نقش مادر بسیار مهم است مادر یک جاهایی باید همه اصولی را که یاد میگیرد به همسرش ارجاع بدهد و همسرش این آموزشها را ببیند. در اصل میتوانم اینطور بگویم که مادر حتی در آموزش تربیتی همسرش هم نقش پررنگی دارد!
هفت سال نخست زندگی انسان از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، به گونهای که شالوده اصلی شخصیت ما در همان هفت سال نخست پایهریزی میشود. بر این اساس اگر بتوانیم تربیت درستی را در این هفت سال روی فرزندانمان داشته باشیم تا حد زیادی دورانهای بعدی زندگیشان را میتوانند با سلامت طی کنند چراکه شخصیت اصلی آنها به درستی شکل گرفته است. در این بین گرچه پدر و مادر هر دو در شکلگیری شخصیت فرزندانشان نقش دارند، اما در هفت ساله نخست زندگی نقش مادر بسیار پررنگتر است چراکه به واسطه روحیه لطیف، نیازها و شکنندگی کودکان در هفت سال نخست زندگی، مادرها ارتباط تنگاتنگتری با فرزندان دارند و کودک بسیاری از مسائل را در آغوش مهر مادر میآموزد و تجربه میکند. آنچه در پی میآید حاصل گفتوگوی ما با دکتر نجمیهسادات مشهدی، روانشناس و مشاور خانواده پیرامون نقش مادر در تربیت کودک به ویژه دختران و تربیت دینی آنهاست.
**در هفت سال نخست زندگی شخصیت اصلی انسان شکل میگیرد. با توجه به اینکه مادرها معمولاً زمان بیشتری با بچهها هستند، به خصوص در هفت سال نخست زندگی، نقش آنها را در تربیت فرزندان چگونه ارزیابی میکنید؟
در اصل 55 درصد مادر و 45 درصد پدر در تربیت فرزندان نقش دارند. در مدتزمانی که از صبح پدر سر کار میرود و برمیگردد، در این فاصله میتوانیم بگوییم مادر مدتزمان بسیار طولانی با بچه کار میکند و به صورت نامحسوس یا محسوس تمام مسائل را به فرزند در تربیت آموزش میدهد، اما پدر در همان مدتزمان کوتاهی که در خانه حضور دارد، میتواند در تربیت بچهها بسیار تأثیرگذار باشد. دلیل اینکه خطاب ما اغلب به والدین است، چون متأسفانه پدرها در حال حاضر انگار مسئولیتی در قبال تربیت فرزند ندارند و این بسیار غلط است. الان خیلی از آسیبهایی که ما در تربیت فرزندانمان داریم، کمرنگشدن وجود پدر است و مادر احساس تنهایی میکند. از سوی دیگر تناقض در رفتار تربیتی چالش دیگری است که ما با آن مواجه هستیم و از صبح تا غروب مادر یک مدل تربیتی را اجرایی میکند و پدر که به خانه میآید، رفتار عوض میشود. بچههای ما از این تناقض سوءاستفاده میکنند یا مادر میشود پلیس بد و پدر میشود پلیس خوب! پس اینجا خیلی مهم است که پدر هم نقش پررنگی داشته باشد. اما با توجه به صحبتی که شما فرمودید و کاملاً هم منطقی و درست است، نقش مادر بسیار مهم است، مادر یک جاهایی باید همه این اصولی را که یاد میگیرد، به همسرش ارجاع بدهد و همسرش این آموزشها را ببیند. در اصل میتوانم اینطور بگویم که مادر حتی در آموزش تربیتی همسرش هم نقش پررنگی دارد! یعنی نه تنها فرزندش را تربیت میکند بلکه به خاطر شرایط خاصی که در اجتماع است، باید به همسرش هم آموزش بدهد.
**یعنی به خاطر ویژگیهای خاص خانمهاست که نقش تربیتی پررنگتری دارند و همین که ارتباط بهتری میتوانند با بچهها برقرار کنند، نقش آنها را ویژهتر کرده است؟
بالاخره مادر به گونهای خلق شده که هم از جهت احساسی هم از جهت عاطفی ارتباطش با فرزند بسیار زیاد است و مخصوصاً کودکان زیر هفت سال، نیاز به عواطف بیشتر، احساس بیشتر، آغوش گرمتر و انس بیشتری دارند و خداوند تبارک و تعالی این ویژگیهای زیبا را در زن بیشتر قرار داده و پررنگتر است، پس مادر نقش بسیار اساسی در این زمینه دارد.
رفتارهای تربیتی ما در قبال فرزندانمان با جنسیت متفاوت باید چگونه باشد؟ به نظر میرسد بعضی وقتها نیاز باشد که ما یکسری تفاوتهایی بین فرزند دختر و پسرمان در حوزه رفتارهای تربیتی داشته باشیم. درست است؟
خداوند تبارک و تعالی، زن را با اسم جمالش خلق کرد. اینکه خدمتتان عرض میکنم از بیانات گرانقدر و گرانقیمت آیتالله جوادیآملی است. ایشان میفرمایند که زن با اسم جمال خدا و مرد با اسم جلال خدا خلق شده است. زن با یک طراوت خاص، یک احساس خاص و یک نرمی خاص و مرد با یک جباریت خاص خلق شده است. در مسئله تربیت در رابطه با فرزند پسر هم این مسئله نمود دارد. من در رابطه با فرزند دخترم باید آهستهتر حرکت کنم و خیلی احساسیتر و لطیفتر رفتار کنم. اگر مثلاً من پنج تا «نه» به پسرم میگویم، به دخترم باید سه تا «نه» بگویم. در روایت هم داریم که وقتی فرزندان شما کنارتان هستند، اگر دختر دارید اول دخترتان را در آغوش بگیرید. در مسئله تربیتی هم این موضوع نقش دارد. یک جاهایی لازم است پدر و مادر شدت بیشتری در تربیت به خرج بدهند ولی در مورد فرزند دختر باید این شدت را کاهش داد، چون دختر لطافت دارد و سریع پژمرده میشود. دختر مثل یک گل میماند و باید در کنار این شدت تربیتی یک خدماتی هم به او بدهیم، ولی باید پدر و مادرها دقت کنند که اگر دختر و پسر در کنار همدیگر هستند، این خدمات ویژه نباید کنار هم باشد، چون باعث آسیب اخلاقی میشود. ما میتوانیم بدون اینکه فرزند پسرمان متوجه شود، لطیفتر و ملایمتر به فرزند دخترمان خدماتی ارائه بدهیم. در مسائل دستوری هم باید این را رعایت کرد.
**مثلاً کجاها؟
یک وقتی دختر و پسر ما دارند باهم دعوا میکنند؛ اینجا اگر میخواهیم وارد عکسالعمل شویم، توصیه اول این است که به دعواهای بچهها ورود نکنیم و از تکنیک حواسپرتی استفاده و حواسشان را به سمت جذابتر پرت کنیم. حالا این اتفاق در خانه بین دختر من و پسر من رخ میدهد. اینجا من باید چه کار کنم؟ برای اینکه بخواهیم این حساسیت نسبت به دختر را رعایت کنیم اینجا باید پیاممان را به پسر بدهیم و با پسر باید اول روبهرو شویم و بعد این پیام را به صورت کنایه به دخترمان بازگردد که آن لطافت حفظ شود. این اصول باید رعایت شود. حساسیت دختر با پسر تفاوت دارد ولی باید حواسمان جمع باشد و آنقدر مهارت داشته باشیم و آموزشدیده باشیم که این حساسیت باعث لوسشدن و رشوهگرفتن دخترمان هم نشود. در واقع جوری فضا را مدیریت کنیم تا بچهها این تفاوت رفتاری را احساس نکنند.
همانطور که میدانید اغلب خانوادهها سعی میکنند تربیت خوبی داشته باشند ولی با تأثیر محیط گاهی اوقات فرزندانشان به گونهای دیگر در اجتماع ظاهر میشوند. سؤال مهمی که در تربیت دختران وجود دارد، این است که اگر شیوه تربیتی ما به درستی اجرا شود و تا هفت سالگی که شخصیت کودک شکل میگیرد، تربیت درستی پایهریزی شود، وقتی ما در 9 سالگی سن تکلیف دخترانمان را داریم، دیگر با تربیت دینی آنها به چالش برنمیخوریم؟ در موضوع دخترانمان و به خصوص بحث حجاب و مسائل اینچنینی در شرایط فعلی این موضوع برایمان خیلی چالشبرانگیز شده است که خانواده مذهبی هستند، اما دخترانشان وقتی وارد جامعه میشوند، تغییر میکنند و رفتاری متفاوت از تربیت خانوادگی خود بروز میدهند. در همان دوران کودکی چه کارهایی میتوان کرد که کمی بیشتر اثر اجتماع و فضای مجازی و اتفاقاتی که در جامعه و گروه همسالان و... میافتد، خنثی شود و ما تا حدود بیشتری اطمینان داشته باشیم که فرزندمان قویتر در برابر باورهای دینی و ارزشی وارد جامعه میشود؟
نکته خیلی مهم در مسئله تربیت دینی که باید به آن توجه کنیم، این است که سه عامل در شخصیت کودک نقش دارند. این سه عامل اول وراثت، دوم محیط و سوم اراده است. وراثت و محیط تأثیر دارد. ما نمیتوانیم تأثیر این دو عامل را نادیده بگیریم ولی اراده هم بسیار مهم و بر اینها حاکم است، یعنی اگر فرزند من با تربیت درستی که من داشتهام اراده داشته باشد و ارادهاش را قوی کند، میتواند بر دو عامل محیط و وراثت فائق شود. اینکه ما مسئله تربیتی را مطرح کردیم، برای این است که اگر اراده بچه هم قوی شود، به این منجر میشود که بر محیط و بر وراثت احاطه پیدا کند، اما اینکه چه میشود کودک من وقتی وارد نوجوانی شد، از موقعیت اصلی خودش خارج میشود و تغییر میکند. در پاسخ به این سؤال باید گفت، ما پدرومادرها فکر میکنیم فقط به بچههایمان بگوییم نماز بخوان، روزه بگیر و واجباتت را انجام بده کفایت میکند، در حالی که رفتار و عملکرد و موقعیتهای اجتماعی که فرزند من در آن قرار میگیرد هم تأثیرگذار است. دوستی که انتخاب میکند مهم است. اینها خیلی نقش دارد. پیریزی این مسائل در همان هفت سال اول است. فرزند ما باید همنشینان خوبی داشته باشد، به این معنا که مهم است ما با افرادی که رفت و آمد میکنیم چگونه افرادی هستند. گاهی وقتها افرادی از بستگان نزدیک ما هستند، اما از جهت دینی ضعیفند، در برابر اینها باید چه کنیم؟ اینجا میگوییم، با این بستگان هم رفتوآمد میکنیم، اما این روابط را مدیریت میکنیم. زمان و موقعیت در اینگونه روابط بسیار مهم است. در عین حال باید به فرزندانمان هم بگوییم که چه رفتاری غلط و چه رفتاری درست است. بچههای ما قدرت تجزیه و تحلیل دارند و به راحتی مسائل را میفهمند. محیطهایی که بچه را میبریم، کارهای فرهنگیای که انجام میدهند، همه اینها تأثیرگذار است. وقتی بچه را به محیطهای دینی میبریم، محیطهایی که بوی خدا میدهد، شخصیت بچه اینگونه شکل میگیرد و وقتی در بزرگسالی در موقعیتهای خاص قرار میگیرد، اگر درست تربیت شده و آموزش دیده باشد، میتواند رفتار درستی اتخاذ کند. آموزش مهم است. ما فقط میگوییم که بچههایمان آموزش ببینند، اما این آموزشدیدن باید بازخورد هم داشته باشد. به این معنا که آیا نتایج این آموزشها را در عملکرد فرزندمان هم میبینیم. آیا در موقعیت خاص قرار گرفتهاند و امتحانشان کردهایم. آموزشهای ما باید کاربردی باشد. در چنین شرایطی فرزند ما وقتی در نوجوانی قرار بگیرد، حتی در محیط سمی هم میتواند تشخیص بدهد چه چیزی خوب است و چه چیزی خوب نیست. وقتی من به عنوان پدرومادر کار تربیتی را درست انجام دادم، بچه من شاید تا لبه پرتگاه برود، ولی پرت نمیشود، چون زیرساختها و پی چیدمان خوبی دارد. ما درصدی از والدین را هم داریم که تمام این مراحل را به درستی طی کردهاند ولی خود بچه نخواسته است. ما تا یک جایی میتوانیم فرزندانمان را هدایت کنیم، حتی در روایت داریم هفت سال تا 21 سال باید بچهها را هدایت کرد ولی دیگر اختیار با خود آنهاست که آیا پذیرش داشته باشند یا نداشته باشند. ما پدرومادرها باید وظیفه خودمان را درست دهیم تا فرزندانمان بتوانند خوب و بد را تشخیص دهند.
منبع: روزنامه جوان
شناسه خبر 85532