گرسنه نگهداشتن مردم غزه یک سلاح جنگی و نسلکشی آشکار است
در روزهایی که نوار غزه به جولانگاه یکی از هولناکترین فجایع انسانی قرن حاضر بدل شده و جهان نظارهگر مرگ تدریجی مردمیست که در محاصره مطلق غذایی، دارویی و خدماتی گرفتار شدهاند، پرسشهای بنیادینی درباره نقش وجدان جهانی، کارآمدی نهادهای بینالمللی و آینده نظم جهانی مطرح میشود. در این میان، جنایات آشکار رژیم صهیونیستی و حمایت بیپرده غرب بهویژه ایالات متحده از این ماشین کشتار، نشان داده که مفاهیمی چون حقوق بشر و عدالت بینالمللی، تنها واژههایی مصرفی در قاموس سیاستهای دوگانهاند.
در این بستر، گفتوگوی اختصاصی با کارشناس برجسته لبنانی در حوزه مسائل سیاسی، نگاهی ژرف به بحران غزه، نقش منفعل یا منفعتطلبانه نهادهای بینالمللی، ناکارآمدی شورای امنیت و همچنین امکانسنجی تولد نظمی جهانی بر پایه عدالت و توازن ارائه میدهد. از تحلیل ساختار اخلاقی غرب تا موقعیت کشورهای محور مقاومت، از آرایش جدید جبهههای قدرت در جهان تا نقش ملتها در تغییر معادلات، این گفتوگو حاوی نکاتی کلیدی برای فهم آن چیزیست که فراتر از دود و آتش در حال وقوع است.
در برابر نسلکشی غزه، نه جهان عرب کاری میکند، نه اسلام، نه نهادهای بینالمللی
دکتر حکم أمهز، با اشاره به ابعاد فاجعهبار نسلکشی در غزه، تأکید کرد: این جنایت در بیسابقهترین سطح ممکن، با خشونت عریان و ابزارهای نظامی مرگبار در حال وقوع است؛ با این حال، جهان در سکوتی خفهکننده فرو رفته است.
وی گفت: ما نهتنها با سکوت جهان عرب و جهان اسلام مواجهیم، بلکه جامعه بینالمللی نیز در برابر این فاجعه کاملاً منفعل است. حتی در سطح موضعگیری سیاسی هم شاهد هیچ واکنش بازدارندهای نیستیم؛ بلکه بالعکس، نوعی عقبنشینی آشکار در مواضع سیاسی بینالمللی نسبت به گذشته دیده میشود.
تحلیلگر برجسته لبنانی در حوزه مسائل سیاسی، با انتقاد شدید از نهادهای بینالمللی افزود: نه خبری از اجرای مفاد حقوق بینالملل هست، نه شورای امنیت سازمان ملل نقشی ایفا میکند، نه دادگاه لاهه حضوری دارد و نه حتی دادگاه جنایی بینالمللی توان اثرگذاری دارد. همه این ساختارها یا ناپدید شدهاند یا کاملاً بیاثرند.
به گفته أمهز، این شرایط، حاصل شکلگیری واقعیتی جدید در نظم جهانی است که تحت سیطره کامل آمریکا قرار دارد.
او تأکید کرد: آنچه امروز میبینیم، لغو عملی قوانین بینالمللی و جایگزینی کامل آنها با اراده سیاسی آمریکا و منطق سلطه است.
این کارشناس لبنانی گفت: در جهانی که تنها زبان زور را میفهمد، اگر قوی باشی، شاید بازدارندگی داشته باشی؛ اما اگر ضعیف باشی، له میشوی. امروز قدرت و سلطه در دست کاخ سفید است و همین عامل تداوم این فجایع انسانی در غزه است.
گرسنه نگه داشتن مردم غزه یک سلاح جنگی است؛ اسرائیل مرتکب نسلکشی و جنایت علیه بشریت شده است
أمهز، در ادامه این گفتوگو تأکید کرد که سیاست رژیم صهیونیستی در تجویع مردم غزه نهتنها اقدامی غیراخلاقی، بلکه نقض آشکار حقوق بینالملل است.
وی گفت: امروز، گرسنگی دادن عمدی به مردم فلسطین به ابزاری برای جنگ تبدیل شده است؛ اقدامی که طبق همه قوانین بینالمللی، مصداق جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت محسوب میشود.
این تحلیلگر برجسته لبنانی با استناد به مواضع نهادهای قضائی بینالمللی افزود: حتی دادگاه بینالمللی عدالت و دیوان کیفری بینالمللی نیز بر وقوع نسلکشی در غزه اشاره کردهاند. آنچه اسرائیل انجام میدهد، در تمامی سطوح حقوقی، مصداق کامل این جنایات است.
أمهز با اشاره به وضعیت انسانی در غزه تأکید کرد: هر روز دهها نفر از فلسطینیها جان خود را از دست میدهند، نه به خاطر بمباران مستقیم، بلکه به خاطر نبود غذا، دارو و خدمات بهداشتی. این مرگ خاموش، بخش جداییناپذیر از سیاست جنایتکارانهای است که در چارچوب حقوق بینالملل باید نسلکشی نامیده شود.
وابستگی ساختاری دولتها به آمریکا مانع اثرگذاری افکار عمومی جهان بر جنایات غزه شده است
وی همچنین به این پرسش پرداخت که چرا با وجود عمق فاجعه انسانی در غزه، افکار عمومی، جوامع اسلامی و جامعه بینالملل تاکنون نتوانستهاند تغییری در روند کشتار ایجاد کنند؟ و گفت: متأسفانه باید بپذیریم که علت اصلی این ناتوانی، ساختار سلطه و هژمونی آمریکا است؛ زیرا واشنگتن با اعمال قدرت مستقیم یا غیرمستقیم، قواعد بازی را در سطح بینالمللی تعیین میکند.
این کارشناس مسائل سیاسی در ادامه با انتقاد از دولتهای منطقهای و بینالمللی گفت: بسیاری از کشورها، چه در سطح منطقه و چه در سطح جهان، فاقد استقلال واقعی هستند و صرفاً نقش تابع و کارکردی ایفا میکنند. آنها بهطور خودکار از مواضع آمریکا و اسرائیل پیروی میکنند و توان یا ارادهای برای مخالفت با این مسیر ندارند.
أمهز درباره نقش افکار عمومی نیز توضیح داد: در برخی کشورها، افکار عمومی یا بهکلی سرکوب شده و یا بهشدت تحت تأثیر رسانهها و ساختارهای حکومتی است. هرچند در برخی نقاط جهان، جنبشهایی از دل مردم شکل گرفتهاند، اما هنوز نتوانستهاند بر تصمیمات رسمی دولتها تأثیر بگذارند.
صدای افکار عمومی جهان خاموش میشود؛ عصر قدرت است و آمریکا ارباب بازی در منطقه
وی در ادامه با اشاره به موج اعتراضات جهانی علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه گفت: در بسیاری از نقاط جهان، ازجمله اروپا، آمریکا و کشورهای مختلف، شاهد تظاهرات گستردهای علیه این کشتارها بودیم، اما متأسفانه این اعتراضها تاکنون نتیجه ملموسی بهدنبال نداشتهاند.
این تحلیلگر برجسته لبنانی افزود: حتی در خود ایالات متحده، دانشگاهها که همیشه یکی از مراکز پویای اعتراضات مدنی بودهاند، اینبار با موجی از سرکوب مواجه شدند. دولت آمریکا، چه در دوره ترامپ و چه در دوره بایدن، نهتنها از این جنبشها حمایت نکرد، بلکه آنها را هدف فشار، تهدید و حتی سرکوب شدید قرار داد.
أمهز در تشریح چرایی این وضعیت تأکید کرد: امروز ما در عصر قدرت زندگی میکنیم. جهانی که در آن، کسی که قدرت نظامی، رسانهای و اقتصادی دارد، بر قواعد بازی مسلط است. در حال حاضر، آمریکا خود را بازیگر غالب میداند و در منطقه غرب آسیا بهویژه، با نفوذ بیرقیب عمل میکند.
وی با اشاره به نقش محدود بازیگران جهانی دیگر گفت: در برخی مناطق، روسیه و چین تا حدودی توانستهاند موازنهای ایجاد کنند، اما در منطقه ما (بهدلیل موقعیت ژئوپلیتیک و منافع اقتصادی گسترده) ساختار سلطه آمریکا همچنان دست بالا را دارد. متأسفانه، این منطقه همچنان زیر سیطره پروژه آمریکایی-اسرائیلی قرار دارد.
طرح خاورمیانه جدید؛ حذف فلسطین از معادله منطقه
این تحلیلگر شناختهشده لبنانی، سپس به طرحهای جهانی درباره منطقه اشاره کرد و گفت: آنچه امروز در فلسطین و منطقه شاهدیم، بخشی از پروژه بزرگتر و راهبردی است که تحت عنوان خاورمیانه جدید شناخته میشود.
أمهز افزود: بر اساس این طرح، هیچ جایی برای نام فلسطین یا تشکیل دولت فلسطینی وجود ندارد و هدف، حذف کامل مسئله فلسطین از معادلات منطقه است. یعنی این منطقه باید تحت کنترل مستقیم مدیریت مشترک آمریکا و اسرائیل باشد و هرگونه حضور یا دخالت اروپا یا هر بازیگر دیگر، در نهایت باید از بین برود.
طرح آمریکایی برای نابودی هرگونه نقطه قوت در کشورهای منطقه
وی در تحلیل پروژه آمریکا در منطقه گفت: طبق این پروژه، باید هر نقطه قوتی در هر کشوری، چه از نظر اقتصادی، اجتماعی، علمی، سیاسی یا انرژی (اعم از انرژیهای جایگزین یا انرژی هستهای صلحآمیز) کاملاً از بین برود.
این کارشناس مسائل سیاسی افزود: در این چارچوب، آمریکا بازیگر اصلی و اروپا شریک اوست و به همین دلیل است که این سکوت جهانی تعجبآور نیست. این کشورها، چه آمریکا و چه اروپا، عمداً در چنین شرایطی مشارکت دارند.
غرب شریک کامل جنایات اسرائیل است؛ از سلاح تا سکوت
أمهز با اشاره به نقش قدرتهای غربی در حمایت از اسرائیل، تأکید کرد: امروز شاهد حمایت کامل و چندلایه غرب از رژیم اشغالگر اسرائیل هستیم؛ این حمایت در سطوح تسلیحاتی، نظامی، اطلاعاتی، فناورانه و حتی اقتصادی جریان دارد.
وی افزود: اتحادیه اروپا و دولتهای اروپایی نتوانستند هیچ اقدام مؤثری برای توقف کشتار فلسطینیان انجام دهند. حتی در کشورهایی که مردم به خیابان آمدند و خواستار قطع ارسال سلاح به اسرائیل شدند، این اعتراضها نادیده گرفته شد.
این تحلیلگر برجسته با انتقاد شدید از مواضع دولتهای غربی گفت: اینکه این دولتها نهتنها واکنشی نشان نمیدهند، بلکه صدای معترضان خود را هم نمیشنوند، نشان میدهد که غرب شریک تمامعیار در جنایاتی است که اسرائیل در غزه مرتکب میشود.
سازوکارهای بینالمللی بیاثرند؛ نهادهای حقوق بشری فقط حرف میزنند
أمهز با انتقاد از ناکارآمدی نهادهای بینالمللی گفت: مدتهاست که نهادهای حقوق بشری و بینالمللی شروع به استفاده از عباراتی چون «جنایات جنگی» و «جنایات علیه بشریت» کردهاند، اما این نهادها فاقد ابزار اجرایی واقعی هستند.
وی ادامه داد: شورای امنیت سازمان ملل میتواند طبق بند هفتم منشور ملل متحد، اقدام عملی و حتی نظامی انجام دهد، اما این شورا عملاً فلج و غیرفعال است. همچنین بسیاری از نهادهای بینالمللی فقط در سطح صدور بیانیه فعالاند، نه در میدان عمل.
این صاحبنظر مسائل خاورمیانه تأکید کرد: ما امروز با ساختارهایی مواجه هستیم که تصمیم میگیرند، ولی توان اجراییسازی تصمیمات خود را ندارند. به همین دلیل، با وجود تمام این اظهارنظرها درباره وقوع جنایات، هیچ اقدام مؤثری برای توقف فاجعه انسانی در غزه صورت نمیگیرد.
أمهز در ادامه گفت: تمام نهادهایی چون سازمان ملل، دیدهبان حقوق بشر (Human Rights Watch)، پزشکان بدون مرز و دیگر سازمانهای انساندوستانه، در برابر آنچه در غزه میگذرد، تنها نقش بیانیهساز و هشداردهنده دارند؛ بیآنکه صدایشان تأثیر واقعی بر میدان داشته باشد.
وی افزود: هر تصمیمی که در مجمع عمومی سازمان ملل گرفته شود، نهایتاً باید از فیلتر شورای امنیت عبور کند، اینجا جایی است که وتوی ایالات متحده آمریکا همهچیز را قفل میکند. در نتیجه، عملاً سازمان ملل نیز ناتوان از اقدام است.
این کارشناس مسائل سیاسی همچنین به وضعیت انسانی فاجعهبار در غزه اشاره کرد و گفت: حتی کارکنان همین سازمانهای امدادی در غزه، امروز خودشان از گرسنگی بیهوش میشوند. این کارکنان بهصراحت اعلام کردهاند که در شرایط قحطی کامل به سر میبرند، ولی با این حال، همچنان هیچ اقدام مؤثری از سوی جامعه جهانی مشاهده نمیشود.
در نگاه غرب، انسانها فقط عددند؛ پروژه نخبگان برای بقای «میلیارد طلایی»
أمهز با نقد بنیانهای فکری تمدن غربی گفت: نظام غربی بر پایه مادیگرایی افراطی بنا شده است؛ در این منطق، انسانها صرفاً عدد هستند، بیارزش و بدون شأن ذاتی.
وی افزود: تفکر حاکم بر غرب، انسان و ملتها را فقط در قالب آمار و ارقام میبیند و بر همین اساس تحلیل میکند که جمعیت فعلی جهان (بیش از هفت میلیارد نفر) تهدیدی برای ساختار اقتصادی نظم جهانی است.
این تحلیلگر لبنانی به یکی از پروژههای پنهان غرب اشاره کرد و گفت: نظریهای با عنوان «میلیاردِ طلایی» سالهاست که در گفتمان نخبگان غربی مطرح است. بر اساس این تفکر، باید بخش عظیمی از مردم جهان بمیرند تا تنها یک میلیارد انسان نخبه، ممتاز و منتخب باقی بمانند و در رفاه و آسایش زندگی کنند؛ باقی انسانها، در این نگاه، باید قربانی شوند!
اخلاق، حلقه مفقوده نظم جهانی غرب؛ نهادهای حقوق بشری هم خلع سلاح شدهاند
أمهز با تأکید بر نبود زیرساخت اخلاقی در نظام سلطهگر جهانی گفت: متأسفانه، هیچ پیوند واقعی با اصول اخلاقی در نظم غربی وجود ندارد. مفاهیم اخلاقی، فقط ابزارهای تزئینیاند، نه مبانی عملکرد.
وی در ادامه به ناتوانی نهادهای حقوق بشری اشاره کرد و گفت: حتی نهادهای حقوق بشری نیز فاقد ابزار اجرایی مؤثر برای تحقق یا اجرای تصمیمات خود هستند. آنها صرفاً میخواهند، ولی نمیتوانند.
جنبش مردمی بینالمللی در حال شکلگیری است؛ تغییر نگاه به اسرائیل آغاز شده
این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان از دل این فاجعه انسانی، یک حرکت جهانی برای بازتعریف نظم بینالمللی متولد شود؟ گفت: در این زمینه میتوان به دو نکته اشاره کرد؛ نخست اینکه نشانههایی از خیزش مردمی جهانی دیده میشود؛ البته هنوز این جنبش، ساختار دولتی ندارد، بلکه یک حرکت اجتماعی و مردمیست که میکوشد نظام بینالمللی موجود را به چالش بکشد، قواعد حقوقی را بازتعریف و وزنه قدرتها را متعادل کند تا ظلمهای آشکار (از غزه گرفته تا دیگر نقاط جهان) مهار شوند.
امهز ادامه داد: نکته دوم اینکه امروز یک تغییر در نگاه عمومی جهان نسبت به اسرائیل در حال شکلگیری است. رژیم صهیونیستی سالها کوشید خود را بهعنوان مدافع آزادیها و دموکراسی و برخوردار از استانداردهای بالای انسانی معرفی کند، اما این تصویر اکنون بهطور جدی زیر سؤال رفته است.
وی درباره چشمانداز شکلگیری یک جنبش بینالمللی علیه ساختار ناعادلانه نظم موجود گفت: ممکن است از دل این فاجعه، حرکتی بینالمللی متولد شود، اما چنین تحولی نیازمند نسلها و زمان طولانی است. نسلی که امروز در صحنه حضور دارد (متولدین دهههای 20 و 30 میلادی قرن حاضر) تازه در حال تغییر نگرش نسبت به پروژه آمریکایی–اسرائیلی است.
وی افزود: اگر این تغییر نگرش به سطوح تصمیمسازی در اروپا و آمریکا برسد، آنگاه میتوان از تغییرات واقعی در توازن قدرت جهانی سخن گفت اما این فرایند، تدریجی و نیازمند گذر زمان است.
این تحلیلگر مطرح خاطرنشان کرد: فاجعه غزه اثر عمیقی بر افکار عمومی جهانی گذاشته و این همان نقطه شروع تغییر است، اما برای تبدیل آن به ساختارهای اجرایی، باید صبور بود.
جنبش جهانی در حال تکوین؛آیا چین و روسیه میتوانند نظم جهانی را از چنگ آمریکا درآورند؟
أمهز در ادامه تحلیل خود گفت: جنبشی که ممکن است از دل بحران غزه و تحولات جاری زاده شود، تنها یک واکنش انسانی یا حقوقی نیست، بلکه با نبرد ژئوپلیتیک میان آمریکا از یکسو و روسیه و چین از سوی دیگر پیوند خورده است.
وی اضافه کرد: پرسش اصلی اکنون این است که آیا چین و روسیه توان آن را دارند که ساختار موجود را درهم بشکنند و زمین بازی جهانی را از زیر پای آمریکا بکشند؟ این پرسشی کلیدی در آینده نظم جهانی است.
این صاحبنظر مسائل سیاسی با اشاره به شتابگیری رقابت قدرتها گفت: اگرچه آمریکا همچنان قدرت اول است، اما قدرتهای نوظهور بهویژه چین و روسیه در حال افزایش ظرفیت تأثیرگذاری خود در نظام بینالمللاند و ممکن است در آیندهای نهچندان دور، نقش مهمتری در بازتعریف معادلات قدرت جهانی ایفا کنند.
چین اقتصاد را از زیر پای آمریکا میکشد، اما در عرصه قدرت هنوز آمریکا فرمانرواست
أمهز در ادامه تحلیل خود درباره چشمانداز شکلگیری نظم جهانی چندقطبی گفت: چین با نفوذ اقتصادی عظیم خود، در حال انتقال قدرت اقتصادی از غرب به شرق است و بهنوعی زمین اقتصادی را از زیر پای آمریکا میکشد. اما از منظر قدرت سخت و نفوذ سیاسی و امنیتی، همچنان ایالات متحده بازیگر اصلی در بحرانهایی چون تایوان، اوکراین و خاورمیانه است.
وی افزود: روسیه و چین هنوز نتوانستهاند اقدام اجرایی قاطعی انجام دهند که نشان دهد مسیر جهان بهسمت چندقطبیشدن تغییر کرده. نمونه روشن آن، موضعگیری نکردن روشن و فعال این دو قدرت در قبال حملات اخیر به جمهوری اسلامی ایران است، با وجود توافقنامههای راهبردی بلندمدت میان تهران، مسکو و پکن.
این کارشناس مسائل سیاسی با تأکید بر محدودیتهای موجود گفت: با اینکه نهادهایی چون جنبش عدم تعهد، سازمان همکاری شانگهای، کشورهای عضو بریکس و سازمان همکاری اسلامی، مواضعی علیه سلطه آمریکا و اسرائیل دارند، اما این مواضع هنوز به اقدامات اجرایی و عملیاتی مؤثر تبدیل نشدهاند.
أمهز تصریح کرد: از این رو، هنوز برای سخن گفتن از تولد یک جنبش جهانی ساختارشکن علیه هژمونی آمریکا و اسرائیل زود است. با وجود حرکتهایی در سطح افکار عمومی، واقعیت میدانی همچنان با توازن قوا به نفع غرب است.
محور مقاومت و در رأس آن ایران، تنها نیروی واقعی مقابله با هژمونی آمریکا و اسرائیل
وی در تشریح نقش محور مقاومت در مقابله با سلطه جهانی گفت: در پروژه جهانی مقابله با هژمونی آمریکا، محور مقاومت که ایران بهعنوان کانون اصلی آن مطرح است تنها نیروی مؤثر و واقعی در مقاومت علیه نقشههای آمریکا و اسرائیل محسوب میشود.
این تحلیلگر لبنانی افزود: محور مقاومت دارای امکانات، موقعیت جغرافیایی ویژه و ویژگیهای خاصی است که آن را از سایر بازیگران متمایز میکند. اگرچه آمریکا و اسرائیل از نظر تسلیحاتی و فناوریهای پیشرفته و حتی توان هستهای برتری دارند، اما این محور همچنان بهعنوان بازوی قدرتمند مقاومت در منطقه مطرح است.
أمهز تأکید کرد: هرگاه از آمریکا سخن میرود، بهطور مستقیم باید به اسرائیل نیز اشاره کرد، چراکه این دو متحدی جدانشدنی در پروژه سلطه جهانی هستند.
وی خاطرنشان کرد: محور مقاومت که بیش از 47 سال پیش شکل گرفت، بهطور مستمر و قاطع علیه سیاستهای آمریکا در منطقه مقاومت کرده است. در طول این سالها، این محور توانسته دستاوردهای قابل توجهی در مقابله با نفوذ و سلطه آمریکا بهدست آورد و نقشی کلیدی در تغییر معادلات منطقهایفا کند.
راه دشوار خودکفایی در جهان پیچیده امروز
این کارشناس مسائل سیاسی اظهار کرد: برخی کشورها از توانایی خودکفایی برخوردار نیستند و بهدلیل تنشها و مواجهات اقتصادی، نمیتوانند بهراحتی از دیگر کشورها کمک بگیرند. حتی روسیه و کشورهای دیگر نیز در برخی مناطق بهدلیل منافع خود، بهنوعی به نفع ایالات متحده مداخله میکنند.
أمهز افزود: پروژه مقاومت جهانی نیازمند پیوستن بازیگران توانمند و دارای ظرفیتهای مؤثر است تا بتواند اهداف خود را محقق کند. اما در شرایط کنونی، ما هنوز در میانه راه این پروژه هستیم و تحقق کامل آن نیازمند زمان و تلاش بیشتر است.
هسته اولیه نظمی عادلانهتر در حال شکلگیری است، اما راه درازی در پیش داریم
وی با اشاره به تلاشهای جهانی برای ایجاد نظمی عادلانهتر در سطح بینالمللی گفت: پرسشی از مدتها پیش مطرح بوده که آیا میتوان نظم جهانی جدیدی بر پایه عدالت و توازن ایجاد کرد؟ تلاشهایی جدی در این راستا از سوی کشورهای جنوب جهانی و فراتر از آن در جریان است، اما ایالات متحده همچنان سلطه خود را بر قواعد بازی حفظ کرده است.
تحلیلگر لبنانی مسائل سیاسی، ادامه داد: با این حال، نمونههایی از پیشرفت وجود دارد؛ برای مثال در منطقه شاخ آفریقا، شماری از کشورها موفق شدهاند استعمار فرانسوی و بریتانیایی را از سرزمینهای خود بیرون برانند، و این میتواند گامی در جهت تحقق نظم جایگزین تلقی شود.
به گفته أمهز کشورهای آفریقایی بهدلیل تجربه استعمار طولانی، غارت منابع و عقبماندگی تحمیلی، نیازمند حمایتهای واقعی برای تداوم این مسیر و ایفای نقش در نظم جهانی جدید هستند.
وی گفت: برخی از ظرفیتها و منابع مورد نیاز برای تقابل با نظم سلطهگر فعلی، در کشورهایی چون چین، روسیه و سایر قدرتهای نوظهور وجود دارد اما پرسش اصلی آن است که این کشورها تا چه اندازه توان پشتیبانی و تداوم این مسیر را دارند؛ بهویژه برای کشورهایی در قاره آفریقا؟
این کارشناس مسائل خاورمیانه در ادامه تصریح کرد: کشورهای دیگری نیز در آسیا و سایر مناطق جهان وجود دارند که میتوانند در این روند مؤثر باشند. همین مسئله، کورسویی از امید را زنده نگه میدارد.
أمهز تأکید کرد: ما میدانیم که هیچ تحولی بهصورت ناگهانی رخ نمیدهد. هر تغییری، نیازمند یک روند تدریجی است و به باور من، این روند آغاز شده، اما زمان تحقق آن هنوز نامشخص است. برای اینکه این تغییر واقعی در نظم جهانی محقق شود، به مجموعهای از شرایط، بسترها و عوامل نیاز است. این تحول میتواند در برخی شرایط، بهسرعت رخ دهد؛ برای مثال، وقوع یک جنگ داخلی در آمریکا میتواند معادلات جهانی را بهطور ناگهانی متحول کند اما اگر چنین رویدادهای کلانی رخ ندهد، روند تغییر به زمان، تلاش بیشتر و ارادهای قویتر از سوی کشورهایی که بهدنبال جهانی عادلانهتر و متوازنتر هستند، نیاز خواهد داشت.
افکار عمومی هنوز به نیروی بازدارنده مؤثر برای مهار جنایات اسرائیل تبدیل نشده است
وی تأکید کرد: با وجود تلاشها و تحرکات گسترده افکار عمومی در سراسر جهان برای افشای چهره واقعی رژیم صهیونیستی و آمریکا، این اقدامات تاکنون به نتیجه ملموس و اثرگذاری در میدان عمل منجر نشده است.
این کارشناس مسائل سیاسی گفت: اگر قرار بود افکار عمومی بتواند معادلات را تغییر دهد، تاکنون باید شاهد توقف جنگ در غزه یا دستکم رسیدن کمکهای انساندوستانه به مردم فلسطین میبودیم.
أمهز افزود: حرکت افکار عمومی اگرچه قابل توجه است، اما عمدتاً در کشورهای غربی رخ داده و متأسفانه در بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی، افکار عمومی همچنان ساکت یا سرکوب شده است.
وی با بیان اینکه «تأثیر اجرایی افکار عمومی تا این لحظه محدود و ناکارآمد بوده»، یادآور شد: گرچه افکار عمومی میتواند بر شکلگیری رویکردهای جدید و تغییر نگاهها مؤثر باشد، اما این تغییر ذهنی تا زمانی که به سیاستهای عینی و اقدامات عملی تبدیل نشود، تغییری واقعی در میدان رخ نخواهد داد.
سکوت علمای دین در قبال جنایات صهیونیستها، جای تأسف دارد
این تحلیلگر مسائل سیاسی، اظهار کرد: در برابر فجایع انسانی و قتل و گرسنگی سازمانیافته در غزه، مسئولیت بزرگی بر دوش علمای دین است؛ علما، چه مسلمان و چه مسیحی، میتوانند با نفوذ معنوی خود، افکار عمومی را بسیج کرده و در برابر این جنایات موضعگیری مؤثر داشته باشند.
أمهز با بیان اینکه علما در برهههای مختلف تاریخی، نقش مهمی در تحریک یا تهییج مردم ایفا کردهاند، افزود: در بحرانهایی مانند درگیریهای داخلی سوریه، فتاوای جهادی بهوفور صادر شد و علمای دینی نقش فعالی ایفا کردند. اما زمانی که موضوع به جنایات اسرائیل مربوط میشود، متأسفانه شاهد سکوت و غیبت علما هستیم.
وی تأکید کرد: علمای دینی ابزار قدرتمندی برای تأثیرگذاری بر جامعه هستند و اگر مسئولانه وارد میدان شوند، میتوانند مسیر افکار عمومی را به سمت مقاومت و مطالبه عدالت هدایت کنند.
رسانهها و نخبگان، قربانی سانسور نظام جهانی هستند
وی، بیان کرد: نخبگان فکری و رسانهای در جهان عرب و اسلامی، با وجود آگاهی و تعهد، از ایفای نقش مؤثر در افکار عمومی جهانی بازماندهاند، چراکه رسانههای اصلی و پُرنفوذ در اختیار قدرتهای بزرگ بهویژه ایالات متحده آمریکا قرار دارند.
این کارشناس لبنانی گفت: امروزه بیشتر رسانههای تأثیرگذار جهانی در کنترل کامل آمریکا هستند؛ حتی در سطح منطقهای نیز خط مشی رسانههای بزرگ توسط واشنگتن تعیین میشود. در چنین شرایطی، تنها صداهایی که ضعیف و کمنفوذ باشند، اجازه حضور در این رسانهها را مییابند. در مقابل، نخبگان و رسانهگران مستقل، قوی و صریح که توانایی تأثیرگذاری واقعی بر افکار عمومی را دارند، عمداً به حاشیه رانده میشوند.
أمهز افزود: این وضعیت موجب شده که نقش کلیدی و تاریخی روشنفکران و روزنامهنگاران در افشای حقیقت، بهشدت تضعیف شود. سؤال مهم این است که این افراد چگونه و از چه طریق میتوانند پیام خود را به گوش جهانیان برسانند، وقتی ابزارهای لازم برای این کار در اختیارشان نیست؟
وی تأکید کرد: اگرچه نقش این نخبگان در تغییر روایت مسلط بسیار حیاتی است، اما تا زمانی که ساختارهای رسانهای جهانی تحت سلطه نظام سلطهگر باقی بماند، میدان عمل آنان محدود خواهد ماند. متأسفانه، برخی نیز با وجدان آسوده میخوابند، حتی کسانی که این جنایات را رقم میزنند. اما هر انسانی که حتی ذرهای وجدان دارد، نمیتواند آسوده بخوابد وقتی میبیند کودکان کشته میشوند، حقوق انسانها نقض میشود و دهها هزار شهید و زخمی بر جای میماند. هیچ انسانی با وجدان واقعی نمیتواند این وضعیت را بپذیرد.
وی عنوان کرد: باید بین وجدان انسانی و وجدان بینالمللی تفاوت قائل شد؛ وجدان انسانی همیشه تحت تأثیر احساسات و عواطف است، اما وجدان بینالمللی متأسفانه مبتنی بر مادیگرایی است که انسانها را صرفاً عدد میداند؛ بنابراین، آنچه اتفاق میافتد تأثیری بر این وجدان نمیگذارد بلکه بالعکس، پروژهای به نام «میلیاردِ طلایی» در جریان است که هدف آن کاهش جمعیت جهان از حدود 6 میلیارد نفر به تعداد بسیار کمتر است تا عدهای بتوانند بدون دغدغه و با وجدان آسوده زندگی کنند؛ زندگی بدون نگرانی و اضطراب، در حالی که به رنج و مصائب ملتهای مظلوم بیتفاوت هستند.
این تحلیلگر برجسته تصریح کرد: بسیاری از افرادی که مسئولیت جنایات کنونی را بر عهده دارند، با وجدان آسوده زندگی میکنند، اما هر انسانی که ذرهای وجدان داشته باشد، نمیتواند در برابر کشتار کودکان و نقض حقوق بشر آرامش داشته باشد.
أمهز در پایان تأکید کرد: این واقعیت تلخ بیانگر شکست وجدان بینالمللی در مواجهه با فجایع انسانی و نیازمند بازنگری جدی در نظامهای بینالمللی است.
وقتی جهان تماشا میکند و کودکان از گرسنگی میمیرند؛ آیا زمان بازنویسی نظم جهانی فرا نرسیده؟
در برابر چشم میلیاردها انسان و صدها نهاد بینالمللی، کودکان غزه از گرسنگی جان میسپارند و جهان تنها نظارهگر است. وجدان انسانی زخم خورده اما وجدان بینالمللی بیتفاوت است؛ ساختاری فلج، درگیر منافع و گروگان سلطه.
سؤال این است؛ آیا در جهانی که مرگ کودکان چیزی بهجز «آمار» نیست، هنوز میتوان امیدی به عدالت داشت؟ یا وقت آن نرسیده که نظمی نو، بر پایه کرامت انسان و نه قدرت نظامی، بازنویسی شود؟
شاید غزه، با همه رنجهایش، آغازی باشد برای این بازنویسی اما برای آن، نهتنها خشم و همدلی، بلکه ارادهای جهانی و تلاشی نسلی لازم است.
سکوت، بیطرفی نیست؛ همدستیست.