تبلیغ دین در تراز تمدن نوین اسلامی؛ ضرورتها، فرصتها و آسیبها
امروز، اول تیرماه، سالروز صدور فرمان تاریخی حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تأسیس سازمان تبلیغات اسلامی است؛ سازمانی که با مأموریتی بزرگ در مسیر هدایت فرهنگی جامعه و صیانت از هویت اسلامی ملت ایران، در دل انقلاب بالید. این روز بهعنوان «روز تبلیغ و اطلاعرسانی دینی»، نهفقط یک تقویم گرامیداشت نهادی خاص، بلکه مجالی است برای بازاندیشی در مهمترین مسئولیت اجتماعی ما؛ یعنی رساندن پیام هدایت به دلهای تشنه حقیقت.
سازمان تبلیغات اسلامی از آغاز تاکنون، سنگربان عرصهای بوده که دشمنان انقلاب بهخوبی اهمیت آن را فهمیدهاند: جنگ شناختی، قلبها و ذهنها. از حضور در صف نخست مقابله با هجمه فرهنگی در دهه 60، تا تأسیس نهادهای مؤثری همچون دفتر تبلیغات، حوزه هنری، مؤسسه تبیان و سازمان سینمایی سوره، این سازمان همواره تلاش کرده رسانه و منبر را در خدمت آموزههای اسلام ناب محمدی (ص) قرار دهد.
بااینحال، در شرایط امروز که جامعه با پیچیدگیهای ارتباطی، تحولات نسلشناختی و چالشهای نوپدیدی همچون عرفیگرایی، شبهات اعتقادی و رشد سبک زندگی سکولار مواجه است، تبلیغ دین دیگر نمیتواند به روشهای سنتی و خطابهمحور باشد؛ آسیبشناسی عملکرد این نهاد نشان میدهد که با وجود تلاشهای گسترده، چند چالش اساسی هنوز باقی است:
1. شکاف گفتمانی با نسل جدید: پیام دینی اگر در قالب زبان نسل امروز عرضه نشود، شنیده نمیشود. در مواردی، تبلیغ دین نه با زبان مردم، بلکه با زبان نخبگان حوزوی و فرمالیستی صورت میگیرد. درنتیجه گاه بهجای اقناع، به تعارض میانجامد؛ یک نمونه بسیار ساده و در دسترس، عدم ارائه احکام شرعی به زبان ساده و متناسب با فرهنگ جوانان و نوجوانان امروز است. راقم این سطور سراغ ندارد رساله عملیهای را که به زبان امروز نوشته شده باشد؛ بسیاری از ما فرق احتیاط واجب و مستحب را درک نمیکنیم و این یک امر طبیعی است که مردم عادی بیان نخبگان حوزوی که زبان دانش فقه بوده را درک نکنند.
2. کمتوجهی به ظرفیتهای رسانههای نوین: با وجود برخی حرکتهای امیدبخش، هنوز استفاده از هوش مصنوعی، شبکههای اجتماعی، روایتسازی و تولید محتوای هنرمندانه بهصورت نهادینهشده، در ساختار تبلیغ دینی جایگاه نیافته است.
3. عدم ارزیابی مستمر اثربخشی فعالیتها: بسیاری از فعالیتهای فرهنگی بدون سنجش مخاطب، بدون بازخوردگیری و بدون مدلهای مشخص ارزیابی، انجام میشوند و امکان بهبود و اصلاح در آنها کم است.
3. نصیحتمحوری برخی از مبلغان: بخشی از بدنه تبلیغ هنوز درگیر نگاه بالا به پایین و نصیحتمحور است؛ درحالی که تبلیغ مؤثر نه صرفاً «گفتن»، بلکه «گوش دادن، گفتوگو و همراهی» است.
با وجود این چالشها، هنوز امید بسیار است. ظرفیت عظیم مردمی، روحانیت میدانی، هیئتهای مذهبی، گروههای جهادی، مراکز فرهنگی، فعالان رسانهای انقلابی و زنان مروج فرهنگ دینی، شبکهای پویا از تبلیغ دین را شکل دادهاند که درصورت سازماندهی، آموزش، توانمندسازی و هدایت درست، میتوانند پرچمداران «تمدنسازی فرهنگی» باشند.
در این مسیر، سازمان تبلیغات اسلامی باید از یک دستگاه صرفاً مدیریتی-نظارتی به نهادی پیشرو، نوآور و الهامبخش تبدیل شود. بهجای آنکه صرفاً مجوز صادر کند، باید میدان عمل را برای کنشگران مردمی هموارتر کند؛ از تبلیغ چهرهبهچهره تا تبلیغ دیجیتال و از برگزاری سوگواره تا ساخت موشنگرافی.
تبلیغ دین در عصر ما، یعنی ترجمان حکمت قرآنی به زبان زندگی معاصر. یعنی پاسخ دادن به نیازهای واقعی انسان امروز و نهفقط نقل قول از گذشته؛ یعنی تبدیل پیام اسلام از یک «پیام شنیدنی» به «سبک زندگی دیدنی».
روز تبلیغ و اطلاعرسانی دینی، باید روز بازگشت به این حقیقت باشد که ما اگر نتوانیم گوهر ناب دین را در قالبی هنرمندانه، مردمی و عقلانی عرضه کنیم، ممکن است آن را به دست فراموشی نسپرده باشیم، اما حداقل به حاشیه راندهایم.
سازمان تبلیغات اسلامی در دهه پیش رو باید به نماد تحول در عرصه فرهنگ دینی تبدیل شود؛ تحولی که بر پایه «جهاد تبیین» توصیه شده توسط رهبر فرزانه انقلاب و با بازخوانی دقیق تحولات جامعه، نقشه راه تبلیغ دین را بازطراحی کند.