یک رواندرمانگر خانواده مطرح کرد:
مشاجره والدین؛ ویرانگر اعتماد و امنیت کودک
یک رواندرمانگر خانواده مطرح کرد: هنگامی که اختلافها و درگیریها بین والدین رخ میدهد، کودک دچار تنش و اضطراب میشود و آن حمایت مورد انتظار را دریافت نمیکند. همچنین، توجه لازم به او نمیشود و این مسئله را به خود نسبت میدهد که نتیجه آن کاهش اعتمادبهنفس و خودباوری است. در واقع میتوان گفت که مشاجره والدین، ویرانگرِ اعتماد و امنیتِ کودک است.
مشاجره و اختلاف نظر بین والدین امری طبیعی است، اما زمانی که این مشاجرات بهصورت مکرر، شدید و همراه با خشونت کلامی یا فیزیکی باشد، میتواند آسیبهای روانی جدی بر کودکان وارد کند.
کودکانی که شاهد مشاجرات والدین هستند، اغلب احساس ناامنی و اضطراب میکنند و ممکن است خود را مقصر اختلافات والدین بدانند و تصور کنند که دلیل دعواهای آنها هستند. این احساس گناه باعث کاهش اعتماد بهنفس و ایجاد خودپنداره منفی در کودک میشود.
کودکانی که در معرض مشاجرات مداوم قرار میگیرند، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهند. آنها یاد میگیرند که دعوا و خشونت راهحل مشکلات است و این الگو را در روابط خود با همسالان و در آینده در زندگی زناشویی تکرار میکنند.
والدین باید یاد بگیرند که اختلافات خود را بدون فریاد زدن، توهین یا خشونت حل کنند. گفتوگوی آرام و احترام متقابل حتی در زمان اختلاف، الگوی مثبتی برای کودکان است. اگر مشاجره اتفاق افتاد، بهتر است بعداً با کودک صحبت شود و به او اطمینان داده شود که این مسئله به رابطه والدین با او ربطی ندارد.
کودک باید احساس کند که حتی در صورت وجود اختلاف بین والدین، آنها همچنان به او عشق میورزند و خانواده یک واحد پایدار است. گفتن جملاتی مانند: ما گاهی با هم بحث میکنیم، اما همدیگر را دوست داریم میتواند به کودک آرامش دهد. مشاجرات والدین بخشی از زندگی خانوادگی است، اما نحوه مدیریت آن تعیین میکند که این اختلافات چه تأثیری بر کودکان بگذارد. با یادگیری مهارتهای ارتباطی، کنترل خشم و ایجاد فضایی امن برای کودک، میتوان از آسیبهای روانی جلوگیری کرد. در نهایت، فرزندپروری آگاهانه و مسئولانه، کلید تربیت کودکانی سالم و شاد است.
در همین راستا خبرنگار روزنامه سپهرغرب در گفتوگو با مریم حسینقلیان؛ رواندرمانگر سبک زندگی و روانشناس بالینی به بررسی تأثیرات منفی مشاجرات والدین بر کودکان و راهکارهای کاهش این آسیبها پرداخته که در ادامه میخوانید:
*مشاجره والدین چه تأثیری بر احساس امنیت و آرامش روانی کودک دارد؟
کودکی که شاهد مشاجرات والدین خود است، احساس ناامنی میکند، زیرا خانه و والدین برای او نماد عشق، اعتماد و حمایت هستند. هنگامی که اختلافات و درگیریها رخ میدهد، دچار تنش و اضطراب میشود و آن حمایت مورد انتظار را دریافت نمیکند. همچنین، توجه لازم به او نمیشود و این مسئله را به خود نسبت میدهد، که نتیجه آن کاهش اعتمادبهنفس و خودباوری است. در چنین شرایطی، آرامش کودک از بین میرود و این موضوع بهطور مستقیم بر عملکرد تحصیلی و روابط او تأثیر منفی میگذارد. مشکلات رفتاری در او شکل میگیرد و مهارت حل مسئلهاش تضعیف میشود.
*آیا کودکان در خانوادههایی با مشاجرات مکرر، بیشتر دچار مشکلات رفتاری یا تحصیلی میشوند؟
بله، این کودکان بهتدریج میآموزند که برای رسیدن به خواستههای خود باید به مشاجره و ایجاد تنش متوسل شوند، نه گفتوگو و حل مسئله. در نتیجه، در برقراری روابط سالم و بلندمدت ناتوان میشوند و بهوضوح با مشکلات رفتاری و تحصیلی روبهرو میگردند. احساس تنهایی و انزوا در آنها تقویت شده و با خود میاندیشند که کسی به آنها توجه ندارد، او را دوست ندارند و نمیبینند. این مسئله به بیاعتمادی نسبت به والدین و مشکلات عاطفی منجر میشود.
