
جامعه انسانی برای انسجام و پیشرفت، نیاز به تکیه بر اشتراکاتی دارد که با تبعیت عمومی در رفتارهای اجتماعی، گذشته از جایگاههای حقیقی افراد و برخلاف تفاوت نظرها، بر آن نام قانون گذاشتهاند؛ قانون و تمکین به آن همچون ستون خیمه جامعه، تنها دستآویز محکمی است که راه به جایی میبرد و از برهمریختگی و آشفتگیها، جلوگیری میکند، بهخصوص قانونی که برآمده از مبانی صحیح و بهویژه در کشور اسلامی ما، منبعث از آموزههای الهی باشد.
دهها سال است دیدگاههای مختلف در کشور، ندای قانونگرایی سر دادهاند و اینروزها که ایام قانون اساسی هم نامگذاری شده، همه ما در هر جایگاه حقوقی و حقیقی که قرار داریم، اگر واقعاً به دنبال وفاق به معنای درست و سازندهاش هستیم، باید پایبند به اجرای قانون باشیم و آحاد مردم باید به این محور استحکام جامعه، تمکین کنند، وگرنه به قول معروف سنگ روی سنگ بند نمیشود.
قطعاً در جامعه ما همچون سایر جوامع اختلاف نظرهایی هست و وجود چنین پدیدهای، غیر قابل انتظار نبوده و در اکثر موارد هم مثبت ارزیابی میشود؛ بهعلاوه کسی مدعی نیست که قوانین تدوینشده برای مثال در ادوار متعدد مجالس، بیعیبونقص بودهاند، اما حتماً هر کسی بهراحتی و زعم شخصی خود، نمیتواند قانون را اگر مطابق سلیقه شخصیاش نباشد، نادیده گرفته و یا به قول امروزیها دور بزند! بههرحال جامعه برای گردش کار نیاز به قانون دارد و حدود، مسیر و فرآیند شکلگیری همان قوانین هم با قانونهای بالادستی مشخص شده و در رأس آنها قانون اساسی حاکمیت دارد. هیچکس در جایگاه قانونی حق متوقف کردن آنها را مگر به موجب همان قوانین، ندارد و تحقق چنین مطلوبی عین وفاق پیشبرنده است و هیچ فرد مجموعهنگری نادیده گرفتن قانون را در مسیر وفاق سازنده ارزیابی نمیکند.
عقلا میدانند که قانونها هرچند هم که بیعیبونقص باشند، عدهای با توجه به تفاوت نظرها یا معضلات خودشان در قالبهای فردی یا گروهی، دست به مخالفت با آنها میزنند، قطعاً چنین اشخاص یا گروههایی باید درصورت تمرد و سرکشی اجتماعی، بهنوعی به تمکین وادار شوند.
قابل قبول و عقلانی نیست که ما برای جلب رضایت صددرصدی، پا روی اخلاق پسندیده بهخصوص دینی و هنجارها بگذاریم؛ حتی برخی در حضورهای اجتماعی طی دوران معصومین علیهماالسلام نیز که هیچ اشتباهی در سیاستگذاریها نداشتهاند، تمکین نکردهاند و جلوی هنجارها ایستادهاند؛ آیا باید در قِبال آنان هم که آگاهانه و بعضاً تشکیلاتی به مبارزه با هنجارها با نمودهای اجتماعی میایستند، منفعل باشیم؟ بهویژه آنان که میگویند برای رفع معضلات فقط باید کار فرهنگی کرد، بفرمایند خودشان چه کار فرهنگی مؤثری را ترتیب دادهاند که خاطیان را به راه درست و هنجارها رهنمون شده باشد؟ حتماً فضای حاکم بر قوانین اجتماعی باید فرهنگسازی برای تمکین آحاد جامعه به سوی خوبیها باشد، اما آیا وصول به چنین مطلوبی در عینیت، صددرصدی است؟ آیا ما میتوانیم عقلاً مصالح درست غالب افراد جامعه را فدای تعداد و درصد کمی از بدرفتاران مفسدهانگیز در جامعه کنیم؟ اگر قانون مشکلی دارد، باید در مراجع ذیصلاح خود مرتفع شود، اما عدم تمکین به قانون از سوی هر کس و هر گروهی که میخواهد باشد، ناپسند و غیر قابل قبول است.
شناسه خبر 92426