دستاندازی رژیم اسرائیل در سوریه
داستان تلخ سوریه عبرتهای نوینی را در شرایط زمانی کنونی برایمان نمایان میکند؛ حکومت سابق سوریه با ناکامی اقتصادی در سالهای اخیر که تلاش کرد اقتصادی تحت کنترل و در سیطره را برای مردم احیا کند، با تصمیمهای اشتباه و دل بستن به وعدههای کشورهای غربی و عربی همچون امارات، در رسیدن به هدف خود ناکام ماند. این شرایط در سوریه طوری بود که حقوق بسیار اندک در حد خرید نان نیز نبود. ارتش و مردم سوریه با تداوم مشکلات اقتصادی دست از حمایت حکومت بشار اسد کشیدند تا بدون مقاومت، سوریه تن به جابهجایی حکومت دهد؛ چراکه چنین تصور میکردند که اوضاع بهتر خواهد شد و یا حداقل وضعیت بدتر نخواهد بود! اما با گذر اندک زمانی، پی به سراب بودن آن بردند؛ اما زمان گذشته بود و رژیم اسرائیل که سالها در همسایگی سوریه کمین زده بود، در شرایط جدید با فرصتطلبی در جابهجایی حکومت، همان ابتدا بیش از 80 درصد امکانات نظامی بهویژه نیروی هوایی نظامی سوریه را نابود کرد.
جبران چنین خساراتی سالها سوریه را به عقب برد؛ با روی کار آمدن حکومت جولانی، نقش برخی همسایگان و دولتها در سوریه پُررنگ و طبیعتاً نقش کشورهایی همچون ایران، کمتر شد. سوریه جدید همچون کیکی مورد سهمخواهی در قدرت سیاسی قرار گرفت و هر روز که میگذرد، حکومت ضعیف جولانی که خود تربیتیافته تشکیلات ساماندهیشده نیروهای خارجی است، مورد طمع برای نفوذ بیشتر قرار میگیرد؛ اما پیرامون حملات اخیر رژیم اسرائیل به سوریه، باید گفت بیشک تهاجم این ناشی از ترس بازگشت مقاومت در سوریه است.
تلاش این رژیم منحوس برای تغییر وضع موجود، میتواند از جنبه داخی اسرائیل و از جنبه داخلی سوریه و همچنین رقبای همسایه و منطقه، مطرح شود؛ این جنگ بلافاصله بعد از جنگ با ایران شروع شده و شاید بتوان گفت با شکست در برابر ایران اسلامی و آسیبدیدگی ساخت اجتماعی آن رژیم برای نخستینبار با وسعت گسترده حملات موشکی، میبایست نمایشی از احیا در مقابله با دشمن را بازتعریف میکردند که حمله به سوریه از این جهت برای رژیم اهمیت داشت؛ اما از منظر فضای داخل سوریه تغییر برای ایجاد نظم جدید و طبیعتاً تأثیر بر نظم منطقه با حمایت آمریکا و طراحی آنان شکل میگیرد؛ گرچه جولانی که خود پرورشیافته ایادی استکبار است، منطقیتر به نظر میرسد که وارد یک نمایش شده و هماهنگ با جبهه آمریکایی- اسرائیلی، اقدام به ترک دمشق کرده تا اوضاع آرام شود.
از جنبه منطقهای جنگ اسرائیل را میتوان تلاش برای کاهش نفوذ ترکیه و جهت دادن به طرح داوود دانست؛ «کریدور داوود» که قرار است زمینهساز تحقق ایده «اسرائیل بزرگ؛ از نیل تا فرات» باشد، کریدوری است که جنوب و شرق سوریه را از خط تلآویو - جولان - سویداء- تنف به حسکه در شمال این کشور و سپس عراق و کرانه رود فرات متصل کند. تداوم طرح میتواند زمینهساز تحقق کردستان بزرگ از یکطرف و از طرف دیگر تضعیف لبنان با ظهور قومیتهای قدرتیافته مثل دروزیها محسوب شود.
درنهایت میتوان چنین فرض کرد که هدف، تغییر ژئوپلتیکی منطقه، با ایجاد جایگاه اجتماعی اقلیتها و حمایت در ظهور قدرت سیاسی آنان است. سیاست تجزیه براساس قومیتها، سیاست قدیمی و اما دنبالهدار استکبار است که همواره برای تبدیل کشورهای بزرگ منطقه غرب آسیا به کشورهای کوچک، ادامه دارد.