سپهرغرب در پی چاپ کتاب «قصههای مجید» به قلم سیدمیثم موسویان مطرح کرد:
روایت، رمز ماندگاری قصهها و خاطرههاست
میگویند اگر میخواهی یک چیز را نجاتدهی روایتش کن.

این قاعده در نوشتن کتاب شهدا و خاطرات آن نیز کارساز بوده و ما چارهای جز ثبت و ضبط خاطرات قهرمانان این مرز و بوم برای نسل آینده نداریم.
شهریورماه سال 1359 و در آغازین سالهای انقلاب نوپای اسلامی، همزمان با درگیریها و تحرکات منافقان و تجزیهطلبان در داخل خاک ایران، رژیم بعثی عراق با دستور مستقیم صدامحسین، رئیسجمهور این کشور به خاک وطن ما حمله کرد.
صدام آنقدر از این حمله برای تصرف کشور عزیز ما خیالش راحت بود که گفته بود سه روزه کار خوزستان و هفت روزه کار تهران را تمام خواهد کرد!
ارتش رژیم بعث عراق با اتکا به پشتیبانی همهجانبۀ ابرقدرتها با ادوات و تجهیزات، نیرو و برنامهریزی خود، سرمست چند قدم پیشروی جزئی در داخل کشور ما بودند که ناگهان ورق برگشت! جوانان و نوجوانان بسیاری که تا پیش از شروع جنگ هیچ ربطی به داستان جنگ نداشتند وارد میدان شدند و یک حماسه بزرگ و شگفت خلق کردند. حماسهای که دوست و دشمن بعد از گذر چند دهه هنوز متحیر آن هستند و تا دنیا دنیاست این شگفتی خواهد ماند.
سربازان روحالله (ره) تفنگ به دستگرفته و از نقشه و طرح عملیات تا شناسایی و نبرد رودررو و رو در تانک، با دشمن متجاوز پای کار آمدند تا جایی که دشمن حسرت تصرف یک وجب، فقط یک وجب از این خاک مقدس در دلش ماند.
شاید اگر داستان دفاع ما از این سرزمین و روایتهای آدمهایی که خالق این حماسه بزرگ بودند، گفته نشود سالها بعد دیگران ما را به اسطورهسازی و خیالبافی متهم کنند، لذاست که بعد از جنگ بزرگان با تأکید ویژه بر لزوم جمعآوری خاطرات شهدا، جهادی دیگر را رقم زند. در رأس این افراد امام راحل و سپس رهبر معظم انقلاب بودند که جنگ و روایتهای آن را به مثابه گنجی تمام نشدنی دانسته و میدانند و معتقد بوده و هستند هنوز که هنوز است میتوان پای قصه جوانان رشید این سرزمین نشست و داستان زندگی آنان را ثبت و ضبط کرد.
نکته و مساله مهم در زندگی شهدا فقط یک چیز است؛ «تصمیم درست در زمان درست.» ای بسا توابینی که به خونخواهی حسینابن علی علیهاسلام برخاستند اما تصمیم درست را در زمان درست نگرفتند که سر آقای دو عالم به روی نیزه رفت. برای همین اهمیت کار شهیدان همین است: «تصمیم درست در زمان درست.» که باید این رشادت و دلاوری بیمثال به ما و فرزندانِ ما و فرزندانِ فرزندان ما منتقل شود تا دیگر احدی جرأت نگاه چپ به این خاک را نداشته باشد.
آنچه در این گزارش میخوانید «قصههای مجید» است؛ جوانی کشاورززاده که پشت به دنیا کرد و برای دفاع از این آب و خاک به دل خطر زد. مجید هم مثل من و شما بود. یک جوان عادی که داشت زندگیاش را میکرد. عاشق پدر و مادر و خواهر و برادرهایش بود و قول داده بود وقتی بزرگ شد پدر را در تامین مخارج خانه کمک کند اما شهید شد و آرزوهایش آرزو باقی ماندند.
سید میثم موسویان از نویسندگان برجسته استان، کشور و نویسنده برگزیده جایزه جلال آل احمد که چندین جلد کتاب به رشته تحریر درآورده، به همت خواهر این شهید عزیز خاطرات او را در یک کتاب جمع کردهاند و قرار است روز پنجشنبه در خانه شهید از آن رونمایی شود؛ آنچه میخوانید گفتگوی خبرنگار گروه خبری سپهر با این دو نفر است؛ آقای سید میثم موسیان و خانم زهرا سیفی.
