گروه رسانه ای سپهر

آخرین اخبار:
شناسه خبر:94784
فریدون محمودی (ف. شبگیر)، شاعر، پژوهشگر و حافظ زبان بومی ملایر:

کار من این است که ملایری‌ها را با خودشان آشتی بدهم

هر پیرمرد و پیرزنی که می‌رود، دفتری از گویش محلی را با خود می‌برد/ هر واژه محلی، تکه‌ای از حافظه جمعی ما است
کار من این است که ملایری‌ها را با خودشان آشتی بدهم

در روزگار شتاب‌زده‌ امروز که زبان و لهجه‌های محلی یکی پس از دیگری به دست فراموشی سپرده می‌شوند، هنوز هستند کسانی که چون فانوسی خاموش‌ناشدنی، چراغ زبان مادری را در کوچه‌های خاطره، زنده و روشن نگه می‌دارند. فریدون محمودی که با تخلص ف. شبگیر شناخته می‌شود، یکی از همین چهره‌های فرهیخته و دغدغه‌مند است؛ شاعری از دیار ملایر، معلمی عاشق زبان فارسی و پژوهشگری دل‌سپرده به فرهنگ بومی.

او متولد سال 1335 است و زندگی‌اش را با شعر، آموزش، لهجه و روایت‌های مردمی گره زده. سال‌ها تدریس در کلاس‌های ادبیات، مسئولیت انجمن‌های ادبی پروین و شهریار، ریاست اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی ملایر و سردبیری هفته‌نامه «عندلیب»، بخشی از کارنامه‌ پُربار او است؛ اما آنچه محمودی را از دیگران متمایز می‌کند، تلاش خستگی‌ناپذیر او برای ثبت و زنده نگه‌ داشتن زبان و ظرایف لهجه ملایری است. زبانی که به باور او، ریشه در جان مردم دارد و شناسنامه فرهنگی منطقه است.

کتاب‌هایی همچون «لغات و اصطلاحات ملایری» و «گل کاسه اشکنک» (مجموعه‌ای از اشعار به لهجه ملایری) تنها بخشی از این دغدغه‌اند. او اکنون نیز درحال تألیف آثاری ازجمله «متل‌های ملایری» و «بافه‌گل» (مجموعه شعر) است تا آنچه در گفتار مردم ریشه دارد، از خطر فراموشی نجات یابد.

در این گفت‌وگو با ف. شبگیر، از پیوند شعر و لهجه، از آموزش و فرهنگ و از تجربه‌های گوناگون او در عرصه ادب و هنر سخن گفته‌ایم. گفت‌وگویی که نه‌فقط برای علاقه‌مندان به ادبیات، بلکه برای همه‌ دوست‌داران فرهنگ و هویت بومی، خواندنی است.

علاقه‌ام به شعر از یک «خرید کیلویی کتاب» آغاز شد

شاعر، پژوهشگر و نویسنده اهل ملایر درباره آغاز علاقه‌اش به شعر و داستان گفت: ریشه اصلی علاقه‌ام به ادبیات به سال‌های 1342 و 1343 بازمی‌گردد؛ سال‌هایی که پدرم کارمند دادگستری بود و به وی برای اعزام به تهران، مأموریت داده بودند که به این ترتیب من به همراه خانواده، به پایتخت برای زندگی رفتیم. پدرم هر روز با دوچرخه به محل کارش می‌رفت؛ در میدان بهارستان دست‌فروشی بود که کتاب‌ها را به‌صورت کیلویی می‌فروخت! به یاد دارم کتاب‌هایی مثل کشف‌المعانی را هم با ترازو وزن می‌کرد.

فریدون محمودی ادامه داد: زمانی که من کلاس سوم ابتدایی بودم، شبی پدرم برایم چند کیلو کتاب خرید؛ من همان شب وقتی کتاب‌ها را روی طاقچه چیدم و شروع به خواندن آن‌ها کردم، علاقه به دنیای کتاب و ادبیات را در وجودم یافتم.

این پژوهشگر همچنین از تأثیر تجربه زیسته خود در تهران با داشتن لهجه‌ ملایری گفت: در سال‌هایی که دانش‌آموز تهران بودم، هم‌کلاسی‌هایم غالباً به لهجه‌ام می‌خندیدند؛ همین مسئله باعث شد سال‌ها بعد، زمانی که تحصیل در دانش‌سرا را به پایان رساندم و مسیر آموزش و نویسندگی را ادامه دادم، از این لهجه اصیل و شیرین دفاع کنم.

