شناسه خبر:53630
1400/12/26 09:51:16

سپهرغرب، گروه کافه کتاب: رمان «کودک ابدی»‌ نوشته فیلیپ فورست با ترجمه مرضیه کردبچه توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است.

رمان «کودک ابدی»‌ نوشته فیلیپ فورست به‌تازگی با ترجمه مرضیه کردبچه توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این‌کتاب سال 97 توسط انتشارات گالیمار در فرانسه منتشر شده است.

فیلیپ فورست نویسنده این‌کتاب، متولد 1962 در پاریس و دارای دکترای ادبیات است. «کودک ابدی» اولین رمان اوست که سال 1997 منتشر شد و جایزه رمان اول فمینا را برایش به ارمغان آورد. او دو کتاب دیگر در سال‌های 2004 و 2015 منتشر کرد. «دختر ابدی» درباره آخرین سال زندگی دختر فیلیپ فورست است که با سرطانی نادر درگیر بود و کتاب، در واقع تلاش نویسنده برای زنده نگه داشتن دخترش بود.

نویسنده این‌کتاب، در نوشتن این‌اثر دست به هرکاری زده تا دختر خود را جاودان کند. «کودک ابدی» در عین واقعی‌بودن داستانش، آمیختگی‌هایی با تخیل و گریزهایی به عالم خیال دارد. نویسنده درباره این‌مساله در آخرین‌جملات رمانش این‌چنین اعتراف کرده است: «از دخترم موجودی کاغذی ساختم. میز کارم را هر شب به صحنۀ نمایشی جوهری تبدیل کردم که بر آن ماجراهای خیالی اجرا می‌شدند. نقطه پایان گذاشته شده. کتاب را کنار کتاب‌های دیگر گذاشته‌ام. راه نجاتی در واژه‌ها نیست. پس خیال می‌بافم.»

«کودک ابدی» 9 بخش اصلی دارد که هرکدام به‌جز بخش آخر، دربرگیرنده 9 فصل هستند. عناوین این‌بخش‌ها به‌ترتیب عبارت‌ است از: نخستین برف، قصه‌هایی در تاریکی، در جنگل زمان، باغ، آناتول و لئوپولدین، مانگا، بدهی مردگان، وِندی، گردشی در سپیدی.

 در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم؛

پولین می‌خواهد سوار قطار کوچکی شویم که مسیر پیاده‌روی نیم‌ساعته تا کاخ مرمر را برای بازدیدکنندگان خسته کوتاه می‌کند. به اندازه کافی تابلو و تندیس دیده. گل‌ها را تماشا می‌کند، از پله‌های مرمر صورتی بالا می‌رود، روی لبه جدول‌ها تعادلش را حفظ می‌کند. باز هم کمی قایق‌سواری در کانال بزرگ... پولین می‌خواهد با تنها دستش که حرکت می‌کند پارو بزند و قایق ما دور خودش در دایره‌ای آرام و سرگیجه‌آور می‌چرخد و مزاحم قایق‌سواری دیگران می‌شود، و جوانان بی‌فرهنگ آمریکایی را که فکر می‌کنند وقتش رسیده کمی با جدیت قایقرانی کنند عصبانی می‌کند. باید برگردیم. از گذری می‌رویم که ما را به خانه می‌رساند. شب، تلفنی به مادربزرگش می‌گوید: - رفتیم کاخ ورسای رو دیدیم. لوئی چهاردهم دستور داده بسازنش. به‌ش می‌تونیم پادشاه آفتاب هم بگیم. بدجنس بوده. برای همین گردنش رو با قیچی بریدن!

شناسه خبر 53630