گروه رسانه ای سپهر

آخرین اخبار:
شناسه خبر:93795

کمال‌گرایی، گرانی، شبکه‌های اجتماعی؛ سه ضلع مثلث فرار از مطالعه

شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی؛ قاتلان تمرکز در دنیای امروز
کمال‌گرایی، گرانی، شبکه‌های اجتماعی؛ سه ضلع مثلث فرار از مطالعه
در روزگاری که محتوا با سرعت نور تولید و مصرف می‌شود، کتاب و مطالعه برای بسیاری، به رؤیایی دوردست بدل شده است. شاید کمتر کسی باشد که از ارزش مطالعه بی‌خبر باشد، اما در عمل، کتاب‌نخوانی به یک عادت فراگیر تبدیل شده. در این گزارش، پای صحبت سه نفر نشستیم که هر یک روزگاری اهل مطالعه بوده‌اند، اما حالا کتاب، جایی در زندگی روزمره‌شان ندارد. از کمال‌گرایی و کمبود وقت گرفته تا فضای مجازی و گرانی کتاب، موانعی‌اند که هر کدام به سهم خود، آدم‌ها را از دنیای واژه‌ها دور کرده‌اند. اما آیا می‌توان هنوز جرقه‌ای در دل این خاکستر پیدا کرد؟

در دنیای امروز که سرعت تحولات علمی، فرهنگی و اجتماعی لحظه‌به‌لحظه در حال افزایش است، مطالعه دیگر یک انتخاب دلخواه نیست، بلکه ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای رشد، بقا و پیشرفت فردی و اجتماعی است. کتاب به‌عنوان یکی از مهم‌ترین منابع دانایی، ابزاری است که انسان از طریق آن می‌تواند تجربه‌ها، دانش‌ها و اندیشه‌های نسل‌های گذشته و حال را بیاموزد، تحلیل کند و بر اساس آن مسیر آینده‌اش را شکل دهد.

مطالعه، ذهن انسان را ورزیده می‌سازد، به او قدرت تمرکز، تفکر انتقادی و مهارت حل مسئله می‌بخشد. کسانی که اهل مطالعه‌اند، عموماً دایره واژگان وسیع‌تری دارند، بهتر می‌نویسند، روان‌تر سخن می‌گویند و از نظر فکری انعطاف‌پذیرترند. کتاب‌خوانی به تقویت خلاقیت، افزایش هوش هیجانی و عمق‌بخشی به درک افراد از مسائل کمک می‌کند. مطالعه منظم حتی می‌تواند نقش مؤثری در سلامت روان ایفا کند و احساس رضایت، آرامش و خودآگاهی را در افراد افزایش دهد.

اما در نقطه مقابل، فاصله گرفتن از کتاب و بی‌توجهی به فرهنگ مطالعه می‌تواند تبعات جبران‌ناپذیری در سطح فردی و اجتماعی به همراه داشته باشد. فردی که با کتاب بیگانه است، به‌تدریج دچار ایستایی ذهنی می‌شود، در تحلیل رویدادها سطحی‌نگر می‌ماند و قدرت تشخیص و انتخاب آگاهانه را از دست می‌دهد. این ضعف فکری می‌تواند به ناتوانی در درک مفاهیم پیچیده، ضعف در ارتباط‌گیری، کاهش اعتماد به‌نفس در گفت‌وگوهای علمی و حتی عدم موفقیت در مسیر تحصیلی و شغلی منجر شود.

در سطح کلان‌تر نیز، جامعه‌ای که در آن کتاب‌خوانی جایگاهی نداشته باشد، به مرور دچار افت فرهنگی، کاهش سطح سواد عمومی و افزایش آسیب‌های اجتماعی می‌شود. بدون تقویت فرهنگ مطالعه، توسعه پایدار، آگاهانه و انسانی عملاً غیرممکن خواهد بود.

با توجه به اهمیت حیاتی کتاب و کتاب‌خوانی، پرداختن به دلایل کاهش رغبت مردم به مطالعه، به‌ویژه در میان نسل جوان، موضوعی جدی و ضروری است. در همین راستا، گفت‌وگوهایی با چند نفر از افرادی که خود را «کتاب‌نخوان» می‌دانند انجام شده تا از زبان خودشان، دلایل و موانع مطالعه را بشنویم و بهتر بتوانیم برای ترویج فرهنگ مطالعه راهکار بیابیم.

*کتاب نمی‌خوانم، چون ذهنم جایی برای آن ندارد

روایتی از حمیده اسدی کارمند رسانه، درباره دوری از کتاب

او از آن دسته افرادی است که مطالعه را به‌عنوان یک فعالیت ارزشمند می‌شناسد، اما در زندگی‌اش جایی برای آن باقی نمانده است. او هیچ خاطره‌ ناخوشایندی از کتاب و کتاب‌خوانی ندارد، اما به‌وضوح می‌گوید که سال‌هاست سراغ کتاب نرفته و آخرین کتابی که خوانده، آن‌قدر دور بوده که حتی نامش را به خاطر ندارد.

زندگی شغلی او پرمشغله و بدون ساعت کاری مشخص است. در کنار مسئولیت‌های حرفه‌ای، زندگی خانوادگی و تعهدات شخصی نیز زمان او را به‌طور کامل در بر گرفته‌اند. او می‌گوید: فرصتی برای کتاب‌خواندن باقی نمی‌ماند. تمرکز لازم برای مطالعه را ندارم. ذهنم همیشه درگیر است، از فشارهای کاری گرفته تا نگرانی‌های مالی و دغدغه‌های اجتماعی. حتی وقتی یک کار مشخص را انجام می‌دهم، هم‌زمان در حال فکر کردن به چند موضوع دیگر هستم.

به باور او، مطالعه نیازمند نوعی سکون ذهنی و آرامش درونی است؛ شرایطی که در زندگی امروزی بسیاری از افراد، ازجمله خودش، کمتر یافت می‌شود. حمیده خانم تأکید می‌کند که کتاب‌خوانی برای او زمانی معنا دارد که ذهنش از درگیری‌های روزمره خالی باشد و بتواند آن‌چه را می‌خواند، در ذهنش جای دهد و از آن لذت ببرد. اما در حال حاضر، چنین فضایی برایش فراهم نیست.

وقتی از او درباره تجربه‌ کتاب‌های صوتی پرسیده شد، پاسخ داد که حتی به این نوع مطالعه هم علاقه‌ای ندارد. دلیلش ساده است؛ شغلش با صدا و گفت‌وگوی مداوم سروکار دارد و شنیدن صوت، حتی اگر محتوای آن کتاب باشد، برایش تکراری و خسته‌کننده است.

با این حال، علاقه‌مندی‌های او به‌کلی از بین نرفته‌اند. اگر قرار باشد روزی دوباره به مطالعه بازگردد، ترجیح می‌دهد سراغ کتاب‌های تخصصی در حوزه‌ حقوق برود؛ کتاب‌هایی که با رشته‌ تحصیلی‌اش هم‌راستا هستند. او می‌گوید که زمانی علاقه زیادی به خواندن قوانین و قواعد جدید حقوقی داشت، اما کتاب‌های امروز برایش جذابیتی ندارند. آن‌ها را فاقد ساختار منسجم، خلاقیت، و خوانایی می‌داند و معتقد است که بسیاری از کتاب‌های حقوقی فعلی، صرفاً متونی خشک و قانونی‌اند که با زبان تخصصی، مخاطب را خسته می‌کنند.

اما این بانوی شاغل و متأهل، باوجود دوری از کتاب، همچنان در جست‌وجوی دانستن است. او به‌واسطه‌ شغلش با افراد متعددی از رشته‌های مختلف در ارتباط است و همین تنوع فکری باعث می‌شود از منابع انسانی اطراف خود اطلاعات به‌روز، دقیق و تخصصی دریافت کند. از نگاه او، همکارانش که در رشته‌هایی مانند روان‌شناسی، فیزیک یا ادبیات تحصیل کرده‌اند، می‌توانند به‌نوعی نقش کتاب‌های زنده را برایش ایفا کنند؛ چراکه در بحث‌ها و تبادل اطلاعات روزمره، بخش زیادی از آگاهی مورد نیازش را از این طریق به‌دست می‌آورد.

در پایان، وقتی از او پرسیده شد که چه چیزی می‌تواند دوباره شوق مطالعه را در دلش زنده کند، درنگی کرد و گفت: نمی‌دانم... شاید روزی که ذهنم آزاد باشد و خسته نباشم، دلم بخواهد دوباره به کتاب پناه ببرم. فعلاً اما، کتاب جایی در ذهنم ندارد.

*کمال‌گرایی، دشمن کتاب‌خوانی من است

روایتی از ریحانه احمدی درباره فاصله گرفتن از کتاب

او از جمله افرادی است که به کتاب و مطالعه علاقه دارد، اما در عمل، کتاب‌خوانی جایگاهی در زندگی روزمره‌اش پیدا نکرده است. برخلاف تصور رایج، او هیچ تجربه‌ ناخوشایندی از کتاب و کتاب‌خوانی ندارد؛ بلکه برعکس، مطالعه را امری لذت‌بخش می‌داند، به‌ویژه اگر کتاب در حوزه‌ علاقه‌مندی‌هایش باشد و قلم نویسنده نیز روان و جذاب باشد.

با این حال، او اعتراف می‌کند که مدت‌هاست مطالعه‌ منظمی نداشته و دلیل این فاصله، بیش از هر چیز، کمال‌گرایی‌ درونی‌اش بوده است. تصویری که از کتاب‌خواندن در ذهن دارد، صحنه‌ای ایده‌آل و دقیق است؛ باید پشت میزی آرام بنشیند، چراغ مطالعه روشن باشد، عینک بر چشم داشته باشد، فنجانی چای در کنار دستش باشد و با تمرکز کامل، خواندن را آغاز کند. اما این تصویر مطلوب، به‌ندرت در واقعیت اتفاق می‌افتد و همین سبب می‌شود که مطالعه برای او به تعویق بیفتد.

آخرین کتابی که در دست گرفته، اثری به نام «نامه‌های بلوغ» از حجت‌الاسلام علی صفایی حائری بوده. این کتاب را زمستان سال گذشته از یکی از دوستان خود به امانت گرفته، اما هنوز موفق به اتمام آن نشده است. با این‌حال، مطالعه را امری شیرین توصیف می‌کند؛ به‌شرط آن‌که کتاب، هم‌راستا با علاقه‌های فرد باشد و به‌خوبی نوشته شده باشد.

خانواده‌ ریحانه نیز بی‌تأثیر بر نگاه او به کتاب نبوده‌اند. به گفته‌ خودش، خواهرش به‌شدت اهل مطالعه است و به‌طور منظم کتاب می‌خواند. این فضا، گرچه باعث انگیزه‌ در او شده، اما هنوز نتوانسته کفه‌ ترازو را برای بازگشت به مطالعه سنگین کند.

از نگاه او، کتابی می‌تواند او را به دنیای مطالعه بازگرداند که ویژگی‌هایی مشخص داشته باشد؛ کوتاه، مختصر و مفید باشد، فونت آن خوانا و درشت باشد، محتوایش گیرا باشد و نویسنده‌اش با زبانی روشن و واضح بنویسد، نه گنگ و پیچیده. علاوه بر این، ظاهر کتاب نیز در جذب او مؤثر است و طراحی جلد و صفحه‌آرایی نقش مهمی در انتخابش دارد.

ریحانه احمدی ترجیح می‌دهد کتاب‌هایی را بخواند که توسط اطرافیانش توصیه شده‌اند. برایش مهم است که اطمینان داشته باشد که محتوای کتاب ارزش صرف وقت داشته باشد و گاهی نیاز دارد پیش از شروع مطالعه، کسی بخش‌هایی از کتاب را برایش بخواند تا به آن جذب شود.

در حال حاضر، منابع اطلاعاتی او شامل شبکه‌های اجتماعی، موتورهای جست‌وجو، خبرگزاری‌ها و فضای مجازی هستند اما با وجود فاصله گرفتن از مطالعه‌ عمیق، هنوز کتاب‌ها در فضای خانه‌اش حضور دارند؛ از کنار تخت تا روی میز غذاخوری. خودش می‌گوید همین نزدیکی فیزیکی به کتاب‌ها، شاید روزی سبب شود دوباره به دنیای مطالعه بازگردد.

«واقعاً تأثیر دارد که کتاب اطرافت باشد. حتی اگر روزی یک یا دو صفحه هم بخوانی، باز هم بهتر از این است که هیچ‌چیز نخوانی.»

در نهایت، اگر بتواند از کمال‌گرایی‌اش فاصله بگیرد و مطالعه را در قالبی ساده‌تر و در دسترس‌تر ببیند، احتمال بازگشتش به دنیای کتاب‌خوانی بسیار بیشتر خواهد شد.

*کتاب خواندن برایم مثل نگاه کردن به دریا بود...

روایتی از پدرام سمیعی درباره فاصله گرفتن از مطالعه

او برخلاف بسیاری از کسانی که مطالعه در زندگی‌شان جایی ندارد، روزگاری کتاب‌خوانی را جزو اصلی‌ترین علایق خود می‌دانست. در دوران نوجوانی، بیشترین هزینه‌ای که صرف می‌کرد، برای خرید کتاب بود. کتابخانه‌ای شخصی داشت، از میان موضوعات مختلف کتاب می‌خرید و مطالعه برایش نه‌تنها وظیفه‌ای جدی، بلکه تفریحی لذت‌بخش به‌حساب می‌آمد اما به گفته خودش، این علاقه‌مندی پررنگ، رفته‌رفته با ورود فضای مجازی به زندگی روزمره، رنگ باخت.

آشنایی با شبکه‌های اجتماعی، حوصله‌ او را برای خواندن متون بلند گرفت و میلش را به سوی محتوای خلاصه و فشرده سوق داد. به‌مرور، تنبلی در مطالعه بر او غلبه کرد. او دیگر مثل گذشته درگیر صفحات کاغذی نمی‌شد. از سوی دیگر، بالا رفتن قیمت کتاب هم عاملی بازدارنده شد. با درآمد محدودی که دارد، خرید مداوم کتاب برایش ممکن نیست.

او به کتاب‌های صوتی نیز علاقه‌ای ندارد؛ چراکه لذت خواندن را در ورق زدن کتاب و نوشتن یادداشت‌های شخصی در حاشیه صفحات می‌داند. حتی مطالعه در نرم‌افزارهایی مثل «طاقچه» هم برایش جذاب نیست، چراکه تجربه‌ فیزیکی کتاب را جایگزین‌ناپذیر می‌داند.

به عقیده‌ خودش، اگر دو عامل کاهش حضور در فضای مجازی و منطقی‌تر شدن قیمت کتاب‌ها، فراهم شود، احتمال بازگشتش به دنیای کتاب بسیار بالا خواهد رفت. او زمانی در خانواده‌اش فردی کتاب‌خوان و مورد توجه در این زمینه بوده، اما این نقش هم‌اکنون کمرنگ شده است.

نکته‌ مهمی که پدرام سمیعی بر آن تأکید می‌کند، این است که بخش زیادی از دانش و آگاهی فعلی‌اش نه از طریق شبکه‌های اجتماعی و دوره‌های آموزشی، بلکه از همان کتاب‌هایی به‌دست آمده که سال‌ها با آن‌ها زندگی کرده. او مطالعه را عامل عمیق شدن انسان می‌داند؛ عاملی که از فرد، انسانی قابل اتکا، اندیشمند و ارزشمند می‌سازد.

در توصیف حس کتاب‌خواندن، مثالی شاعرانه می‌آورد؛

مطالعه برای من مثل نشستن کنار دریاست، یا قدم‌زدن روی شن‌های کویر، یا تماشای آرام جنگل. همان‌قدر که این‌ها آرامش‌بخش‌اند، مطالعه نیز ذهن را باز می‌کند و انسجام فکری می‌آورد.

او به مطالعه در حوزه‌های متنوع علاقه دارد، اما در کنار محتوا، ظاهر کتاب نیز برایش اهمیت زیادی دارد. از کیفیت کاغذ گرفته تا نظم خطوط، استاندارد بودن صفحه‌آرایی و حتی آزاداندیشی نویسنده، همه جزو مؤلفه‌هایی هستند که تجربه‌ مطالعه را برایش دل‌نشین‌تر می‌کنند.

در پایان گفت‌وگو، هرچند از وضعیت فعلی خود در فاصله گرفتن از کتاب ناراضی است، اما امید دارد با اصلاح برخی شرایط، دوباره به کتاب و لذت بی‌بدیل آن بازگردد.

*در ستایش کتاب؛ اما دور از آن

*تحلیلی بر گفت‌وگو با سه فرد کتاب‌نخوان

مطالعه، همیشه یکی از اساسی‌ترین ابزارهای رشد فردی و ارتقای اجتماعی شناخته شده است. در همه دوران‌ها، جوامعی که کتاب در آن‌ها جایگاه داشته، به‌مراتب از سطح تفکر، تعمق و بلوغ بالاتری برخوردار بوده‌اند. اما این حقیقت تلخ را نمی‌توان انکار کرد که بسیاری از مردم امروز، باوجود آگاهی از فواید مطالعه، ارتباط منظمی با کتاب ندارند. مصاحبه با سه نفر از افرادی که در ظاهر «کتاب‌نخوان» شناخته می‌شوند، اما در باطن، همچنان شوق مطالعه در گوشه‌ای از ذهنشان زنده است، ما را با لایه‌هایی از این پدیده اجتماعی روبه‌رو می‌کند.

نخستین نکته‌ قابل تأمل، آن است که هیچ‌یک از این سه نفر، نگاه منفی یا بی‌اعتقادانه‌ای به کتاب نداشتند. برخلاف تصور رایج، بی‌علاقه بودن به مطالعه در آن‌ها از جنس بی‌اهمیت دانستن دانش یا بی‌سوادی فرهنگی نبود؛ بلکه دلایل آن‌ها عمدتاً در سه محور خلاصه می‌شد؛ کمبود زمان، تغییر سبک زندگی با ظهور فضای مجازی و موانع روانی یا اقتصادی.

خانم اسدی ذهن آشفته، فشار کاری و استرس‌های روزمره را مانعی برای تمرکز بر مطالعه می‌داند. از دید او، کتاب‌خواندن نیاز به آرامش ذهنی و خلوت فکری دارد؛ چیزی که در زندگی پرشتاب امروز کم‌یاب شده. او حتی کتاب صوتی را نیز جایگزین مناسبی نمی‌بیند، چراکه بخشی از کار روزانه‌اش با صدا درگیر است و دیگر کشش شنیدن برای لذت شخصی ندارد.

خانم احمدی نیز با نگاهی ریزبین، به پدیده‌ کمال‌گرایی مطالعاتی اشاره می‌کند. او معتقد است تا شرایطی ایده‌آل (مثل سکوت، نور مناسب، حال خوب) فراهم نشود، نمی‌تواند به مطالعه بپردازد؛ در نتیجه آن «لحظه‌ مناسب» هیچ‌گاه فرا نمی‌رسد. او کتاب را عاشقانه دوست دارد، اما انتظاراتش از کیفیت و چارچوب مطالعه، او را به تعویق انداخته و دور نگه داشته است.

آقای سمیعی اما روایتی تلخ‌تر دارد. او زمانی عاشق مطالعه بوده، کتابخانه‌ای پر از کتاب داشته و بخش عمده‌ای از شخصیت و دانش خود را مدیون کتاب می‌داند؛ اما فضای مجازی، با ایجاد عادت به محتوای کوتاه و سریع، صبر و حوصله‌اش برای مطالعه‌ متون بلند را ربوده است. در کنارش، گرانی کتاب و ناتوانی در تأمین هزینه‌های آن، عامل دوم فاصله‌گیری‌اش از دنیای کتاب بوده است.

در نگاه کلی، هر سه نفر «خواننده بالقوه» هستند؛ یعنی اگر شرایط تسهیل شود، می‌توانند دوباره به مطالعه برگردند. آن‌ها از کتاب بیزار نیستند؛ بلکه گرفتار شرایطی‌اند که میل به خواندن را در آن‌ها سرکوب کرده است.

*اما راه‌حل چیست؟

1. تغییر در شیوه عرضه کتاب:

انتشاراتی‌ها و نویسندگان باید به لزوم جذاب‌سازی ساختاری توجه بیشتری کنند. خوانایی، فونت مناسب، طراحی چشم‌نواز، مثال‌های کاربردی در متون علمی و زبانی نزدیک‌تر به مخاطب، می‌تواند کتاب را از قالب خشک همیشگی بیرون بیاورد.

2. ایجاد امکان مطالعه در قالب‌های متنوع:

هرچند بعضی افراد کتاب صوتی را نمی‌پسندند، اما توسعه‌ کتاب‌های خلاصه‌نویسی‌شده، مقالات کاربردی و میکروکتاب‌ها (کتاب‌های کوتاه‌شده) می‌تواند جایگزینی برای مطالعه سنگین سنتی باشد؛ خصوصاً برای افرادی که فرصت و آرامش ندارند.

3. کاهش کمال‌گرایی مطالعاتی:

آموزش عمومی درباره‌ اینکه مطالعه نباید الزماً در شرایط ایده‌آل اتفاق بیفتد، می‌تواند مفید باشد. خواندن حتی چند صفحه در مترو، اتوبوس یا بین کارهای روزمره، ارزشمند است و باید این دیدگاه در جامعه نهادینه شود.

4. حمایت اقتصادی از مطالعه:

با توجه به هزینه‌های بالای چاپ، باید سازوکارهای حمایتی برای کتاب‌خوانی فراهم شود؛ از یارانه‌های هدفمند گرفته تا اشتراک‌های کتابخانه‌ای و دیجیتال مقرون‌به‌صرفه برای اقشار مختلف.

5. تغییر ذائقه ذهنی با کاهش حضور در فضای مجازی:

ایجاد پویش‌ها یا برنامه‌هایی برای کاهش وابستگی به شبکه‌های اجتماعی و بازگشت به سکون و تمرکز می‌تواند زمینه‌ساز بازگشت آرام مخاطب به دنیای کتاب باشد.

سخن پایانی؛

مطالعه، برای بسیاری هنوز بخشی از رؤیای شخصی است. آن‌ها کتاب را دوست دارند، اما نمی‌دانند چطور دوباره به آن برگردند. ما باید به جای سرزنش «کتاب‌نخوان‌ها»، به شرایطی بیندیشیم که کتاب‌خوانی را از دسترس آنان دور کرده است. شاید تنها با کمی همدلی، تسهیل و جذاب‌سازی، کتاب بتواند دوباره جای خود را در زندگی این آدم‌ها پیدا کند، درست مثل قدم‌زدن در جنگل، یا نشستن کنار دریا؛ آرام، عمیق، و فرح‌بخش.

ارسال نظر

سوال: آخرین روز هفته؟ Jome

*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار