ایستادن با لبخند؛ مقاومت مدنی در دل زندگی روزمره
در عصر نبردهای ترکیبی و جنگهای چندلایه، مرز میان میدان نبرد و زندگی روزمره به طرز چشمگیری کمرنگ شده و دیگر «جنگ» صرفاً در جبهههایی با سنگر و سلاح و سرباز معنا نمییابد. میدان نبرد به درون خانهها، ذهنها، روانها و سبک زندگی مردم نفوذ کرده و دشمنی که روزگاری در مرزها متوقف میشد، اکنون از پنجره اخبار، شبکههای اجتماعی، ترندهای رسانهای و فضای ذهنی مردم نفوذ میکند. در چنین شرایطی، تصور رایج از مشارکت در دفاع ملی به چالشی اساسی کشیده میشود، آیا شهروندی که سلاحی در دست ندارد و در خط مقدم حضور فیزیکی ندارد، میتواند «رزمنده» باشد؟
پاسخ این پرسش در نگاه و تحلیل حجتالاسلام محمدرضا جوانآراسته، فعال فرهنگی و تحلیلگر اجتماعی، به طرز غافلگیرکنندهای روشن و قاطع است؛ بله. حتی بیشتر از آن، گاه همین شهروند عادی، با حفظ زندگی روزمرهاش، نقشی راهبردیتر از یک سرباز ایفا میکند.
این دیدگاه، در واکنش به وضعیت فعلی منطقه و کشور شکل گرفته؛ روزهایی که تنشهای امنیتی، سایه جنگ و تهدیدهای رسانهای و روانی به اوج رسیده و همزمان، بسیاری از مردم با این پرسش مواجهاند که «سهم من در این شرایط چیست؟» آراسته از دل همین پرسش، الگویی نو برای مشارکت مدنی و مقاومت ملی ترسیم میکند؛ الگویی که در آن، «ادامه دادن عادیترین بخشهای زندگی» نه فقط بیاهمیت یا خنثی نیست، بلکه دقیقاً ترجمهای عملی از ایستادگی و مشارکت در جبهه ملی است.
این نگاه مبتنی بر یک اصل راهبردی است؛ هدف اصلی دشمن در جنگهای نوین، بیش از نابودی زیرساختها، تخریب روحیهها و تضعیف انسجام اجتماعی است. وقتی دشمن نه صرفاً به خاک که به حافظه جمعی، روان عمومی و امید اجتماعی یک ملت حمله میکند، طبیعی است که مهمترین پادزهر آن، نه فقط موشک که لبخند است. نه صرفاً راهبرد نظامی که حفظ روال عادی زندگی است. نهفقط تجهیزات که ایمان، شناخت و آگاهی عمومی است.
این فعال فرهنگی در گفتگوی پیش رو ضمن ارائه تحلیلی روشن از وضعیت اجتماعی کشور، به طراحی یک نقشه راه فرهنگی- روانی برای مشارکت مردم در شرایط بحرانی میپردازد. او با تلفیق نگاهی دینی، فرهنگی و واقعگرایانه، از مردم دعوت میکند تا زندگیشان را به سنگری آرام اما حیاتی در خط مقدم مقاومت تبدیل کنند.
این گفتگو نه صرفاً یک تحلیل اجتماعی، بلکه فراخوانی عمومی برای ایستادگی هوشمندانه و باکیفیت است؛ دعوتی برای آنکه بفهمیم حتی اگر توپ و تفنگ در دستمان نباشد، میتوانیم مؤثر باشیم. مشروط بر آنکه بفهمیم جنگ کجاست، دشمن کیست و سهم ما چیست؟
ابزارهای ساده مقاومت در روزهای پرچالش
این فعال فرهنگی تصویری متفاوت از نقش شهروندان در جنگ امروز ارائه داد و گفت: این جنگ فقط به میدانهای نبرد نظامی محدود نمیشود، بلکه جبهههای آن به قلب زندگی روزمره مردم رسیده است.
حجتالاسلام محمدرضا جوانآراسته تأکید کرد: سهم هر فرد در این شرایط نه لزوماً حضور در جبهههای نظامی، بلکه حفظ جریان عادی زندگی است.
وی از زاویهای تازه نگاه کرد و افزود: در دورهای که فناوریهای نوین مانند جنگ الکترونیک، پهپادهای ریزپرنده و موشکهای دوربُرد، میدان نبرد را متحول کردهاند، تعریف جنگ نیز دگرگون شده. جنگ اکنون نهتنها در میدانهای نظامی، بلکه در ذهن، روان و عادات روزمره مردم جریان دارد. در چنین وضعیتی که خطوط جبهه نامشخص و در دسترس نیست، حفظ زندگی عادی، مقاومتی است عملی و تعیینکننده.
وی به نگرانی عمیق خود از احساس ناکارآمدی در این روزهای حساس اشاره کرد و گفت: ترس از اینکه مردم در حساسترین برهههای تاریخ خودشان ندانند چگونه در آن سهیم باشند و صرفاً منفعل بمانند، مسئله مهمی است. ما نباید گمان کنیم اکنون که دستمان از پیگیری و تحلیل اخبار خالیست، هیچ فایدهای نداریم و غرق در اضطراب و ترس این روزها شویم.
این فعال اجتماعی، تأکید کرد: دشمن بیش از تخریب فیزیکی، بهدنبال تخریب ذهن و روح مردم است و تلاش میکند با جنگ روانی و رسانهای، ترس، ناامیدی و تفرقه ایجاد کند.
از دید جوانآراسته تماشای فیلم با خانواده، رفتن به پارک، برگزاری مهمانیهای خانوادگی، حفظ روابط اجتماعی، سر کار رفتن و خریدهای روزمره، همه نوعی مقاومت است که دشمن را ناکام میگذارد و روحیه ملی را تقویت میکند.
وی ادامه داد: این نگاه، جنگ را از یک میدان تیراندازی محدود، به صحنهای گستردهتر از فرهنگ، روان و جامعه میبرد.
این نویسنده تصریح کرد: حفظ این آرامش و ثبات روانی در مردم، به نیروهای نظامی و امنیتی کشور قدرت و پشتوانه بیشتری میدهد.
حجتالاسلام جوانآراسته از مردم میخواهد که در برابر فشارها نترسند و مقاومت کنند؛ چراکه «ترس برادر مرگ است» و تنها با حفظ زندگی عادی است که میتوانند پیروزی درازمدت را تضمین کنند. این مدل نگاه، اهمیت هر شهروند را در معادله پیچیده امنیت ملی برجسته میکند و فراتر از اقدام نظامی، نقش مردم را بهعنوان بازیگر اصلی حفظ ثبات و امنیت میداند.
وی فراتر از این دیدگاه، توصیههای عملی و قابل اجرا ارائه داد که میتواند نقش هر فرد را در جنگ روانی و فرهنگی برجستهتر کند.
وی تأکید کرد: در چنین شرایط بحرانی، هر رفتار ساده و روزمره میتواند معنایی ژرف و کارکردی مشابه فعالیت نیروهای ویژه در میدان نبرد داشته باشد.
ازجمله مهمترین نکات این تحلیل، نقش زبان بدن و ابراز آرامش است
این نویسنده در ادامه بیان کرد: لبخند زدن، حفظ آرامش در چهره و رفتاری که به دیگران احساس اطمینان و دلگرمی بدهد، میتواند موجب کاهش استرس و اضطراب جمعی شده و جامعه را از فروپاشی روانی نجات دهد. این نکته حاکی از آن است که مقاومت در برابر جنگ روانی دشمن نیازمند هوشیاری و کنترل بر رفتارهای کوچک اما تأثیرگذار اجتماعی است.
جوانآراسته اظهار کرد: از سوی دیگر، مدیریت مصرف و خرید منطقی، واکنشی هوشمندانه به فضای ترس و اضطراب است که دشمن میکوشد با ایجاد حس کمبود و قحطی، مردم را به سمت احتکار و خودخواهی سوق دهد.
وی با تأکید بر وجود منابع کافی در کشور، گفت: مقابله با جنگ روانی مستلزم حفظ همبستگی اجتماعی و جلوگیری از تخریب روانی ناشی از طمع و ترس است.
این پژوهشگر مسائل فرهنگی همچنین نقش آگاهیبخشی در شناخت دشمن را مهم دانست و به مردم پیشنهاد داد که با مطالعه مستندات و منابع مختلف، نسبت به تهدیدات رژیم کودککش صهیونیستی شناخت پیدا کنند، این موضوع نهتنها باعث افزایش درک سیاسی و امنیتی میشود بلکه مقاومت فرهنگی و روانی جامعه را افزایش میدهد.