**اسطورههایی که در جوانی پشت به دنیا کردند
سید میثم موسویان با اشاره به کتاب «قصههای مجید» گفت: این کتاب با کوشش بسیار زیاد خواهر شهید سیفی شکل گرفت؛ او به حوزه هنری میآمد، در کلاسهای من شرکت میکرد و پیگیر نگارش خاطرات برادر شهیدش بود. میگفت یک کتاب در این باره بنویس و من گفته بودم تاریخ شفاهی کار نمیکنم، اما در نهایت بعد از یک و نیم سال، در ماه مبارک رمضان سال گذشته به پای این شهید عزیز و زندگیاش نشستم.
وی سپس تصریح کرد: نگارش کتاب با خاطرات مادر شهید شروع شد و هر چیزی که مادر از خودش و آقا مجید در خاطر داشت ثبت و ضبط شد و در نهایت به شکل قصههای مجید درآمد.
این نویسنده مطرح کشور در ادامه با اشاره به اینکه شهدا در عین زیست ساده، زندگی خاصی داشتند که توانستند در سنین نوجوانی و جوانی درخشان شوند، توضیح داد: اینکه یک نفر در اوایل نوجوانی و جوانی مشتاقانه داوطلب جهاد در راه خدا و دفاع از وطن شده، یک سوی ماجراست؛ یعنی مجید و شهدای مانند او اسطورههایی هستند که در سنین جوانی از تمام جاذبههای دنیا گذشتند و مجدانه پیگیر حضور در جبههها بودند، در حالی که در همان دوران ما، کم سرباز فراری نداشتیم.
موسویان متذکر شد: این پیگیری و رفت و آمد مجید، تا جایی ادامه داشت که وقتی او دید از طریق بسیج نمیتواند عازم جبهه شود از طریق ارتش اقدام کرده، لباس سربازی پوشید و در نهایت موفق شد به جبهه برود.
وی گفت: همین خودش یک کار بزرگ است که نباید در گذر زمان فراموش شود؛ مجید در آستانه ازدواج بوده و مادرش برای او یک نفر را در نظر داشته و چقدر برای یک مادر گذشتن از جگرگوشهاش در این شرایط سخت است.
نویسنده برگزیده جایزه جلال آلاحمد ادامه داد: آنچه در نگارش کتاب خاطرات و زندگینامه شهدا اهمیت دارد این است که آنها هم میتوانستند بیتفاوت باشند یا به امور دیگر مشغول شوند اما این کار را نکرده راه جهاد و در عین حال خودسازی را انتخاب کردند.
موسویان بیان کرد: شما در زندگی مجید مسئولیتپذیری و پشتکار حاصل رشدیافتگی را میبینید مسالهای که اگر از بعد روانشناسی به آن نگاه کنید، شخصیت او را نشان میدهد، الان فرزندان نوجوان و جوانی هستند که ای بسا از عهده یک کار کوچک برنمیآیند چون پدر و مادر او را اینطور بارآوردهاند. اینکه به سن جوانی رسیده و زیر بار هیچ مسئولیتی نرفته و آنها خیال میکنند هنوز بچه است.
وی با تأکید بر اینکه مرور زندگی این شهدا به ویژه برای نسل جوان لازم است، اظهار کرد: ما به شدت نیاز داریم بدانیم سبک زندگی شهیدی که مثل من و شماست و انسان خارقالعادهای به این معنا که در یک فضای خاص رشد کرده باشد، نبوده، چگونه است.
این نویسنده همدانی بیان کرد: باید بدانیم شهید به چه چیزهایی توجه میکند که این چنین قدرتمند شده و ایستادگی میکند؟ مجید این طور بوده یک جوان با پشتکار زیاد. ما الان کجای قصه خود ایستادهایم؟ چه چیزی را داده و چه چیزی را در ازای آن دریافت کردهایم؟
موسویان با این بیان که زمان، خیلی در تغییر و رشد انسان مؤثر نیست بلکه نیاز به خواستن و حرکت کردن ما دارد سبک زندگی شهدایی مثل مجید سیفی که مانند ما بودند را راهی برای تغییر خواند و سخنانش را به پایان برد.
**پدر و مادرم مخالف رفتن او بوند اما وطن برایش مهمتر بود
خواهر شهید سیفی نیز در ادامه این گفتگو بیان کرد: جرقه نگارش زندگی مجید از آنجایی به ذهن من خورد که خاطرات او را جسته و گریخته برای دوستانم تعریف میکردم تا اینکه یکی از دوستانم گفت چرا این خاطرات را چاپ نمیکنید؟
زهرا سیفی با این بیان که خود شهید حاضر و ناظر این روند بود و اعتقادم این است خودش میخواست این کار انجام شود، توضیح داد: فروردین ماه سال 99 بود که به سراغ دوستان و همرزمان او رفتم و خاطراتی که از برادر شهیدم داشتند را جمعآوری کردم، از مادرم هم همه مصاحبهها را گرفتم. آقای موسویان به عنوان نویسنده کتاب از سوی برادرم معرفی شد و با اصرار زیاد من پذیرفت که این کتاب را بنویسد.
وی سپس در تشریح ویژگیها و صفات شهید مجید، تصریح کرد: او بسیار خانوادهدوست بود؛ ما یک خانواده پرجمعیت بودیم اما مجید حواسش به همه بود به ویژه پدرم. پدر کشاورز بود و مجید فرزند بزرگ خانواده. خاطرم هست که در کودکی میگفت من بزرگ شوم کار میکنم تا بتوانم پدر را در تأمین مخارج خانه و خانواده کمک کنم.
خواهر شهید مجید سیفی افزود: او به فامیل هم خیلی اهمیت میداد؛ مادرم وقتی میخواست جایی برود مجید هم همراهش میرفت. یعنی تا وقتی بچه بود در سنین هفت، هشت سالگی با مادرم میرفت و بعد که بزرگتر شد خودش از اقوام و فامیل سرکشی میکرد.
سیفی یادآور شد: مجید همیشه ما را به حفظ حجاب توصیه میکرد؛ آخرین باری که میخواست به جبهه برود گفت بیایید عکس یادگاری بگیریم. من سنم کم بود، و روسری نداشتم گفت تا روسریات را نپوشی عکس نمیگیرم. همیشه میگفت جامعه به دو چیز زنده است؛ امر به معروف و حفظ حجاب.
وی سپس با این بیان که مجید در اوج جوانی و زمانی که 15 ساله بود قصد رفتن به جبهه را کرده بود، گفت: پدر و مادرم با رفتن او مخالف بودند، میگفتند تو هنوز کم سن و سالی. اما شناسنامه مجید بزرگتر بود و میگفت دشمن حمله کرده و وارد خاک کشور ما شده، اگر هر کسی مثل من فکر کند و نرود دشمن همه شهرها را میگیرد.
خواهر شهید سیفی ادامه داد: مجید میگفت جهاد بر همه ما واجب است. همه هم به اندازه کافی دلیل داریم که نرویم اما نمیشود به نرفتن فکر کنیم. حتی به پدرم میگفت شما برو، پدر هم گفت من بچه کوچک زیاد دارم نمیتوانم بروم. در نهایت پدرم رضایت مادرم را جلب کرد و مجیدِ نوجوان عازم جبهه شد.
سیفی با این بیان که این همه غیرت و تلاش برای حفظ وطن و انقلاب از جانب یک نوجوان اهمیت و ارزش بسیاری دارد، گفت: من فکر میکنم اگر نسل جوان این داستانها را از شهدایی که مانند خودِ آنها بودهاند بسیار اثرگذار است. شهدا نه امامزاده بودند نه جایگاه خاص و ویژهای داشتند. آنها فقط درست زندگی کرده و با تصمیم درست توانستند کار بزرگی خلق کنند.
وی تأکید کرد: شهدا از جنس ما بودند که شهید شدند، شاید الان برخی فکر کنند جهاد و شهادت در راه خدا بین جوانان کمرنگ شده که اصلا اینطور نیست حتی اگر این طور باشد هم تا وقتی ما با این شهدا و خاطرات زندگی آنان مانوس هستیم شهادت و جهاد کمرنگ نمیشود.
خواهر شهید سیفی با یان بیان که رونمایی از کتاب برادر شهیدم در منزل شخصی ما انجام میشود از همه کسانی که در این مدت او را در گردآوری و ثبت خاطرات یاری کردند، قدردانی کرد و سخنانش را به اتمام رساند.
شناسه خبر 87610