تأثیر حمایتهای فرزندان از والدین بعد از ازدواج؛
کمک به والدین برای کنار آمدن با سندروم آشیانه خالی
توصیههای یک درمانگر خانواده برای مقابله و ایجاد فرصت
در گذشته روابط عاطفی والدین و فرزندان پررنگتر بود اما متأسفانه طی سالهای اخیر، با ورود فناوری، فاصله بسیاری بین والدین و فرزندان ایجاد شده. در این راستا وظیفه فرزندان بعد از ازدواج و مستقل شدن این است که نیاز والدین به محبت و قدردانی را از یاد نبرده و بهگونهای رفتار کنند تا آنها بدانند که فرزندانشان همراه و حامی آنها هستند. آنها با حمایتهای مالی و عاطفی مثل گوش دادن به صحبتها و درددلهای والدین برای تخلیه احساسات خود؛ تا حد زیادی میتوانند به والدین کمک کنند تا با سندروم آشیانه خالی کنار بیایند.

سندروم آشیانه خالی، تجربهای روانشناختی و عاطفی است که معمولاً والدین، پس از ترک خانه توسط فرزندانشان، آن را تجربه میکنند. این پدیده، که بهعنوان یک مرحله طبیعی از چرخه زندگی خانواده شناخته میشود، میتواند با احساساتی نظیر غم، تنهایی، پوچی، فقدان هدف و حتی افسردگی همراه باشد. سندروم آشیانه خالی صرفاً یک حالت گذرا نیست، بلکه میتواند تأثیر عمیقی بر سلامت روان و روابط خانوادگی والدین بگذارد. این سندروم، یک بیماری یا اختلال روانی به حساب نمیآید، بلکه یک واکنش طبیعی به تغییرات اساسی در ساختار و پویایی خانواده است. شدت و مدت این سندروم در افراد مختلف، بسته به عوامل فردی، اجتماعی و فرهنگی، متفاوت است.
عوامل متعددی در بروز سندروم آشیانه خالی نقش دارند، برای مثال والدین، بهویژه مادران، ممکن است نقش فرزندپروری را بهعنوان بخش مهمی از هویت خود تلقی کنند. با ترک فرزندان، این نقش کمرنگ شده و والدین احساس میکنند هدف و معنای زندگی خود را از دست دادهاند. همچنین ترک فرزندان منجر به کاهش تعاملات روزمره و صمیمیت در خانواده میشود.
در جامعه ایران، با توجه به اهمیت خانواده و نقش فرزندان در زندگی والدین، سندروم آشیانه خالی میتواند چالش جدیتری برای برخی از خانوادهها باشد. وابستگی عاطفی زیاد بین والدین و فرزندان، بهویژه در مادران و همچنین نقش پررنگ فرزندپروری در هویت زنان، میتواند شدت این سندروم را افزایش دهد. تغییرات اجتماعی و اقتصادی در ایران، نظیر افزایش سن ازدواج، مهاجرت فرزندان به شهرهای دیگر برای تحصیل یا کار و تغییر نقشهای جنسیتی، نیز میتواند بر بروز و شدت این سندروم تأثیرگذار باشد. با این حال، تحقیقات کافی در مورد میزان شیوع و ویژگیهای خاص سندروم آشیانه خالی در ایران انجام نشده و نیاز به مطالعات بیشتر در این زمینه وجود دارد.
در ادامه خبرنگار روزنامه سپهرغرب در گفتگویی با دکتر اصغر کیهاننیا؛ روانشناس، مشاور خانواده و نویسنده فعال 23 کتاب در حوزه خانواده، به بررسی دقیقتر علل، علائم، پیامدها و راهکارهای مقابله با سندروم آشیانه خالی در جامعه پرداخته است. هدف از این بررسی، افزایش آگاهی در مورد این پدیده و ارائه راهکارهایی برای کمک به والدینی است که با این چالش روبهرو هستند که در ادامه میخوانید:
*آیا احساس تنهایی پس از ترک خانه توسط فرزندان بیشتر در مادران دیده میشود یا پدران، علت آن چیست؟
مسلماً این احساس تنهایی در مادران بیشتر احساس میشود. چراکه حساستر بوده و بهعنوان کانون مهر و محبت خانه شناخته شدهاند. آنان زحمات بیشتری برای فرزندان خود کشیدهاند؛ ازجمله دوران بارداری، به آغوش کشیدن و شیر دادن به نوزاد، بیخوابی کشیدن برای او و همراهی در زمان بیماری و مشکلات؛ بنابراین، از این نظر، مادران آسیب بیشتری میبینند و احساس تنهایی میکنند؛ البته استثنا هم وجود دارد، اما بسیار کم است. در حقیقت، اگر بخواهیم آمار بگیریم، در 90 درصد موارد، مادران بیشتر احساس تنهایی میکنند.
*آیا در جامعه ما برای مواجهه والدین با دوره پس از استقلال فرزندان، آمادگی فرهنگی و روانی کافی وجود دارد؟
قبلاً زندگی بهصورت خانواده گسترده بود، به این معنی که خانوادهها دور هم جمع میشدند و فرزندان از والدین، پدربزرگها و مادربزرگها تعلیم میدیدند، یاد میگرفتند و نصایح میشنیدند. در 50 سال اخیر، خانواده مستقل تشکیل شد؛ یعنی فرزندان پس از ازدواج، مستقل میشدند. یکی از دلایل اصلی کاهش ازدواجها در حال حاضر، همین استقلال است؛ زیرا مستقل بودن نیازمند فراهم شدن شرایطی مانند مسکن و شغل است. در گذشته، فرزندان ما کار والدین را ادامه میدادند و مادربزرگها یا مادرها به عروس یا داماد کمک میکردند؛ یعنی پدرها به داماد و مادرها به دختر کمک میکردند و در حقیقت، کار به آنها یاد میدادند تا زمینه رشدشان را فراهم کنند. اما در سالهای اخیر، متأسفانه این اتفاق کمرنگ شده؛ ولی خانوادهها بهتدریج متوجه این موضوع شدهاند و خود را برای این اتفاق بزرگ آماده میکنند. یعنی درک میکنند که باید از نظر فرهنگی و روانی آمادگی داشته باشند و آن کمکها را ارائه دهند. قبلاً فرزندان عصای دست خانواده بودند؛ والدین با فرزندان بزرگ میشدند و با هم همراهی و کار میکردند. اما در سالهای اخیر، بهدلیل اینکه فرزندان، کار و زندگی مستقل پیدا کردهاند، این فاصله زیاد شده. در نتیجه، والدین بهناچار خود را برای این فاصله فرهنگی و روانی آماده میکنند.
* نقش فرزندان در کاهش حس طردشدگی یا تنهایی والدین پس از ازدواجشان چیست؟
همانطور که عرض کردم، در گذشته روابط عاطفی والدین و فرزندان پررنگتر بود. در 50 سال اخیر، متأسفانه با ورود فناوری، فاصله وحشتناکی بین والدین و فرزندان ایجاد شده. این فاصله از ابتدا با کامپیوتر آغاز شد و بهتدریج به اینترنت و ماهواره رسید. در این روند وظیفه فرزندان این است که کمتر تحت تأثیر اتفاقاتی که بهنوعی یک تهاجم فرهنگی است، قرار بگیرند و به یاد داشته باشند که والدین نیاز به محبت و قدردانی دارند. با توجه به رسالت والدین، آنها نیاز دارند تا احساس کنند فرزندانشان همراه و حامی آنها هستند.
بهعنوان درمانگر خانواده در این خصوص چند راهکار ارائه میکنم، ازجمله سر زدن، تلفن کردن، حمایت مالی و البته حمایت احساسی مثل گوش دادن به صحبتها و درددلهای والدین تا بتوانند احساسات خود را تخلیه کنند؛ بنابراین، وظیفه فرزندان در این مورد این است که تا حد زیادی بار احساسی والدین را کم کنند.
*چه فعالیتها یا سبک زندگیهایی میتواند خلأ ناشی از رفتن فرزندان را برای والدین پر کند؟
در ابتدا والدین باید این حقیقت تلخ را بپذیرند که امروزه فرزندانشان مستقل شده و بهدنبال زندگی خود هستند. در نتیجه، باید سرگرمیهای جدید برای خود فراهم کنند. من به بازنشستهها توصیههای زیادی کردهام که باید برای خودتان سرگرمی درست کنید. وقتی بچهها ازدواج میکنند (تقریباً زمانی است که پدر یا مادر بازنشسته میشوند)، باید سرگرمیهای جدیدی مانند مراوده با دوستان، ورزش، خارج شدن از خانه، باغبانی حتی در یک آپارتمان با چندگلدان کوچک داشته باشند. مطالعه، گوش دادن به موسیقی و فعالیتهای اجتماعی برای خود درنظر بگیرند و در خانه ننشینند و دائماً کانال تلویزیون عوض نکنند. این نوع سرگرمیها، حتی نگهداری از برخی پرندگان میتواند مفید باشد. همچنین، انجام یک کار نیمهوقت میتواند به پر کردن این خلأ کمک کند. رفتوآمد بیشتر با رفقا و معاشرتهای سالم خانوادگی نیز میتواند مؤثر باشد.
*آیا وابستگی شدید والدین به فرزندان در سالهای قبل از ازدواج، میتواند زمینهساز شدت گرفتن سندروم آشیانه خالی باشد؟
بله، متأسفانه برخی والدین، فرزندانشان را بیش از حد به خود میچسبانند و آنها را وابسته نگه میدارند که یکی از دلایل آن، تعلق خاطر زیاد به فرزندان است. به خانوادهها توصیه میکنم که بچهها را برای روزهای آینده آماده و تربیت کنید. ما درمانگرها بارها به خانوادهها توصیه کردهایم که بچهها را بیش از حد به خود وابسته نکنید و انتظار بیش از حد از آنها نداشته باشید تا زمانی که از شما فاصله گرفتند به شما توجه کنند. این کمک میکند که در زمان ازدواج فرزندان و ایجاد فاصله، این فشار روانی را کمتر کنید.
کتابی با عنوان «مادرم درست میگفت» (Mother was right) را مطالعه میکردم که در آن نوشته بود؛ بچهها زمانی که ازدواج کرده و بچهدار میشوند، سختیهای بزرگ کردن بچه را تجربه کرده و آنموقع قدر پدر و مادر خود را میدانند. بنابراین والدین نباید انتظار داشته و منتظر فرزندان خود باشند. باید برای خود تفریح و سرگرمیهایی را ایجاد کنند.
*چگونه میتوان به والدین آموزش داد که دوره پس از خروج فرزندان از خانه را فرصتی برای رشد شخصی و معنوی خود ببینند؟
انسان در دو حالت مرده است؛ نخست اینکه هدف نداشته باشد و دوم اینکه عشق نداشته باشد. انسان میتواند در دورهای که فرزندانش ازدواج کرده و از او فاصله گرفتهاند، هدفهای متفاوتی برای خود انتخاب کند. عشق حتماً نباید عشق به جنس مکمل باشد؛ عشق میتواند به پرورش گل و گیاه باشد، جمع کردن تمبر باشد، رفتن به کودکستانها و مهدکودکهای یتیمخانهها باشد، برداشتن قدمهای اجتماعی باشد، شرکت در جلسات خیریه و جلسات آموزشی فرهنگی و دورههای مختلف باشد. ببینید، در حال حاضر من 87 سال دارم، کار مشاوره حضوری را تعطیل و باغبانی را جایگزین کردهام، هر روز بیل میزنم و به درختان و گلهایم با علاقه رسیدگی میکنم و درگوشهای از باغ به پرورش مرغ و بلدرچین پرداختهام؛ البته تعریف از خود نباشد منظور از شرح فعالیتهای خود، معرفی سرگرمی برای والدین است.
افراد میتوانند در سنی که از کار اصلیشان بازنشسته میشوند، کارهای نیمهوقت جدی را انجام دهند. چون کار رضایت خاطر میآورد، کار ما را از احساس بطالت و خمودگی و بیهودگی نجات میدهد و تنها جنبه مالی ندارد. در این خصوص احادیث بسیاری داریم؛ برای مثال پیامبر اکرم (ص) در خصوص کار میفرمایند؛ «کار صیقل روح است». همچنین امیرالمؤمنین میفرمایند؛ «کار بهترین سرگرمی است». با درنظر گرفتن این تعاریف و روایات ما میتوانیم با کار، داشتن هدف و عشق به طبیعت، قدم زدن، پیادهروی و ورزش، با این کارها و سرگرمیها نشاط داشته باشیم. بهخصوص در این دوران سخت و بهاصطلاح تورم و گرانی و اختلافها و خبرهای بدی که سعی دارند انسان را به انزوا بکشانند، طبیعت یکی از درمانگرهاست. زمانی که به پارک میرویم روح ما از انرژی درختان و زمین و آب بهره میبرد و حال و هوای ما رفتهرفته روبه بهبودی میرود، پس برگشت به طبیعت، گوش کردن به موسیقی و مطالعه کتاب میتواند پاسخگوی دوران سالمندی ما باشد که حتی نیاز به دیدار فرزندان هم در این مورد کمتر میشود.
شناسه خبر 94492