جوانآراسته ادامه داد: در کنار این موارد، توجه به جنبههای معنوی و توسل به خداوند و اهلبیت بهعنوان پشتوانهای معنوی و روحی مهم است. این نگاه معنوی نشان میدهد که بخشی از مقاومت در برابر جنگ، پشتوانه ایمان و باورهای عمیق مردم است که در تاریخ و تجربههای قبلی جنگهای منطقه نظیر جنگ 33 روزه حزبالله لبنان و رژیم منحوس صهیونیستی نیز نقش کلیدی داشته است.
وی درنهایت، با دعوت به فعالیت مثبت در فضای مجازی و حضور در جمعهای واقعی، بر اهمیت ایجاد و حفظ پیوندهای اجتماعی و فرهنگی تأکید کرد و گفت: این نکته نشان میدهد که مقابله با جنگهای نوین فقط مسئله فردی نیست بلکه نیازمند کار جمعی، هماهنگ و مستمر است.
این تحلیلگر مسائل اجتماعی هشدار داد: تهدید اصلی نهفقط از بیرون، بلکه از درون نیز میتواند جامعه را تضعیف کند. اختلافات داخلی و نفاق اجتماعی، زمینه را برای نفوذ دشمن فراهم میکند؛ بنابراین، حفظ وحدت و آگاهی نسبت به این آسیبها، بخشی حیاتی از مقاومت است.
جوانآراسته در جمعبندی دیدگاه خود، عادی زندگی کردن را نقشه راهی مهم برای شهروندان خواند که در دنیای پیچیده امروز، بدون برداشتن سلاح، میتوانند در جنگی که بر سر ذهن و جان مردم است، پیروز شوند و سخنان خود را به پایان برد.
زندگی به وقت جنگ؛ سنگرهایی به وسعت خانه و خیابان
در پایان باید گفت؛ در دوران جنگهای شناختی و هیبریدی، جایی که دیگر سلاحها تنها ابزار نبرد نیستند و رسانهها، شایعات، اضطراب عمومی و فشار روانی بخشی از زرادخانه دشمن بهشمار میآیند، نقش مردم در حفظ انسجام ملی، حیاتیتر از هر زمان دیگری شده است. آنچه در این گفتوگو به آن پرداختیم ترجمهای روشن از این واقعیت نوین است که زندگی عادی، لبخند، خرید متعادل، گفتوگو، تعامل اجتماعی، مشارکت در فضای مجازی و حتی پارک رفتن با خانواده، خود میتواند کنشی سیاسی و اقدامی جهادی تلقی شود.
آراسته از زاویهای متفاوت به جنگ مینگرد؛ نه صرفاً از دریچه درگیری فیزیکی، بلکه از پنجره ذهنها، احساسها و رفتارهای روزمره. از نگاه او، پیروزی نهایی زمانی رقم میخورد که جامعه، حتی در روزهای پرتنش، دچار فروپاشی روانی، ترس، آشفتگی و بینظمی نشود. آنچه دشمن را از پیشروی بازمیدارد، نهفقط قدرت تسلیحاتی که روحیه جمعی و حفظ هویت ملی در بطن زندگی عادی مردم است.
این نگاه، الگویی نو از مشارکت را پیش روی ما میگذارد؛ الگویی که نه نیازمند دستورالعملهای دولتی و نه وابسته به ابزارهای خاص است. کافی است هر فرد، گوشهای از زندگی خود را سنگر بداند، وظیفهاش را بشناسد و با امید، آگاهی و آرامش در همان جایگاه کوچک، بزرگترین نقش را ایفا کند.
در روزهایی که روایتها و تصویرهای رسانهای تلاش دارند فضای عمومی را تسلیم اضطراب و بیثباتی کنند، چنین نگاهی، خود، نوعی مقاومت است؛ مقاومتی از جنس آرامش، تعهد مدنی و ایمان. درست همانجایی که هدف جنگ روانی از هم پاشیدن ماست، ما با لبخند، دعا، دانش و عادی زیستن، دوباره به هم گره میخوریم. این یعنی جنگ هنوز تمام نشده، اما ما ایستادهایم.