شناخت دقیق مخاطب، کلید ارتقای کیفیت آثار نمایشی
تئاتر، هنری زنده و انسانی است؛ عرصهای که در آن واژه، حرکت، فضا و سکوت، همه با هم دست به خلق حقیقتی چندلایه میزنند. برخلاف بسیاری از قالبهای هنری که در خلوت خالق شکل میگیرند، تئاتر به حضور و همزمانی نیاز دارد؛ به تبادل نفس میان بازیگر و تماشاگر، به آن لحظه بیواسطهای که واژهها شنیده میشوند و حرکتها معنا میگیرند. در روزگاری که سرعت، سطحینگری و فضای دیجیتال، تجربههای انسانی را به سمت انزوا کشانده، تئاتر هنوز یکی از معدود میادینی است که به تماشاگر فرصت مشارکت، تفکر و همدلی میدهد.
در این میان، هنرمندانی هستند که با پشتکار، خلاقیت و نگاهی چندوجهی، میکوشند تئاتر را نهفقط زنده نگه دارند، بلکه آن را بهعنوان زبان مستقل و اثرگذار امروز بازآفرینی کنند. یکی از این هنرمندان محمد قاسمی است؛ نویسنده، کارگردان و هنرمندی پُرتلاش در حوزه نمایش که طی سالهای اخیر با حضور در جشنوارههای معتبر، خلق آثاری متفاوت و نگاه خلاقانه به فرم و محتوا، نامی آشنا در تئاتر ایران شده است.
محمد قاسمی با آثاری چون «مانداک»، «سرزمین پدری» و چندین اجرای صحنهای و تجربی دیگر، مسیر خود را در مرز میان تئاتر کلاسیک، روایت مدرن و بیان نمادین بنا نهاده است. نگاه او به نمایش، صرفاً اجرای متن نیست؛ بلکه ترکیبی از زبان، تصویر، فضا و سکوت است که گاه به شکلی مینیمال و گاه بهشدت دراماتیک روی صحنه جان میگیرند. آثار او ازنظر مفهومی، ریشه در هویت، انسان، اسطوره و جامعه دارند و از نظر اجرایی با جسارت در طراحی صحنه، میزانسن و ریتم، تجربههایی متفاوت برای مخاطب رقم میزنند.
در گفتوگوی پیش رو نگاهی خواهیم انداخت به دیدگاههای محمد قاسمی درباره وضعیت امروز تئاتر، دغدغههای شخصی و حرفهایاش، چالشهای تولید و اجرا و آینده هنر نمایش در ایران؛ گفتوگویی که از دل تجربه و تأمل برخاسته و بیتردید برای علاقهمندان تئاتر، آموزنده و الهامبخش خواهد بود.
روایت یک مسیر؛ از حضور بینالمللی تا بازگشت به زادگاه خویش
محمد قاسمی، کارگردان و نویسنده برجسته تئاتر ایران، از چهرههای مستمر و جریانساز در فضای تئاتر استان همدان بهشمار میرود. او فعالیت حرفهای خود را از سال 1368 آغاز کرده و با پشتکار و مطالعات عمیق، طی بیش از سه دهه مسیر هنری خود را شکل داده است.
قاسمی تاکنون با بیش از 15 اثر نمایشی در 13 دوره از جشنواره بینالمللی تئاتر فجر حضور فعال داشته؛ در برخی از این دورهها، او با دو اثر بهصورت همزمان شرکت کرده که نشاندهنده کمیت و کیفیت بالای آثارش است. یکی از نقاط درخشان کارنامه او، حضور در جشنواره فجر سال 1396 بوده که در آن یکی از نمایشهایش بهعنوان اثر برگزیده معرفی شد.
به باور قاسمی، تماشای آثار دیگر هنرمندان و حضور فعال در جشنوارهها بخشی جداییناپذیر از وظایف گروههای نمایشی است؛ زیرا مقایسه آثار، تحلیل مسیر طیشده و دریافت بازخوردها میتواند کیفیت تولیدات را ارتقا بخشد.
او تأکید میکند: هنرمند باید با دیدن آثار دیگر، اشتباهات گذشته را تکرار نکند و خود را در بستر گستردهتر تئاتر بازشناسایی کند.
علاوهبر فعالیتهای داخلی، قاسمی تجربه حضور در جشنوارههای بینالمللی مهم را دارد: یکی جشنواره تئاتر اسلو در نروژ و دیگری جشنواره بینالمللی تئاتر ورشو در لهستان که زیر نظر یکی از بنیانگذاران مکتب تئاتری لهستان برگزار میشود.
او معتقد است: تئاتر در کشورهای اروپایی از مباحث ابتدایی عبور کرده است، درحالی که ما هنوز با دغدغههای ابتدایی دستوپنجه نرم میکنیم؛ آنها حتی برای جنین 6 ماهه در رحم مادر نمایش اجرا میکنند، چون اعتقاد دارند ارتباط فرهنگی از آنجا آغاز میشود.
این کارگردان شناختهشده تئاتر یکی از مهمترین چالشهای تئاتر ایران را فقدان مخاطبشناسی دقیق میداند. به گفته او، هنرمند باید مخاطب شهر و جامعه خود را بهخوبی بشناسد، تفاوتها را درک کند و بداند برای ارتقای ذائقه مخاطب چه باید کرد؛ این مسئله نیازمند پژوهشهای عمیق و همکاری جامعهشناسان و روانشناسان با گروههای نمایشی است.
یکی از آثار برجسته قاسمی، نمایش «سرزمین پدری» است که در سال 1398 روی صحنه رفت؛ این اثر تلفیقی خلاقانه از ادبیات کلاسیک، فرم مدرن، موسیقی زنده و روایت اسطورهای بود.
او درباره این نمایش میگوید: در این کار بازیگر بهطور همزمان نقش بازیگر، نوازنده و پرفورمر را ایفا میکرد؛ انتخاب این فرم متأثر از علاقهام به تئاتر لهستان و جایگاه موسیقی در آن بود. موسیقی در این نمایش فقط همراهیکننده نبود، بلکه بهعنوان یک کاراکتر مستقل در اجرا حضور داشت.
الهام اصلی «سرزمین پدری» از نمایشنامه جاودانه «مدئا» گرفته شده است؛ اثری که به یکی از مهمترین دغدغههای بشری یعنی انتقام، کینه و نفرت میپردازد. به گفته قاسمی، این مفاهیم از زمان قابیل تا امروز بارها در زیست بشری تکرار شدهاند و هنوز ادامه دارند. انتخاب چنین مضمون عمیق و تلخی، تلاشی برای مواجهه مخاطب با تاریکیهای روانی و اجتماعی پنهان در جامعه است؛ اجرای «سرزمین پدری» در سالن سایه مجموعه تئاتر شهر با استقبال قابل توجهی روبهرو شد و حتی چند کشور خارجی دعوتنامه رسمی برای اجرای این اثر ارسال کردند، اما شیوع ویروس کرونا باعث توقف اجرای آن شد.
قاسمی در ادامه گفتوگو به تجربه زیسته خود از دوران کودکی در سالهای جنگ اشاره میکند، تجربهای که رد پای آن در بسیاری از آثارش ازجمله «سرزمین پدری» کاملاً مشهود است. او میگوید: جنگ برای نسلی مثل من فقط یک رویداد تاریخی نیست، بخشی از هویت ما است؛ وقتی کودکیات با خشونت و تلخی جنگ پیوند میخورد، نگاهت به انسان، آسیب و انتخاب دچار تغییر بنیادین میشود.
در اغلب نمایشنامههای نوشته یا کارگردانیشده توسط قاسمی، دغدغههای اجتماعی و فرهنگی بهصورت مستقیم مطرح شده است. او بهویژه بر نقش زن در جامعه و آسیبهای متوجه زنان تمرکز دارد. به گفته خودش، این دغدغهها ریشه در زندگی روزمره و مشاهده نابرابریها و رنجهای موجود در اجتماع دارد.
او میگوید: من در دل همین جامعه زندگی میکنم و هر مسئلهای که ذهنم را مشغول کند، میتواند موضوع یک نمایشنامه باشد.
قاسمی معتقد است: رویدادهای اجتماعی و اخبار روز بذرهای الهامبخش خلق نمایشنامههای عمیق هستند؛ برای مثال، داستان تلخ قتل یک خانواده توسط مادر در سال 1395 که بازتاب گستردهای در رسانهها داشت، جرقهای برای نوشتن «سرزمین پدری» بود.
او میگوید: خواندن آن خبر برایم حکم دژاوو داشت، انگار صحنهای از تراژدیهای یونان باستان در تهران امروز تکرار میشد؛ این نشان میدهد که هنوز هنرمند و نمایشنامهنویس نتوانسته جامعه را از مسیر خشونت تکراری بازدارد.
این هنرمند همدانی معتقد است که تئاتر نباید صرفاً بازتابدهنده بحرانها باشد، بلکه باید به مردم بیاموزد چگونه با آنها مواجه شوند و حتی از وقوعشان جلوگیری کنند. این دیدگاه باعث شده است تا مفاهیمی مانند جنگ، فقر، خشونت خانگی و تعارضهای درونی جامعه را در آثار خود برجسته کند.
قاسمی درباره وضعیت تئاتر در استان همدان نیز نکات مهمی مطرح میکند. او معتقد است همدان در میان استانهای کشور جایگاه خاص و قابل توجهی دارد و توانسته در فضای هنری ایران شناسنامهای فرمی و سالم بهدست بیاورد؛ به بیان او همدان در جشنوارهها و عرصه تئاتر حرفهای زیادی برای گفتن دارد و به نظر من وضعیت هنری آن سالم و رو به جلو است.
مهاجرت معکوس هنرمندان؛ بازگشت به زادگاه و بازتعریف مسئولیت هنری
این هنرمند برجسته با تأکید بر روند رو به رشد «مهاجرت معکوس» در میان هنرمندان، از تجربه شخصی خود در این زمینه سخن میگوید: امروزه بسیاری از هنرمندان که قبلاً در تهران فعالیت میکردند، به شهرهای زادگاهشان بازمیگردند و این اتفاق را مثبت میدانم. زمانی تهران کعبه آمال همه آرتیستها بود؛ من هم از سال 1389 بهطور موقت و از سال 1391 رسماً وارد چرخه حرفهای اجرای تئاتر در تهران شدم. سالیانه با سه اثر در سالنهای معتبر تئاتر شهر، حوزه هنری و اداره تئاتر فعالیت داشتم. اما بالاخره از خودم پرسیدم پس مردم شهر خودم چه؟
او ادامه میدهد: تصمیم گرفتم به زادگاهم برگردم و همان رونقی که در پایتخت تجربه کرده بودم، در شهر خودم نیز شکل بگیرد. این انتخاب باعث شد نگاه من به تئاتر از یک فعالیت صرفاً جشنوارهای و درآمدمحور به نگاهی دغدغهمند و انسانی تبدیل شود؛ حالا واقعاً احساس خوشبختی دارم و نگران نیستم، چون میدانم در مسیر درست قدم برمیدارم. هرچند سخت، اما صادقانه است.
پیام به نسل جوان تئاتر
قاسمی که خود را همچنان جوان میداند، توصیههای صریحی به نسل تازهوارد تئاتر دارد: اگر کسی این گفتوگو را میخواند و به تئاتر علاقهمند است، نخستین قدم را با آگاهی بردارد؛ تئاتر بدون دانش، بدون جامعهشناسی، بدون روانشناسی و بدون فهم سیاست، نمیتواند تأثیرگذار باشد.
او بر اهمیت تحصیلات تخصصی در کنار مطالعات آزاد تأکید میکند و میگوید: اینکه من چند ساعت کار میکنم، دلیل نمیشود که بگویم هنرمندم؛ تفاوت من با دیگران نه در شغل، بلکه در نگاه من به جهان است.
تفکر و نه تظاهر؛ نگاهی به شخصیت هنرمند
این هنرمند یادآور میشود که احترام واقعی به هنرمند بهدلیل تفکر و نگاه عمیق او است و نه صرفاً به جهت عنوان یا پُز فرهنگی؛ در تمام جهان به شخصیت هنری افراد احترام گذاشته میشود، نه صرفاً به این دلیل که بگوییم «ما تئاتری هستیم»، این تفکر و نگاه است که ما را متمایز میکند.
تئاتر نه مسیر میلیاردر شدن، بلکه راهی برای انسان ماندن
قاسمی در بخش پایانی سخنانش با صراحت بیان میکند: اگر کسی به دنبال ثروت زیاد است، تئاتر شغل مناسبی برای این آرزو نیست؛ زیرا تئاتر محل درآمدهای کلان نیست. اما اگر کسی واقعاً عاشق تئاتر است و میخواهد تأثیرگذار باشد، بهتر است در کنار آن شغلی موازی داشته باشد تا فشارهای مالی او را از هدف دور نکند.
او معتقد است که حتی بدون حمایت مالی، هنرمند اگر صادقانه کار کند، درنهایت ثمره تلاشش را خواهد دید: من سعی میکنم کارم را به بهترین شکل انجام دهم، حتی اگر حمایتی نباشد، حداقل خودم میدانم که در مسیرم وفادار ماندهام.
این کارگردان به تحولات جدیدی که با ورود هوش مصنوعی به حوزه فیلمبرداری و تولیدات نمایشی شکل گرفته نیز اشاره میکند و آن را نویدبخش آیندهای نوین در هنر نمایش میداند.
به گفته قاسمی، فناوریهای جدید میتوانند افقهای تازهای در خلق آثار هنری باز کنند و موجب ارتقای کیفی تئاتر منطقهای شوند.
بازخوانی دغدغهها و مسیر تحول در تئاتر معاصر ایران
در خاتمه باید گفت؛ تئاتر ایران امروز در نقطهای حساس و تعیینکننده قرار دارد؛ عرصهای که هنرمندان آن باید با آگاهی عمیق از جامعه و مخاطب، مسئولانه و خلاقانه در مسیر ارتقای کیفیت و اثرگذاری حرکت کنند. حضور مستمر در جشنوارههای معتبر داخلی و بینالمللی، فرصتی برای نقد و بازشناسی مسیر طی شده است، اما این کافی نیست. دغدغههای عمیق اجتماعی همچنان در دل آثار باید به شکل هنرمندانهای بازتاب یابند تا تئاتر صرفاً به یک سرگرمی یا نمایش سطحی تبدیل نشود.
یکی از چالشهای اساسی تئاتر، فقدان پژوهش و مخاطبشناسی دقیق است؛ موضوعی که میتواند روند تولید را از حدس و آزمون به سمت تحلیل علمی و شناخت جامعه سوق دهد. همکاری هنرمندان با جامعهشناسان و روانشناسان بهعنوان مکمل این فرایند، میتواند زمینهساز تولید آثاری شود که هم در ساختار و فرم نوآورانه باشند و هم در محتوا عمیق و تأثیرگذار.
در این میان، بازگشت هنرمندان به شهرهای زادگاه و توجه به ظرفیتهای بومی، بهویژه در استانها و شهرستانها، نویدبخش رشد فرهنگی و هنری فراگیر و متوازن است. استفاده از فناوریهای نوین مانند هوش مصنوعی و ابزارهای دیجیتال میتواند در این مسیر به خلق تجربههای جدید و جذاب کمک و تئاتر را به رسانهای پیشرو تبدیل کند.
تئاتر درنهایت هنری است که نه برای کسب درآمدهای کلان، بلکه برای حفظ و ارتقای انسانیت و انتقال پیامهای عمیق و تأملبرانگیز خلق شده است؛ هنرمندان باید با رویکردی متعهدانه، علمی و مبتنی بر تفکر و مسئولیت، این هنر را به سوی آیندهای روشن و پویا هدایت کنند که بتواند جامعه را به تغییر و رشد واقعی فرا بخواند و سهمی جدی در فرهنگ عمومی ایفا کند.