معاون علمی پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، با مرور روند تحولات آموزش عالی پس از انقلاب فرهنگی، گفت: با وجود تلاشهای صورتگرفته، هنوز دانشگاهها بهطور کامل در مسیر اسلامیشدن قرار نگرفتهاند. انقلاب فرهنگی پروژهای بلندمدت و تمدنساز است که برای تحقق اهداف آن، نیازمند انسجام سیاستی، بازنگری در ساختارهای آموزشی، و پرهیز از سطحینگری در نظام علم و دانشگاه هستیم.

سپهرغرب، گروه فرهنگی - سمیرا گمار: انقلاب فرهنگی را میتوان یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران دانست؛ رخدادی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی با هدف اسلامیسازی دانشگاهها، پالایش فضای علمی کشور از مظاهر نامتجانس با فرهنگ دینی، و بازتعریف نسبت علم و ایمان در ساختار آموزش عالی آغاز شد. این حرکت با تعطیلی موقت دانشگاهها در سالهای ابتدایی دهه 1360 و تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی، زمینهساز تحولاتی بنیادین در محتوای دروس، ساختارهای آموزشی و سیاستگذاریهای علمی کشور شد؛ نهادی که بعدتر در قالب شورای عالی انقلاب فرهنگی تثبیت شد و تا به امروز، نقشآفرین عرصه فرهنگ و علم باقی مانده است.
با گذشت بیش از چهار دهه از آن تجربه تاریخی، همچنان پرسشهایی اساسی درباره چیستی و چگونگی این انقلاب، میزان تحقق اهداف اولیه آن و نیز تأثیرات آن بر ساختار و محتوای آموزش عالی کشور مطرح است. آیا انقلاب فرهنگی توانست دانشگاه ایرانی را از نظر هویتی متحول سازد؟ در حوزه علوم انسانی، آیا بازاندیشی و بومیسازی مفاهیم بهدرستی پیش رفت؟ نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی تا چه میزان در سیاستگذاری مؤثر بوده است؟ و در نهایت، امروز چه افقهایی برای نوسازی و تمدنسازی علمی در نظام آموزش عالی کشور میتوان ترسیم کرد؟
برای واکاوی این موضوعات، به سراغ معاون علمی پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت رفتهایم. در این گفتوگو، وی با رویکردی تحلیلی، به تبیین نسبت میان انقلاب فرهنگی، هویت علمی کشور و ظرفیتهای تمدنی دانشگاهها پرداخته است.
محمد اسدبگی در ابتدای سخنان خود به هدف اصلی انقلاب فرهنگی اشاره کرد و گفت: هدف انقلاب فرهنگی، تغییرات بنیادین در دانشگاهها و بازتعریف هویت علمی کشور در راستای ارزشهای انقلاب اسلامی بود. انقلاب فرهنگی قرار بود دانشگاهها را بهعنوان بسترهای علمی کشور بهگونهای بازتعریف کند که همزمان با توسعه علمی، به سمت اسلامی شدن پیش رود. این تحول با اهداف کلانی که انقلاب اسلامی در نظر داشت، هماهنگ بود.
وی افزود: از همان آغاز انقلاب، دانشگاهها با مشکلات جدی روبهرو بودند. فضای دانشگاهها به عرصهای سیاسی تبدیل شده بود و گروههای مختلف سیاسی ازجمله چپگراها، منافقین و دیگر احزاب تلاش میکردند دانشگاه را تحت تأثیر خود قرار دهند. این وضعیت باعث شد تا بهدستور امام خمینی (ره) دانشگاهها تعطیل شوند تا فضای مناسبی برای تغییرات فرهنگی و علمی مورد نیاز فراهم شود.
*تعطیلی دانشگاهها؛ فرصتی برای پالایش علمی و فرهنگی
معاون علمی پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت در ادامه اشاره کرد: هرچند تعطیلی دانشگاهها در ابتدای دهه 1360، با ایجاد اختلالات موقتی در روند تحصیلات عالی، فرصتی را برای ایجاد تغییرات بنیادین متناسب با انقلاب در محتوای آموزشی و ساختار دانشگاهها فراهم آورد اما متأسفانه همزمانی وقوع انقلاب فرهنگی با جنگ تحمیلی باعث شد مسائل آموزشی تحت تأثیر مسائل جنگ قرار گرفته و با آغاز جنگ، بر مسائل نظامی و دفاعی کشور تمرکز بیشتری شد و موضوعات آموزشی به حاشیه رفت؛ اما پس از مدتی، مسائل مربوط به اسلامیسازی و تحولات مدنظر انقلاب فرهنگی دوباره مورد توجه قرار گرفت.
*بازگشایی دانشگاهها و تشکیل شورای انقلاب فرهنگی
اسدبگی یادآوری کرد: پس از تعطیلی موقت دانشگاهها و آغاز جنگ تحمیلی، در اواسط دهه 1360 و بهویژه در سال 1363، موضوع بازگشایی دانشگاهها و آغاز تحولات فرهنگی و علمی، جدیتر مطرح شد. با تشکیل شورای انقلاب فرهنگی در سال 1363 این نهاد بهعنوان ارگان اصلی برای پیگیری اهداف انقلاب فرهنگی در دانشگاهها عمل کرد. پس از آن در اواسط دهه 70، رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی تأکید کردند که تحول در دانشگاهها باید بهصورت مستمر و با برنامهریزیهای بلندمدت پیگیری شود.
وی ادامه داد: در سال 1374، مقام معظم رهبری بار دیگر بر لزوم تغییرات در دانشگاهها تأکید و دستوراتی برای پیشبرد روند اسلامیسازی دانشگاهها صادر کردند که شکلگیری ستاد اسلامی شدن دانشگاهها در وزارت فرهنگ و آموزش عالی وقت را در پی داشت. این تحولات بهویژه پس از دیدار مسئولان ستاد مذکور با مقام معظم رهبری در سال 1375، شدت گرفت و پس از آن در سال 1376 شورای اسلامی شدن دانشگاهها و مراکز آموزشی تأسیس شد. در این دیدار رهبر انقلاب تأکید کردند که دانشگاهها باید بهطور اساسی اسلامی شوند و این امر نمیتواند تنها بهصورت سطحی و کوتاهمدت تحقق یابد.
این پژوهشگر آموزش عالی با اشاره به سخنان مقام معظم رهبری در سال 1375 اظهار کرد: باوجود تمام تلاشها، دانشگاهها هنوز بهطور کامل اسلامی نشدهاند، رهبر انقلاب در آن زمان بهصراحت بیان کردند که دانشگاهها باید بهطور اساسی اسلامی شوند. این تغییرات تنها بهصورت ساختاری و سطحی نمیتواند به نتیجه برسد بلکه نیاز به برنامهریزیهای بلندمدت، دلسوزانه و همهجانبه دارد.
اسدبگی تأکید کرد: با وجود تمامی تلاشها، تغییرات دانشگاهها در مسیر اسلامی شدن با چالشهایی مواجه است. آری، نهادهایی مانند سازمان سمت، شورای اسلامیسازی دانشگاهها، شورای تحول و ارتقای علوم انسانی و تدوین اسنادی مانند سند دانشگاه اسلامی و نقشه جامع علمی کشور، ساختارهای اولیه برای اسلامی شدن دانشگاهها را فراهم آورده اما تغییرات مطلوب انقلاب فرهنگی هنوز در دانشگاهها مستقر نشده است.
وی در ادامه، به تحولاتی که در حوزه علوم انسانی پس از انقلاب فرهنگی بهویژه در دهههای اخیر رخ داده، پرداخت و متذکر شد: یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب فرهنگی در حوزه علوم انسانی، ایجاد سازمانهایی مانند سازمان سمت بود که بهعنوان مرجعی ثابت، وظیفه تحول و سیاستگذاری و نظارت بر حوزه علوم انسانی را بر عهده داشت.
معاون علمی پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت خاطرنشان کرد: در سال 1388، بهدنبال مطالبات مقام معظم رهبری، شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی تشکیل شد که هدف آن تحول و ارتقای دروس علوم انسانی در دانشگاهها بود. این شورا تلاش کرد تا دروس علوم انسانی را بازنگری و دروس جدیدی را با رویکرد اسلامی در رشتههای مختلف ایجاد کند؛ بهعنوان مثال، در رشتههایی مانند روانشناسی، جامعهشناسی و علوم تربیتی، دروس جدیدی مبتنی بر آموزههای اسلامی اضافه شد.