محمودی افزود: با خودم گفتم اگر قرار است مردم به لهجه ملایری نخندند، باید این زبان را در قالب شعر و فرهنگ مکتوب ماندگار کنم. بیش از 20 سال پیش شروع به نوشتن کردم و تاکنون نیز کتاب‌هایی چاپ کرده‌ام که همگی در راستای حفظ و احیای زبان و فرهنگ ملایری هستند.

«گل کاسه اشکنک»، تجربه‌ای نو در شعر بومی و عاشقانه‌های جوانی

وی درباره کتاب نخست خود گفت: نخستین کتابم گل کاسه اشکنک نام دارد که آن را حدود 30 سال پیش به چاپ رساندم. این اثر مجموعه‌ای از اشعار دوران جوانی من است که در حدود سن 43 سالگی آن را منتشر کردم؛ این کتاب تا امروز به چاپ سوم یا چهارم رسیده و مورد استقبال قرار گرفته است.

این شاعر و نویسنده ملایری درباره محتوای این کتاب توضیح داد: اشعار این مجموعه بیشتر رمانتیک و اجتماعی‌اند و نخستین‌بار بود که بنده تجربه‌های شاعرانه‌ام را در قالب چاپی منتشر می‌کردم. علاوه‌بر آن، در این کتاب اشعار نیمایی به گویش ملایری نیز آورده‌ام؛ به‌نوعی تلاش کردم شعر نیمایی را با زبان بومی تجربه کنم. جالب است که این سبک نیز با اقبال خوبی از سوی مخاطبان مواجه شد و توانست ارتباط عاطفی نزدیکی با مردم برقرار کند.

زبان مادری، بخش جدایی‌ناپذیر هویت فرهنگی ما است

محمودی در ادامه با تأکید بر ضرورت ثبت واژگان محلی، گفت: من بر این باور هستم که لهجه و زبان محلی ما، بخشی از هویت فرهنگیمان است؛ متأسفانه در سال‌های اخیر بسیاری از واژگان و اصطلاحات بومی درحال فراموشی هستند. یکی از اهداف من این بوده که واژه‌های محلی را در شعرها و ترانه‌های محلی وارد کنم تا هم حفظ شوند و هم در فضای ادبی زنده بمانند.

وی با اشاره به یکی از نخستین مشوقان خود در این مسیر، ابراز کرد: معلم ابتدایی‌ام، نخستین کسی بود که مرا به سمت حفظ لهجه و گویش خودم تشویق کرد؛ گاهی صدایم می‌زد و به من شکلات می‌داد. همین رفتارهای ساده اما عاطفی، باعث شد بفهمم که باید خودم باشم و فرهنگ و زبانم را فراموش نکنم.

این شاعر ملایری ادامه داد: ما زیبایی‌های کشف‌نشده‌ زیادی در زبان و فرهنگ ملایری داریم که هنوز در قالب ترانه یا متن ادبی نیامده‌اند؛ کار من این است که این گنجینه را کشف و ثبت کنم. از یک‌سو فرهنگ واژگان ملایری را نوشته‌ام و از سوی دیگر سعی کرده‌ام این واژه‌ها را در ترانه‌ها و اشعار وارد کنم.

نخستین انجمن ادبی ملایر در دهه 50 تشکیل شد

محمودی با نگاهی به پیشینه فعالیت‌های ادبی در شهرستان ملایر، گفت: نخستین انجمن ادبی در ملایر، سال 1352 تشکیل شد؛ این انجمن با عنوان انجمن ادبی قهرمان فعالیت خود را آغاز کرد. دبیر انجمن، استاد زنده‌یاد ابراهیم صادقی شکیبا بود و استاد غلامعلی، مسئولیت آن را برعهده داشت.

وی افزود: در آن زمان من جوانی 16 یا 17 ساله بودم و در جلسات شرکت می‌کردم. بعد از انقلاب نام انجمن تغییر کرد؛ چند سال بعد هم دوباره انجمن‌ها را راه‌اندازی کردیم.

این شاعر و نویسنده سپس درباره سابقه‌ فعالیت خود در مدیریت انجمن‌های ادبی ملایر اظهار کرد: بیش از 20 سال مدیریت انجمن ادبی پروین و انجمن شهریار را برعهده داشتم، اکنون نیز نزدیک به هشت سال است که به‌عنوان دبیر انجمن ادبی مشغول به کار هستم.

وی درباره انگیزه‌اش از این فعالیت‌ها گفت: من تلاش کردم با انتشار شعرهایم در فضای مجازی، تلگرام و رسانه‌های دیگر، بخشی از فرهنگ ملایر را به دیگران معرفی کنم. اشعارم حتی به دست ملایری‌هایی که در اروپا زندگی می‌کنند، می‌رسد و از آنجا پیام و بازخورد دریافت می‌کنم؛ این نشان می‌دهد که شعر بومی می‌تواند پُلی باشد میان نسل‌ها و جغرافیاها.

شاعران جوان، نیازمند حمایت و تربیت هستند

محمودی به بحث تربیت و پرورش شاعران جوان پرداخت و اظهار کرد: من در این حوزه هم فعال بوده‌ام. سال‌ها مسئولیت انجمن‌های ادبی ملایر را داشته‌ام و از بستر همین انجمن‌ها، شاعران برجسته‌ای همچون غلامرضا بکتاش و چند شاعر مطرح کشوری دیگر رشد یافته و بالیده‌اند.

وی ادامه داد: من همیشه مشوق نوجوانان و جوانانی بوده‌ام که به شعر علاقه نشان می‌دادند. در دوران شکوفایی انجمن‌ها، چیزی حدود 120 تا 130 شاعر در جلسات انجمن شرکت می‌کردند.

رسانه‌های مجازی، هم تهدید و هم فرصت

این شاعر ملایری در بخش دیگری از گفت‌وگو به نقش رسانه‌های مجازی در فضای ادبیات امروز اشاره کرد و گفت: فضای مجازی از یک‌سو توانسته اطلاعات زیادی را به‌سادگی در اختیار شاعران و نویسندگان قرار دهد، اما از سوی دیگر تأثیراتی بر کمیت و کیفیت فعالیت انجمن‌ها گذاشته است؛ نمی‌توان به‌طور دقیق گفت این تأثیر مثبت بوده یا منفی، اما قطعاً فضای ادبی سنتی را تا حدی تحت‌الشعاع قرار داده است.

این معلم و پژوهشگر فرهنگ محلی و بومی با لحنی پُراحساس افزود: بر این باورم که این گویش شیرین و غنی را باید حفظ کرد؛ اگر این کار انجام نشود، این زبان آرام‌آرام از یادها خواهد رفت.

سردبیری هفته‌نامه «عندلیب» و نقد اجتماعی با نام مستعار

ف. شبگیر درباره فعالیت رسانه‌ای خود نیز توضیح داد: در حدود 15 تا 20 سال با هفته‌نامه عندلیب همکاری داشتم؛ برای آن مطالب و مقالاتی می‌نوشتم. بیشتر آن‌ها انتقادی و اجتماعی بودند و با نام مستعار عابران اجتماعی شهر منتشر می‌شدند. این مطالب بازتاب خوبی داشتند و با استقبال روبه‌رو می‌شدند. بعدها هفته‌نامه تعطیل شد، اما در دوران فعالیتش بستری برای طرح مسائل فرهنگی و اجتماعی مردم ملایر بود.

معلمی، انتخابی از سر عشق؛ حتی اگر دوباره متولد شوم، بازهم معلم می‌شوم

محمودی درباره انتخاب حرفه معلمی نیز گفت: در ابتدای جوانی (پیش از انقلاب) مدتی در دانشکده افسری بودم و پلیس شدم. اما بعد از یک‌سال متوجه شدم به این حرفه علاقه ندارم؛ تصمیم گرفتم معلم شوم و در روستاها تدریس کردم. بعدها کارشناسی و سپس کارشناسی ارشد گرفتم و امروز با قاطعیت می‌گویم که زیباترین شغل، تدریس است.

وی افزود: برای من معلمی فقط یک شغل نیست؛ بلکه جهان‌بینی و سبک زندگی‌ است. حتی اگر بار دیگر متولد شوم، بازهم معلم خواهم شد. با اینکه ممکن است ازنظر مادی قابل مقایسه با دیگر مشاغل نباشد، اما ازنظر اجتماعی و انسانی جایگاه والایی دارد.

این نویسنده و شاعر ملایری با یادآوری سال‌های تحصیل در کودکی، گفت: کلاس درس‌ ما در منطقه بهارستان بود؛ هوای کلاس تنگ و بسته بود، بااین‌حال آن سال‌ها برای من الهام‌بخش‌ترین دوران زندگی‌ام بودند، چون در همان فضا نخستین پیوندهای من با شعر، زبان و فرهنگ شکل گرفت.

عشق به ادبیات را در دل دانش‌آموزان می‌کاشتم

محمودی با افتخار از دوران تدریس خود یاد کرد و متذکر شد: در طول سال‌های تدریسم، همیشه تلاش کردم تا عشق به زبان و ادبیات را به دانش‌آموزان منتقل کنم. رابطه‌ام با آن‌ها صمیمی بود و به‌ قول خودشان، یک معلم محبوب محسوب می‌شدم؛ حتی گاهی دانش‌آموزان تحقیقاتشان را داوطلبانه برایم انجام می‌دادند.

وی ادامه داد: در دبیرستان شهیدشریعتی تدریس می‌کردم؛ روزهایی بود که هم‌زمان مسئولیت‌هایی در اداره فرهنگ و ارشاد داشتم، اما هیچ‌گاه از کلاس درس فاصله نگرفتم. با شعر وارد کلاس می‌شدم و ادبیات را برای دانش‌آموزان زنده نگه می‌داشتم.

محمودی در پایان این بخش از سخنان خود با اشاره به تأثیر معلمان خود، به‌ویژه استاد رضا جواهری، به یک شعر در وصف او گریزی زد و گفت: این شعر را تقدیم می‌کنم به همه عاشقان آموزش «با آنکه تمام عمر خود را/ در راه معلمی نهادم/ از کرده خود نیم پشیمان/ جان از تنِ تیرگی ستادم/ با توش و توانِ جهد بسیار/ در راه ادب تلاش کردم/ من مفتخرم که این‌همه سال/ با نانِ شرف معاش کردم/ گردن به کسی نکرده‌ام کج/ جز حضرتِ حق که کردگار است/ واگویه نکرده‌ام که ایام/ در پیشِ رُخم چو شامِ تار است/ از نور چراغ درسِم ای دوست/ «پایان شب سیه، سپید است»/ با رنج معلمان آگاه/ آینده پر از گل و امید است/ با آنکه وزیر و هم وکیلان/ از مکتب ما معلمانند/ در محکمه عدالت اما/ حرفی زِ حقوق ما نرانند/ هرچند نشسته برف پیری/ بر روی غرورِ بال‌هایم/ در کوشش و کار و بی‌ریایی/ من مردِ تمام سال‌هایم/ از نسل جوان اگر بپرسید/ گویند که ما چه کار کردیم؟/ ما لوتِ کویرِ تشنه را هم/ پیوسته، پر از بهار کردیم...»

ادبیات بومی، سرمایه‌ای در معرض فراموشی است

این معلم و شاعر ملایری سپس در پاسخ به چشم‌اندازش برای آینده ادبیات بومی گفت: متأسفانه در ملایر تعداد شاعرانی که به زبان بومی شعر می‌سرایند، بسیار اندک هستند؛ شاید فقط من، آقای حیدری و یکی دو نفر دیگر باشیم. این نشان می‌دهد که ادبیات محلی هنوز نتوانسته خود را به‌عنوان یک سبک جدی در میان نسل جدید تثبیت کند.

محمودی افزود: درحال حاضر برخی اشعار نیمایی به زبان محلی نوشته می‌شود، اما هنوز به‌صورت منسجم و جدی دنبال نمی‌شود؛ اگر کار نکنیم و ثبت نکنیم، این فرهنگ از دست می‌رود.

در تدارک انتشار کتابی با 1700 صفحه درباره واژگان بومی

این شاعر با اشاره به پروژه تازه خود، گفت: اکنون درحال بازنگری کتاب لغات محلی ملایر که قبلاً در 160 صفحه چاپ کرده بودم، هستم. پیش‌بینی می‌کنم در نسخه جدید، تعداد صفحات به حدود یک‌هزار و 700 صفحه برسد. اگر خدا بخواهد، این کار می‌تواند مرجعی کامل برای زبان و گویش ملایری باشد.

وی خاطرنشان کرد: جوانان امروز بیشتر به سرودن شعر نوشتاری گرایش دارند و کمتر به زبان محلی می‌پردازند؛ شاید احساس می‌کنند این سبک بازتاب ندارد یا مخاطب ندارد، اما باید بدانیم با مرگ هر پیرمرد و پیرزن در ملایر، مقدار زیادی کنایات، قصه‌ها و اصطلاحات محلی نیز با او از این جهان می‌روند و هنوز این گنجینه‌ها را ثبت نکرده‌ایم.

فرهنگستان‌ها باید یاری‌گر خُرده‌فرهنگ‌ها باشند

این پژوهشگر فرهنگ بومی و محلی در پایان گفت‌وگو با تأکید بر نقش نهادهای رسمی فرهنگی در حفظ زبان‌ها و گویش‌های بومی، گفت: وظیفه فرهنگستان‌ها این است که به یاری خُرده‌فرهنگ‌ها بشتابند و این میراث‌ها را از گزند فراموشی حفظ کنند.

پژوهشگران فرهنگی، پاسداران گنجینه‌های فراموش‌شده

حفظ و پاسداری از هویت ملی بیش از هر چیز، نیازمند توجه و احترام به خُرده‌فرهنگ‌ها و زبان‌های محلی است؛ زبان و لهجه‌هایی که ریشه‌های زنده درخت هویت یک ملت را تشکیل می‌دهند. در روزگار کنونی که سرعت تحولات فرهنگی و اجتماعی خُرده‌فرهنگ‌ها را به سوی فراموشی سوق می‌دهد، نقش پژوهشگران و هنرمندانی مانند فریدون محمودی بیش‌ازپیش پُررنگ می‌شود. این تلاشگران فرهنگی با سرودن شعر و گردآوری واژگان و اصطلاحات بومی، کوشیده‌اند تا گنجینه‌های گمشده فرهنگ یک شهرستان بزرگ را از خاکستر فراموشی بیرون بکشند و در دل مردم زنده نگه دارند.

آن‌ها می‌دانند که حفظ زبان مادری تنها یک امر ادبی نیست، بلکه حفظ هویت و اصالت مردمی است که در بطن آن زبان زندگی می‌کنند. هر واژه محلی، هر ضرب‌المثل و هر ترانه، بخشی از حافظه تاریخی و فرهنگی ما است که بدون آن، هویتمان تهی و رنگ‌باخته خواهد شد. در این مسیر، پژوهشگران فرهنگی با تمام مشکلات و کمبودها دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ مشکلاتی که گاه ناشی از بی‌توجهی نهادها و نبود حمایت‌های لازم است.

از سوی دیگر، یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها، فاصله گرفتن نسل جوان از فرهنگ و زبان بومی است. فضای امروز رسانه‌های اجتماعی و گرایش به فرهنگ‌های جهانی، جوانان را از ریشه‌های خود دور کرده؛ در این میان، آشتی دادن جوانان با زبان مادری و فرهنگ محلی، یک ضرورت حیاتی است. شاعر و پژوهشگری همچون فریدون محمودی، با تمام وجود تلاش می‌کند تا این پیوند گسسته را دوباره برقرار کند که نه‌تنها واژگان و لهجه‌ها زنده بمانند، بلکه جوانان به هویت اصیل خود افتخار کنند و آن را پاس بدارند.

بدون شک، حفظ خُرده‌فرهنگ‌ها و زبان‌های محلی، کاری جمعی و ملی است که نیازمند حمایت سازمان‌ها، فرهنگستان‌ها و جامعه به‌طور کلی است. هر لحظه‌ای که از ثبت و نگهداری این میراث فرهنگی غفلت شود، تکه‌ای از جان این سرزمین خاموش می‌شود. بنابراین، توجه ویژه به پژوهشگران این حوزه و فراهم کردن بسترهای مناسب برای فعالیت‌های آن‌ها، تنها راه تضمین ماندگاری و بالندگی فرهنگ بومی است؛ فرهنگی که هویت ملی ما بر آن استوار بوده و آینده‌ روشن، در گرو آن است.

ارسال نظر

سوال: بزرگ‌ترین عدد یک رقمی؟ * 9

*شرایط و مقررات*
کلمه امنیتی را بصورت حروف فارسی وارد نمایید
بعنوان مثال : پایتخت ارمنستان ؟ ایروان
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار