گروه رسانه ای سپهر

آخرین اخبار:
شناسه خبر:94342
علیرضا قیامتی مطرح کرد:

جلوه بزرگ‌ترین اندیشه‌های اخلاقی مورد نیاز بشر در شاهنامه

فارسی عاشقانه‌ترین، عارفانه‌ترین، حماسی‌ترین و اخلاقی‌ترین زبان دنیا است
جلوه بزرگ‌ترین اندیشه‌های اخلاقی مورد نیاز بشر در شاهنامه

علیرضا قیامتی در مراسم اردیبهشت هگمتانه که در همدان برگزار شد، با نام خداوند جان و خرد سخنان خود را آغاز کرد و گفت: درود و مهر بیکران دارم خدمت همه فرهیختگان ارجمند و ادب‌دوستان، بسیار خرسندم که قرار است در قلب تپنده فرهنگ و تمدن ایران‌زمین، در همدان و در هگمتانه بزرگ از نامه فر و فرهنگ ایران‌زمین، از شاهنامه و از فردوسی بگویم.
* فردوسی یک‌تنه هویت ایرانی و زبان فارسی را نجات داد
این شاهنامه‌پژوه با خواندن این ابیات از دکتر منصور رستگار فسایی «پیر من، فردوسى والاتبار/ اى ز تو بنیاد ایران پایدار/ اى ز تو جاوید نام راستان‏/ اى ز تو نو، روزگار باستان‏/ بى تو ایران ذوق آبادى نداشت‏/ بى تو شور و شوق آزادى نداشت‏/ شعر تو در جان ایران جان دمید/ اندر ایران جان جاویدان دمید/ باغبان باغ ایران جان توست/‏ هستى ایران‌‏زمین از آنِ توست/‏ نام فردوسى چنان خورشید باد/ صدهزاره، یاد او جاوید باد»، ابراز کرد: این پرسش وجود دارد که چرا فردوسی ماندگار شد و چرا می‌گوییم او یک‌تنه هویت ایرانی و زبان فارسی را به اندازه هزاران شمشیر، هزاران شهریار، هزاران نویسنده و شاعر دیگر و هزاران دانشمند، نجات داد؟ آیا این گفته‌ها احساسی است و اغراق می‌کنیم؟
وی با بیان اینکه اغراق نیست که شاهنامه فردوسی این‌گونه جایگاهی داشته است و برای آنکه بدانیم چطور چنین چیزی امکان دارد باید زمانه فردوسی را درنظر بگیریم، اذعان کرد: در زمانه‌ای که نام ایران را بردن با بی‌مهری و حتی با متحمل هزینه شدن همراه بود، فردوسی شاهنامه را نوشت که مملو از فرهنگ ایرانی است؛ در آن زمان از زبان فارسی سخن گفتن و از آن دفاع کردن، جایگاه ویژه‌ای می‌طلبید و زبان ما به سمت نابودی می‌رفت و هویت ایرانی درحال فراموش شدن بود. به‌واقع هر نامه‌ای که از ایران و ایرانی سخن می‌گفت، بایکوت می‌شد، اما فردوسی ظهور و اثر بزرگ خود را خلق کرد.
قیامتی با اشاره به اینکه پیش از فردوسی شاهنامه‌های دیگری هم داشته‌ایم اما هیچ‌کدام باقی نمانده‌اند همچون شاهنامه ابوالمؤید بلخی، شاهنامه ابوعلی بلخی، شاهنامه آفرین‌نامه ابوشکور و شاهنامه ابومنصوری، تصریح کرد: گشتاسب‌نامه دقیقی را هم اگر فردوسی در شاهنامه خودش نمی‌آورد، از آن اثری باقی نمی‌ماند؛ در زمانه‌ای که مکاتبات اداری در کشور ایران به زبان غیر فارسی بود، در زمانه‌ای که خاندان‌های ایرانی مثل نوبختی، سهل و برامکه به سرنوشت‌های وحشتناکی دچار می‌شدند، زمانی که دقیقی کشته شد، زمانی که در غذای ابومنصور عبدالرزاق طوسی (بنیان‌گذار شاهنامه ابومنصوری) زهر ریخته شد، زمان که حتی سخن گفتن از زبان فارسی بسیار دشوار بود، فردوسی سخن از فرهنگ ایرانی و زبان فارسی گفته است؛ بنابراین اگر می‌گوییم این شاعر و اثرش جایگاه مهم و ویژه‌ای داشته و دارد، اغراق نمی‌کنیم.
* شاهنامه مهر تثبیت زبان فارسی و هویت ایرانی شد
وی با بیان اینکه شاهنامه مهر تثبیت زبان فارسی و هویت ایرانی شد تا ایرانیان بتوانند هویت خودشان را حفظ کنند، گفت: تمام هم‌وغم فردوسی در شاهنامه ایران و زبان فارسی است؛ وقتی بیمارشده نیز نگران خود نبوده، بلکه نگران بوده که شاهنامه ناتمام بماند «همی خواهم از دادگر یک خدای/ که چندان بمانم به گیتی به جای/ که این نامه شهریاران پیش/ بپیوندم از خوب گفتار خویش» و یا جایی دیگر می‌گوید «بپرسیدم از هر کسی بی‌شمار/ بترسیدم از گردش روزگار/ مگر خود درنگم نباشد بسی/ بباید سپردن به دیگر کسی».
این استاد زبان و ادبیات فارسی با اشاره به اینکه فردوسی در جوانی برخوردار بوده اما در پیری که همه سرمایه و جوانی خودش را از دست داده و در پای ایران و شاهنامه صرف کرده فریاد برآورده «الا ای برآورده چرخ بلند/ چه داری به پیری مرا مستمند/ چو بودم جوان در برم داشتی/ به پیری چرا خوار بگذاشتی؟»، افزود: با وجود این گله‌ها و شرایطی که داشته، بازهم برایش ایران و زبان فارسی مهم است.
قیامتی با بیان اینکه فردوسی در پیری که مستمند می‌شود گویا چند درخت در باغش داشته و محصول آن‌ها را تگرگ می‌زند که دل‌شکسته می‌شود و آرزوی مرگ می‌کند «مرا دخل و خرج ار برابر بدی/ زمانه مرا چون برادر بدی/ تگرگ آمد امسال بر سان مرگ/ مرا مرگ بهتر بُدی از تگرگ»، تشریح کرد: از این ابیات می‌فهمیم که فردوسی به‌واقع تمام وجود و مالش را برای ایران گذاشته است.
وی با اشاره به اینکه فردوسی جای دیگری می‌گوید «نماندم نمکسود و هیزم نه جو/ نه چیزی پدیدست تا جودرو/ بدین تیرگی روز و بیم خراج/ زمین گشته از برف چون کوه عاج»، گفت: اما این شرایط بد هم برای او مهم نبوده؛ با چند بیت از شاعر به شما می‌گویم که برای فردوسی چه چیزی مهم بوده است «نمانیم کین بوم ویران کنند/ همی غارت از شهر ایران کنند» یا «به آزادگان گفت ننگ است این/ که ویران بود روی ایران‌زمین» یا «که دادار گیهان مرا یاورست/ که از دانش برتران برترست/ به نیروی آن پادشاه بزرگ/ که ایران نگه دارم از چنگ گرگ».
این شاهنامه‌پژوه با بیان اینکه فردوسی با تمام وجود برای ایران و زبان فارسی تلاش کرده است، افزود: او اگر سوگند می‌خورده است، به زبان فارسی و با توجه به فرهنگ ایرانی این کار را می‌کرده «به دادار دارنده سوگند خورد/ به روز سپید و شب لاژورد/ به جان و خرد، به آسمان و زمین/ به تیغ و به گرز و به مهر و نگین/ به داد فریدون و آیین راه/ به خون سیاوش، به جان تو شاه/ به دارای گیهان و هرمزد و شید/ به رزم و به بزم و به بیم و امید/ به پیمان موبد، به عهد ردان/ به گفتار بیداردل بخردان».
قیامتی با اشاره به اینکه فردوسی اگر نیایش می‌کند نیز به زبان فارسی و با توجه به فرهنگ ایرانی است، ابراز کرد: وی در نیایشی گفته است «چو هرمزد دهادت چنین پایگاه/ چو بهمن نگهبان فرخ کلاه/ همه‌ساله اردیبهشت هژیر/ نگهبان تو با هش و رای پیر/ چو شهریورت باد پیروزگر/ بنام بزرگی و فر و هنر/ سفندارمذ پاسبان تو باد/ چو خردادت از یاوران بر دهاد».
* دهقان‌زاده نجیب نمی‌توانسته فروکاستن ستاره بخت ایرانی را ببیند
وی با بیان اینکه فردوسی وقتی از گاه‌شماری و تقویم می‌گوید هم باز ایرانی و فارسی است «شب اورمزد آمد از ماه دی» یا «چو آدینه هرمزد بهمن بود» یا «مه بهمن و آسمان روز بود»، اذعان کرد: تمام واژه‌های مورد استفاده او در شاهنامه فارسی و ایرانی است. شاهنامه به‌واقع درون دهقان‌زاده پاک و نجیبی است که نمی‌توانسته فروکاستن ستاره بخت ایران و ایرانی را ببیند، نمی‌توانسته کاستن بخت زبان فارسی را ببیند و به همین خاطر است که می‌گوییم شاهنامه نامه فر و فرهنگ ما بوده و اغراق نمی‌کنیم؛ اگر شاهنامه نمی‌بود، جشن مهرگان، نوروز، سده و غیره هم درتاریخ ما باقی نمی‌ماندند.
این استاد زبان و ادبیات فارسی با اشاره به اینکه شاهنامه فقط نامه ایران تنها نیست بلکه حماسه بشر است و خودِ شاعر در مورد آن می‌گوید «همه رزم و بزمست و رای و سخن/ گذشته بسی روزگار کهن/ همان دانش و دین و پرهیز و رای/ همان رهنمونی به دیگر سرای»، تصریح کرد: بزرگ‌ترین اندیشه‌های اخلاقی که بشر به آن‌ها نیاز دارد، در شاهنامه جلوه پیدا کرده‌اند؛ داستان‌ها در شاهنامه در خدمت اخلاق و پهلوانان و زور و بازو هم در خدمت اخلاق هستند. زال به رستم جهان‌پهلوان می‌گوید خداوند به این خاطر به تو قدرت داده است که در خدمت نیازمندان و رنج‌دیدگان باشی «ترا ایزد این زور پیلان که داد/ دل و هوش و فرهنگ فرخ‌نژاد/ بدان داد تا دست فریادخواه/ بگیری برآری ز تاریک چاه» یا خودِ رستم در جایی می‌گوید «همی خواهم از کردگار جهان/ که نیرو دهد آشکار و نهان/ که با زیردستان مدارا کنیم/ ز خاک سیه مشک سارا کنیم».
* شاهنامه نامه صلح جهانی است
قیامتی با بیان اینکه کمتر نکته اخلاقی است که در شاهنامه ستایش نشده باشد، تشریح کرد: شاهنامه با اینکه نامه حماسه است، اما نامه صلح جهانی نیز هست؛ بزرگ‌ترین حماسه صلح.
وی با اشاره به اینکه اگر مطالب تمام حماسه‌های بزرگ جهان را یکجا جمع و بررسی کنیم می‌بینیم روی هم به‌اندازه‌ای که شاهنامه از صلح و دوستی و مهربانی گفته است آن‌ها به این موارد توجه نداشته‌‌اند، گفت: فردوسی گفته است «ترا آشتی بهتر آید ز جنگ/ نباید گرفتن چنین کار تنگ» یا «هم از آشتی کام مردم رواست/ که نابود باد هر که او جنگ خواست» یا « مسازید جنگ و مریزید خون/ مباشید کس را به بد رهنمون/ وگر جنگ جوید کسی با سپاه/ دل کینه دارش نیاید به راه» یا «ز خون ریختن دل بباید کشید/ سر بی‌گناهان نباید برید/ نه مردی بود خیره آشوفتن/ به زیر اندر آورده را کوفتن».
این شاهنامه‌پژوه با بیان اینکه توصیه‌ای که شاهنامه به همه مردم جهان می‌کند این است «شما مهربانی به افزون کنید/ ز دل کینه و آز بیرون کنید/ شماها که با داد و دانشورید/ از آمیزش یکدگر مگسلید»، افزود: فردوسی می‌گوید دوست دارم به‌جای اینکه صدای برخورد شمشیرها را بشنوم، صدای خنده‌ها را بشنوم، صدای جام‌ها را بشنوم «شما تیغ‌ها در نیام آورید/ برآیین شمشیر جام آورید/ به‌جای خروش کمان نای و چنگ/ بسازید بر باده بر بوی و رنگ/ وزان پس همه شادمانی کنید/ جهان را ز غم‌ها گمانی کنید».
* انسان‌گرایی و نیکی کردن، بزرگ‌ترین منش ایرانی‌ها بوده است
قیامتی با اشاره به اینکه برای او ایران و غیر ایران ندارد و اعتقاد دارد که ویرانگری، غارت و تجاوز بد است، تصریح کرد: برای فردوسی مرز انسانیت مطرح است «تو دانی که تاراج و خون ریختن/ چو با بی‌گنه مردم آویختن/ شهان سرافراز دارند شوم/ چه با مرز ایران چه با مرز روم».
وی با بیان اینکه برای فردوسی غمگساری و کمک به فقیران و رنج‌دیدگان با هر ملیت و هر باوری مطرح است «به هر جایگه یار درویش باش/ همی راد ‌بر مردم خویش باش/ دگر کودکانی که بینی یتیم/ جگر خسته و مانده بی‌ زر و سیم/ بر ایشان ببخش این‌همه خواسته/ برافروز جان و روان کاسته/ درون فروماندگان شاد کن/ ز روز فروماندگی یاد کن»، اظهار کرد: فردوسی می‌دانسته است که انسان‌گرایی و نیکی کردن، بزرگ‌ترین منش ایرانی‌ها بوده و آن‌ها نیک‌منشی را در ذات خود داشته‌اند و به‌واقع آن را فلسفه زندگی می‌دانسته‌اند؛ به همین خاطر است که مهربانی و صلح و آشتی در شاهنامه جایگاه ویژه دارد.
این شاهنامه‌پژوه با اشاره به اینکه فردوسی پیامدهای جنگ را می‌شناخته و می‌دانسته که چقدر جنگ و خونریزی خانمان‌برانداز است «پلنگ این شناسد که پیکار و جنگ/ نه خوب است و داند همی کوه و سنگ/ ستیزه به جایی رساند سخن/ که ویران کند خانمان کهن/ شکسته شود چرخ گردون‌ها/ زمین سرخ گردد از آن خون‌ها/ بسی بی‌پدر گشته بینی پسر/ بسی بی‌پسر گشته بینی پدر»، عنوان کرد: فردوسی حتی می‌گوید تا دشمن دست به سلاح نبرده، شما هم نبرید، وقتی هم که مجبور شدید دفاع کنید و بجنگید، باید اصول جنگی را رعایت کنید، اگر دشمن تسلیم شد، حق ندارید به او آزار برسانید و می‌بایست با اسیران خوب رفتار کنید. همچنین کشتگانشان را با احترام دفن و زخمیان آن‌ها را مداوا کنید؛ حق ندارید غارتگری کنید و به کودکان و غیر نظامیان آسیب برسانید.
این استاد زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه زمانی دشمن به ایران حمله می‌کند و ایرانیان مجبور می‌شوند دفاع کنند و تا شهر انتاکیه به دنبال متجاوزها می‌روند و دشمن را در آنجا شکست می‌دهند، تصریح کرد: پس از پیروزی، سپهبد و فرمانده ما فریاد می‌زند که همه نظامیان ایران باید در دل تاریکی شب آن شهر را ترک کنند و دیگر حق ندارند در آنجا بمانند و اگر فردی از مردم آن شهر بیگانه نیز به فرمانده از یک سرباز ایرانی شکایت کند، او را تنبیه می‌کند «خروشی برآمد ز درگاه شاه/ که ای نامداران ایران سپاه/ همه پاک ازین شهر بیرون شوید/ به تاریکی اندر به هامون شوید/ اگر هیچ بانگ زن و مرد و پیر/ وگر شورش و غارت و دار و گیر/ به گوش من آید به تاریک شب/ که بگشاید از رنج یک مرد لب/ هم اندر زمان آن که فریاد ازوست/ پر از کاه سازیم آکنده پوست»؛ یعنی فردوسی در شاهنامه برای غیر نظامیان شهر دشمن هم حق قائل است.
* زبان فارسی نماینده فرهنگ و تمدن ما است
قیامتی با اشاره به اینکه در بخش پایانی سخنم از زبان فارسی بگویم چون نماینده فرهنگ و تمدن ما است و شاهنامه هم بزرگ‌ترین اثری بوده که این زبان را ماندگار کرده است، گفت: البته من باور دارم در ماندگاری زبان فارسی، تمام نیاکان ما تلاش کرده‌اند؛ حتی مردم کوچه و بازار هم در این مهم نقش داشته‌اند، اما فردوسی پرچم‌دار است.
وی با بیان اینکه زبان فارسی عاشقانه‌ترین، عارفانه‌ترین، حماسی‌ترین و اخلاقی‌ترین زبان دنیا است، افزود: معلم اخلاق جهان، سعدی فارسی است، زبان ما عارفی مانند مولانا را دارد، عاشقی دارد همچون حافظ و دارای داستان‌های عاشقانه‌ پنج‌گنج نظامی است.
این شاهنامه‌پژوه با اشاره به اینکه لوئیزا استوارت کاستلو نویسنده اروپایی می‌گوید ایران و زبان فارسی به اندازه همه اروپا شاعر بزرگ دارد، اذعان کرد: آرمان رنو نیز می‌گوید شاخص‌ترین و بنیادی‌ترین زبانی که در جهان می‌توان سراغ گرفت، زبان فارسی است؛ به این خاطر که پیام‌های اخلاقی به جهانیان داده است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه هنری دو مونترلان، شاعر بزرگ فرانسوی نیز گفته است «من یک لحظه از زندگیم را نمی‌توانم بدون مدیون بودن به شاعران زبان فارسی تصور کنم و آنچه که این زبان و شاعران فارسی می‌توانند به شما اهدا کنند، کلید بهشت است»، گفت: آندره ژید فرانسوی هم شیفته زبان فارسی بوده و گفته است «بزرگ‌ترین حسرت زندگی من این است که زبان مادری‌ام فارسی نیست و نمی‌توانم مستقیم بدانم حافظ چه گفته است و باید به کمک ترجمه حافظ بخوانم».
قیامتی با اشاره به اینکه زبان فارسی با اجبار و زورِ شمشیر هیچ‌جا نرفته است، افزود: مگر سلطان سلیم و سلطان سلیمان ترکیه و امپراطوری عثمانی را کسی مجبور کرده بود که شعر فارسی بگویند؟ مگر مجبور بودند روی قبضه شمشیر خود شعر فارسی بنویسند؟ مگر کسی آن‌ها را مجبور کرده بود که تذکره شاعران کرد یا تاریخ خاندان کرد را به زبان فارسی بنویسند؟ فارسی زبان یک قوم خاص نیست، زبان تمدنی همه ما است، زبان تمدنی آذربایجانی‌ها، زبان تمدنی کردستانی‌ها، زبان تمدنی خوزستانی‌ها، زبان تمدنی بلوچستانی‌ها و زبان تمدنی ایرانی‌ها است؛ زبان فارسی سند هویت ما ایرانیان بوده و باید این زبان را با تمام وجود پاس بداریم.
این شاهنامه‌پژوه بیان کرد: فارسی زبانی بوده که مولانا وقتی از خراسان به قونیه می‌رود، می‌گوید «مسلمانان مسلمانان زبان پارسی گویم/ که نبود شرط در بزمی شکر خوردن به تنهایی» و مردم قونیه به او نگفته‌اند ای خراسانی ما زبان تو را نمی‌فهمیم و می‌دانستند و می‌فهمیدند؛ مولانا جای دیگری گفته است «چون من تازی همی گویم، به گوشم پارسی گوید/ مگر بد خدمتی کردم که رو این سو نمی‌آری؟» یعنی وقتی به زبان دیگری سخن می‌گویم، خدا در گوشم به پارسی می‌گوید مگر بد خدمتی کردم که به زبان دیگری سخن می‌گویی؟ این سخن مولانا معنای عمیقی دارد.
وی با بیان اینکه سخن شگفت‌انگیز حافظ نیز این است که «صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت/ قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند»، ابراز کرد: این شعر می‌گوید که فرشته‌ها هم شعر فارسی حافظ را حفظ می‌کنند.
قیامتی حُسن ختام کلام خود را به ستایش فردوسی که زبان فارسی را برای ما زنده نگه داشته است اختصاص داد و خواند: «در خواب شب دوشین، من با شعرا گفتم:/ کای یکسره معنیتان با لفظ بهم/ شاعر ز شما بهتر، شعر آن که نیکوتر؟/ از طایقه تازی وز انجمن فُرسی/ آواز برآوردند، یک رویه به من گفتند:/ فردسی و شهنامه، شهنامه و فردوسی».

ارسال نظر

سوال: رنگ خورشید؟ Zard

*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار