تعاونیهای مردمی؛ کلید تحول در اقتصاد ایران
اقتصاد مردمی بهعنوان یکی از ارکان اساسی در تحقق عدالت اقتصادی و خودکفایی ملی، نقش بسیار مهمی در پیشبرد اهداف توسعه پایدار کشور ایفا میکند. در شرایطی که اقتصاد ایران با چالشهای متعددی مانند تحریمهای بینالمللی، نوسانات بازارهای جهانی و مشکلات ساختاری مواجه است، تقویت بخش مردمی اقتصاد و بهرهگیری از ظرفیتهای تعاونی و خرد جمعی بهعنوان راهکاری مؤثر برای افزایش تابآوری اقتصادی کشور مطرح شده است. این رویکرد که مبتنی بر مشارکت فعال مردم در فرآیندهای اقتصادی و ایجاد زنجیرههای تولید و توزیع بومی است، میتواند ضمن کاهش وابستگی به منابع خارجی، فرصتهای شغلی پایدار ایجاد کند و در نهایت به تحقق حاکمیت واقعی مردم بر سرنوشت اقتصادی خود منجر شود. اهمیت اقتصاد مردمی در چنین فضایی بیش از پیش نمایان میشود و مطالعه تجربیات و دیدگاههای فعالان این حوزه میتواند نقشه راه روشنی برای سیاستگذاران و جامعه اقتصادی فراهم آورد.
در این چارچوب، گفتوگو با فعال اقتصادی مردمی و قائممقام سابق کارگروه مردمیسازی اقتصاد در دفتر ریاستجمهوری، فرصتی است برای بررسی ابعاد مختلف اقتصاد مردمی در ایران. احسان دادخواه، که سابقه مسئولیت در حوزه معاونت در مرکز نوآوری و توسعه تعاون کشور را دارد، یکی از پیشگامان تلاش برای ترویج و توسعه اقتصاد مردمی بهشمار میرود. دیدگاههای او درباره چالشها و راهکارهای تحقق اقتصاد مردمی، اهمیت استفاده از ظرفیتهای تعاونی و خرد جمعی و نقش مردم در شکلدهی به ساختارهای اقتصادی، نگاهی دقیق و راهبردی به موضوع ارائه میدهد که میتواند مسیر جدیدی برای تقویت اقتصاد ملی و تحقق اهداف انقلاب اسلامی ترسیم کند.
آنچه میخوانید گفتوگوی تفصیلی با وی در این حوزه است:
احسان دادخواه در ابتدای گفتوگو، با تأکید بر ضرورت تبیین جایگاه اقتصاد مردمی در منظومه فکری انقلاب اسلامی، اظهار کرد: این موضوع، یک مقدمه مهم دارد و برای درک صحیح از چرایی و چیستی آن، باید جایگاه آن را در چارچوب یا همان پارادایم انقلاب اسلامی بشناسیم. اگر این جایگاه مشخص نشود، نمیتوانیم بهدرستی به چرایی اقتصاد مردمی بپردازیم.
وی ادامه داد: در واقع، مبحث اصلی ما درباره حاکمیت مردم در انقلاب اسلامی است. باید به چیستی، چرایی و چگونگی حاکمیت مردمی پرداخت؛ اینکه چرا اساساً مردم باید حاکم باشند و چگونه این حاکمیت محقق میشود. اقتصاد، بخشی از فرآیند تحقق حاکمیت مردمی است؛ اما چرایی این مسئله مفصل است. چرا باید حاکمیت مردم محقق شود؟ در آیات قرآن و روایات آمده که تا مردم نقشآفرینی نکنند، ظهور اتفاق نمیافتد.
این فعال اقتصادی مردمی با اشاره به نقش مردم در زمینهسازی ظهور تصریح کرد: برای آنکه ظهور محقق شود، مردم باید به صحنه بیایند و نقش ایفا کنند. رهبر انقلاب در سال 1398 فرمودند؛ برای رسیدن به چشمانداز انقلاب اسلامی، که ما معتقدیم انشاءالله ظهور است، باید مقدمهسازی ظهور داشته باشیم. این فرمایش حضرت آقا ناظر به یک حرکت عمومی است.
دادخواه با مرور مقاطع تاریخی، چنین توضیح داد: برای رسیدن به این حرکت عمومی، امام خمینی 15 سال خون دل خورد تا مردم به میدان آمدند و انقلاب اسلامی محقق شد. سپس حدود 10 سال نیز مردم پای کار انقلاب بودند؛ اما از سال 1368 به بعد، مردم عملاً از صحنه کنار گذاشته شدند؛ هم در اقتصاد و هم در سایر حوزههای حاکمیتی.
وی بیان کرد: شاید بتوان گفت مهمترین مسئله امروز ما همین است. چون مسئلهای مهمتر از ظهور نداریم، برای ظهور نیز هیچ موضوعی مهمتر از این نیست که مردم پای کار بیایند.
قائممقام کارگروه دفتر مردمیسازی اقتصاد در دولت سیزدهم با انتقاد از نگاه رایج نسبت به مقدمات ظهور، گفت: امروز برخی تصور میکنند برای تحقق ظهور، باید انسانهای خاص و وارستهای داشته باشیم که فقط به معنویات توجه کرده و در گوشهای از عزلت زندگی میکنند و خود را از جامعه کنار میکشند. در صورتی که نگاه درست این نیست. حرکت عمومی یعنی همه افراد جامعه، دیندار و بیدین، مسلمان و غیرمسلمان، باحجاب و بدحجاب، از پزشک و مهندس تا فرد بیسواد، از روستایی و عشایر تا شهری، فقیر یا ثروتمند، همه مردم باید وارد میدان شوند.
دادخواه افزود: «آحاد مردم»، کلیدواژه اصلی در فرمایشات رهبری است. یعنی همه افراد باید نقشآفرینی کنند اما امروز مردم چه نقشی دارند؟ تنها نقشی که به آنها داده شده، رأی دادن در انتخابات است. آن هم صرفاً یک بار و بعد از آن دیگر هیچ. در اقتصاد، مردم چه نقشی دارند؟ فقط کارگر هستند؛ فرقی نمیکند که شما کارمند باشید، کارگر کارخانه یا مغازهدار؛ حتی اگر شرکتی هم داشته باشید، باز نقش کارگری دارید. طبقه بالا سرمایهدار است و مردم واقعاً در اقتصاد نقش ندارند.
وی درباره حوزه فرهنگ نیز چنین گفت: برخی تصور میکنند حداقل در حوزه فرهنگی نقش دارند؛ اما اینگونه نیست. در کار فرهنگی هم، مردم هیچ مسئولیت مشخص یا نقشآفرینی مستقیمی ندارند.
قائممقام کارگروه دفتر مردمیسازی اقتصاد در دولت سیزدهم در ادامه با نگاهی تاریخی به نقش مردم در نظام، خاطرنشان کرد: از سال 1342 تا 1400، میتوان یک تایملاین یا خط زمانی از نقشآفرینی مردم ترسیم کرد. از 42 تا 57، امام خمینی (ره) خون دل خورد تا انقلاب محقق شد. از 57 تا 68، مردم در صحنه بودند، بهویژه در دوران جنگ. امام با ایجاد نهادهای مردمی زمینه مشارکت مردم را فراهم کرد و مردم برای حضور در جنگ، از طریق همین نهادها اقدام میکردند.
دادخواه ادامه داد: نمونه بارز این مشارکت، دفاع مقدس است. فرد بیسواد، زرتشتی، فقیر و کمتوان جسمی، با تمام محدودیتها، بهجز زن که حضور او در خط مقدم ممکن نبود، میتوانست در پشت جبهه نقش ایفا کند. کافی بود اعلام حضور کند. نهادهایی مانند بسیج مردمی وجود داشتند که نقشآفرینی را ممکن و تسهیل میکردند.
وی سپس به تجربه خود در سالهای اخیر اشاره کرد و گفت: در سال 1400، به واسطه آقای عبدالملکی وارد عرصه مردمیسازی شدیم. چند ماه بعد، این موضوع به گوش شهید رئیسی رسید و کارگروه مردمیسازی تشکیل شد.
معاون سابق مرکز نوآوری و توسعه تعاون کشور افزود: شاید مهمترین مسئله امروز ما همین باشد که نهادها تشکیلات قدرتمندی ندارند. مثلاً سمنها نیز بهعنوان سازمانهای مردمنهاد در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی فعال شدهاند؛ اما هنوز ساختارمند نیستند که مؤثر باشند.