*انقلاب فرهنگی و گسترش عدالت آموزشی
اسدبگی در ادامه گفتوگوی خود، با اشاره به برخی دیدگاهها مبنی بر تأثیر انقلاب فرهنگی در گسترش دسترسی اقشار مختلف به آموزش عالی، بیان کرد: یکی از آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی، تحقق عدالت در عرصههای مختلف، ازجمله عدالت آموزشی بود. بهواسطه اقدامات انجامشده پس از انقلاب فرهنگی، شاهد توسعه نسبی دسترسی به آموزش عالی در سراسر کشور بودیم؛ بهگونهای که امروزه حتی اقشار محرومتر جامعه نیز میتوانند از امکانات آموزشی بهرهمند شوند.
وی افزود: البته این نوع عدالت که گاهی از آن با عنوان «عدالت توزیعی» یاد میشود، نباید تنها به مفهوم دسترسی محدود شود؛ بلکه باید با کیفیت آموزشی نیز همراه باشد. آموزش صرفاً فراگیر، اگر فاقد کیفیت لازم باشد، نمیتواند اهداف عدالت آموزشی را محقق سازد؛ بنابراین، عدالت در بهرهمندی از آموزش باکیفیت، امروز بهعنوان مسئلهای کلیدی مطرح است که هنوز چالشهای جدی در این زمینه وجود دارد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به نقش دانشگاهها در تربیت نیروی انسانی متعهد و متخصص اشاره کرد و گفت: با وجود تلاشهایی که در این حوزه انجام شده، همچنان پرسش اصلی آن است که فارغالتحصیلان ما تا چه اندازه دارای مهارت، توانمندی و آمادگی لازم برای ورود مؤثر به بازار کار و فعالیتهای علمی و تخصصی هستند؟ یکی دیگر از مسائل مهم، موضوع نگهداشت نخبگان و بهرهگیری مؤثر از توان علمی آنها در کشور است.
معاون علمی پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت با اشاره به خروج نخبگان افزود: متأسفانه بهدلیل فراهم نکردن ظرفیتهای لازم برای بهرهمندی از نخبگان، بخشی از فارغالتحصیلان باکیفیت دانشگاهها، بهویژه در دانشگاههایی مانند شریف، بیشتر در مسیر مهاجرت قرار میگیرند. از سوی دیگر، در بسیاری از دانشگاههای غیرانتفاعی و دانشگاههای مناطق کمبرخوردار، کیفیت آموزش به حدی پایین است که نمیتوان انتظار تربیت نیروی انسانی کارآمد داشت.
*چالش در توازن نیروی انسانی و هدایت تحصیلی
اسدبگی ادامه داد: یکی از معضلات مهم نظام آموزش عالی ما، نبود توازن در تربیت نیروی انسانی است. برای نمونه، حجم گستردهای از داوطلبان کنکور در رشته تجربی متمرکز شدهاند و همه در پی قبولی در رشتههای پزشکی هستند، در حالیکه ظرفیت دانشگاهها در این زمینه محدود است. از طرفی، رشتههای علوم پایه مانند ریاضی و فیزیک در حال افول بوده و بسیاری از آنها با خطر تعطیلی مواجهاند؛ بنابراین نیاز به توسعه یکسری از سیاستهای حمایتی برای توازنبخشی به عرضه و تقاضای نیروی انسانی در کشور وجود دارد.
وی یادآوری کرد: در بسیاری از موارد، رشتههایی تأسیس شدهاند که هیچ تناسبی با نیازهای زیستبوم منطقهای یا ملی ندارند. بهعنوان نمونه، رشتههایی مرتبط با دریا در مناطقی دور از سواحل، یا رشتههایی که بدون زیرساختهای آزمایشگاهی کافی ارائه میشوند. این مسائل در نهایت منجر به تربیت نیروی انسانی ناکارآمد و یا بلااستفاده در ساختار اقتصادی کشور میشود.
معاون پژوهشکده سیاستپژوهی حکمت در ادامه خاطرنشان کرد: بسیاری از تصمیمات خوب و کارشناسیشدهای که در نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی یا وزارت علوم اتخاذ میشود، بهدلیل نبود وفاق و انسجام در نظام سیاستی و اجرایی، تغییر دولتها و نیز ضعف در تأمین مالی، به نتیجه مطلوب نمیرسند. بودجههای نظام آموزش عالی عمدتاً صرف هزینههای جاری میشود و سهم اندکی به توسعه و تحولات اساسی اختصاص مییابد.
*انقلاب فرهنگی و چشمانداز تمدنسازی
اسدبگی با طرح این پرسش که آیا انقلاب فرهنگی میتواند بستری برای تمدنسازی نوین اسلامی باشد؟ توضیح داد: در وضعیت فعلی، هنوز فاصله بسیاری با تحقق یک تمدن اسلامی داریم. گرچه در برخی حوزههای علمی مانند صنایع دفاعی و فناوریهای پیشرفته، دستاوردهایی داشتهایم، اما برای شکلگیری تمدن اسلامی؛ به یک تصویر مشترک از آینده و گفتمانسازی فراگیر آن و برنامهریزیهای دقیق و بلندمدت برای آن نیاز داریم.
وی اعلام کرد: ارزشهای علمی باید در نظام آموزش عالی ما احیا شوند. باید از مقالهگرایی و کمیتمحوری صِرف، عبور کنیم و بهسمت کیفیت واقعی، شکلگیری اجتماعات علمی و جامعه عالمان حرکت کنیم. تأمین و تخصیص بودجه کافی و کارآمد، نظارت و ارزیابی جامع و دقیق و ایجاد انگیزه واقعی در نظام علمی از دیگر پیشنیازهای حرکت تمدنی در این حوزه است.
معاون علمی پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت، در جمعبندی سخنانش تأکید کرد: اگر این بسترها فراهم شود، شاید بتوان در یک بازه 40 تا 50 ساله، امیدوار به تحقق موفقیتهای چشمگیر در عرصه تمدنسازی اسلامی بود.
*چالشها و دستاوردهای انقلاب فرهنگی در بازتعریف هویت علمی و آموزشی ایران
در خاتمه باید گفت؛ انقلاب فرهنگی، بیشک یکی از پیچیدهترین و بحثبرانگیزترین تجربههای ایران معاصر در حوزه آموزش عالی است؛ رویدادی که در امتداد تحولات پس از انقلاب اسلامی شکل گرفت، اما بهمرور، تبدیل به پروژهای بنیادین برای بازآرایی نظام آموزشی و هویتی کشور شد.
این فرآیند را نمیتوان تنها با ترازویی از جنس موافقت یا مخالفت سنجید. انقلاب فرهنگی تلاشی بود برای بازتعریف نسبت علم با دین، دانشگاه با انقلاب و نخبگی با تعهد اجتماعی. در این مسیر، دانشگاهها به صحنهای برای چالش میان سنت و مدرنیته بدل شدند؛ جایی که آرمانهای انقلاب، تلاش کردند الگوی جدیدی از علم و آموزش را رقم بزنند.
دستاوردهایی چون گسترش عدالت آموزشی، توسعه دانشگاهها در اقصینقاط کشور، و فراهمسازی فرصت تحصیل برای اقشار مختلف جامعه، قابل انکار نیست اما در کنار اینها، چالشهایی هم وجود داشته؛ ازجمله فقدان نظریهپردازی منسجم در خصوص اسلامیسازی علوم، ضعف در کیفیت آموزشی و شکاف میان تصمیمسازیهای کلان و واقعیتهای اجرایی.
به باور من، امروز انقلاب فرهنگی نیازمند بازتعریف است؛ نه بهعنوان یک پروژه صرفاً پاکسازیکننده، بلکه بهمثابه یک فرآیند فعال برای بازسازی نظام علمی ایران. دانشگاه ایرانی، برای ایفای نقش تمدنساز، نیازمند پیوندی عمیقتر با مسائل واقعی جامعه، ارتقای کیفیت، و عبور از نگاه صرفاً کمی به آموزش است.
در نهایت، اگرچه فاصله بسیاری تا تحقق یک تمدن علمی- فرهنگی در تراز انقلاب اسلامی داریم اما پرسش از چیستی و چرایی این مسیر، همچنان یکی از جدیترین و مهمترین پرسشهای روز ماست؛ پرسشی که اگر به آن درست پاسخ داده شود، میتواند مسیر آینده دانشگاه ایرانی را دگرگون کند.
شناسه خبر 93814