تمرکز این کودک در زمان درس خواندن کاهش مییابد و با وجود تذکراتی مانند حواست کجاست؟یا چرا این موضوع را نمیفهمی؟، ذهن او ناخودآگاه درگیر تنشهای خانوادگی است و توانایی تمرکز را از دست میدهد. کودکانِ قرارگرفته در چنین محیطهای ناامن و پرتنشی، بهوضوح مستعد ابتلا به اضطراب و افسردگی هستند و این اختلالات بر روابط آنها تأثیر میگذارد، بهطوری که در بزرگسالی نمیتوانند روابط موفقی داشته باشند.
بهعنوان مثال، زمانی که از فردی سؤال میشود آیا احساس اضطراب یا غم داری؟، ممکن است پاسخ دهد؛ بله، اما نمیدانم دلیلش چیست. از کودکی این حس را داشتهام. این فرد بهخاطر نمیآورد که ریشه این اضطراب و افسردگی به مشاجرات والدینش بازمیگردد، زیرا این خاطرات در ناخودآگاه او سرکوب شدهاند.
کودکی که احساس میکند مورد توجه قرار نمیگیرد، برای دیده شدن به رفتارهای منفی روی میآورد. چون رفتارهای مثبت او مورد توجه نیستند، با انجام کارهای منفی مانند خرابکاری، شکستن وسایل یا دعوا با خواهر و برادر سعی میکند توجه والدین را جلب کند. در این حالت، والدین ممکن است به او بگویند؛ تو را ندیدم، اما حالا که این وسیله را شکستی، متوجهات شدم! این رویکرد ناخودآگاه کودک را به سمت رفتارهای منفی سوق میدهد و در بزرگسالی نیز ادامه مییابد که میتواند منجر به اختلالاتی مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی یا سایر مشکلات روانشناختی شود.
کودکانِ رشدیافته در محیطهای پرتنش خانوادگی، در مقایسه با دیگران، در حل مسئله و مدیریت احساسات ضعیفتر عمل میکنند. دلیل این امر آن است که الگوی هر کودک، والدین او هستند. هنگامی که کودک میبیند والدینش به جای گفتوگو و تعامل سالم، از طریق مشاجره و تنش مسائل را حل میکنند، این روش را میآموزد و در بزرگسالی آن را تکرار میکند. این مسئله بهطور مستقیم بر روابط اجتماعی او تأثیر میگذارد، زیرا این مهارتهای ضروری را هرگز از الگوی خود (والدین) یاد نگرفته. در نهایت مشاجرات والدین در حضور کودکان، اثرات عمیق و بلندمدتی بر روان، عملکرد تحصیلی، روابط اجتماعی و مهارتهای حل مسئله آنها دارد. برای جلوگیری از این آسیبها، ضروری است که والدین در محیطی آرام و بهدور از تنش به حل اختلافات خود بپردازند و الگوی مناسبی برای فرزندانشان باشند.
*تجربه مشاجرههای والدین چگونه میتواند بر شکلگیری شخصیت و عزت نفس کودک تأثیر بگذارد؟
کودکانی که شاهد مشاجرات والدین در محیط خانوادگی هستند، از نظر شکلگیری شخصیت با سایر کودکان تفاوتهای محسوسی دارند. این دسته از کودکان عموماً از عزت نفس پایینتری برخوردارند، به این معنا که در محیطهای پرتنش، احساس ارزشمندی کمتری نسبت به خود دارند. این مسئله عمدتاً ناشی از کاهش توجه و دیده نشدن توسط والدین است. در چنین شرایطی، کودک به این باور میرسد که فرد مهمی نیست و این تصور منفی از خود منجر به کاهش عزت نفس میشود.
در برخی موارد، کودک خود را مسئول مشاجرات والدین میداند. برای مثال، زمانی که یکی از والدین با عباراتی مانند اگر بچه نبود یا من که بچه را به دنیا نیاوردم واکنش نشان میدهد، کودک به اشتباه احساس میکند عامل اصلی مشکلات است. این مسئله تأثیرات عمیقی بر شکلگیری شخصیت و مهارتهای اجتماعی کودک میگذارد.
همانطور که پیشتر اشاره شد، کودکان رفتارها و الگوهای حل مسئله را از والدین خود یاد میگیرند. زمانی که این الگوها به شکل ناسالم و از طریق مشاجره ارائه شود، کودک در آینده با مشکلات جدی در برقراری روابط مواجه خواهد شد. این نقص در مهارتهای ارتباطی به نوبه خود منجر به مشکلات عاطفی میشود که ریشه در اضطراب، افسردگی و عزت نفس پایین دارد. چنین افرادی معمولاً در مواجهه با چالشها خود را ناتوان میپندارند و اعتماد بهنفس لازم برای مقابله با مشکلات را ندارند.
این گروه از کودکان غالباً برای جلب توجه به رفتارهای افراطی روی میآورند. افرادی که دارای ویژگیهای خودشیفتگی یا اختلالات نمایشی هستند، اغلب از همین دستهاند. آنها یاد گرفتهاند که تنها از طریق رفتارهای افراطی یا حتی ضداجتماعی میتوانند توجه دیگران را جلب کنند.
احساس ناامنی از دیگر پیامدهای رشد در محیطهای پرتنش است. کودکانی که در معرض مشاجرات مکرر قرار گرفتهاند، بهدلیل عدم ثبات عاطفی در خانواده، همواره احساس ناامنی میکنند. این احساس به حدی قوی است که در روابط آینده آنها نیز تأثیر میگذارد؛ به گونهای که حتی در روابط سالم نیز نمیتوانند احساس امنیت کنند و پیش از موعد از رابطه خارج میشوند تا از آسیبهای احتمالی جلوگیری کنند. این افراد معمولاً نسبت به پایداری روابط خود بدبین هستند.
از نظر هیجانی نیز این افراد از ثبات کافی برخوردار نیستند. الگوهای رفتاری آنها اغلب شبیه به اختلال شخصیت مرزی است که با نوسانات خلقی شدید همراه است. رفتارهای آنها معمولاً غیرقابل پیشبینی است و ممکن است بهصورت ناگهانی دچار فروپاشی هیجانی شوند. این بیثباتی ریشه در تجربیات نامطلوب دوران کودکی و قرار گرفتن در معرض محیطهای پرتنش خانوادگی دارد.
*آیا در بین انواع مشاجره (لفظی، فیزیکی و خاموشی)، شدت آسیب روانی کودک تفاوتی وجود دارد؟
والدین در هنگام بروز تعارضات از شیوههای مختلفی استفاده میکنند که هر یک به طریقی خاص بر روان کودک تأثیر میگذارد. نخست مشاجرات لفظی است که شامل فحاشی، توهین و بیاحترامی متقابل شده و آثار روانی مانند ایجاد اضطراب پایدار، بروز مشکلات رفتاری، احساس افسردگی، کاهش احساس امنیت، تضعیف عزت نفس بر کودک را در پی داشته و در بلندمدت پیامدهایی چون شکلگیری احساس بیارزشی و درونیسازی الگوهای ارتباطی خصمانه را بهدنبال دارد.
دوم رفتارهای خاموش با بهکارگیری سکوت و قهر، قطع کامل ارتباط و ایجاد فضای سرد عاطفی است. این رفتار آثار روانی مانند درونیسازی این باور که سکوت تنها راه حل است و یا گرایش به انزوا و گوشهگیری که کاهش شدید عزت نفس و اختلال در رشد مهارتهای ارتباطی بر کودک را بهدنبال دارد را شامل میشود؛ همچنین در بلندمدت پیامدهایی چون شکلگیری الگوی اجتنابی در روابط و مشکلات شدید در ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و تمایل مزمن بهتنهایی مانند آرزوی زندگی در انزوا را بهدنبال خواهد داشت.
سوم خشونت فیزیکی است که با درگیریهای جسمانی و رفتارهای خشونتآمیز آثار فوری چون ایجاد ترس و وحشت شدید، شکلگیری احساس ناامنی عمیق، بروز نشانههای اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را بر کودک دارد. این آثار با تظاهرات بالینی چون اجتناب از موقعیتهای یادآورنده trauma، اختلالات خواب مثل دیدن کابوسهای مکرر، بازتجربه خاطرات آسیبزا حتی در بزرگسالی و واکنشهای شدید اضطرابی در مواجهه با محرکهای مرتبط خود را نشان میدهد.
با توجه به اینکه تمامی این الگوهای تعارضی منجر به محرومیت عاطفی کودک میشوند. کودک در هر سه حالت، توجه مثبت لازم را دریافت نمیکند و این تجربیات به شکلگیری سبکهای دلبستگی ناایمن میانجامد و در نتیجه تأثیرات این آسیبها اغلب تا بزرگسالی تداوم مییابد.
والدین باید آگاه باشند که حتی در صورت اجتناب از خشونت فیزیکی، شیوههای دیگر تعارض نیز میتواند آسیبهای جدی و ماندگاری بر رشد روانی کودک وارد کند. یادگیری مهارتهای حل تعارض سالم و مدیریت خشم، سرمایهگذاری ضروری برای سلامت نسل آینده است.
*کودکان در مواجهه با مشاجرات والدین، معمولاً چه واکنشهای هیجانی یا رفتاری از خود نشان میدهند؟
کودکانی که شاهد مشاجرات والدین هستند، ابتدا احساس ناامنی عمیقی را تجربه میکنند. این کودکان خانه را بهعنوان پایگاه امن از دست داده و دچار اضطراب مزمن میشوند. این اضطراب خود را به شکل نگرانی دائمی، دلشوره و انتظار وقوع اتفاقات ناگوار نشان میدهد. بسیاری از این کودکان احساس گناه نابجایی داشته و خود را مسئول اختلافات والدین میدانند. این وضعیت منجر به سردرگمی عاطفی و ناتوانی در پردازش صحیح احساسات میشود.
این کودکان اغلب دچار اختلالات خواب مانند کابوسهای شبانه، بیخوابی یا خوابآلودگی مفرط میشوند. علائم روانتنی مانند شبادراری، سردرد و دلدردهای بدون علت پزشکی در آنها شایع است. از نظر تحصیلی، کاهش توجه و افت عملکرد محسوس را تجربه میکنند. واکنشهای دفاعی آنها شامل جابجایی خشم چون پرخاشگری با همسالان به جای والدین و رفتارهای تخریبی عمدی است.
برخی کودکان به سمت پرخاشگری فعال گرایش پیدا میکنند که شامل نزاع با همسالان، نافرمانی عمدی و تخریب وسایل میشود. گروه دیگری به انزوا و کنارهگیری روی میآورند که با کاهش تعاملات اجتماعی، از دست دادن علاقه به فعالیتها و تظاهر به درونگرایی کاذب همراه است. رفتارهای جلب توجه نیز در این کودکان شایع است و به شکل نمایشهای افراطی، خودزنی عاطفی و رفتارهای نامتناسب با سن بروز میکند.
این کودکان دچار تحریفهای شناختی مانند شخصیسازی «تقصیر من است» و پیشبینی فاجعهآمیز «حتماً اتفاق بدی میافتد» میشوند. رشد مهارتهای حل مسئله، تنظیم هیجان و ایجاد روابط پایدار در آنها مختل میشود. یک چرخه معیوب از اضطراب، افت عملکرد، سرزنش والدین، تشدید احساس گناه و افزایش اضطراب در آنها شکل میگیرد.
*چه راهکارهایی میتواند تأثیر منفی مشاجره بر کودکان را کاهش دهد و یا جبران کند؟
والدین میتوانند با ایجاد فضای امن برای بیان احساسات کودک و یا استفاده از بازیدرمانی برای تخلیه هیجانی، در تقویت عزت نفس با تأکید بر بیتقصیری کودک اقدام کنند؛ همچنین در صورت بروز مشکلات جدیتر میتوانند با استفاده از مداخله حرفهای با کمک رواندرمانی کودک و خانوادهدرمانی در جهت آموزش مهارتهای سازگاری متناسب با سن فرزند، اقدام کنند.
همچنین والدین میتوانند عبارات توضیحدهنده بهکار ببرند مانند اینکه؛ این موضوع مربوط به بزرگترهاست و یا پس از هر مشاجره، زمان آرامشبخشی با کودک داشته باشید. والدین باید توجه داشته باشند که حتماً مراقب پیامهای غیرکلامی مانند حالت چهره و تن صدا باشند و در صورت تداوم نشانهها، حتماً از روانشناس کودک کمک بگیرند.
مشاجرات والدین میتواند منجر به اختلالات روانشناختی (اضطراب، افسردگی، PTSD)، مشکلات رفتاری (پرخاشگری، بزهکاری) و آسیبهای بلندمدت (اعتیاد و اختلالات شخصیت) در کودکان شود. راهکارهای اساسی شامل مدیریت تعارضات به شیوه سالم، حمایت عاطفی از کودک، مداخلات تخصصی و پیشگیری از آسیبهای بلندمدت است. به یاد داشته باشیم که کودکان از رفتارهای ما الگو میگیرند و سلامت روان آنها سرمایهای ارزشمند برای آینده جامعه است. در صورت نیاز، مراجعه به روانشناس کودک و مشاور خانواده میتواند کمککننده باشد.
مشاجره و اختلاف نظر بین والدین امری طبیعی است، اما زمانی که این مشاجرات بهصورت مکرر، شدید و همراه با خشونت کلامی یا فیزیکی باشد، میتواند آسیبهای روانی جدی بر کودکان وارد کند.
کودکانی که شاهد مشاجرات والدین هستند، اغلب احساس ناامنی و اضطراب میکنند و ممکن است خود را مقصر اختلافات والدین بدانند و تصور کنند که دلیل دعواهای آنها هستند. این احساس گناه باعث کاهش اعتماد بهنفس و ایجاد خودپنداره منفی در کودک میشود.
کودکانی که در معرض مشاجرات مداوم قرار میگیرند، ممکن است رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهند. آنها یاد میگیرند که دعوا و خشونت راهحل مشکلات است و این الگو را در روابط خود با همسالان و در آینده در زندگی زناشویی تکرار میکنند.
والدین باید یاد بگیرند که اختلافات خود را بدون فریاد زدن، توهین یا خشونت حل کنند. گفتوگوی آرام و احترام متقابل حتی در زمان اختلاف، الگوی مثبتی برای کودکان است. اگر مشاجره اتفاق افتاد، بهتر است بعداً با کودک صحبت شود و به او اطمینان داده شود که این مسئله به رابطه والدین با او ربطی ندارد.
کودک باید احساس کند که حتی در صورت وجود اختلاف بین والدین، آنها همچنان به او عشق میورزند و خانواده یک واحد پایدار است. گفتن جملاتی مانند: ما گاهی با هم بحث میکنیم، اما همدیگر را دوست داریم میتواند به کودک آرامش دهد. مشاجرات والدین بخشی از زندگی خانوادگی است، اما نحوه مدیریت آن تعیین میکند که این اختلافات چه تأثیری بر کودکان بگذارد. با یادگیری مهارتهای ارتباطی، کنترل خشم و ایجاد فضایی امن برای کودک، میتوان از آسیبهای روانی جلوگیری کرد. در نهایت، فرزندپروری آگاهانه و مسئولانه، کلید تربیت کودکانی سالم و شاد است.
در همین راستا خبرنگار روزنامه سپهرغرب در گفتوگو با مریم حسینقلیان؛ رواندرمانگر سبک زندگی و روانشناس بالینی به بررسی تأثیرات منفی مشاجرات والدین بر کودکان و راهکارهای کاهش این آسیبها پرداخته که در ادامه میخوانید:
*مشاجره والدین چه تأثیری بر احساس امنیت و آرامش روانی کودک دارد؟
کودکی که شاهد مشاجرات والدین خود است، احساس ناامنی میکند، زیرا خانه و والدین برای او نماد عشق، اعتماد و حمایت هستند. هنگامی که اختلافات و درگیریها رخ میدهد، دچار تنش و اضطراب میشود و آن حمایت مورد انتظار را دریافت نمیکند. همچنین، توجه لازم به او نمیشود و این مسئله را به خود نسبت میدهد، که نتیجه آن کاهش اعتمادبهنفس و خودباوری است. در چنین شرایطی، آرامش کودک از بین میرود و این موضوع بهطور مستقیم بر عملکرد تحصیلی و روابط او تأثیر منفی میگذارد. مشکلات رفتاری در او شکل میگیرد و مهارت حل مسئلهاش تضعیف میشود.
*آیا کودکان در خانوادههایی با مشاجرات مکرر، بیشتر دچار مشکلات رفتاری یا تحصیلی میشوند؟
بله، این کودکان بهتدریج میآموزند که برای رسیدن به خواستههای خود باید به مشاجره و ایجاد تنش متوسل شوند، نه گفتوگو و حل مسئله. در نتیجه، در برقراری روابط سالم و بلندمدت ناتوان میشوند و بهوضوح با مشکلات رفتاری و تحصیلی روبهرو میگردند. احساس تنهایی و انزوا در آنها تقویت شده و با خود میاندیشند که کسی به آنها توجه ندارد، او را دوست ندارند و نمیبینند. این مسئله به بیاعتمادی نسبت به والدین و مشکلات عاطفی منجر میشود.
تمرکز این کودک در زمان درس خواندن کاهش مییابد و با وجود تذکراتی مانند حواست کجاست؟یا چرا این موضوع را نمیفهمی؟، ذهن او ناخودآگاه درگیر تنشهای خانوادگی است و توانایی تمرکز را از دست میدهد. کودکانِ قرارگرفته در چنین محیطهای ناامن و پرتنشی، بهوضوح مستعد ابتلا به اضطراب و افسردگی هستند و این اختلالات بر روابط آنها تأثیر میگذارد، بهطوری که در بزرگسالی نمیتوانند روابط موفقی داشته باشند.
بهعنوان مثال، زمانی که از فردی سؤال میشود آیا احساس اضطراب یا غم داری؟، ممکن است پاسخ دهد؛ بله، اما نمیدانم دلیلش چیست. از کودکی این حس را داشتهام. این فرد بهخاطر نمیآورد که ریشه این اضطراب و افسردگی به مشاجرات والدینش بازمیگردد، زیرا این خاطرات در ناخودآگاه او سرکوب شدهاند.
کودکی که احساس میکند مورد توجه قرار نمیگیرد، برای دیده شدن به رفتارهای منفی روی میآورد. چون رفتارهای مثبت او مورد توجه نیستند، با انجام کارهای منفی مانند خرابکاری، شکستن وسایل یا دعوا با خواهر و برادر سعی میکند توجه والدین را جلب کند. در این حالت، والدین ممکن است به او بگویند؛ تو را ندیدم، اما حالا که این وسیله را شکستی، متوجهات شدم! این رویکرد ناخودآگاه کودک را به سمت رفتارهای منفی سوق میدهد و در بزرگسالی نیز ادامه مییابد که میتواند منجر به اختلالاتی مانند اختلال شخصیت ضداجتماعی یا سایر مشکلات روانشناختی شود.
کودکانِ رشدیافته در محیطهای پرتنش خانوادگی، در مقایسه با دیگران، در حل مسئله و مدیریت احساسات ضعیفتر عمل میکنند. دلیل این امر آن است که الگوی هر کودک، والدین او هستند. هنگامی که کودک میبیند والدینش به جای گفتوگو و تعامل سالم، از طریق مشاجره و تنش مسائل را حل میکنند، این روش را میآموزد و در بزرگسالی آن را تکرار میکند. این مسئله بهطور مستقیم بر روابط اجتماعی او تأثیر میگذارد، زیرا این مهارتهای ضروری را هرگز از الگوی خود (والدین) یاد نگرفته. در نهایت مشاجرات والدین در حضور کودکان، اثرات عمیق و بلندمدتی بر روان، عملکرد تحصیلی، روابط اجتماعی و مهارتهای حل مسئله آنها دارد. برای جلوگیری از این آسیبها، ضروری است که والدین در محیطی آرام و بهدور از تنش به حل اختلافات خود بپردازند و الگوی مناسبی برای فرزندانشان باشند.
*تجربه مشاجرههای والدین چگونه میتواند بر شکلگیری شخصیت و عزت نفس کودک تأثیر بگذارد؟
کودکانی که شاهد مشاجرات والدین در محیط خانوادگی هستند، از نظر شکلگیری شخصیت با سایر کودکان تفاوتهای محسوسی دارند. این دسته از کودکان عموماً از عزت نفس پایینتری برخوردارند، به این معنا که در محیطهای پرتنش، احساس ارزشمندی کمتری نسبت به خود دارند. این مسئله عمدتاً ناشی از کاهش توجه و دیده نشدن توسط والدین است. در چنین شرایطی، کودک به این باور میرسد که فرد مهمی نیست و این تصور منفی از خود منجر به کاهش عزت نفس میشود.
در برخی موارد، کودک خود را مسئول مشاجرات والدین میداند. برای مثال، زمانی که یکی از والدین با عباراتی مانند اگر بچه نبود یا من که بچه را به دنیا نیاوردم واکنش نشان میدهد، کودک به اشتباه احساس میکند عامل اصلی مشکلات است. این مسئله تأثیرات عمیقی بر شکلگیری شخصیت و مهارتهای اجتماعی کودک میگذارد.
همانطور که پیشتر اشاره شد، کودکان رفتارها و الگوهای حل مسئله را از والدین خود یاد میگیرند. زمانی که این الگوها به شکل ناسالم و از طریق مشاجره ارائه شود، کودک در آینده با مشکلات جدی در برقراری روابط مواجه خواهد شد. این نقص در مهارتهای ارتباطی به نوبه خود منجر به مشکلات عاطفی میشود که ریشه در اضطراب، افسردگی و عزت نفس پایین دارد. چنین افرادی معمولاً در مواجهه با چالشها خود را ناتوان میپندارند و اعتماد بهنفس لازم برای مقابله با مشکلات را ندارند.
این گروه از کودکان غالباً برای جلب توجه به رفتارهای افراطی روی میآورند. افرادی که دارای ویژگیهای خودشیفتگی یا اختلالات نمایشی هستند، اغلب از همین دستهاند. آنها یاد گرفتهاند که تنها از طریق رفتارهای افراطی یا حتی ضداجتماعی میتوانند توجه دیگران را جلب کنند.
احساس ناامنی از دیگر پیامدهای رشد در محیطهای پرتنش است. کودکانی که در معرض مشاجرات مکرر قرار گرفتهاند، بهدلیل عدم ثبات عاطفی در خانواده، همواره احساس ناامنی میکنند. این احساس به حدی قوی است که در روابط آینده آنها نیز تأثیر میگذارد؛ به گونهای که حتی در روابط سالم نیز نمیتوانند احساس امنیت کنند و پیش از موعد از رابطه خارج میشوند تا از آسیبهای احتمالی جلوگیری کنند. این افراد معمولاً نسبت به پایداری روابط خود بدبین هستند.
از نظر هیجانی نیز این افراد از ثبات کافی برخوردار نیستند. الگوهای رفتاری آنها اغلب شبیه به اختلال شخصیت مرزی است که با نوسانات خلقی شدید همراه است. رفتارهای آنها معمولاً غیرقابل پیشبینی است و ممکن است بهصورت ناگهانی دچار فروپاشی هیجانی شوند. این بیثباتی ریشه در تجربیات نامطلوب دوران کودکی و قرار گرفتن در معرض محیطهای پرتنش خانوادگی دارد.
*آیا در بین انواع مشاجره (لفظی، فیزیکی و خاموشی)، شدت آسیب روانی کودک تفاوتی وجود دارد؟
والدین در هنگام بروز تعارضات از شیوههای مختلفی استفاده میکنند که هر یک به طریقی خاص بر روان کودک تأثیر میگذارد. نخست مشاجرات لفظی است که شامل فحاشی، توهین و بیاحترامی متقابل شده و آثار روانی مانند ایجاد اضطراب پایدار، بروز مشکلات رفتاری، احساس افسردگی، کاهش احساس امنیت، تضعیف عزت نفس بر کودک را در پی داشته و در بلندمدت پیامدهایی چون شکلگیری احساس بیارزشی و درونیسازی الگوهای ارتباطی خصمانه را بهدنبال دارد.
دوم رفتارهای خاموش با بهکارگیری سکوت و قهر، قطع کامل ارتباط و ایجاد فضای سرد عاطفی است. این رفتار آثار روانی مانند درونیسازی این باور که سکوت تنها راه حل است و یا گرایش به انزوا و گوشهگیری که کاهش شدید عزت نفس و اختلال در رشد مهارتهای ارتباطی بر کودک را بهدنبال دارد را شامل میشود؛ همچنین در بلندمدت پیامدهایی چون شکلگیری الگوی اجتنابی در روابط و مشکلات شدید در ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و تمایل مزمن بهتنهایی مانند آرزوی زندگی در انزوا را بهدنبال خواهد داشت.
سوم خشونت فیزیکی است که با درگیریهای جسمانی و رفتارهای خشونتآمیز آثار فوری چون ایجاد ترس و وحشت شدید، شکلگیری احساس ناامنی عمیق، بروز نشانههای اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را بر کودک دارد. این آثار با تظاهرات بالینی چون اجتناب از موقعیتهای یادآورنده trauma، اختلالات خواب مثل دیدن کابوسهای مکرر، بازتجربه خاطرات آسیبزا حتی در بزرگسالی و واکنشهای شدید اضطرابی در مواجهه با محرکهای مرتبط خود را نشان میدهد.
با توجه به اینکه تمامی این الگوهای تعارضی منجر به محرومیت عاطفی کودک میشوند. کودک در هر سه حالت، توجه مثبت لازم را دریافت نمیکند و این تجربیات به شکلگیری سبکهای دلبستگی ناایمن میانجامد و در نتیجه تأثیرات این آسیبها اغلب تا بزرگسالی تداوم مییابد.
والدین باید آگاه باشند که حتی در صورت اجتناب از خشونت فیزیکی، شیوههای دیگر تعارض نیز میتواند آسیبهای جدی و ماندگاری بر رشد روانی کودک وارد کند. یادگیری مهارتهای حل تعارض سالم و مدیریت خشم، سرمایهگذاری ضروری برای سلامت نسل آینده است.
*کودکان در مواجهه با مشاجرات والدین، معمولاً چه واکنشهای هیجانی یا رفتاری از خود نشان میدهند؟
کودکانی که شاهد مشاجرات والدین هستند، ابتدا احساس ناامنی عمیقی را تجربه میکنند. این کودکان خانه را بهعنوان پایگاه امن از دست داده و دچار اضطراب مزمن میشوند. این اضطراب خود را به شکل نگرانی دائمی، دلشوره و انتظار وقوع اتفاقات ناگوار نشان میدهد. بسیاری از این کودکان احساس گناه نابجایی داشته و خود را مسئول اختلافات والدین میدانند. این وضعیت منجر به سردرگمی عاطفی و ناتوانی در پردازش صحیح احساسات میشود.
این کودکان اغلب دچار اختلالات خواب مانند کابوسهای شبانه، بیخوابی یا خوابآلودگی مفرط میشوند. علائم روانتنی مانند شبادراری، سردرد و دلدردهای بدون علت پزشکی در آنها شایع است. از نظر تحصیلی، کاهش توجه و افت عملکرد محسوس را تجربه میکنند. واکنشهای دفاعی آنها شامل جابجایی خشم چون پرخاشگری با همسالان به جای والدین و رفتارهای تخریبی عمدی است.
برخی کودکان به سمت پرخاشگری فعال گرایش پیدا میکنند که شامل نزاع با همسالان، نافرمانی عمدی و تخریب وسایل میشود. گروه دیگری به انزوا و کنارهگیری روی میآورند که با کاهش تعاملات اجتماعی، از دست دادن علاقه به فعالیتها و تظاهر به درونگرایی کاذب همراه است. رفتارهای جلب توجه نیز در این کودکان شایع است و به شکل نمایشهای افراطی، خودزنی عاطفی و رفتارهای نامتناسب با سن بروز میکند.
این کودکان دچار تحریفهای شناختی مانند شخصیسازی «تقصیر من است» و پیشبینی فاجعهآمیز «حتماً اتفاق بدی میافتد» میشوند. رشد مهارتهای حل مسئله، تنظیم هیجان و ایجاد روابط پایدار در آنها مختل میشود. یک چرخه معیوب از اضطراب، افت عملکرد، سرزنش والدین، تشدید احساس گناه و افزایش اضطراب در آنها شکل میگیرد.
*چه راهکارهایی میتواند تأثیر منفی مشاجره بر کودکان را کاهش دهد و یا جبران کند؟
والدین میتوانند با ایجاد فضای امن برای بیان احساسات کودک و یا استفاده از بازیدرمانی برای تخلیه هیجانی، در تقویت عزت نفس با تأکید بر بیتقصیری کودک اقدام کنند؛ همچنین در صورت بروز مشکلات جدیتر میتوانند با استفاده از مداخله حرفهای با کمک رواندرمانی کودک و خانوادهدرمانی در جهت آموزش مهارتهای سازگاری متناسب با سن فرزند، اقدام کنند.
همچنین والدین میتوانند عبارات توضیحدهنده بهکار ببرند مانند اینکه؛ این موضوع مربوط به بزرگترهاست و یا پس از هر مشاجره، زمان آرامشبخشی با کودک داشته باشید. والدین باید توجه داشته باشند که حتماً مراقب پیامهای غیرکلامی مانند حالت چهره و تن صدا باشند و در صورت تداوم نشانهها، حتماً از روانشناس کودک کمک بگیرند.
مشاجرات والدین میتواند منجر به اختلالات روانشناختی (اضطراب، افسردگی، PTSD)، مشکلات رفتاری (پرخاشگری، بزهکاری) و آسیبهای بلندمدت (اعتیاد و اختلالات شخصیت) در کودکان شود. راهکارهای اساسی شامل مدیریت تعارضات به شیوه سالم، حمایت عاطفی از کودک، مداخلات تخصصی و پیشگیری از آسیبهای بلندمدت است. به یاد داشته باشیم که کودکان از رفتارهای ما الگو میگیرند و سلامت روان آنها سرمایهای ارزشمند برای آینده جامعه است. در صورت نیاز، مراجعه به روانشناس کودک و مشاور خانواده میتواند کمککننده باشد.
ارسال
نظر
*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد
نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین
(فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر
شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای
نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.