گرفته به تلخی بکشانیم. بگذارید والدین دستکم برای پذیرایی از فرزندان و نوههایشان کمتر به زحمت بیفتند. میخواهیم نکاتی را بگوییم که با رعایتشان، ضمن حفظ روابط و رفتوآمدها به خانه والدین خودتان و همسرتان، باری را نیز از دوش آنها بردارید. در این گزارش هر جا حرف از پدر و مادر زدیم، منظورمان هم پدر و مادر خودتان است، هم پدر و مادر همسرتان. اساساً اگر میخواهید شکل دلنشینی از آرامش را در زندگی مشترک تجربه کنید، بین پدر و مادر خودتان و همسرتان فرق نگذارید، مگر در حفظ بیشتر حریمها و ملاحظهگری بیشتر نسبت به خانواده همسرتان.
دستخالی نروید
با دست خالی به خانه پدر و مادر نروید. گاهی میوهای بخرید یا غذایی بپزید و با خود ببرید. اگر از آن خانوادههایی هستید که تنقلات جزو ثابت و حذفنشدنی دورهمیهایتان است، گاهی اوقات تهیه تنقلات را شما به عهده بگیرید. ممکن است بعضی پدر و مادرها دلخور شوند و بگویند «اینجا یه لقمه نون پیدا میشد که دور هم بخوریم!». ولی برای این مسئله هم فکر کردهایم؛ یک راهکار ساده که کمی جلوتر میگوییم.
اما از این زاویه به موضوع نگاه کنید که پدر و مادر از دیدن استقلال فرزند و اینکه او آنقدر بزرگ شده که دست خالی جایی نمیرود، ذوق میکنند. پس توجهشان را به این نکته جلب کنید تا احساس بدی نداشته باشند و از کار شما معذب نشوند.
راهکاری برای جلوگیری از دلخوری
اگر پدر و مادر، سفت و سخت بر موضع خودشان ایستادهاند و از اینکه شما چیزی با خودتان ببرید دلخور میشوند، راهکار ساده این است: صبر نکنید تا دعوتتان کنند و برایتان تدارک ببینند تا به آنها سر بزنید. خودتان بیخبر راه بیفتید و به خانهشان بروید. آنوقت برای اینکه یک وعده غذا یا کمی تنقلات را همراه ببرید، بهانهٔ قرص و محکمی دارید که جلوی دلخور شدنشان را میگیرد. مثلاً بگویید «هوس استامبولی کرده بودم. ولی تنهایی خوش نمیگذشت. آوردم که دور هم بخوریم.» یا مثلاً «دلم بستنی میخواست. سر راه گرفتم.».
البته بیخبر و سرزده رفتن، به این معنی نیست که بیوقت بروید. هر کسی عادات زندگی والدین خود را میشناسد و از برنامه روزمره و ساعات معمول استراحتشان خبر دارد. وقتشناس باشید و مزاحمت ایجاد نکنید. حتی برای پدر و مادر خودتان!
هوسهایتان را کنترل کنید
اگر مادرتان از آنهایی است که بنا به هوس شما غذا تدارک میبیند، کمی مراعات کنید و هر چه دل تنگتان میخواهد سفارش ندهید! غذاهای پرهزینه و پرزحمت را خودتان در خانه بپزید. حتی میتوانید بیشتر بپزید و به خانه آنها ببرید تا کنار هم صرف کنید. اگر نمیتوانید در مقابل تمایلات شکمی خود مقاومت کنید و میخواهید به مادرتان سفارش پخت غذا بدهید، دستکم مواد لازم برای تهیه غذای پرخرجی را که هوس کردهاید، خودتان بخرید و زودتر به خانه پدرتان برسانید! اگر در پختنش هم کمک کنید، راه دوری نمیرود.
بچههایتان را توجیه کنید
عشق پدربزرگها و مادربزرگها به نوهها را خودشان هم نمیتوانند توصیف کنند. بارها از پدربزرگها و مادربزرگها در این باره پرسیدهام. همگی نقل به مضمون گفتهاند «یک جور خاصی است! اصلاً شبیه عشق به فرزند نیست. نمیتوان گفت بیشتر است یا کمتر. عمیقتر است انگار و از یک جنس دیگر. خودت که نوهدار شدی میفهمی.». به هر حال عشق خیلی کارها دست آدم میدهد. چه برسد به چنین عشق عجیب و غریبی!
بچههایتان را توجیه کنید که از این عشق سوءاستفاده نکنند و مطالباتشان از شما را از پدر و مادرتان وصول نکنند. پدربزرگ و مادربزرگ معمولاً یک حقوق بازنشستگی مختصر دارند و یک دنیا هزینه در این روزگار پرتورم. پس مراقب درگوشیها و خلوتهای نوهها با پدربزرگ و مادربزرگشان باشید که با درخواستها و سفارشهایشان، جیب بندگان خدا را خالی نکنند.
یک لشکر منسجم و منعطف باشید
خدا همه پدر و مادرها را حفظ کند که تا وقتی چراغ خانهشان روشن است، مقر اصلی خانواده محسوب میشود. با خواهر و برادرهایتان قرار بگذارید و دستهجمعی به خانه پدر و مادرتان بروید. لشکر شکستخورده نباشید. دستهجمعی بیشتر خوش میگذرد و پدر و مادرتان هم احتمالاً حس بهتری خواهند داشت. شاید فرصت نکنید جداگانه و زود به زود به خانه خواهر و برادرها بروید. در منزل پدری همدیگر را میبینید و از حال هم باخبر میشوید. زحمت پخت و پز و پذیرایی و سفره انداختن هم یک بار بشود، بهتر است. اصلاً یکهو چند نفری هوس نیمرو یا نان و پنیر و سبزی کنید! چه اشکالی دارد؟ همیشه که قرار نیست پلو و چلو بخوریم.
در آن شلوغی هر کدامتان یک گوشه کار را بگیرید. خودتان بپزید، بخورید، جمع کنید و بروید دنبال کارتان. طوری که وقتی متفرق میشوید و به خانههایتان میروید، انگار نه خانی آمده باشه، نه خانی رفته باشد. اگر هم چیزی کم و کسر بود، تا جایی که از دستتان برمیآید خودتان بخرید و جایش را پر کنید.
اصل، دیدار و معاشرت است
هدف از رفتوآمد شکمچرانی و خورد و خوراک نیست. اصل، دیدار است و معاشرت و احوالپرسی. کنار هم بودن آنقدر ارزشمند و مهم است و روحیهمان را تقویت میکند که واقعاً مهم نیست آن لحظه خودمان را با چه غذایی سیر میکنیم. غذا فرع است در این ماجرا. لبخند و خوشحالی خانواده و عزیزانتان را ببینید و حظ ببرید. به بازی پدر و مادرتان با فرزندتان چشم بدوزید و کیف کنید. حتی بیاموزید. از پدر و مادرتان تا جایی که میتوانید یاد بگیرید.
کلید راهگشا، قناعت است
قناعت و دوری از تجمل برای همه ضروری است. هم ما بچهها، هم پدر و مادرهایمان. غریبه که نیستیم! قدیمها وقتی مهمان ناخوانده میرسید بزرگترها میگفتند «آب آبگوشت رو زیاد میکنیم و دور هم میخوریم!». حالا هم با همان راهبرد پیش برویم، ضرر که نمیکنیم، بهره هم میبریم. بچههای ما و نسل بعدی، همدلی و از خودگذشتگی را با دیدن همین کارها میآموزند. بچهها یاد میگیرند که میتوان گاهی غذای کمتر و سادهتری خورد، اما از همنشینی با خانواده و بستگان لذت برد. میآموزند که شکم، اصل نیست. از میان همین جمعهای خانوادگی است که گاهی به مشکل عزیزی پی میبریم و دستهجمعی برای حل و فصلش تلاش میکنیم. بچهها باید بیاموزند که معنای زندگی در خانواده است؛ همین کنار هم بودنها و محبتها و دستگیریها.
شناسه خبر 58201