دادخواه ادامه داد: متأسفانه بسیج نیز از یک نهاد مردمی تبدیل شده به یک نهاد سازمانی، دستوری و بخشنامهای و کارکرد اصلی خود را از دست داده است.
مردم از نهادهای تصمیمساز کنار گذاشته شدهاند/ مسیر توسعه بدون مشارکت عمومی به بنبست میرسد
وی در ادامه با تأکید بر ضرورت احیای نهادهای مردمی، اظهار کرد: امروز با وجود تصویب بیش از 60 قانون در حوزه جمعیت، همچنان با حلقه مفقودهای به نام مشارکت مردمی روبهرو هستیم؛ قانونی که از دل مردم نیامده باشد، در اجرا به جایی نمیرسد.
معاون سابق مرکز نوآوری و توسعه تعاون کشور با اشاره به دوران دفاع مقدس و دهه 60، آن زمان را نمونهای موفق از نقشآفرینی واقعی مردم در حکمرانی دانست و افزود: در آن دوره، نهادهایی چون جهاد سازندگی، بسیج و نهضت سوادآموزی به معنای واقعی کلمه با مردم شکل گرفتند. پایینترین اقشار جامعه میتوانستند در جنگ، آموزش، کشاورزی و سایر عرصهها نقش ایفا کنند. امروز اما حتی نخبهترین جوان کشور برای اجرای یک طرح اقتصادی باید از هفتخوان بگذرد.
دادخواه با انتقاد از توسعه نهادهای سرمایهمحور پس از جنگ تحمیلی، ازجمله بانکها، بورس و بیمهها، گفت: این نهادها در خدمت سرمایهدار هستند، نه مردم. وقتی جوان نخبهای با طرح تأییدشده از دانشگاه و حتی با دستور رئیسجمهور به بانک مراجعه میکند، بازهم از او وثیقه میلیاردی میخواهند. در چنین ساختاری، مشارکت مردم در توسعه عملاً غیرممکن شده است.
وی در ادامه با اشاره به تأکید رهبر معظم انقلاب بر نقش حلقههای میانی، این مفهوم را کلید بازگشت مردم به صحنه دانست و تصریح کرد: حلقههای میانی باید از دل مردم و توسط خود آنها شکل بگیرند؛ نه بهصورت دستوری و فرمایشی. تا زمانی که مردم حس نکنند نقش مؤثری در تصمیمسازی دارند، توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور بهدرستی محقق نخواهد شد.
این فعال اقتصادی مردمی با ابراز نگرانی از تضعیف تدریجی نهادهای مردمی و نفوذ در کارکرد آنها، تأکید کرد: بسیج دیگر آن کارکرد سابق را ندارد و این نتیجه نفوذ در ماهیت و اهداف آن است. برای عبور از این وضعیت، باید دوباره نهادسازی از پایین به بالا و با مشارکت واقعی مردم شکل گیرد.
توسعه بدون نقشآفرینی مردم یعنی تکرار شکستها
دادخواه سپس با اشاره به وضعیت کشور در حوادث امنیتی اخیر و جنگ شهری، تصریح کرد: همه ما شاهد بودیم که در روزهای ابتدایی بحران، اگرچه نیروهای رسمی وجود داشتند، اما بسیج بهدلیل کمرنگ شدن کارکردش، پاسخگو نبود. مردم خودشان گروه تشکیل دادند، ایستهای بازرسی شهری راه انداختند و کنترل محلهها را به دست گرفتند. همین حضور مردمی بود که طی چند روز مسئله را جمع کرد.
وی افزود: این تجربه بهروشنی نشان داد که امنیت، مانند توسعه و فرهنگ، بدون نقشآفرینی مردم ممکن نیست.
این پژوهشگر حوزه تعاون سپس با انتقاد از ساختار فعلی بانکها و نهادهای اقتصادی، آنها را فاقد کارکرد در مسیر «تسهیل نقشآفرینی مردم» دانست و گفت: بانکها به جای آنکه ابزار پیشرفت مردم باشند، ابزار پیشرفت سرمایهداران شدند. نامشان شاید نهاد توسعهای باشد، اما در عمل، تنها سرمایهدارها را جلو میبرند و نخبهها و عموم مردم، جایگاهی در این ساختار ندارند.
دادخواه در ادامه به روند حذف مردم از ساختار حکمرانی پس از جنگ اشاره و اظهار کرد: مفهوم «توسعه با مردم» در عمل تبدیل شد به «توسعه برای مردم». مردم از صحنه کنار گذاشته شدند و دولتها تابلوی زیبای «خدمت به مردم» را بالا بردند، اما عملاً مردم را خانهنشین کردند. خدمت بدون نقشدادن به مردم، خدمت نیست، توزیع رانتی منابع است.
وی در نقد عملکرد دولتها گفت: دولت آقای خاتمی عملاً در حوزه اقتصادی همان مسیر کارگزاران را رفت، اگرچه شعار سیاسی متفاوتی داشت. آقای احمدینژاد مردمیترین شعارها را داد، ولی در عمل در همان دام افتاد؛ عدالت برای مردم، مسکن برای مردم، سهام برای مردم. نقش مردم چه بود؟ پول بدهند و تحویل بگیرند!
قائممقام کارگروه دفتر مردمیسازی اقتصاد در دولت سیزدهم با اشاره به تجربه مسکن مهر و سهام عدالت افزود: در مسکن مهر مردم فقط پول دادند و سرمایهدارها خانه ساختند. در سهام عدالت هم مردم اصلاً نمیدانند مالک چه هستند! ساختار سهام، شرکتها، تصمیمگیری و سوددهی همه در هالهای از ابهام مانده است. باید بررسی کنیم که آیا مردم واقعاً سهامدارند یا صرفاً دریافتکننده سود؟
دادخواه در پایان این بخش از سخنانش تأکید کرد: زمان آن رسیده که نهادهای تصمیمساز و مجری، مردم را به رسمیت بشناسند. توسعه زمانی اتفاق میافتد که مردم احساس کنند بخشی از آن هستند، نه صرفاً دریافتکننده نتیجه آن.
حاکمیت مردمی، گمشده انقلاب است/ مردم از چرخه نقشآفرینی به حاشیه رانده شدند
وی در ادامه درباره چالشهای حکمرانی مردمی، ضمن نقد عملکرد دولتهای پس از جنگ تحمیلی، بار دیگر تأکید کرد که مردم از جایگاه «نقشآفرین» به «مصرفکننده منفعل» سقوط کردهاند.
این فعال اقتصادی مردمی با اشاره به تجربههایی نظیر سهام عدالت، مسکن مهر و یارانهها گفت: هیچکدام از این طرحها مشارکت واقعی مردم را دنبال نمیکنند، بلکه صرفاً مردم را بهعنوان مخاطب خدمات یا گیرنده کمک نقدی، میبینند.
دادخواه با ذکر این نکته که سیاستهای کلی اصل 44 نیز در عمل از مسیر اصلی خود منحرف شد، توضیح داد: قرار بود اقتصاد مردمی شود. تأکید رهبری بر واگذاری به تعاونیهای مردمی بود، اما نهایتاً با فشار، بخش خصوصی جایگزین شد و سازمانی که باید اقتصاد را مردمی میکرد، تبدیل شد به سازمان خصوصیسازیای که واگذاریهایش فقط به نفع سرمایهداران بود.
از احساس وظیفه تا مسابقه سهمخواهی
وی یکی از مهمترین انحرافات بعد از دوران جنگ را «تبدیل خدمت به امتیاز» دانست و افزود: قبل از سال 68، مردم بر اساس وظیفه دینی، ملی یا انقلابی، در چرخه خدمترسانی و نقشآفرینی حضور داشتند، اما پس از آن، مردم فقط در چرخه استفاده باقی ماندند. در نتیجه، خدمت به مردم، از امتیازدهی و نقشآفرینی به سهمخواهی تبدیل شد.
این پژوهشگر حوزه اقتصاد تأکید کرد: زمان جنگ هم رانت بود، اما رانت مثبت؛ رانت خدمت. امروز رانتی که وجود دارد، در بستر فساد و ویژهخواری است. در گذشته مردم خود را بدهکار نظام و انقلاب میدانستند، امروز برخی مردم، طلبکار دین، خدا و حتی رهبری هستند؛ چون احساس نقش ندارند و فقط در حال مصرفاند.
سیاستگذاریهای مردمنما، نه مردممحور
دادخواه همچنین با اشاره به موضوع یارانهها گفت: یارانه نقدی در نخستین زمان پرداخت به مردم (دولت احمدینژاد) معادل 45 دلار بود. امروز تبدیل شده به مبلغی بیاثر در اقتصاد خانوار. این سیاست از ابتدا هم با عنوان «هدفمندی یارانهها» صرفاً وعده مشارکت مردم در تصمیمگیری بود، اما در عمل نه تصمیمگیر بودند، نه مشارکتکننده.
نقش ائمه جمعه، سپاه و نهادها در تسهیلگری یا تسلط بر مردم؟
وی در بخشی دیگر، با تأکید بر اینکه حکمرانی نباید به سلطه بر مردم تبدیل شود، افزود: در برخی استانها، حتی امامان جمعه تبدیل شدهاند به تسهیلگر پروژههای سرمایهداری. اگر مردم احساس کنند همه ارکان حاکمیت در خدمت سرمایهدار است، دیگر امیدی به اصلاح از درون نخواهد ماند.
قائممقام کارگروه دفتر مردمیسازی اقتصاد در دولت سیزدهم سپس به طرح پرسشهای کلیدی پرداخت و گفت: نقش مردم در آموزش و پرورش چیست؟ در اشتغال، در نفت، در مسکن؟ اگر نتوانیم پاسخی واقعی به این پرسشها بدهیم، حاکمیت ما مردمی نیست. فقط برای مردم کار میشود، نه با مردم.
دادخواه تأکید کرد که ما در روزنامه، رسانه یا نهاد انقلابی، فقط از مردم مطالبهگری را یاد گرفتیم؛ اما نقشآفرینی را یاد نگرفتیم. مطالبهگری بدون نقشآفرینی خودش میشود یک شعار پوچ و بیاثر.
وی خاطرنشان کرد: جمهوری اسلامی یعنی نقشآفرینی مردم بر مدار اسلام. اگر مردم فقط رأی بدهند و بعد کنار گذاشته شوند، نه جمهوریتی میماند، نه اسلامیتی. انقلاب برای این بود که مردم صاحب کشور باشند، نه فقط مخاطب خدمات.
معاون سابق مرکز نوآوری و توسعه تعاون کشور در ادامه بحث خود درباره مشکلات اقتصادی و حرکتهای مردمی، به نکات مهم و چالشبرانگیزی اشاره کرد و گفت که ایجاد حرکت عمومی و پایدار در حوزه فرهنگی و اجتماعی با مشکلات جدی روبهرو است؛ چراکه انگیزههای فرهنگی در بین مردم به اندازه کافی قوی نیست و در حوزه اجتماعی نیز موجهای احساسی ناشی از بحرانها، کوتاهمدت و گذرا هستند. بهعنوان مثال، مردم بعد از زلزله یا سیل یک هفته همراهی میکنند ولی این همراهی دوام ندارد و به سرعت فراموش میشود.
دادخواه اظهار کرد: حرکت اقتصادی متفاوت است چون دغدغه معیشت و نیازهای واقعی مردم بوده و این خواست درونی و مداوم است؛ بنابراین اگر بتوانیم روی اقتصاد کار کنیم، امکان ایجاد یک حرکت عمومی و پایدار وجود دارد.
وی سپس به توضیح ساختار اقتصاد سرمایهداری موجود در کشور پرداخت و بیان کرد که بخش خصوصی در واقع بخش سرمایه است که مردم عادی نمیتوانند سهم واقعی در آن داشته باشند.
این کارشناس مسائل اقتصادی با بررسی نمونهای از تولید در بخش خصوصی، به منابع تولید شامل منابع دولتی (یارانهها و انرژی ارزان)، منابع عمومی (زمین و معادن) و منابع انسانی اشاره کرد و گفت که این منابع بهصورت ناعادلانه در اختیار عده محدودی قرار گرفته است.
دادخواه با اشاره به تخصیص ناعادلانه منابع و سودهای کلان برخی سرمایهداران، مثال کارخانههای تولید چیپس سیبزمینی را مطرح کرد که ارزش افزوده چند صد برابری نصیب سرمایهداران میکند، در حالی که تولیدکنندگان اصلی با سودهای بسیار کمتر مواجهاند و با محاسبه سادهای نشان داد که سودهای کلان چگونه در دستان معدودی انباشته شده و عدالت اقتصادی رعایت نمیشود.
وی ادامه داد: این انباشت ثروت و توزیع ناعادلانه منابع، نهتنها افزایش فاصله طبقاتی را در پی دارد، بلکه باعث میشود اقتصاد واقعی مردم و تولیدکنندگان کوچک، ضعیف و آسیبپذیر بماند.
این پژوهشگر حوزه تعاونی همچنین به نقش هلدینگهای بزرگ اقتصادی اشاره کرد و توضیح داد که پس از انقلاب چند گروه صنعتی قدرتمند شکل گرفتهاند که در قالب هلدینگهای چندشرکتی فعالیت میکنند و این روند باعث تمرکز بیشتر ثروت و قدرت شده است.
رشد اقتصادی فعلی فقر را کاهش نمیدهد بلکه محرومیت را تشدید میکند
دادخواه، سپس با تأکید بر نابرابریهای اقتصادی در کشور، اعلام کرد که رشد اقتصادی فعلی منجر به کاهش فقر و محرومیت نمیشود و در حقیقت وضع را بدتر میکند.
وی توضیح داد: سرمایهداران بزرگ با تصاحب منابع و صنایع، بهرهوری را افزایش میدهند، اما منافع این تولید به مردم محروم نمیرسد و تنها بخشی از جامعه از آن بهرهمند میشود.
به گفته این کارشناس اقتصادی، منابع مالی و نهادهای بانکی در عمل به خدمت سرمایهداران درآمدهاند و مردم عادی قادر به استفاده از آن نیستند.
دادخواه، همچنین بازارهای غیرمولد مانند ملک، ارز، طلا و بورس را پناهگاه سرمایههای انباشتهشده دانست و گفت: ورود سرمایهداران به این بازارها موجب افزایش غیرواقعی قیمتها میشود و رسانهها با تحریک مردم به خرید، نهایتاً باعث خروج سرمایهداران و زیان مردم عادی میشوند.
وی با اشاره به وضعیت حقوق کارگران افزود: افزایش حقوق سالانه کارگران کمتر از نرخ تورم است و این یعنی فقر واقعی افزایش یافته است.
وی پرسید: آیا اشتغال فقر را کاهش میدهد؟ اگرچه باید اینگونه باشد، اما بهدلیل توزیع ناعادلانه سود تولید، در عمل فقر افزایش مییابد.
این فعال اقتصادی تأکید کرد که مشکل اصلی اقتصاد کشور توزیع ناعادلانه منابع و ثروت است و افزود: راه حل واقعی، توزیع عادلانه منابع از طریق ساختارهای تعاونی و مشارکتی است تا هم فقر کاهش یابد و هم امید به آینده در جامعه تقویت شود.
دانشبنیانها در خدمت سرمایهداراناند و فقر را تشدید میکنند
دادخواه در ادامه تحلیلهای خود درباره ساختار اقتصادی کشور ابراز کرد که فناوریهای دانشبنیان نیز به جای حل مشکلات، در خدمت منافع سرمایهداران بزرگ قرار گرفتهاند و عملاً فقر و محرومیت را افزایش میدهند.
وی گفت: دانشبنیانها بهرهوری تولید را بالا میبرند، اما منافع آن تنها به یک درصد جامعه میرسد و بخش وسیعی از مردم از این رشد بیبهرهاند.
معاون سابق مرکز نوآوری و توسعه تعاون کشور به بیانات مقام معظم رهبری در سالهای اخیر که تأکید داشتند اشتغال و دانشبنیان دو موضوع جدا هستند و نباید به اشتباه هر دانشبنیانی را اشتغالآفرین دانست، اشاره کرد.
دادخواه به تبعیضهای اجتماعی و اقتصادی شدید اشاره کرد که موجب ناراحتی و دلخوری مردم شده و متذکر شد: وقتی در خیابان ماشینهای چند میلیاردی و خانههای میلیاردی را میبینی و در مقابل جوانان و خانوادهها با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم میکنند، ناامیدی، طمع و حس بیعدالتی بیشتر میشود.
وی همچنین به تأثیرات فرهنگی این وضعیت اشاره کرد و گفت: این تبعیضها و فاصله طبقاتی باعث آسیبهای اجتماعی و تغییر رفتارهای سنتی میشود، چراکه امکان تحصیل مال از راه مشروع عملاً برای یک جوان 23، 24 ساله وجود ندارد.
این پژوهشگر حوزه تعاون راهحل اصلی را در توزیع عادلانه منابع و ثروت دانست و گفت: اگر منابع تولید بهصورت عادلانه بین همه عوامل تولید تقسیم شود، نظام تعاونی میتواند نقش مؤثری در کاهش محرومیتها و افزایش اشتغال ایفا کند. در این مدل، منابع بانکی باید در اختیار تعاونیهای مردمی قرار گیرد تا همه بتوانند از فرصتها بهرهمند شوند و انباشت ثروت در دست عدهای محدود متوقف نشود.
روش ورود مردم به اقتصاد تدوین نشده و تعاونیها راهحل تحول اقتصادیاند
دادخواه در ادامه سخنان خود با اشاره به تأکیدات مکرر رهبر انقلاب در زمینه تحول اقتصادی، گفت: در سال 1402 رهبر انقلاب در حرم رضوی فرمودند که باید در اقتصاد تحولی ایجاد شود و عنوان کردند که ما هنوز روش ورود مردم به اقتصاد را نمیدانیم. این حرف، باز هم در ابتدای سال 1403 در جلسه سران نظام تکرار شد و ایشان خواستند که دولت، شورای نخبگان اقتصادی تشکیل دهد تا این مدل طراحی شود، اما عملاً هیچ اقدام ملموسی در این زمینه صورت نگرفت.
وی با بیان اینکه با وجود نامگذاری سال 1403 بهعنوان سال مشارکت مردم، به اقتصاد بیتوجهی کردند، گفت: همهچیز مدیریت شد جز اقتصاد. در حالی که حضرت آقا خواستار طراحی و ارائه مدل ورود مردم به اقتصاد بودند، تنها یک جلسه با حضور نخبگان اقتصادی در شب آخر ماه رمضان برگزار و بعد از آن، با حادثه هلیکوپتر و فقدان آیتالله رئیسی، همهچیز رها شد.
این کارشناس اقتصادی با تکیه بر تجربه خود در وزارت تعاون و دفتر مردمسازی، به نقد تعاونیهای موجود پرداخت و گفت: ما تعاونیهای فعلی کشور را بررسی کردیم. بر خلاف تبلیغات منفی، وضعیت تعاون آنقدر هم خراب نیست، اما فساد و انحرافاتی که در برخی تعاونیها رخ داده باعث بیاعتمادی مردم شده. متأسفانه نفوذ سرمایهداران در همین فضا نیز اثرگذار بوده است.
دادخواه تأکید کرد که راهکار مقابله با این وضعیت، طراحی مدل نوین تعاونی است که در آن فساد و انحرافات ساختاری اصلاح شدهاند.
وی افزود: این مدل نهتنها عملیاتی است، بلکه در کشورهای مختلف نیز سابقه موفق دارد ازجمله در ایالت باسک اسپانیا که با مدل تعاونی اداره میشود. در آنجا مدرسه، بیمارستان، دانشگاه و حتی تیم فوتبال هم تعاونیاند.
معاون سابق مرکز نوآوری و توسعه تعاون کشور با اشاره به نمونههای جالب توجهی از تعاونیهای جهانی گفت: حتی دو باشگاه بزرگ فوتبال اسپانیا، یعنی رئال مادرید و بارسلونا، تعاونی هستند. این یعنی تعاونی میتواند به قدرت، استقلال و خودکفایی برسد.
با این حال، دادخواه به یک خطر جدی نیز اشاره کرد: وقتی منابع در تعاونی متمرکز میشوند و هزار نفر سرمایه خود را تجمیع میکنند، این تمرکز قدرت میتواند زمینه فساد را فراهم کند. برای همین ما در مدل خود، بهدنبال راهحلی برای کنترل این ریسک بودیم.
او از یک الگوی تاریخی نیز یاد کرد و گفت: در دهه 1320، دو عالم برجسته یعنی آیتالله شاهآبادی (استاد امام خمینی) و آیتالله نجفی اصفهانی به سراغ اقتصاد تعاونی رفتند. شاهآبادی، یک مدل تعاونی گسترده با عنوان تعاونی مخمس راهاندازی کرد و هشدار داد که تعاونی اگر بزرگ شود، باید ساختار ضدفساد نیز داشته باشد.
این پژوهشگر حوزه اقتصاد تأکید کرد که اگر ارادهای برای پیادهسازی این مدل تعاونی مردمی با ساختار اصلاحشده وجود داشته باشد، امکان تحقق تحول اقتصادی در کشور بهصورت واقعی فراهم خواهد شد.
پنج اصل کلیدی برای موفقیت تعاونیها و کاهش فساد در اقتصاد بومی
دادخواه درباره نقش تعاونیها در توسعه اقتصادی و کاهش فساد، به تشریح پنج اصل مهم پرداخت که در صورت رعایت آنها، میتوانند نقش مؤثری در اشتغالزایی و تولید پایدار ایفا کنند.
وی گفت: نخستین اصل این است که مالکیت، مدیریت و عاملیت تعاونی باید بهطور کامل در اختیار مردم باشد. وقتی تعاونی کاملاً مردمی باشد، اعتماد و شفافیت شکل میگیرد و انحرافات به حداقل میرسد.
این کارشناس مسائل اقتصادی تأکید کرد: دومین اصل مهم این است که تعاونیها باید بر پایه تولید بومی و در حوزه تخصصی خودشان شکل بگیرند. یعنی اعضا باید در یک حرفه و بوم مشخص فعالیت کنند تا شناخت و نظارت اجتماعی امکانپذیر باشد.
دادخواه افزود: اصل سوم، حفظ حد تعارف و شناخت متقابل میان اعضا است تا اختلافات به حداقل برسد. تعاونیها نباید بزرگتر از حوزه بومی خود باشند، مثلاً تعاونی شهرستان نباید از کل استان بزرگتر شود.
وی درباره اصل چهارم گفت: باید در تشکلها حلقههای میانی مردمی فعال باشند که نقشآفرینی کنند و اجازه ندهند تعاونیها از هم بپاشند. این حلقهها باید متخصص و متعهد باشند.
این پژوهشگر حوزه تعاونیها در پایان، اصل پنجم را واکنش جمعی و حل مسئله توسط خود مردم عنوان کرد و گفت: ما دنبال این نیستیم که مردم فقط وام بگیرند و مشکلشان حل شود؛ هدف این است که مردم نقشآفرینی و مسائل را با همکاری خودشان حل کنند.
دادخواه با اشاره به یک نمونه عملی، به تعاونی فرشبافان ملایر اشاره کرد که با بدهی سنگین بیمه مواجه بوده و باوجود تلاشها، امکان بخشودگی جریمه برای آنان وجود ندارد. این موضوع نمونهای از مشکلات تعاونیها است که تنها راه موفقیت، ایجاد تعاونیهای قوی با شفافیت، تخصص و همکاری جمعی است.
*توان جمعی مردم، راهحل مشکلات تعاونیها و تولید
وی با بیان اینکه بسیاری از مردم بهدلیل مشکلات مالی قادر به سرمایهگذاری نیستند، افزود: قدرت واقعی در اتحاد و همکاری است؛ وقتی مردم به قدرت جمعی خود باور داشته باشند، میتوانند مشکلات را حل کنند.
معاون سابق مرکز نوآوری و توسعه تعاون کشور به ضرورت ایجاد حلقههای مردمی تولید و تقویت شبکههای توزیع و صادرات اشاره کرد و گفت: کاهش هزینههای تولید از طریق تأمین نهادهها به شکل گروهی و تولید ابزارآلات، باعث افزایش بهرهوری و کیفیت محصولات خواهد شد.
دادخواه همچنین بر اهمیت زنجیره ارزش افزوده در کشاورزی تأکید کرد و نمونههایی از صنایع تبدیلی مانند تولید چیپس سیبزمینی، فرآوری خرما و تولید خوراک دام از ضایعات کشاورزی را مطرح کرد که میتواند درآمد کشاورزان را افزایش و وابستگی به فروش محصولات خام را کاهش دهد.
وی در پایان تصریح کرد: باور به قدرت جمعی و تشکیل تعاونیهای قوی، کلید حل مشکلات اقتصاد بومی و رشد پایدار تولید است و برای مشارکت مردم در اقتصاد چارهای نداریم جز اینکه به این موضوع روی بیاوریم.